!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
همين است که هست؛ می خواستيد رأی ندهيد!
وزیر "به" داشت می گوید وضع همین است که هست، انتقاد و گله گذاری ندارد و مردم خودشان به نمایندگان مجلس و آشیخ حسن روحانی سرخه ای رأی داده اند و مجلس و دولت تشکیل شده، و وزرا هم معاون و مدیرکل و رئیس روسا را مصدر کار کرده اند، و آنها هم کار بیشتری از دست شان بر نمی آید. مملکت را هم اگر گند برداشته تقصیرش به گردن کمبود پوشک است که لاجرم مسئولان مملکت نمی توانند خود را پوشک کنند(!) و به همین خاطر دست به آب رساندن به اوضاع زده اند!
به هر حال خود مردم مقصر اوضاع هستند که با تولد خود در این مملکت برای کشور و مسئولان و مدیران و آقازاده های آنها مشکل درست کرده اند و اگر متولد سوئیس یا دانمارک بودند و الان در این کشور زندگی نمی کردند مسئولان این همه مشکل نداشتند و راحت به زندگی خود می رسیدند!
مدیریت همین است و وضعیت هم همین است، اگر ناراحت هستید تشریف ببرید هلند یا سوئد زندگی کنید والا اینقدر غر غر نکنید و روی اعصاب و روان مدیران مملکت نروید و بگذارید با حقوق های نجومی و امکانات مشروع و نامشروع خود خوش باشند!
به آتش کشیده شدن کنسولگری در بصره توسط برادران عراقی!
برادران شیعه عراقی (بعثیون - صدامیون - کفار عفلقی سابق!) از یک ماه قبل که حکومت اسلامی بواسطه کمبود نیروی برق در داخل کشور و بلندشدن سروصدای مردم به اجبار صدور برق مجانی به عراق و از جمله بصره در جنوب این کشور تحت سلطه کامل آمریکا را قطع کرد، مشغول تظاهرات علیه حکومت اسلامی هستند و با نادیده گرفتن کمک های سخاوتمندانه و کلان مسئولان حکومت اسلامی کار را به جایی رسانده اند که پرچم و تصاویر مقدسین حکومت اسلامی را به آتش می کشند!
- حکومت اسلامی پس از صدور قطعنامه 598 شورای امنیت و پایان جنگ تحمیلی با آنکه سازمان ملل عراق را مقصر شناخته و ملزم به پرداخت خسارات جنگی وارده به ایران کرده بود، با لوطی گری تمام، از خیر گرفتن یک هزار میلیارد خسارات جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گذشت و حتی با به عقب انداختن و فراموش کردن بازسازی شهرهای جنگ زده خود به تاسی از دستور اسلام: "الجار قبل الدار!" شروع به بازسازی شهرهای نجف و کربلا و سامرا نمود و شهرداری تهران هم مسئول خدمات شهری عراق شد!
- ایران با آنکه خود با کمبود آب و برق مواجه بوده و هست آب و برق کشور را به برادران عراقی هبه نمود!
- از همه مهمتر اینکه با تقبل هزینه های کمرشکن جنگی به مبارزه با تروریست ها در داخل عراق پرداخت و امنیت را به دشمن سابق و لاحق خود برگرداند!
- حتی وقتی دیدند برادران عراقی بر اثر سال ها جنگ و خونریزی و ترور و بمب گذاری دچار افسردگی شده و تفریح سالم و شرعی ندارند راه مشهد مقدس و شهرهای جنوبی کشور را به روی آنها گشودند تا بیایند و با هزینهء مختصری استخوان سبک کنند و روحیه اشان باز بشود!
متاسفانه همهء این حال دادن های مسئولان عراقی پسند نتیجه نداده است و حالیه خبر می رسد برادران عراقی که در میان آنها مشهد رفته و حال کرده زیادی هم وجود داشته اند، چشم سفیدی و نمک ناشناسی نموده و کنسولگری ایران در بصره را که برای سفر شیرین و خاطره انگیز برادران مشتاق عراقی به مشهد مقدس روادید صادر می کرد به آتش کشیده و از آن بدتر اینکه تصاویر مقدسات حکومت اسلامی را آتش زده اند!
