تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

12 تير ماه 1394 ـ  3 ماه ژوئيه 2015

همراه با پاسخی از کورش اعتمادی

آیا راه حل آقای نوری علا، برخلاف منافع ملی است؟

ناصر پاک نژاد

جنبش سکولاردمکراسی ایران

با احترام، اینجانب طی ساله ای گذشته ازطریق گفتگو و مکاتباتی که با برخی از دست اندرکاران آن جنبش در راستای اصلاح و تغییر خط و مشی ایجادآلترناتیو سکولاردمکراسی داشته ام ، اما متاسفانه موفق به قانع کردن آنان نشدم، بدینجهت طی دو مقاله امروز و هفته گذشته که در سایت های «کیهان لندن - ایران گلوبال- و احترام آزادی»  تحت نام «آیا راه حل آقای نوری علا برخلاف منافع ملی است؟» منتشر شد، مخالفت خود را با ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی علنی ترنمودم. و بدینوسیله نیز جهت اطلاع شما و بقیه اعضای جنبش سکولاردمکراسی، مقالات را ضمیمه می نمایم. هم چنین بدینوسیله درخواست پاسخگویی نسبت به نظرات و پرسش هایی که درمقالات مطرح کرده ام را از مسئولان جنبش سکولاردمکراتهای ایران دارم. امیدوارم، مطالب مطرح شده در نقد و مخالفت ام از ایجاد آلترناتیو جنبش سکولار دمکراسی، راه گشایی برای نجات هر چه سریعتر ایران و ایرانی از حاکمیت رژیم ضدملی ضدمردمی حاکم بر کشور و ملت ایران باشد. 

رونوشت : به اصحاب رسانه و شخصیت های حقیقی و حقوقی بعداً ارسال خواهد شد.

 

بخش اول: آلترناتیو سکولار دمکراسی برخلاف منافع ملی

چندسالی است، آقای اسماعیل نوری‌علا در کنارنظریه‌پردازی، وارد فعالیت مستقیم درعرصه سیاست شده‌اند و معتقد هستند ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی راه حل نجات ایران و ایرانی است.

اینجانب هر چند خود را سکولاردمکرات و مخالف رژیم می‌شناسم، اما معتقدم راه حل نجات ایران و ایرانی در ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی نیست، و از همان هنگام که ایشان تشکل سکولارهای سبز را ایجاد کردند، سعی نمودم به اشکال مختلف به آقای نوری‌علا بگویم که راه حل‌تان اشتباه است و تامین کننده منافع ملی نمیباشد.

اما ایشان در مقابل انتقادهایم برخوردهای نامناسبی انجام دادند و آخرین آن در دو هفته پیش در فیس بوک بود(۱) و مرا به این نتیجه رسانیدند که با ایشان نمیشود ازطریق بحث و گفتگو به نتیجه رسید.

از آنجائی که سومین نشست سالیانه سکولاردمکراتها بزودی انجام میشود، و محور نشست نیز در ارتباط با «چراسکولار دموکراتها هنوز متحد نشده‌اند» میباشد، وظیفه خود میدانم مخالفت خودم را با ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی علنی ترنمایم و تأکید کنم، یگانه راه حل نجات ایران و ایرانی در ایجاد «جبهه آزاد‌‌ی‌خواهی» است.

در عین حال به برگزارکنندگان و شرکت کنندگان درنشست نیز باید بگویم: اگر به واقع میخواهید بدانید که چرا سکولاردمکراتها هنوز متحد نشده‌اند، ابتدا تفکر و برنامه و برخوردهای‌تان را با دیگران به نقد بکشید تا متوجه شوید تا چه میزان خودتان در متحد نشدن سکولاردمکراتها نقش داشته‌اید و تا چه میزان با خط و مشی‌ای که برگزیده‌اید خود مانعی برای ایجاد آلترناتیو رژیم و حتی متحد کردن سکولار دمکرات ها بوده‌اید.

از آنجائی که نظریه‌پرداز و پیش ‌برندهء خط و مشی سکولاردمکراتها، آقای نوری‌علا میباشد و ایشان نیز نقش بسزایی حتی در متحد نشدن سکولاردمکراتها و عدم ایجاد آلترناتیو رژیم دارند، بدین جهت ایشان را مخاطب نظراتم قرار میدهم .

از نظرمن، راه حل وخط و مشی آقای نوری‌علا، نه تنها چاره‌مشکل اپوزیسیون واقعی رژیم و ملت ایران نیست، بلکه موجب تفرق و انفعال کنش‌گران سیاسی و ناامیدی مردم از اپوزیسیون نیز شده است. و متاسفانه با تمام انتقادها و مخالفتهای اصولی و منطقی که به ایشان صورت گرفته و میگیرد، ایشان نه تنها پاسخگو نیست بلکه هم‌چنان راه خود را می‌روند و این گونه به نظر می‌رسد که گویا ایشان اهداف خاصی را که بر خلاف منافع ملی است دنبال می‌کند.

هر چند من به سوابق آقای نوری‌علا در آن طیف فکری که موجب روی کار آمدن خمینی شد کاری ندارم؛ اما نکته مهم این است که ایشان همچنان از اشتباه بزرگ آن دوران درس نگرفته‌اند و حتی می‌گویند: کاری نکرده‌ام که بخواهم از مردم عذرخواهی کنم!

