!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
تصویر برگزیده سال 2018
هم فال و هم تماشا: تمهيدی برای فرار از بیکاری!
بر اساس حکم وزیر صنعت، کامبیز مهدیزاده به عنوان معاون وزیر و رییس سازمان زمینشناسی منصوب شده است. کامبیز مزبور تا پيش از اينكه داماد آشیخ حسن روحاني شود، فاقد سابقه کارهای اجرايي بود و به گفته خودش یکبار "جایزه اختراعات در مسابقات بین المللی اختراعات" را به دست آورد است!
او که در خانه کامی صدایش می کنند متولد سال 1364 در شهرستان اهر است و علاوه بر فارسی به زبان ترکی آذری هم تسلط دارد و هم اکنون در حال تحصیل رشته مهندسی نفت در مقطع دکتری در دانشگاه آزاد است. وی، قبل از رسیدن به معاونت وزیر صنعت، داماد رئیس جمهور، مشاور فدراسیون تکواندو، فرماندار کرج و شورای مرکزی دبیرخانه توسعه علوم و فناوری کشورهای اسلامی بوده است.
برخی از منتقدین می گویند چرا باید شخصی که سابقهء مدیریت کلان ندارد در پست مهمی مثل معاونت وزیر صنعت و رییس سازمان زمینشناسی نصب شود؟ اما ناظران وضعیت صنعت کشور می گویند این انتقادات بی مورد است زیرا در حال حاضر صنعت کشور تعطیل است و به همین خاطر خود وزیر هم کاری برای انجام دادن ندارد و هر کسی را که حتی نمی داند صنعت را با سین می نویسند یا صاد می توان در رأس وزارت صنعت تعطیل و معدن تخریب و تجارت تحریم قرار داد، بخصوص که از رانت دختر رئيس جمهور هم استفاده کرده باشد.
اگر این اتفاق در آمریکا یا یک کشور اروپایی افتاده بود و جوانی را که یک سال بیشتر از داماد رئیس جمهور و «سوار شدن بر خر مراد شدن» اش نمی گذرد و تجربه کار اجرایی ندارد در چنین پست مهم و حساسی قرار داده بودند احتمال پارتی بازی و داماد بازی وجود داشت (!) اما خوشبختانه در حکومت اسلامی انتصابات بر اساس تخصص و لیاقت است و پارتی بازی وجود ندارد و پست معاونت وزیر جزو جهیزیه عروس نیست!
بخصوص که در این روزگار وانفسا که یک جوان بیکار از يکسو داماد شده و، از سوی ديگرش، رفته سرکار همه بايد خوشحال باشند و کسانی که ناله می کنند جوانان شان بیکار هستند باید آنها را داماد مقاماتی مثل رئیس جمهور بکنند تا هم داماد بشن و حالشو ببرن و هم معاون وزیر!
بهر حال، به دنبال انتشار خبر بهجت اثر معاون وزیر شدن تازه داماد رئیس جمهور، خیل کثیری از بیکاران کشور از قراء و قصبات دور و نزدیک خود را به جلوی ریاست جمهوری و وزارتخانه ها رسانده و به امید آنکه مورد توجه مقام بلند پایه ای قرار گرفته و شاهین اقبال روی مال آنها هم نشسته و داماد مقام مهمی، وزیر و وکیلی، یا معاون وزیری و حداقل مدیرکلی بشوند و پدر عروس جزو جهاز صبیه اش آنها را به سفارت یا وزارت و یا حداقل معاونت وزیر منصوب نماید سر راه مقامات اجتماع کرده اند! بعضی از این بیکاران گفته اند حتی حاضر هستند به عنوان جهازیه عروس معاونت ارزی بانک مرکزی را هم بپذیرند!
کارشناسان سازمان جهانی کار با توجه به استفاده از داماد ها در پست های نان و آبدار توسط مقامات عالیه حکومت اسلامی، بهترین راهکار برای حل معضل بیکاری را زاد آوری بیشتر مقامات و مسئولین کشور دانسته و پیشنهاد داده اند مقامات با تولید مثل بیشتر و دختر زایی تا می توانند بیکار جذب کرده، و پس از دامادگیری، شاه داماد را در پست بالایی قرار داده و بخشی از درآمد ملی و بودجهء کشور و بیت المال و صندوق ذخیرهء ارزی را تا زمانی که صبیهء ايشان از شوهر رضایت کامل دارد در اختیار آنها قرار دهند!