این کار قبل از اینکه به زیان حکومت اسلامی باشد به زیان خود اهالی بصره است که منبعد باید برای گرفتن روادید ورود به مشهد مقدس و انجام عمل شیرین متعه به سفارت حکومت اسلامی در بغداد بروند! در حالی که قبلا در بصره ویزا می گرفتند و لازم به تقبل هزینه سفر به بغداد نبودند!
در هفت - هشت سال گذشته حکومت اسلامی با هزینه سنگین مالی و جانی امنیت را به عراق بازگردانده و حتی چشم خود را در برابر بهره برداری عراق از حوزه های نفتی مشترک مرزی با ایران بسته، و از برادران حاضر به یراق(!) عراقی در هتل های مجلل مشهد مقدس پذیرائی کرده است و این هم نتیجه اش!
انتظار می رود پس از بازگشت آرامش به سوریه و بهبود روابط دمشق با واشنگتن و صلح یمنی ها با سعودی ها، آنها هم جبران هزینه های سنگین چند صد میلیارد دلاری و خسارات جانی ایران را کرده و ترتیب کنسولگری و سفارت ایران را بدهند و عکس مقامات مقدس و پرچم حکومت اسلامی را به آتش بکشند!
باید توجه داشت که این گر و گورها مقصر نیستند و مقصر سیاست پیشگان و مدیران دستگاه دیپلماسی کشور هستند که دوست و دشمن را از هم تشخیص نداده و دوستان خود را دشمن فرض کرده و با دشمنان تاریخی و خونی ایران و ایرانی نرد عشق باخته اند!
آمادگی افغانستان برای قبول مهاجران و آوارگان ایرانی!
به دنبال نابودی ارزش ریال و رشد قیمت واحد پول ملی افغانستان بهای هر «افغانی» به سیصد برابر پول ملی ایران رسید!
در حال حاضر که دستمزدها در ایران کفاف پرداخت حتی پول آب و برق و کرایه اتوبوس را نمی دهد و حتی غذای دست دوم هم برای تغذیه گیر رعایا نمی آید احتمال موج مهاجرت از ایران به کشورهای همسایه شدت گرفته است. در همین رابطه دولت دوست و برادر افغانستان با صدور اعلامیه رسمی برای پذیرش عمله و کارگر ایرانی اعلام آمادگی کرد!
در این اطلاعیه وزیر خارجه افغانستان اعلام کرد:
«مرزهایمان را به روی بیکاران و فقرای ایرانی که بر اثر سقوط ارزش ریال دار و ندار و قدرت خرید خود را از دست داده اند گشوده می داریم تا به افغانستان بیایند و بیل و کلنگ بزنند و برای خانواده های خود در ایران معاش بفرستند! دگر ما افغانی ها به ایران آمده نمی کنیم، نوبتی هم باشد نوبت شما می باشد که در میدان مزار شریف و میدان های کابل و پل چرخی نیشسته کنید تا شما را به فعلگی ایستیخدام گیرند! گونی هم برای نان خوشکه و جمع آوری ضایعات به میزان کافی برای تحصیل کرده های بیکار ایرانی تهیه کرده ایم و از طریق سفارت حکومت اسلامی به باشندگان ایرانی در افغانستان داده خواهیم کرد! تا در افغانستان کار کرده و برای اهل بیت خود پول و معاش بفرستند!»
حقوق استاد برجسته کمتر از حقوق یک کارگر در بنگلادش!
بسیاری از کمپانی های بزرگ چند ملیتی و شرکت های تولیدی خارجی، به دلیل ارزان بودن نرخ کارگر در کشورهای فلاکت زده ای مانند بنگلادش یا کشورهای پرجمعیتی چون چین و هندوستان، کارخانجات خود را به این کشورها منتقل کرده اند و با استفاده از کارگران روزمزد ارزان قیمت که در بنگلادش و ویتنام و برمه و حتی چین و هندوستان روزی حداکثر 10 دلار است از کفش برند آدیداس تا عطر گوچی و اتومبیل تویوتا را تولید و در بازارهای جهانی به فروش می رسانند.
در حال حاضر با رشد لحظه به لحظه قیمت دلار در حکومت اسلامی، حقوق استادان برجسته دانشگاه به 250 تا 300 دلار، یعنی کمتر از کارگر ساده بنگلادشی رسیده است!
