برای آشنائی
ظهور واقعی يا بالقوهء حکومت های بنيادگرای اسلامی در خاورميانه و شمال افريقا را بايد از جمله نتايج انقلاب اسلامی 1357 ايران دانست. انقلاب اسلامی توانست آيت الله ها را، به عنوان رهبران مذهبی، بقدرت سیاسی برساند و «شريعت» را جانشين قانون اساسی کم و بیش سکولار انقلاب مشروطه ايران کند. از نتایج وخیم اين تغيير و تحولات سیاسی آن شد که اين بار دیکتاتوری های جدید در ردای حکومت های مذهبی به منصه ظهور رسیدند.
در طول تقريباً سه دههء اخير، جهانی که تازه از شر حکومت های برخاسته از ايدئولوژی های اسبتداد پرور رها شده بود، شاهد پيداییِ نمودهای جديدی از همان پديده گردید. رژيم های سکولار منطقه جای خود را به اشکال سياسی جديدی دادند که نشان از بازگشت به قرون تاريک تاريخ بشری دارند؛ يعنی دوران هائی که از انسان مداری خبری نبود و فرض بر آن بود که جوامع بايد بر اساس آموزه های خدايانی که مذاهب سازمان يافته نمايندگی شان می کردند، اداره شوند.
دلايل سقوط حکومت های سکولار منطقه چند گونه اند. در طول قرن بيستم، و جدا از تغييرات سياسی حادث در صحنهء بين المللی، همهء اين حکومت های سکولار بر اساس آميزه ای از ايدئولوژی و رفتار ديکتاتورمآبانه شکل گرفته بودند. از نازيسم تا استالينيسم، از حکومت لائيک آتاتورک در ترکيه تا حکومت مدرنيت گرای پهلوی ها در ايران، همهء اقدامات مدرن سازی و توسعه مدار از طريق اعمال زور و ايدئولوژی صورت گرفتند. متاسفانه عدم تفکیک و بعضا یگانه انگاری ماهیت دیکتاتوری و سکولاریسم که دو مقوله کاملا جدا از یکدیگرهستند، سبب گردید که سقوط آن دیکتاتوری ها به طرد سکولاریسم نیز بیانجامد . نتیجه آن شد که دیکتاتوری این بار به صورت دهشتناک تری زیر کهنه ردای مذهب احیاء گردد.
اما، برای مردمان کشورهائی از اين دست، شکل گيری «دولت اسلامی» موجب درک اين نکته شده است که آنها چه پديدهء با ارزشی را که سکولاريسم نام دارد از دست داده اند، بی آنکه توانسته باشند ماشين سرکوبگر ديکتاتوری و ايدئولوژی را از ميان بردارند.
این ادراک موجب گردیده است که داشتن حکومت های سکولار به خواستی همگانی مبدل گردد. خواست حکومت سکولار دیگر کالای لوکسی نیست که صرفا از اطاق های فکر نخبگان به بازار سیاست آمده باشد, فریادی است که از دل مردم بر می آید و لاجرم به کرسی خواهد نشست.
خوشبختانه، اين بار نخبگان جامعه نيز شواهد بسياری را در مورد اينکه چرا تلاش های سياسی سکولارشان به راه خطا رفته است در دست دارند: سکولاريسم لزوماً به ديکتاتوری و ايدئولوژی سنجاق نشده است، و این دو لازم و ملزوم یکدیگر نیستند, هرچند دیکتاتورها نیز بعضا می توانند سکولار باشند.
بدينسان، اکنون وظيفهء نخبگان روشنفکر اين جوامع آن شده تا راهی را برای بيرون کشيدن معنای واقعی سکولاريسم سياسی بیابند، و ظرفیت های بالقوه آن را که در دست آوردهای جوامع باز و دمکراتیک، اعم از شرقی و غربی داشته اند را به نمایش گذارند.
اين وظيفه ای دوگانه است: يکی گستراندن معنای سکولاريسم سياسی از «جدائی حکومت از مذهب» به «جدائی حکومت از ايدئولوژی»، و ديگری متعهد کردن حکومت سکولار به مفاد «بيانيهء جهانگستر حقوق بشر» به منظور حصول اطمينان از اينکه جوامع سکولار آينده به گوهر دموکراتيک اين بيانيه متعهد باشند.
نتيجهء اين کوشش، معرفی مفهوم و گفتمان مدرن «سکولار دموکراسی» است که هدف خود را ايجاد تشکلی سياسی قرار داده است که در برابر نفوذ ايدئولوژی های مذهبی و غير مذهبی مقاوم بوده و بر بنياد مقتضيات بيانيهء جهانگستر حقوق بشر بنا گردد.
