!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
کمبود «تشنگان خدمت!»
اين حاج آقا محمد شریعتمداری از بدو تولد در پست های مختلف مدیریتی بوده و، اینطور که سوابق خدمت اش نشان می دهد، در هیچ پستی منشا اثر و خیر و برکت برای رعایا و مملکت نبوده مگر این ماجرای آخری واردات خودروهای لاکچری با امضای مسئولان وزارت صنایع درست چند ساعت بعد از ممنوعیت واردات(!) و به نان و نوا رسیدن عده ای از ما بهتران!
اگر این آبروریزی مثلاً در ژاپن اتفاق می افتاد وزیر مربوطه خودکشی می کرد و با خنجر شکم خود را می درید که ژاپنی ها به آن " هاراکیری " می گویند و ما اینجا از این نوع وزرا داریم که از ژاپنی ها فقط "هارا" یش را کم دارند!
به گفتهء حاج مصطفی میرسلیم، از چهره های مشهور مؤتلفه اسلامی و مدیران مطلع سابق که چند دوره وزیر کشور و ارشاد و در سمت های مهم ديگر بوده است، حالیه هفتاد درصد صنایع کشور تعطیل شده اند! یعنی در دورهء حاج محمد شریعتمداری، وزیر با کفایت و داماد آیت الله کنی، علاوه بر واردات اتومبیل های قاچاق هفتاد درصد صنایع هم بر اثر مدیریت خارق العاده ایشان زرتشان قمصور و درشان گل گرفته شده است!
این وزیر ضعیف با آن سابقه خراب تحت فشار مجلس و تهدید به استیضاح به علت بی کفایتی و بی وجودی و ناکارآمدی از وزارت صنعت، معدن و تجارت کنار گذاشته شده است و حالا می گویند بهترین گزینه برای وزارت کار است!
شاید عده ای در عقل مسئولان بلند پایه شک کنند و بگویند این چه وضعیت مسخره ای است که وزیری را بخاطر بی کفایتی و به تعطیل کشاندن صنایع کنار می گذارند و بعد همین بی کفایت را به عنوان بهترین گزینه وزارت کار معرفی می کنند!
در حالی که اتفاقاً این انتخاب به علت بی عقلی دولت و یا رانت خانوادگی وزیر بی کفایت نیست و از روی عقل انجام شده است و انتظار از شریعتمداری این است که همانطوری که موفق شد با تعطیل کردن صنایع مملکت مشکل تأمین مواد اولیه و سوخت و نقدینگی در گردش و بازار فروش محصولات صنعتی را حل کند و صنایع با تعطیل شدن نیازی به این امکانات نداشته باشند و صاحبان صنایع هم بروند دنبال چراندن غاز، مشکل بیکاری کارگران را هم با نابودی هفتاد هشتاد درصد بیکاران حل و فصل نماید!
در واقع در مملکتی که کارخانجات اش تعطیل است و کار ندارد، وجود کارگر مخل آسایش وزرا و هیئت دولت و علی الخصوص وزیر کار است و وزارت کار می تواند با کمک مجلس و تدوین قوانینی ارتکاب به کار (کارگری) را مثل قاچاق فروشی و شرب خمر ممنوع کند و هر کس در این دوره و زمان بیکاری که غیر از هییت دولت و مقامات و فرزندان شان دو برابر جمعیت کشور بیکار هستند(!) دست به کار شده و خود را کارگر بنامد و از وزارت کار تقاضای دفترچه تامین اجتماعی و حمایت بیمه ای و دریافت سبد کالا جهت نجات از گرسنگی کند به اشد مجازات محکوم و از قسمت تحتانی بدن آویزان گردد!
جان کلام اینکه بیرون کشیدن یک وزیر از یک وزارت خانه به جرم بی کفایتی و گماردن همان بی کفایت در یک وزارت خانه دیگر نشان می دهد مملکت با کمبود شدید "تشنگان خدمت و نه شیفتگان قدرت!" مواجه شده و باید در قبال صادرات نفت ارزان قیمت به چین و ترکیه علاوه بر چادر مشکی و کود انسانی چند گله وزیر و مدیر تشنه خدمت هم وارد کنیم!
نوستالوژی آدمیت!
خیلی از رعایا انتقاد می کنند که کاندیداهای ورود به مجلس شلم شوربا فقط در دوران تبلیغات و جمع کردن رأی رعیت در قراء و قصبات دیده می شوند و شام و ساندیس و چک پول می دهند و پس از پیروزی در انتخابات و عزیمت به تهران دیگر به ده و مسقط الراس خود سر نمی زنند و ضمن گرفتن خانه و ویلا و دو اتومبیل لاکچری و حقوق و مزایای کلان و حق ماموریت دلاری و گرفتن سلفی با اناث اروپایی در وزارت نفت هم مشاور می شوند و یا دختر دیپلمه خود را مشاور وزیر نفت می کنند و دور مسافرت را خط کشیده و رنج سفر از تهران را تحمل نمی کنند!