شایان ذکر است در بسیاری از کشورهای اروپایی ماهیانه 400 یورو به پناهندگان خرح «رفاه» میدهند!
عده ای می گویند حق اساتیدی که خوب درس نداده اند و نیروی انسانی دانا و کارآمد و مفیدی برای جامعه تربیت نکرده اند همین است که کمتر از کارگر بنگلادشی حقوق بگیرند و بعدازظهرها برای تامین کسری معیشت خود دستفروشی کنند!
عده ای هم جمع آوری سه چهار میلیارد تومان به بهانهء کمک به زلزله زدگان کرمانشاه توسط بعضی اساتید را بواسطه همین کسری حقوقشان می دانند که ناگزیر کلاهبردار شده اند!
هرچه باشد وضعیت اساتید برجسته دانشگاه بسیار اسف انگیز شده و شنیده می شود بسیاری از آنها برای کار و کسب درآمد به افغانستان رفته اند تا با کارگری پولی به دست آورده و برای خانواده خود به ایران بفرستند!
وام 23 میلیون یورویی یک آقازاده
بعد از ماجرای حقوق و پاداش نجومی حالا نوبت به وام های نجومی آن هم از نوع وام های ارزی برای آقازاده ها رسیده است!
آقازاده ها سعی می کنند ظاهر و شکل وام گرفتن را رعایت کنند، ابتدا سوله ای در یک منطقه محروم تاسیس می کنند و بعد با مراجعه به صندوق توسعه ملی برای همان سوله که نام شرکت را نیز یدک می کشد وام کلان، آن هم از نوع ارزی، می گیرند که محل مصرف آن معلوم نیست.
برای تضمین نیز،اغلب، همان شرکتِ بخوانید سوله را به عنوان وثیقه نزد بانک وام دهنده نگه می دارند که تضمین کنندهء بازپس گیری آن وام باشد، با اين توجه که البته صحبت از شرکتی است که ارزشش خیلی کمتر از ارزش وام های گرفته شده است. متاسفانه رویکرد صندوق توسعه ملی در این زمینه مشخص نیست که بر اساس چه صلاحیت هایی به این شرکت ها تسهیلات می دهد.
اخیراً سندی در فضای مجازی منتشر شده که یک تولید کنندهء سیم لاستیک اتومبیل که مستقر در یکی از شهرهای ایلام است اواخر سال قبل و در زمان جهش ارزی، وامی به مبلغ 23 میلیون یورو، یعنی بیش از کمک اتحادیه اروپا به ایران دریافت کرده است. بررسی این شرکت خانوادگی نشان می دهد که در سال 90 نیز از صندوق توسعهء ملی وام ارزی گرفته است. این شرکت سال گذشته نيز یک فقره وام ارزی به مبلغ 23 میلیون یورو و یک فقره وام ریالی به ارزش 65 هزار میلیون ریال دریافت کرده است.
نکتهء مهم اینجاست که «شرکت» مزبور هنوز به بهره برداری نرسیده و کوچک است و خود اعلام کرده در شرایط تحریم به دلیل وارد کردن مواد اولیه از ژاپن قادر به ادامه کار نیست، چگونه به راحتی تسهیلات ارزی و ریالی آن هم با نرخ ارز مرجع بانکی و سود سالانه 10 درصد گرفته است.
سوالی که مطرح می شود این است که ساز و کار صندوق توسعهء ملی چیست؟ این صندوق بر چه اساس و ویژگی هایی به شرکت ها وام می دهد؟ لازم است صندوق توسعهء ملی لیست همهء کسایی که در بازهء زمانی یکسال گذشته وام های ارزی و ریالی گرفته اند را منتشر کند و مشخص گردد که آیا شرکت هایی که این وام ها را گرفته اند این وام را کجا و به چه نحو هزینه کرده اند. شنیده می شود برخی شرکت ها وام های ارزی خود را در بازار ارز فروخته اند و این کار در گرانی ارز دخیل بوده است.
آغاز ونزوئلایی شدن کشور!
آیت الله کروبی: مملکت را به دوران قاجاریه برگردانده اند!!
