تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
18 مهر ماه 1397 ـ 10 ماه اکتبر 2018 |
|
چرا مردم بر نمی خیزند؟
احمد حق نگار
پيشگفتار
علل عدم خیزش مردم با وجود اینهمه نارضایتی از وضع موجود چه میتواند باشد؟ پروفسور استیو هانکه استاد اقتصاد دانشگاه جان هاپکینز اخیراً با انتشار نموداری گفته تورم در ایران به 293 درصد رسیده است. در روزهای اخیر قیمت دلار رکورد جدید 19 هزار تومان را ثبت کرد و سقوط ارزش ریال به سرعت ادامه دارد که از نشانههای فروپاشی اقتصادی است که آوار آن بر سر طبقه متوسط و اقشار ضعیف جامعه فرو میریزد. احمد حقنگار، تحلیلگر سیاسی در یادداشتی که به کیهان لندن ارسال شده به اختصار بررسی میکند که چرا با وجود نارضایتی از وضع موجود، چنین شرایطی که پتانسیل اعتراض در جامعه زیاد است مردم برنمیخیزند. وی مینویسد:
سکوت مردم با وجود این همه نارضایتی از وضعیت موجود، دلایل و عوامل متعددی دارد که آنها را به چهار دسته کلی تقسیم میکنم:
1) نظام اقتصادی: نظام اقتصادی بر نگاه مردم و درک آنها از هویت خویش، اثر میگذارد. در یک اقتصاد اجتماع محور، از آنجا که جامعه گرایی ترویج میشود و فاصلهء طبقاتی به حد نفرت طبقاتی نمیرسد، نوعی اتحاد میان مردم شکل میگیرد و مردم را به اصلاح جامعه مکلف و متعهد میکند اما در یک اقتصاد سرمایه سالار، از آنجا که خودخواهی و منافع شخصی ترویج میشود به تدریج معنای جامعه از بین رفته و افراد از هویت جمعی فاصله میگیرند؛ در نتیجه تمایل به فداکاری و قیام به نفع جامعه در آنها کاهش مییابد [من چرا هزینه بدهم؟ بگذار دیگران هزینه بدهند و من از سود حاصله استفاده کنم چون این به نفع من است!]
2) نظام تربیتی: هنگامی که نوع تربیت افراد جامعه، خصوصاً در ایام کودکی چه در مدرسه چه در خانواده، به صورتی باشد که اطاعت را مساوی با هنجار بدانند و از هرنوع فعالیت جمعی فاصله بگیرند و پرسیدن و اعتراض را ناهنجاری بدانند، طبیعی است که قیام و اعتراض، به عنوان یک تابو در ناخودآگاه افراد ثبت میشود طوری که هرگاه بخواهند اعتراض کنند نوعی اضطراب و احساس گناه در درون آنها ایجاد میشود. همچنین ترس از قضاوت شدن نیز از موارد تربیتی است که مانع از بروز اعتراض به صورت علنی میشود.
3) نظام سیاسی: هنگامی که اختلاف نظر و تنوع دیدگاه در یک جامعه سرکوب شده و برای مدت طولانی فقط یک تفکر به عنوان «مُجاز و صحیح» تبلیغ شود و نسبت به هرگونه نظر مخالف، شانتاژ صورت گیرد، طبعاً در ذهن مردم یک ابهام ایجاد میشود که «اگر تفکر موجود را کنار بگذاریم چه چیزی اصولاً وجود دارد که بخواهیم جایگزین اش کنیم؟» و این ابهام نوعی بازدارندگی ایجاد میکند. علاوه بر این، احساس ضعف (که حاصل از بزرگ نمایی دربارهء توان حاکمیت، تسلط نیروهای امنیتی، زیاد بودن طرفداران و اندک بودن مخالفان است) مجموعاً مانع از پیوستن به اعتراضات میگردد.
4) نظام فرهنگی: فرهنگ جامعه نیز میتواند همانند یک اندیشه غالب، ذهن افراد را کانالیزه و محدود کند. بطور مثال وقتی در فرهنگ و مشتقات آن (مانند ادبیات) از عباراتی مانند «ما نه سرِ پیازیم نه ته پیاز»، «ما خیلی هنر کنیم کلاه خودمان را بچسبیم که باد نبرد» و عباراتی از این دست استفاده میشود و یا اسطورهها و نمادهای مروج اتحاد و همبستگی و خیزش کمرنگ هستند، طبعاً جامعه نیز به سوی خمودگی و ناامیدی گرایش مییابد و تلاش برای اصلاح و تغییر در چنین جامعهای به صورت پراکنده و با کندی صورت میگیرد.
پنج شنبه 5 مهر 1397 برابر با 27 سپتامبر 2018
https://kayhan.london/fa/?p=131254