خوشبختانه این هفته با انتشار عکسی از یک مشت نماینده مجلس در برزیل که لباس بازیکنان فوتبال برزیلی ها را هم به تن کرده اند مشت محکمی به دهان موکلین این نماینده ها زده شد و معلوم شد اگر حق ماموریت دلاری داده شود این تشنگان خدمت (و نه شیفتگان حقوق نجومی و رانت نمایندگی!) حاضرند چهار نعل خود را به بوینوس آیرس هم برسانند و ادای فوتبالیست ها را درآورده و لباس ورزشی تن کنند و ژست فوتبالی بگیرند!
با توجه به این تجربه به نظر می رسد اگر برای مسافرت و بازدید از حوزه انتخابیه هم حق ماموریت دلاری داده شود این تشنگان خدمت (و نه شیفتگان قدرت) سری هم به روستای محل تولد و رشد و نمو خود زده و از حوزه انتخابیه خود بازدید کنند!
نمی دانم با دیدن عکس نمایندگان مجلس در لباس زیبای ورزشی بیخود و بی دلیل یاد این بیت معروف سعدی که ضرب المثل شده است افتادم:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت!
از دست بوس میل به پا بوس کرده ای؟
خاکت به سر، ترقی معکوس کرده ای!
ما بچه های تهرون قدیم اعتقاد داشتیم آدمیزاد فقط باید به خداوند قادر مطلق سجده کند و جلوی هر کس و ناکسی به خاطر جیفه دنیا به خاک نیفته!
البته عده ای گر و گور تازه به شهر آمده هم بودند که می گفتند آدم باید برای رسیدن به موفقیت اگر لازم شد در کون خر را هم ببوسد!
به خاطر همین غرور و داشتن کرامت انسانی است که بچه های اصیل تهرون به مال و ثروت و پست و مقامات دنیوی نرسیدند و همانطور که می بینید دنیا به کام کسانی است که از شان و شخصیت انسانی بی بهره هستند!
حضرت حافظ می فرماید:
مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ
که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن!
آنوقت حالا که اين بابا با این موی سفید جلوی پای اسحاق معاون زانو زده و کرنش می کند، اگر خود رئیس جمهور را ببینه تن به چه اعمال سخیفی خواهد داد؟! من که یاد دربار فراعنه مصر باستان و دربار امپراطوران روم افتادم!
استعفای دو عدد از تشنگان خدمت!
حاج عباس آخوندی، وزیر بیراهه و تخریب شهر و مسکن، که قرار بود وضعیت کامیونداران را سر و سامان بدهد استعفایش را روی میز حاج حسن گذاشت و فلنگو بست! محمد شریعتمداری، داماد آیت الله کنی هم که مثل آچار فرانسه به هر وزارتخانه ای می خورد و در وزارتخانه های مختلف خدمت مردم رسیده بود استعفا داد! هر دوی این وزرای مستعفی علت استعفای خود را مهیا نبودن شرایط خدمت عنوان کرده اند!
البته حاج عباس درست می گوید و شرایط برای خدمت وزیر راه و شهرسازی با این جاده های خراب که قتلگاه شده اند، و خانه های نیمه کاره مسکن مهر در وسط بیابان های کشور، و انتقادات روز افزون کامیونداران که بی لاستیک مانده اند، و هزاران معضل دیگر که وزارت راه با آنها روبرو است مهیا نیست و وزیر راه وقت کافی و انرژی لازم برای اداره همزمان هولدینگ ها و شرکت های خصوصی خود و آقازاده اش و ایضا وزارت راه را ندارد و خوب است مردم و دولت فکری برای حل مشکلات این وزارت خانه بکنند و پس از رتق و فتق امور و سر و سامان گرفتن وضعیت راه ها و جاده های کشور و حل مشکل مسکن و اوضاع بی ریخت شهرها مجددا ایشان را در پشت میز این وزارت خانه بگمارند!
به هر حال حاج عباس هم مثل سایر مقامات عالیه دولتی از بدو تولد تشنه خدمت (و نه شیفته قدرت!) بوده و از اول انقلاب شکوهمند در پست های عالیه دولتی حضور داشته و به سهم خودش خدمت مردم و مملکت رسیده است و در حال حاضر که تحریم های فلج کننده آمریکا برگشته است شرایط برای خدمت مهیا نیست و عباس هم مثل سایرین شریک روزهای خوب مملکت و ملت است و در این شرایط لازم می بیند به خودش استراحت بدهد!
شریعتمداری هم در نامه استعفایش خطاب به کربلایی اسحاق، معاون اول و آخر، همین مهیا نبودن شرایط خدمت را بهانه آورده و حق هم دارد(!) زیرا قوهء قضائیه به پروندهء قاچاق رسمی اتومبیل های لوکس لاکچری علیرعم ممنوعیت و با دخالت مقاماتی از وزارت صنایع ورود کرده و چند معاون تشنه خدمت وزیر تشنه تر صنایع را هم دستگیر کرده و باعث دلسردی تشنگان خدمت شده است!
