تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |    آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

9 مهر ماه 1397 ـ  1 ماه اکتبر 2018

بهترین گزینه: «سکولاريسم!»

احد قربانی دهنا

mailto:ahad.ghorbani@gmail.com

          حضور مسلمانان مومن در جوامع سکولار غرب و حضور سکولارها در جوامعی که اکثریت آنها مسلمان هستند و طرفداران اجرای شریعت در آنها قدرت دارند، سکولاریسم را با چالش های نوینی روبرو کرده است.

          برداشت از سکولاریسم بسیار متفاوت است. از برداشت ضددین که آن را به صورت دشنام بکار می برند، تا آزادگی و احترام به آزادی وجدان و بیان و پاسداری از کرامت انسان و نیل به آزادی مذهب راستین. دغدغهء عمدهء نظریه ‌پردازان سکولاریسم معاصر از يکسو تضمین آزادی مذهب و وجدان در جامعهء سکولار و، از سوی ديگر، منجر نشدن سکولاریسم به مذهب ‌ستیزی است.

          اما چرا در یک جامعه - حتی در آنجائی که پیروان یک شریعت اکثریت مطلق دارند - قانون وضعی و عرفی بهتر از اجرای شریعت و قانون الهی است؟

          به دلایل گوناگون زير سکولاریسم بهترین گزینه است:

 

جدائی نه نابودی

          وقتی از جدائی دین و دولت صحبت می کنیم، صحبت از جدائی است نه نابودی هیچکدام از طرفین. نه جدائی امور روحانی و دنیوی امری جدید است و نه سکولاریسم ابداع مخالفان مذهب.

          جدا کردن قلمروی خدا، پیامبر و اولیای امور - يعنی دولتمران و فرمانداران در قرآن - به این معنی است که این سه نهاد از هم جدا هستند. قرآن هم با «جدا کردن سه نوع فرمانبرداری»، با جدا کردن خدا و پیامبر خدا از فرمانداران و بخش دولتی (سکولار و یا دنیوی)، هر سه قلمرو را به رسمیت می شناسد و اگرنه نامبردن هر سه قلمرو لزومی نداشت. (آیه ۵۹ سوره نساء).

          بی‌شک سکولاریسم به معنی ضدیت و نابودکردن مذهب نیست. اکثریت قریب به اتفاق رهبران جنبش سکولاریسم در غرب، کشیشان و مؤمنان مسیحی بودند که، خسته و فرسوده از جنگ‌های مذهبی و فرقه‌ای، دقیقن برای نجات مذهب، وارد میدان شدند و پیروز هم گشتند.

          امروزه فرقه‌های گوناگون مسیحی که صدها سال با هم می جنگیدند، همراه با پیروان ادیان و مذاهب دیگر و خداناباوران کنار هم زندگی مسالمت‌آمیز دارند و، بدون هیچ محدویتی و بدون هیچ چشمداشت مادی، مناسک مذهبی خود را بجای می‌آورند. حتی احزاب سیاسی تشکیل می دهند و نمایندگان خود را به مجلس می فرستند تا ارزش‌ها و استدلال‌های خود را از تریبون مجلس به گوش همهء هموطنان برسانند و در قانونگذاری و ساختن کشور خود بدون تحمیل نظرات شان به دیگران شرکت کنند.

 

تفسیر و برداشت گوناگون حتی در یک مذهب

          نه تنها ادیان و مذاهب گوناگون با هم تضاد دارند، تفسیرها و برداشت‌ها در دین واحد و حتی در مذهب واحد و فرقه واحد گاه متضاد است.

          اگر نگاهی به تاریخ اسلام بیاندازیم، از همان دوران ابوبکر برداشتی متفاوت از شریعت اسلام، حتی بین خلفای راشدین وجود داشت. یکی از این برداشت‌های متفاوت را می توانیم در جنگ‌های ارتداد، معروف به حروب الردة، ببینیم. ابوبکر طایفه‌های نومسلمان اعراب را که از پرداخت زکات خوداری کردند، مرتد اعلام کرد و آنها را با قساوت و خشونت سرکوب کرد.