عکس ها گروه زیادی از مشتاقان داماد مقامات شدن را جلوی ریاست جمهوری و وزارتخانه ها نشان می دهند!
تقاضای رعایا از دونالد ترامپ
شبکهء «ان.بی.سی» اخیراً خبر داده بود که خانوادههای آمریکاییهای زندانی در ایران در نامهای از دولت دونالد ترامپ خواستهاند که ویزای فرزندان مقامات که در آمریکا حضور دارند را لغو کند.
«برایان هوک»، نمایندهء ویژهء وزارت خارجه آمریکا در امور حکومت اسلامی هم، در یک پیام ویدئویی که در صفحه توئیتر وزارت خارجه آمریکا منتشر شد، تحصیل فرزندان مقامات ایرانی در ایالات متحده را یک نمونه ای از ریاکاری دانست!
هوک می گوید: "در حالی که مقامات جمهوری اسلامی شعار مرگ بر آمریکا سر میدهند خانوادههای خود را به کشور «به اصطلاح شیطان بزرگ» میفرستند تا با استفاده از پول مردم ایران در آنجا حال و حول کرده و یابو آب بدهند! "
این مقام آمریکایی گفته است ما داریم روی این مسئله کار میکنیم تا بچه های مقامات را از دیسکوها و کلاب های شبانه بیرون بکشیم و به ایران «کارگو» کنیم!
اما انصاف بايد داشت: در شرایطی که آمریکا تحریم های شدید اقتصادی را به ایران باز گردانده و رعایای ایرانی گرفتار تهیه یک قوطی رب گوجه و دوسیر گوشت آبگوشتی هستند و حتی ناله دکتر علی اکبر صالحی از مشکلات معیشتی درآمده و در مصاحبه با یورو نیوز از کسری حقوق و مخارج بالا گلایه کرده است، همین مانده که پنج - شش هزار نفر آقازاده را هم که سرشان در آمریکا و بلاد کفر و استکبار جهانی گرم است به ایران عودت دهند تا تتمه موجودی بیت المال و صندوق دخیره ارزی هم دست بخورد و بر باد رود!
بر اين اساس رعایا برای محفوظ ماندن صنار و سه شاهی موجودی بیت المال از تعرض و تجاوز آقازاده ها از دونالد ترامپ مستدعی هستند این عزیز دردانه ها را همانجا در لوس اآجلس و لاس وگاس نگهدارد تا سرشان به آشنایی نزدیک با مفاسد غربی گرم باشد و به ایران باز نگردند تا به خاطر سر کار گذاشتن عده ای بی وجود از خود راضی دولت مجبور به ایجاد پنج - شش هزار پست معاونت و مشاورت وزیر شده و بخش عمده ای از بودجهء کشور را در این وانفسا به حقوق و مزایای نجومی آنها اختصاص دهد! و یا شرکت های دولتی سودآور و پر بازده را از دم قسط به یک دهم تولیدات موجود و آماده فروش آنها در انبار واگذار نماید!
رعایا همچنین تقاضا دارند اگر ترامپ از دست اش بر می آید پدران اینها را هم به بهانه ای به آمریکا بکشاند و همانجا نگهدارد تا شاید در غیبت این مقامات و مدیران وضعیت مملکت و رعایا بهبود پیدا کند!
زندگی ایرانیان با تحریم ها لاکچری تر شده است!
با بازگشت تحریم های غیرقانونی و ضد انسانی امریکا عده ای از ایرانیان سابق که در حال حاضر پاسپورت عربستان و امارات و اسرائیل در جیب دارند با دم خود گردو می شکستند و شال و کلاه کرده بودند که با فروپاشی اقتصاد ایران بر اثر تحریم ها حکومت عوض شود و آنها به کشور باز گردند و به کیسه کشی سابق برگردند! تلویزیون های ماهواره ای هم از ترامپ و تحریم ها برای خود غولی ساخته بودند که از مغارهء خود بیرون آمده و طومار نظام اسلامی را در هم خواهد پیچید! اما نه تنها اتفاقی نیفتاده است بلکه مردم برای خرید پسته دانه ای هزار تومان صف های طویل تشکیل می دهند!