البته امت همیشه هاج و واج نگران رفتن این بزرگواران تشنه خدمت نباشند زیرا همانطور که تجربه نشان داده است این تشنگان خدمت اگر بمیرند هم تاکسیدرمی شده و در پست های دولتی باقی خواهند ماند!
آخر ايشان از سیف رئیس کل سابق بانک مرکزی که کمتر نیستند! سوء مدیریت و تخلفاتش در نابود کردن ارزش پول ملی و ایجاد بحران ارزی برملا شده، قوه قضائیه احضارش کرده و پس از برکناری به سمت مشاور رئیس جمهور منصوب گردیده است!
علیرغم تورم بی سابقه؛ کاهش قدرت خرید مردم افزایش یافت!
اعلام شده که غذای با کیفیت و تازه گران است و رعایا باید غذای دست دوم بخورند! رئیس اتحادیهء چلوکباب و چلوخورش، می گوید: «رستورانهای شمال شهر تهران حدود 30 درصد و رستورانهای جنوب شهر 60 تا 70 درصد مشتریان خود را از دست دادهاند!»
وی تاکید میکند که قیمت مواد اولیه رستورانها بیشتر از 50 درصد گرانتر شده و حالا آنها مجبورند قیمت غذاهایشان را افزایش دهند و همین موضوع موجب شدهاست که مراجعین رستورانها به شدت کاهش یابند.
به گفته رئیس صنف چلوکبابی ها، اکنون رستورانهای زیادی درخواست تغییر کاربری به اتحادیهشان دادهاند. وی می گوید بسیاری از چلوکبابیهای جنوب و مرکز تهران تعطیل شدهاند. او میافزاید: «در حالی که سرپرست خانوار یک میلیون و 200 هزار تومان درآمد دارد، نمیتوان انتظار رفتن او و خانواده اش به رستوران را داشت چرا که این حقوق را اگر املت با آن بخوری آخر ماه نرسیده، تمام میشود!»
مالک یکی از کترینگهای (خوراکرسانهای) حوالی میدان صادقیه (آریاشهر سابق)، که بیشترین مشتریانش را کارکنان ادارات تشکیل میدهند، میگوید: « بعد از گرانی گوشت و مواد غذایی ناچار شدیم قیمت هر پرس چلوکباب را از 12 هزار تومان به 14 هزار تومان افزایش دهیم اما هم برای ما مقرون به صرفه نیست و هم باقیمانده مشتری ها فراری شدند!»
در حال حاضر از تاج خروس و پوست و ضایعات مرغ و امعاء و احشای جانوران برای تهیه گوشت چرخ کرده و سوسیس کالباس مرغوب(!) استفاده می شود و خانواده های کم درآمد مانند کارخانجات تولید اتومبیل های ساخت داخل بعضی آبشن های غذایی خود را حذف کرده اند تا بتوانند همچنان از غذاهای سنتی ایرانی استفاده کنند و توی دهن آمریکا بزنند!
مثلاً از غذای ملی آبگوشت گزينهء گوشت و نخود و لوبیا و سیب زمینی و گوجه فرنگی را حذف کرده و به آب داغ آن اکتفا می کنند!
از قرمه سبزی گزينهء گوشت و برنج آن را که گران در می آید و با بودجه کارمندان و کارگران و بازنشستگان هماهنگی ندارد حذف و به سبزی آن اکتفا شده است!
از نیمرو نیم آن را حذف و فقط روی آن را می خورند!!
از کوفته قلقلی هم قلقل آن را حذف کرده و فقط کوفت آن را میل می کنند!
حقوق خالص 37 میلیون تومانی یک بازنشستهء زیر خط فقر!
فيش حقوقی مديرعامل بازنشسته شرکت ملی نفت جمهوری اسلامی مربوط به شهريور 97 که نشان میدهد این بنده خدا حق دارد از مشکلات معیشتی بنالد! این بازنشسته زیر خط فقر فقط و فقط ماهیانه حدود 37 ميليون خالص دريافتی دارد!
«علی کاردُر» چندی پيش هم يک ميليارد تومان پاداش بازنشستگی دريافت کرده و با قراردادی جديد، نه تنها حقوق بازنشستگی میگيرد بلکه در قالب قراردادی جديد، حقوق نجومی دريافت میکند!
طبق بخشنامهء وزير نفت، سقف حقوق مديران نفت ۲۰ ميليون تومان است که اين فيش حقوقی نشان میدهد چنین بخشنامهای هرگز اجرایی نشده و فقط برای گول مالی سر رعایا صادر گردیده است.
با توجه به فیش حقوقی وزیر و معاونین و مدیران وزارت نفت معلوم می شود کاهش درآمدهای کشور به سبب تحریم های نفتی نیست و بلکه وزارت نفت جمهوری اسلامی هر چقدر نفت می فروشد باید به عنوان حقوق و مزایا به مدیران خودش بپردازد!
اين هم برای خالی نبودن عريضه