          عمر سرکوب و قلع و قمع این طایفه‌های نومسلمان عرب بدست ابوبکر را محکوم کرد و بیعت با ابوبکر را «فلتة» نامید. فلتة یعنی عملی اشتباه، ناگهانى، نسنجیده و بدون اندیشه. این عین کلام عمر است که گفت: «بیعة أبی بکر فلتة و تمت الا وانها قد کانت کذلک ولکن الله وقی شرها (بیعت با ابوبکر اشتباه بود و تمام شد. بله، بدانید که بیعت با ابوبکر اشتباه بود، و خداوند شرّش را از سر ما کم کند). جای اندیشیدن دارد: خلیفه دوم، اجرای شریعت بدست خلیفهء اول را رد می کند.

          حضرت علی در جنگ‌های حروب الردة شرکت نکرد. این نشان مخالفت شدید او با این جنگ و نظر ابوبکر بود. جای اندیشیدن دارد: خلیفه سوم، اجرای شریعت بدست خلیفه اول را رد می کند.

          ولی ابوبکر، با وجود مخالفت صحابه‌ء بزرگ پیامبر، جنگ و سرکوب طایفه‌های نومسلمان عرب را ادامه داد و در بیان معروفی گفت: «والله لو منعونی عقال بعیر کانوا یؤدونه إلى رسول الله لقاتلتهم علیه» (به خدا قسم اگر آنها از پرداخت یک افسار شتر کمتر از آنچه به پیامبر مى پرداختند، خوداری می کردند، من با آنها مى جنگیدم.)

          حال که صحابه‌های پیامبر برداشت هائی اینگونه متفاوت و متضاد از شریعت و اجرای آن دارند، آیا دیگر امیدی به اتفاق نظر علمای معاصر وجود دارد؟

          یکی از اتفاقات تاریخی دیگر که ناممکن بودن و اختلاف‌ های ژرفِ حاکمیت شرعی را، حتی بین خلفا، به روشنی نشان می‌دهد، فرمان قتل مالک ابن نویره، از قبیله بنی یعرب، بود. ابوبکر به خالد بن ولید فرمان داد تا مالک ابن نویره را به قتل برساند. علت آن این بود که مالک ابن نویره تعدادى از شترهایى را که جمع آورى کرده بود تا به عنوان زکات از طرف قبیله خود به پیامبر بدهد، از دادن آنها به ابوبکر خودداری کرد. مالک استدلال می کرد که او تنها با پیامبر بیعت کرده و بازگرداندن زکات به قبیله خود بر مسلمانی او خدشه‌اى وارد نمی کند. هرچند مالک بیعت خود را با اسلام تجدید کرد، اما باز همراه سایر مردان قبیله‌اش به دست خالد کشته شد. خالد بن ولید پس قتل مالک ابن نویره، همسر او را به عنوان غنیمت جنگى تصرف کرد.

          صحابه‌ء پیامبر این کار خالد را شدیدن محکوم کردند. عمر خواستار توبیخ خالد برای کارهایش شد. حضرت على خواستار اجراى حکم حد بر خالد به جرم زنا با همسر مالک شد. اما ابوبکر به این اعتراضات اعتنائی نکرد. حال که خلفای صدر اسلام، اینگونه برداشت متفاوت و متضاد از شریعت و اجرای آن دارند، آیا دیگر امیدی به اتفاق نظر علمای معاصر وجود دارد؟

          من با ذکر این دو واقعه تاریخی می‌خواهم تاکید کنم که حکومت شرعی حتی در نزدیک‌ترین فاصلهء زمانی با پیامبر، که طی آن ساختار جامعه و روابط اجتماعی و بین‌المللی تقریبن یکسان بود، غیرممکن بود. حال با این فاصله زمانی و این تغییرات عظیم در ساختار جامعه و روابط اجتماعی و بین‌المللی، اين امر کاملن غیرممکن است.

          هر برداشتی از مذهب، برداشت یک فرد یا گروهی مشترک‌المنافع از مذهب است؛ خود آن مذهب نیست، و سخت متاثر از منافع و تعصبات و سیاست و بی‌شک مقدس و تغییر ناپذیر نیست. جالب این است که، بسيارى از علماى برجسته تاریخ اسلام كه مروزه به طور گسترده از منابع موثق و مورد اعتبار مسلمانان در امور شرعی به شمار می آیند، مانند ابوحنيفه، ابن حنبل، غزالى، ابن حزم و ابن تيميه، وقتی زنده بودند متهم به ارتداد، بیدینی و کژاندیشی بودند.