همین الان اگر مجددا ثبت نام پراید حتی به قیمت پنجاه میلیون تومان اعلام شود هفتاد میلیون ایرانی برای پیش خرید هجوم می برند! گفته می شود ایرانی ها در طول شش - هفت ماه گذشته بین 30 تا چهل میلیارد اسکناس دلار خریداری و در لحاف تشک خود پنهان کرده اند!
در فرانسه که مردمش ادعای فرهیختگی و برتری تمدنی نسبت به ملل شرق و حتی اروپائیان دارند، تظاهرکنندگان (جلیقه زردها) پاریس و شهرهای بزرگ را به صحنهء جنگ تبدیل کرده و مغازه ها را غارت و بناهای تاریخی را مورد حمله قرار داده و اتومبیل های مردم و معازه ها را به آتش کشیده اند اما کارگران ایرانی در اهواز و شوش با متانت جلوی استانداری و فرمانداری نسبت به حقوق عقب افتاده خود اعتراض می کنند و می گویند ما فقط حقوق خود را می خواهیم.
جالب اینکه مردم به خاطر گران شدن اتومبیل پراید خود و آپارتمان مسکن مهری که دو برابر ارزش آن را به بانک بدهکار هستند خوشحال هستند و از اینکه ارزش دارایی آنها بالا رفته و قیمت آپارتمان جاده ساوه و شهرک پرند آنها گران تر از قیمت ویلاهای بورلی هیلز شده است خوشحال هم هستند! و خیال می کنند زندگی لاکچری دارند!
هواپیماها مملو از مسافرانی است که با دلار یازده - دوازده هزار تومانی برای استخوان سبک کردن عازم آنتالیا و استانبول و تایلند هستند!
و مردم برای خرید پسته دانه ای هزار تومان صف می کشند و خواهید دید که چهار پنج هفته دیگر در راهپیمایی 22 بهمن مجددا مشت محکمی به دهان آمریکا و لگد محکم تری به بواسیر ترامپ خواهند زد!
گرانی بنزین و استدلالهای عجیب و غریب شیخ
دکتر شیخ حسن روحانی در اظهاراتی، به عنوان مقدمه گران کردن بهای سوخت، خواستار تقسیم رانندگان به خوب و بد شده و پیشنهاد کرد به رانندگانی که خوب رانندگی می کنند بنزین ارزان و به رانندگانی که بد رانندگی می کنند گرانتر فروخته شود!
برای اجرایی شدن این طرح مبتکرانه و خارق العاده رئیس حکومت اسلامی، و برای اینکه بتوان راننده خوب و بد را شناسایی کرد، باید دولت کنار هر راننده یک ناظر بنشاند تا رانندگی او را رصد کند و نمره انضباط بدهد! و با توجه به حدود 10 میلیون وسیلهء نقلیه در کشور باید به حاج حسن گفت خسته نباشی با این طرح توليد کاری که ارائه دادی!
تخفیف به راننده خوب توسط شرکت های بیمه شدنی است و باید در فروش بیمه نامه به رانندگانی که تصادف نداشته اند تخفیف داده شود اما برای بنزین باید به وسایل نقلیه عمومی به میزان نیاز و به وسایل نقلیه شخصی ترجیحاً بدون یارانه و یا تا میزان معینی با یارانه و بقیه نیاز آنها بدون یارانه فروخته شود.
از رئیس جمهور یک مملکت و ملت بزرگ انتظار می رود کارشناسانه صحبت کند و نرخ بنزین در ایران را اول اینکه با نرخ بنزین در کشورهای فاقد منابع عظیم نفتی مقایسه نکند و دوم اینکه در نظر داشته باشد اگر نرخ بنزین در فلان کشور اروپایی سه یا چهار برابر ایران است حقوق کارگران و درآمد اقشار متوسط و حتی دهک های پائین نیز ده پانزده برابر حقوق بگیران و کارگران و دهک های پائین جامعه ایران است.