اين نگاه جديدی است به آيندهء جوامع گرفتار در تارعنکبوت قوانين اساسی و نهادهای برآمده از شريعت؛ و بنظر می رسد که می توان آن را تنها درمان و یگانه «آلترناتيو» واقعی دانست که بتواند جانشينی برای تشکل های فعلی باشد، و صلح و توسعه را برای کشورهای به اصطلاح مسلمان خاورميانه و شمال افريقا به ارمغان آورد.
در اينجا توجه به يک نکته اهميت دارد: سکولاريسم سياسی امری مذهب ستيز نيست بلکه همچون فيلتری از امکان دست يابی يک مذهب يا ايدئولوژی به قدرت حکومتی و ماشين بالقوه سرکوبگر آن، بمنظور تحميل «ارزش ها» و «باورها»ی جهان بينی خاص خود بر طبيعت متکثر و گوناگون جوامع مدرن، جلوگيری می کند.
سکولار دموکراسی، بعنوان يک گفتمان جديد، به باورمندان متعدد و کوشش های سازمان يافتهء آنان، به منظور منحل کردن رژيم های شکل گرفته بر اساس ايدئولوژی و جانشين ساختن تشکل های سياسی جديد سکولار دموکرات نياز دارد. اين گفتمان محتاج آن است که زايندهء يک آلترناتيو سازمان يافته ای باشد که بتواند الهام بخش مردمان بوده و کوشش های آنان را در جهت ایجاد جامعه ای بهتر و زندگانی آزادانه تر رهبری کند.
سکولار دموکرات های ايرانی، در ميان اپوزيسيون گستردهء رژيم اسلامی، اين افتخار را دارند که اين بينش نوين را پذيرفته و بر اساس آن گروه ها و سازمان های متعددی را بوجود آورده اند که در کار اشاعهء اين تفکر به عنوان گفتمان اصلی صحنهء اجتماعی کنونی، در ايران و خارج از ايران، بسيار موفق بوده اند. اکنون به راحتی می توان از وجود يک «جنبش سکولار دموکراسی ايرانی» ياد کرد که دارای ميليون ها طرفداری است که از دست حکومت پريشان و ضد حقوق بشر کنونی کشورشان به جان آمده اند.
اما وجود سازمان ها و شخصيت های متعدد سکولار دموکرات ايرانی ايجاب می کند تا فضای تسهيل کننده و مستقلی برای گفتگو، ارتباط و درک مشترک از مقتضيات به وجود آید تا موجب گردد که هم انديشی ها بتوانند به شکل گرفتن يک «آلترناتيو سکولار دموکرات» که متعلق به ملت ایران خواهد بود، بيانجامند. در پی تحقق چنین ضرورتی بود که «کنگره سالانه سکولار دمکرات های ایران » از سال 1392 شکل گرفت. «کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های ايران» تا کنون دو گردهمآئی داشته است: نخست در شهر واشنگتن پايتخت امريکا (1392) و دومین آن در شهر بوخوم آلمان (1393) و گردهمآئی امسال (1394) در شهر فرانکفورت آلمان برگزار خواهد شد.
موضوع کلی کنگرهء امسال به یکی از مهمترین نیازهای جنبش امروز ما می پردازد: «چرا هنوز متحد نشده ايم؟»
شرکت کنندگان در کنگره، با توجه به جنبه های مختلف کار، در گير جستجو برای يافتن موانع همکاری های خود در راستای ايجاد يک جبههء سياسی گسترده خواهند شد.
کنگره دارای دو جلسهء صبح و دو جلسهء بعد از ظهر در روزهای شنبه 4 و یکشنبه 5 ماه جولای2015 برابر با 13 و 14 تیر ماه 1394 خورشیدی خواهد بود که در هتل رلکسا برگزار خواهد شد.
شرکت کنندگان به خرج خود به فرانکفورت می آيند و می توانند، از تخفيف مخصوص رزرو اطاق درهتل «رلکسا» استفاده کنند. در طول دو روز کنگره از شرکت کنندگان با غذا و نوشابه های غيرالکی مختلف به رايگان پذیرایی خواهد شد.
اين گردهمآئی ها را يک «کميته برگزاری» اداره می کند که می توان از طريق آدرس زير با آن تماس گرفت:
بازگشت به صفحهء اول