 

ایمان با اختیار نه تحمیل  به اجبار

          ایمان باید قلبی و با اختیار باشد. تحمیل، شاید به تمکین منجر شود، ولی هرگز به موفق به ایجاد ایمان نمی شود. اصولن ایمان به اجبار و ایمان با چشوداشت به  پاداش دنیوی، ارزشی ندارد. آیا آن مسیحی که بدون اجبار و بدون هیچ پاداش مادی یک روز زیبای بهاری به کلیسا می رود خداشناش‌تر است یا یک مسلمان که هیچ گزینه دیگری ندارد و شرکت در نماز جمعه او ده‌ها پاداش دنیوی دارد؟ در یک جامعه سکولار پیروان همه ادیان و خداناباوران می‌توانند زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشند، بدون آنکه اعتقاد دینی آنها مانع بهره‌مندی آنها از حقوق شهروندی آنها شود و یا پاداش دنیوی در بر داشته باشد.

          تجربه زندگی بر برداشت‌های سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک و مذهبی ما تاثیر می گذارد. این تاثیرپذیری را نمی توان ممنوع کرد. باید ظرفی ایجاد کرد که این نظرات گوناگون با هم همزیستی داشته باشند و در یک جامعه آزاد، آرا و دلایل خود را با دیگران در میان بگذارند. به شعور مردم باید اعتماد کرد و انتخاب مردم را باید محترم شمرد.

 

دولت مدرن

          دولت مدرن با امکانات و وظایف گسترده آن با حکومت‌های دوران صدر اسلام قابل قیاس نیستند. تلاش در این جهت که این دولت پیچیده و گسترده را با ابزار و روش حکومتی که برای جوامع بدوی درنظر گرفته شده است، اداره کرد، غیر منطقی به نظر می رسد. دولت مدرن و دولتی که در آموزش و پرورش، بهداشت و درمان و رفاه ملت و... مسئولیت می‌پذیرد، سابقه تاریخی در زمان پیدایش شریعت‌ها ندارد. آیا می توان با دانش راندن شتر، هواپیما راند؟

          اسلام هیچ مدلی برای ساخت دولت ارائه نکرده است. در صدر اسلام، عربها پس از حمله و غارت و تصرف ایران و روم شرقی، از نظام اداری و اجتماعی آنها تقلید کردند. دربار خلفای عباسی که ادعای برقراری حکومت اسلامی پیامبر را داشتند، اقتباسی از دربار روم شرقی و ساسانیان بود. حتی بسیاری از صاحب‌منصبان این دربارها را بکار گرفتند. تمام کشورهای اسلامی معاصر، از نظام دولتی غربی الگوبرداری کردند. متاسفانه ساختار دولتی و شیوه اعمال اقتدار دولت را گرفتند ولی سازکارهای کنترل و تقسیم قدرت را حذف کردند.

          دولت مدرن این سازمان بوروكراتيك و متمركز، با سلسله مراتب و نهادها و سازمانهاي تفكيك شده كه هريك عملكر خاص خود را دارند، فقط ابزار اعمال قدرت نیست. دولت پاسخگو است و با سازوکارهائی چون قانون اساسی، حقوق بشر، سکولاریسم، برابری شهروندان در برابر قانون، کثرت‌گرائی و چندحزبی، آزادی بیان، آزادی مذهب، اعتقاد و آزادی تشکل‌های مدنی و صنفی و . . .  قدرت و اعمال قدرت، کنترل می شود و مشارکت مردم و کرامت انسانی و عدم تبعیض اقلیت‌ها تضمین می شود.

 

روابط بین‌المللی مدرن

          ارتباطات، تسهیل در حمل و نقل، مهاجرت‌های گسترده (که بخش بزرگی نتیجه جنگ‌های مذهبی و فرقه‌ای است.)، جهانی شدن اقتصاد و بازرگانی، برای تفکرات مبتنی بر شریعت که جداکردن  ما و آنهای آشتی‌ناپذیر دارد، فقط خود را برحق می‌داند، فقط خود را پاک می‌داند، جائی نمی گذارد. امروزه پیروان ادیان و مذاهب گوناگون روزانه باهم ارتباط دارند.

          یک دولت سکولار، روابط بین ما و همسایگان و جهانیان را بهبود می بخشد. دیگر همسایگان ترس از صدور انقلاب و تحمیل عقاید و مذهب را ندارند و کابوس آمدن عده‌ای از راه کربلا به قدس را نمی بینند. روابط یک دولت سکولار با کشورهای جهان بر اساس قوانین و میثاق‌های بین‌المللی تنظیم می شود، نه رقابت و دشمنی مذهبی و فرقه‌ای.