در سایهء تمهیدات اقتصادی دولت تحقیر و نا امید سقوط ارزش ریال شتاب وحشتناکی گرفته و لحظه به لحظه به ونزوئلایی شدن کامل نزدیک تر می شویم! با این تفاوت که همسایگان ونزوئلا با مرام و معرفت هستند و وضعیت اقتصادی بهتری هم دارند و آوارگان ونزوئلا را که از گرسنگی می گریزند به کشورهای خود راه داده اند! اما همسایگان ما، مثل افغانستان و عراق، خودشان در بدبختی دست و پا می زنند و با کمک های مالی و اقتصادی و بشردوستانه حکومت اسلامی زنده هستند! و برای کسب روحیه به مشهد مقدس هجوم آورده اند!
با احیای مرحله اول تحریم های آمریکا، در روز 12 شهریورماه نرخ دلار به سیزده هزار تومان رسید و هر سکه طلا، نزدیک به پنج میلیون تومان معامله شد! «میدل ایست آی» می نویسد: "طلا کالایی است که خرید آن در بحران های اقتصادی،امن ترین سرمایه گذاری است". اما، اکنون، با سقوط ریال به چاه فاضلاب، بسیاری از مردم ایران از طلا برای پرداخت های روزمره استفاده می کنند؛ به ویژه پرداخت اجاره بها. و از این رو، اجاره بها در برخی از مناطق تهران، دو تا چهار برابر شده است.
میدل ایست آی به نقل از گزارشی از بانک مرکزی می نویسد هزینهء مسکن در سال گذشته بیش از 35 درصد از درآمد هر خانوار بود اما در چند ماه گذشته افزایش چشمگیری یافته و دولت نتوانسته است با چندر قاز افزایش حقوق و یا مهار تورم با آن مقابله کند.
بسیاری از ساکنان تهران دیگر نمی توانند با افزایش اجاره بها به زندگی در این شهر هرج و مرج زده ادامه دهند و مجبور به نقل مکان به شهرک های اطراف و زاغه نشینی شده اند. "میدل ایست ای" به نقل از ساکنان تهران می نویسد: در بسیاری از محله ها مالکان، دو تا چهار سکه طلا برای یک آپارتمان 95 متر مربعی طلب می کنند.
بنگاه های املاک می گویند شمار قراردادهای اجاره در تهران کاهش چشمگیری داشته است. بسیاری از کارشناسان می گویند، بحران اجاره با آغاز روند سقوط ریال، و هجوم مردم به صرافی ها برای خرید دلار و طلا، قابل پیش بینی بود.
میدل ایست ای به نقل از یکی از اقتصاد دانان در ایران می نویسد گرفتن طلا برای اجاره بها فاجعه بار است و می تواند به گسترش بحران بیانجامد.
بعضی معاملات دیگر هم با طلا و سکه و ارزهای خارجی انجام می شود و فروشندگان لوازم خانگی، اتومبیل، خانه و آپارتمان از مشتریان فقط سکه و ارز قبول می کنند!
شانس آوردیم مصری نیستیم!
مصریان باستان اعتقاد داشتند که در دنیای پس از مرگ از آنها تنها دو سوال می شود و اگر پاسخ آنها منفی باشد به جهنم سوزان انداخته خواهند شد:
1 - آیا در زندگی شاد زیستی؟
2 - آیا برای دیگران شادما همچنان در عهد باستان گیر کرده و زندگی می کنیم(!) اما مصری نیستیم، والا علاوه بر یک عمری که در این جهنم گذرانده ایم باز هم روانه جهنم می شدیم، چون با این وضعیتی که مدیران مملکت درست کرده اند یک ثانیه هم خوش و شاد نبوده و تمام عمر گرفتار بداخلاقی بوده ایم!
مدیران مملکت هم شانس آورده اند که اگرچه اکثرا دو - سه - چهار تابعیتی و زاده نجف و کربلا و سامرا و تحصیل کرده گلاسکوی انگلیس و دانشگاه های کادرساز غربی هستند اما تابعیت مصر باستان(!) را ندارند والا اگرچه خود و پس انداخته ها و فک و فامیل و همولایتی ها و اعوان و انصارشان در این دنیا زندگی فوق بهشتی داشته اند اما پس از مرگ به خاطر دریغ کردن رعایا از شادی و درآوردن اشک ماتم و ماتحت آنها، به قعر جهنم انداخته می شدند!