این روزها جهت مقدمه سازی برای گران کردن نرخ بنزین صحبت مقامات دولتی از قاچاق بنزین به اوج خود رسیده است. گفته می شود بسیاری از کامیونداران و ماشینهای مکانیکی و سنگین دیگر تمایلی به کار کردن ندارند و بسیاری از چاه موتورهای منطقه جنوب کرمان خوابیده و سهمیهء گازوئیل آن روانه آن سوی مرزها میشود. از همینرو هزینهء ساعتی کار هر لودر در محدوده کرمان به 300 هزار تومان رسیده است. علت هم کاملاً واضح است، زیرا در آن محدوده بنزین هزار تومانی به قیمت 2 هزار تومان رسیده و در لب مرز حتی به 3 هزار تومان فروش میرود. مسیر استانهای مرکزی هر روز شاهد برخورد و تصادفات انفجارگونه خودروهایی است که اصطلاحاً مشکهای بنزین و گازوئیل را با خود تا لب مرز میرسانند. اگر قرار باشد با این نگاه به سهمیهبندی و افزایش قیمت سوخت بنگریم، آنگاه لزوم تغییر سریع وضعیت موجود منطقی است، اما از آنجایی که نرخ ارز نیز رو به کاهش است، بدون شک این شدت مطلوبیت برای قاچاق کاهش خواهد یافت. در آن سو و در شرایطی که کشور با مشکلات تحریم مواجه است، شاید مدیریت این موضوع با روشهایی همچون احیای کارت بنزین یا تخصیص سهمیه به هر ایرانی منطقیتر باشد تا دو نرخیشدن و افزایش قیمت بنزین به بهانه رانندگی بد یا کاهش قیمت بنزین برای رانندگی خوب!
به هر روی اگر قرار است تصمیمی را عملیاتی کنیم، نیاز به استدلالهای عجیبی که در هیچ حجرهای در جهان عرضه نشده، توسط رئیس جمهور مملکت نیست. استدلال عجیب تفاوت قیمت میان روزهای تعطیل و روزهای کاری که حسن روحانی، رئیسجمهور، آن را به کل دنیا تسری داده یا حدس از روی شکم حاج علی مطهری، نماینده مجلس مبنی بر توافق همه مردم با افزایش قیمت بنزین روش آمادهسازی ذهنی مردم نیست!
جان کلام این است که نباید مردم را غریبه یا مثل خودمان نادان و حتی خدای ناکرده احمق فرض کنیم، بلکه باید با طرح مشکل و بیان واقعیات و ارائه تصویری واقعی از فضای موجود از آنها یاری بخواهیم. بد نیست یادآوری کنیم که هیچ آدم عاقلی حاضر نیست دولت با گرانکردن سوخت دست در جیبش کند، مگر آنکه بر اساس مرام و درک شرایط همراهی کند.
گفتگو با خاله!
به نوشتهء روزنامه های بدون تیراژ کش ور، اسحاق، معروف به معاون اول، در سفر به استان هرمزگان، به روستای محل تولد و زیست خود تا قبل از انقلاب رفت و مورد استقبال خاله خود قرار گرفت!
خاله به اسحاق: «ننه جون، ما آق راه جمع کردیم دادیم بری شهر برای خودت آدمی بشی، کار قحطی بود رفتی معاون اول شدی پسر؟! اقلا می رفتی دنبال کاری که عرضه اش را داشته باشی! اما حالا که شدی اگه گفتن بیا بریم استخر فرح پهلوی شنا گول نخوری بری مث اکبرو غرق بشی!»
هجوم مارموزها به عرصه سینما!
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند در بسیاری از سینماها را گل گرفتند. سینماهای لاله زار تبدیل به انبار لوازم الکتریکی شدند. سینماهای دیگ هم تبدیل به پاساژ و مجتمع تجاری شدند. استودیوهای خیابان ارباب جمشید (هالیوود ایران) تعطیل و اکثر بازیگران محبوب و برجسته و هنرمندان مردمی - غیر از افرادی نظیر حاج مسعود کیمیایی، فرامرز قریبیان و سعید راد و حسین گیل - ممنوع الکار و حتی خانه و محل کسب عده ای مصادره ش. علتی هم که اعلام می شد فقط یک چیز بود: ابتذال و صدمه زدن به فرهنگ مردم و ضد فرهنگی بودن فیلم ها...
با خالی شدن عرصه از سینماگران کارکشته، عده ای که در عمرشان سینما نرفته بودند و دربین آنها جعفر ماست بند و قناد و سبزی فروش و کارگر ساختمانی (مهملباف!) هم دیده می شدند با گرفتن رانت های دولتی و وام های بدون بازگشت وارد کار سینما شدند و نهاد ها و موسساتی هم تحت نظارت و یا مثل بنیاد فارابی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کار به اعتلا رساندن سینمای ایران و قرار دادن آن در ردیف سینمای بین المللی را به عهده گرفتند. اما اکنون، پس از بودجه های کلانی که صرف اعتلای سینمای ایران شده است، شاهد رونق ابتذال در حد لالیگا در سینمای کشور هستیم و فقط مانده که صحنه های سکسی و بی پروای سینمای قبل از انقلاب را هم به آن اضافه کنند!