دستاوردهای علوم انسانی

          شریعت‌ها زمانی ایجاد شدند که اکثر قریب به اتفاق مردم بیسواد بودند. چاپ، رادیو، تلویزیون، رسانه‌های جمعی و اجتماعی وجود نداشت، برده‌داری و تبعیض گسترده بودند، حقوق شهروندی و حقوق بشر و کرامت انسان؛ ناشناخته بود و تکامل امروز خود را نداشت. نمی توان انسان آگاه و آزاد امروز را در زندان تبعیض‌های گوناگون شریعت مذهب‌ها محصور کرد.

 

برداشت های گوناگون از حکومت اسلامی

          شاید یکی از مهمترین دلیل برتری دولت سکولار بر حکومت‌ها دینی، عدم وجود یک برداشت فراگیر از حکومت اسلامی باشد. در طول تاریخ همواره علمای اسلام چه سنی و چه شیعه، امور جامعه را به بخش امور شرعی یا حسبیه (فتوا، صدور احکام قضائی، ...) و امور عرفی (سلطنت، تدبیر دنیا و سیاست و مصالح عامه...) تقسیم کرده‌اند. امور شرعی در حوزه اختیارات علما و مجتهدین بود و امور عرفی در حوزه اختیارات سلطان‌ها، شاهان و امیران بود.

          به نظر می‌رسد آیت الله خمینی و برخی روحانیون لبنان و عراق تحت تاثیر ایده دیکتاتوری پرولتاریا و شیوه‌ی لنینیسم کسب قدرت و حفظ آن به هر قیمت و با قهر، به یک بدعت در اسلام رسیدند و ولایت مطلقه فقیه را به سود فقها فرمول‌بندی کردند. آیت اله خمینی روایت «الْمُلُوكُ حُكَّامٌ عَلَى النَّاسِ وَ الْعُلَمَاءُ حُكَّامٌ عَلَى الْمُلُوكِ» (پادشاهان حاکم بر مردم اند و روحانیون حاکم بر پادشاهان) را به نفع فقها تحریف کرد و به صورت «العلماء حكام على الناس» (فقها حاکم بر مردم اند) در آورد. ولی، اکثریت علمای اسلام از آغاز تا کنون با آیت الله ابوالقاسم موسوی خویی هم‌نظر هستند که: "ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقیهان اثبات نمی‌شود. ولایت تنها اختصاص به پیامبر و ائمه‌ دارد." (آیت الله خویی، 1410ق - 424) هم نظر باشند.

 

روحانیون غیرحکومتی

          گرایش به سکولاریسم، جداکردن دین از دولت و تمرکز بر امور روحانی و پرهیز از امور سیاسی-حکومتی، بویژه با کارنامه سیاه ولایت مطلقه فقیه آیت الله خمینی و خامنه‌ای در جامعه ما بین مراجع و طلبه‌های جوان به شدت رو به گسترش است.

          بسیاری از مراجع حساب خود را از جمهوری اسلامی و ولایت فقیه بویژه با عملکرد دو ولی فقیه مطلقه جدا می کنند. گرایش به سکولاریسم در بین روحانیون شیعه همواره وجود داشت، از شیخ مفید، علامه محمد باقر مجلسی تا آیت الله عبدالکریم حائری یزدی، آیت الله محمدعلی اراکی، آیت الله ابوالقاسم موسوی خویی، آیت‌الله احمد خوانساری، آیت‌الله علی حسینی سیستانی، آیت الله محمدتقی بهجت، آیت الله موسی شُبَیری زنجانی و آیت الله حسینعلی منتظری (بویژه در اواخر با تاکید بر حقوق مردم). زمانی از آیت‌الله خوانساری‌ پرسیدند آیا واجب است به جمهوری اسلامی رأی بدهیم؟ او در پاسخ گفت به عکس، واجب است به آن رأی ندهید.

          آیت خامنه‌ای از این گرایش رو به رشد در هراس است و در دیدار با روحانیون خراسان شمالی، نمی تواند ترس خود را پنهان کند:

          این که یک آقائی در یک گوشه‌ای عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است. یک آخوندی یک گوشه‌ای حرفی میزند، که علی‌الظاهر برخلاف خواست و فهم و عقیده‌ی کلی نظام است، بزرگش می‌کنند؛ آن آدم را اگر کوچک هم باشد، از او یک تصویر بزرگی درست میکنند، برای اینکه فاصله‌ی بین نظام و روحانیت را برجسته کنند؛ القاء کنند که چنین فاصله‌ای وجود دارد. بنابراین حوزه‌های علمیه نمیتوانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.

 

          هر چند هیچ مرجع تقلیدی در شیعه بر مرجع دیگر ولایت ندارد و یکی از اصول بنیادی فقه شیعه و سنی اجماع است، ولی آیت الله خمینی و خامنه‌ای با ایجاد فقه دولتی، این بدعت را گذاشته و مراجع دیگر را که می‌خواستد فقط به مناسک دینی مردم و حداکثر به ارائه یک الگوی عملی و روحانی بسنده کنند و دخالت در امور دنیوی و سیاسی را تقبح می کردند را، یا سانسور کرده و یا مجبور به سکوت نموده‌اند.

 

طلبه‌‌های جوان

          طلبه‌های جوان در شرایط متفاوتی با نسل‌های پیشین درس می‌خوانند. از یک سو، آنها امکان دسترسی به اطلاعات و دنیای خارج از حوزه از طریق رسانه‌های مدرن دارند. از سوی دیگر، بسیاری از مدرسان حوزه‌ها، اقلی‌گرا هستند و در چارچوب فقه سنتی فکر می‌کنند و از دیکتاتوری فقهی و سیاسی آیت الله خامنه ناراضی هستند. این عوامل بر طلبه‌های جوان تاثیر زیادی داشته است. گرایش طلبه‌ها به تمرکز روی مسائل دینی و دوری از مسائل سیاسی و اجتناب عد‌ه‌ای از پوشیدن لباس سنتی روحانیون، خواب رهبران تمامیت‌خواه را که تمام هم و غم آنها پرورش طلبه‌های مبلغ حکومت ولایت مطلقه فقیه، فقه دولتی و زارادخانه ایدئولوژیک حکوکت اسلامی است را، آشفته کرده است.

          حسن رحیم‌پور ازغدی، عضو "شورای عالی انقلاب فرهنگی" و از "نظریه‌پردازان" هسته سخت جمهوری اسلامی و پادوی روحانیونتمامیت‌خواه و اکثری‌گرا، از روند گرایش روحانیون طراز اول به سکولاریسم و جداکردن حساب خود از جمهوری اسلامی سخت دست‌پاچه است در یک سخنرانی در مدرسه فیضیه قم، فقیهان و مراجع تقلیدی که حساب خود را از جمهوری اسلامی جدا کردند را متهم بی‌دینی و کژدینی می کند که به جای "تئوریزه کردن حکومت دینی" به تدوین "فقه سکولار" مشغولند. فقهی که تنها به امور فردی، مانند طهارت و نجاست و مسائل عبادی می‌پردازد و از پرداختن به مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بین‌المللی سرباز می‌زند، به نظراین روحانیون سکولار هستند و او سکولار را به عنوان دشنام ضددین بکار می برد، نه صفت مثبت روحانی با سعه‌صدر. او به این نیتجه می‌رسد که ریشه سکولاریسم را نه در دانشگاه‌ها، بلکه باید در حوزه‌ها جست.

          علی اکبر رشاد، رئیس "شورای حوزه علمیه تهران" هم این گرایش را تایید می کند: "یکی از آفات عظیم که هم اکنون حوزه علمیه را تهدید می کند ظهور روحانیون فوکولی و کت و شلواری است. تجربه تلخی که در عالم مسیحیت اتفاق افتاد."

          و این آفات چقدر بجاست پس از چهل سال تنگ‌نظری و نابودی و خسارت‌های جبران‌ناپذیر.

 

ادیان و مذاهب و شریعت‌های گوناگون

          در جهان و در ایران ادیان و مذاهب گوناگون وجود دارد. علیرغم اینکه همه ادیان ادعای پیام‌رسانی از سوی خدائی یگانه را دارند ولی، شریعت و کتاب‌های مقدس آنها گاه متضاد است. این تضاد باعث بسیاری از درگیری‌های خونین تاریخی و کنونی جهان و ایران است. همه  این ادیان مثل یهودیت، مسیحیت و اسلام شریعت دارند و جهادی هستند و ادعای حکومت مذهبی دارند. شریعت کدام را باید انتخاب کرد؟ در ایران ادیان گوناگون اسلام، مسیحی، زردشتی، کلیمی، بهائی و . . . داریم. شریعت کدام را باید انتخاب کرد؟ در دین اسلام مذهب‌های شیعه و سنی داریم. شریعت کدام را باید انتخاب کرد؟ در مذهب سنی فرقه‌های حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی داریم و در مذهب شیعه فرقه‌های گوناگون جعفری، اسماعیلیه، زیدیه، غرابیه، خطابیه، واقفیه، کیسانی، علویه، غُلات و .... داریم. شریعت کدام را باید انتخاب کرد؟