بیشتر فیلم هایی که تولید می شوند کپی برداری از فیلم های قبل از انقلاب هستند. برای نمونه می توان از فیلم "دشمن زن" نام برد که کپی برابر اصل فیلم "مهمان" پنجاه سال قبل کامران قدکچیان است. یا فیلم "شارلاتان" که کپی برداری کامل از فیلم "یکه بزن" رضا صفایی " است. یا فیلم "عروس فراری" که کپی کامل "همسفر" است و و و...
در عين حال یک نیمچه زبان فارسی برای ما باقی مانده بود که آن هم به برکت سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت تدبیر و امید توسط مارموزهای سینمایی در شرف نابودی است! یعنی نه تنها با ابتذال و مستهجن سازی تخریب فرهنگ تماشاگران و ساده پسند کردن آنها را هدف قرار داده اند بلکه به زبان و ادبیات فارسی هم حمله ور شده اند! نگاهی به اسامی فیلم های روی پرده سینماها بیندازید تا به عمق فاجعه پِی ببرید: لازانیا - هشتگ - کلمبوس - پاستاریونی - آستیگمات - میلیونر میامی - خانم یایا - مارموز و و و...
به اینها فیلم های دیگر اکران شده در سال جاری مانند «لاتاری» و «تگزاس» و همچنین فیلم های در آینده نزدیک مانند «ایکس لارج» و "مارموز" را هم اضافه کنید!
جالب اینکه این اسامی اکثرا با موضوع درپیتی فیلم سنخیتی ندارند و فقط برای گول مالی سر مردم و کشاندن آنها به داخل سینما انتخاب شده اند!
یکی از تولید کنندگان فیلم های درپیتی و ضد فرهنگی، يعنی کمال تبریزی، از سینماگران قبل از انقلاب است که امتدادش به سینمای بعد از انقلاب هم رسیده است! او که در تولید آثار سینمایی با موضوعات سخیف و مبتذل شهرت دارد به سینماگرانی که «بعضاً فیلمهایی با موضوعات حساس» میسازند اخیرا توصیه کرده برای دور زدن رسانهها و منتقدان فیلمشان را به جشنواره فجر نبرند!
چند سالی است که نام کمال تبریزی با فیلمهای شبه کمدی و بیارزش عجین شده است؛ آثاری کاملاً غیرفرهنگی و ضدخانواده که صرفاً حاضر است برای فتح گیشه تن به هر گرایشی بدهد. تبریزی در جریان اکران خصوصی تازهترین اثرش فیلم «مارموز» که اتفاقاً با حضور حاجی ممد جواد ظریف و همسرش همراه بود، ضمن اشاره به راههای دور زدن رسانهها و منتقدان گفت: «پیشنهاد من این است که اگر فیلمهایی همچون مارمولک یا مارموز ساخته میشود که بعضاً موضوعات حساسی دارد... قید حضور در جشنواره فیلم فجر را بزنند و فیلمشان را مستقیم اکران نموده و جشنواره را فراموش کنند.»
این سینماگر ملتهبساز در حالی از راههای قانونگریزی و نحوه دور زدن رسانهها و منتقدان دلسوز سینما در حضور یک مقام عالی رتبه دولتی! رونمایی میکند که همواره آثارش مملو از وهن فرهنگ و اعتقادات مردم بوده است، هر چند راهی که تبریزی به عنوان تکنیک فرار از پاسخگویی و مسئولیت پذیری به دیگر فیلمسازان توصیه میکند، سال گذشته از سوی ابوالحسن داوودی در مورد فیلم «هزارپا» استفاده شد، اما جری شدن افرادی مثل کمال تبریزی در ابراز چنین پیشنهادات ضداخلاقی، نتیجه تغافل و البته تجاهل مسئولان وزارت ارشاد در برخورد جدی با وی است. چه اینکه تبریزی سالهاست با ساخت فیلمهایی مانند مارمولک، طبقه حساس، سریال سرزمین کهن و فیلم اخیرش (مارموز) در مسیر توهین به فرهنگ و اعتقادات جامعه، باورها و ارزشهای تمدنی ایرانیان پا برهنه می دود!
اگر مدیران تلویزیون سرنوشت یک سریال الف - ویژه را که میلیاردها تومان از محل بیت المال برایش هزینه شد به زلف فیلمسازی که سابقه غیر قابل انکاری در مبتذل و سخیف سازی دارد، گره نمیزدند قطعاً امروز آن همه هزینه معطل و چه بسا تباه افکار و نگاه منحرف تبریزی قرار نمیگرفت. ظاهراً برخی جریانات نه چندان پنهان در سینمای کشورمان برنامهریزی چند مرحلهای و گام به گامی را برای فشل کردن بحث نظارت و اجرای قانون با نیت از کار انداختن و بیاثر کردن بازوهای رسانهای در خدمت ارزشهای کشور طرحی و اجرا میکنند. بسیاری اعتقاد دارند که بحث ملغی کردن مجوز ساخت و تولید که از سوی برخی سینماگران مطرح شد نیز یکی از این اقدامات متواتر است که هوشیاری هر چه بیشتر مسئولان و رسانههای و منتقدان و اهل فن در رصد و پایش تحرکات این گروه را میطلبد.
دو کلمه هم از فاطی
« فاطمه معتمدآریا » از بازیگران فیلمفارسی و 3 ریال های تله وزوزونی، که در پوشیدن لباس اون ته مهای ابتذال (در حد لالیگا) است، در حالی که خود همچنان بی خیال ابتذال، حداقل در لباس پوشیدن بود، خواستار برخورد با ابتذال رو به رشد در سینمای ابتذال گرای حکومت اسلامی شده است!
فاطمه، که او را در سکونت گاهش فاطی صدا می زنند و به خاطر کفش بزرگ اش به فاطی فیل فيلی در میان سلبریتی ها مشهور است، خودش هم پیش از این به دلیل برخی رفتارهای ضد و نقیض مدتی ممنوع الکار و ممنوع التصویر شده بود!
اگرچه فاطی بطور شفاف توضیح نداده که منظورش از رشد ابتذال در سینما و تئاتر چیست و با چه متر و معیاری کار همکاران خود را که با قوانین حکومت اسلامی فعالیت می کنند مبتذل خوانده است، اما باید تائید کرد که اخیراً کپی برداری از فیلمفارسی های سطح پائین و مبتذل قبل از انقلاب رایج گردیده و "مارموز" ها با ساخت نوارهای متحرک مبتذلی مانند "مغزهای کوچک زنگ زده" فعالیت مغزهای کوچک در سینما را ثابت کرده اند!
فاطی، که از معتمدین جناح به اصطلاح اصلاح طلب و مدعی آزادی بیان و اندیشه است، علاوه بر مبتذل خواندن سینماگران خواستار حذف ممیزی و سانسور فیلمفارسی ها شده و گفته است در سینمای قبل از انقلاب شکوهمند سانسور وجود نداشته است!
حالا که اندک ممیزی جهت حفظ حرمت خانواده های سینمارو و جلوگیری از ساخت فیلم های مستهجن وجود دارد شاهد تولید فیلم های به قول فاطی خانم مبتذل هستیم که مانند هزارپا و هزار لا و غیره و ذالک دیالوگ های جنسی و سکسی و فحش پائین تنه ای و حواله دادن دست و و و... وجود دارد وای به روزی که مسئولین ارشاد به ارشادات فاطی عمل کنند و ممیزی را بردارند! حتماً پای جلال و زکریا هاشمی و اون حاج آقاهه مجدداً به سینما باز شده و شاهد صحنه های تجاوز جنسی هم خواهیم بود!
بعضی از ماست بند های سابق، مانند جعفر ماست بند، و قنادهای سابق (که از رحیم مشایی یک میلیارد تومان برای ساخت فیلم گرفته بودند!) و سبزی فروش ها و کناس ها که فیلمساز شده اند کاری به فرهنگ سازی و تولید فیلم های ارزشی ندارند و فقط به فکر پول درآوردن هستند و برای فروش بیشتر دست به هر عملی می زنند، فقط کافی است ممیزی برداشته شود!
یادتان هست یکی از این فیلمفارسی سازها که هم تهیه کننده و هم کارگردان و هم بازیگر (نیمه کچل!) است مدتی قبل در جریان جشنواره فیلم فجر روی صحنه رفت و جلوی چشم حاضرین با بی ادبی گفت حاضر است برای کسب موفقیت شلوار خودش را هم پائین بکشد!