          همه این ادیان، مذاهب و فرقه‌های به خون هم تشنه‌اند. همدیگر را لعن می کنند و کافر می خوانند. تاریخ چندین‌هزارساله ادیان و مذاهب، تاریخ کشت و کشتار پیروان ادیان، مذاهب و فرقه‌های گوناگون است. آیا ما هنوز فرصت و امکان توافق رسیدن آنها را داریم؟ وقت آن نرسیده است به گزینه دیگر فکر کنیم؟

 

بهترین گزینه

          بهترین راه برای رهائی از این چرخه باطل، جدا کردن دین از دولت، عدم دخالت دین در امور دولت و عدم دخالت دولت در امور دین است. در عین حال تضمین آزادی مذهب و وجدان است. پرداختن دین به امور روحانی و اداره تدوین قوانین وضعی با تجربه مردم از سوی نمایندگان منتخب مردم در یک روند دموکراتیک، آزادانه، روادارنه و کثرت‌گرایانه است. با تاکید بر عدم تبعیض، دموکراسی راستین که تنها بر اعمال اراده اکثریت پافشاری نمی کند و روی دیگر سکه دموکراسی که حقوق و کرامت انسانی اقلیت است را هم با تمام توان اجرا می کند.

          شریعت برداشت فقیهان از دین است، نه خود دین. این برداشت می تواند بازنویسی شود. بر بخشی که مشکلات و درگیری‌های امروزی را حل می‌کند تاکید شود و بخشی که با دوران و خواست مردم، با درک، فهم و رواداری و سعه‌صدر مردم دوران ما هیچ همخوانی ندارد، کنار گذاشته شود. در دوران معاصر با این ارتباط تنگاتنگ ادیان مختلف، نمی توان دیگر با مدل جامعه مکه و مدینه، از ذمّه و جزیه  حرف زد. زمانی که زنان همان مهارت‌ها و تخصص‌ها مردان و گاه بهتر از مردان دارند، نصف مردان قلمدادکردن آنها غیرواقعی و شرم‌آور است.

          به نظر اکثریت فقیهان، شکل اداره جامعه و سیاست از امور عقلی و متغیر است و باید از تجارب بشری در آن سود جست. از اینرو فقیهان بخاطر فقاهتشان در امور سیاسی هیچ امتیازی بر مردم ندارند. به زبان دیگر، در تدبیر امور دنیوی و سیاسی فقیهان فاقد ولایت شرعی هستند. همه امتیازاتی که ابداع کنندگان و پیروان ولایت مطلقه فقیه به خود ارزانی کردند مبنای فقهی ندارد.

          به ویژه با تجربه معاصر حکومت‌های اسلامی در جمهوری اسلامی ایران، طالبان افغانستان و داعش، وقت آن رسیده است به شریعت انسان-محور و جدائی دین از حکومت روی بیاوریم. بر آزادی مذهب و عقیده پافشاری و با تفسیر و تاکید نوین، لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ را برجسته کنیم با جدائی دین و سیاست، با پاسداری از رواداری، کرامت انسان و حقوق بشر و کثرت‌گرائی، با قانون اساسی که از حقوق شهروندان دفاع و تبعیض آنها جلوگیری می کند، نیروی خود را روی همزیستی و ساختن و رفاه و آسایش انسان‌ها بگذاریم نه دشمنی و تخریب و نابودی دست‌آوردهای بشری.

24 شهریور ماه 1397 - گوتنبرگ، سوئد

________________________________________

 گزیده‌ی فشرده از کتاب در دست نگارش: «جدائی دین و دولت، سکولاریسم، بهترین تضمین آزادی همه دین‌هاو مذهب‌ها: دربارهء مفهوم سکولاریسم و چگونگی راه رسیدن آن در ایران»

http://ahad-ghorbani.com

http://telegram.me/ahaddehnari

https://t.me/AhadGhorbaniDehnari

http://www.facebook.com/ahad.ghorbani.dehari

خانه