به هر روی، ایشان امروز خودشان را مخالف رژیم قلمداد و سکولاردمکرات معرفی می‌کنند و مدعی هستند که خواهان استقرار حاکمیت ملی میباشند. همچنین مدعی هستندکه خط و مشی‌ای که جهت ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی در چارچوب «پیمان‌نامه عصر نو»شان دنبال می‌کنند، همان راه حل نجات ایران و ایرانی است که تامین کننده منافع ملی نیز میباشد!

اما با کمی تعمق در مواضع سیاسی آقای نوری‌علا به این نتیجه خواهیم رسید که اقدامات و فعالیت های ایشان نه تنها راه حل نجات ایران و ایرانی نیست بلکه بر خلاف منافع ملی هم هست. در عین حال با توجه به عملکرد و رفتار ایشان، چندان هم دمکرات و قابل اعتماد نیستند. از این رو، همراهی با او به هر طریقی نیز بر خلاف منافع ملی خواهد بود.

برای اینکه بتوانم درستی مطالب فوق را روشن کنم ابتدا این پرسش را مطرح مینمایم:

·                آیا اسماعیل نوری‌علا شخص آگاهی در مسایل سیاسی– مبارزاتی است؟

اگر پاسخمان منفی باشد، آنگاه پرسش بعدی این است:  به چه دلیل ایشان خود را دارای این صلاحیت دیده است که به عنوان نظریه‌پرداز راه حل ارایه دهد و تشکلی را برای فعالیتهای سیاسیاش که نمیتواند تامین کننده منافع ملی باشد، به وجودآورد؟

آیا وی این احتمال را نمی‌دهد که در صورت ارایه راه حلی اشتباه و دنبال کردن آن در قالب تشکل سیاسی، که پاسخگوی مسایل و مشکلات اپوزیسیون واقعی رژیم و مردم و کشور نمی‌باشد، بر خلاف منافع ملی حرکت کرده است؟

اما اگر پاسخبه پرسش ما مثبت باشد، آنگاه پرسش دیگری مطرح میشود:

·                به چه دلیل ایشان راه حلی را ارایه و دنبال میکند که نمیتواند موجب برچیدن رژیم شود و نمیتواند چاره مسایل و مشکلات ایران و ایرانی در این مقطع باشد؟

نظر من در مورد آقای نوری‌علا این است که او به مسایل سیاسی– مبارزاتی واقف است و خط و مشی ‌ای که دنبال میکند آگاهانه میباشد.

بر این اساس نیز من و دیگر کنش‌گران سیاسی باید بتوانیم پاسخ سوالات و انتقادات خود را از ایشان دریافت کنیم و هم ایشان و هم ما آنها را به پیشگاه ملت برای قضاوت نهایی ارایه دهیم.

در هر صورت بنا دارم برای رسیدن به تشخیص مطلوب، به روش پرسش و پاسخ به نتایجی برسم. از این رو، دو سئوال زیررا مطرح و به آن پاسخ میدهم، و بر اساس آنها به سئوالات دیگرخواهم پرداخت تا بتوان به پاسخهای مورد نظر دست یافت.

نخستین سئوال: علت مخالفت اصلی ما با رژیم چیست؟

دومین سئوال: راه حل درست برای رسیدن به اهداف کدام است؟

به سئوال اول می‌توان اینگونه پاسخ داد.

آیا «مخالفت ما با رژیم» به دلیل این است که:

·                رژیم، من یا ما را درغارت و چپاول مردم و کشور سهیم نمیکند؟

·                می‌خواهم قدرت سیاسی، تنها دراختیارحزب و سازمان من باشد وجایگزین رژیم تنها من باشم؟

·                من یا ما را ازحکومت ساقط کرده و حکومت خودش را جایگزین کرده است؟

·                در تحقق هر آنچه که لازمه زندگی بهتر و آسوده و مطمئن‌تر برای همه مردم می‌باشد، مانع بزرگی است؟

اگر پاسخ، مورد اول یا دوم یا سوم باشد، به این مفهوم است که آن شخص یا جریان، ماهیت‌اش همانند رژیم است.

اما اگر پاسخ مورد چهارم باشد، به این مفهوم است که آن شخص یا جریان به سرنوشت همه مردم اهمیت می‌دهد و دل در گروی ایران و ایرانی دارد.

از این رو، بالطبع باید به دنبال برقراری حاکمیت مردم بر مردم، با تضمین حقوق شهروندی اقلیت (حاکمیت ملی) باشیم.

حاکمیتی که نتیجه‌اش بجزفراهم آوردن شرایط تحقق زندگی بهتر، آسوده و مطمئن‌تر برای همگان، یا بهعبارتی برای همه ملت، چیز دیگری نمی‌تواند باشد.

بنا بر این در ارتباط با سئوال فوق، می‌توان نتیجه گرفت: علت مخالفت ما با رژیم، در برقرار نبودن حاکمیت ملی است.

سئوال دیگر این استتحقق چه مواردی موجب فراهم شدن شرایط تحقق زندگی بهتر، آسوده و مطمئن‌تر برای همگان یا همه مردم (ملت) میشود؟

آن مواردی که موجب محقق شدن آن زندگی بهتر، آسوده و مطمئن‌تر برای ملت می‌گردد، مواردی مشخص هستند شامل :

توسعه و پیشرفت در اقتصاد، صنعت، علوم و تکنولوژی و فن آوری، تربیت متخصص و فراری ندادن مغزهای کشور، حفظ محیط زیست، کسب بهترین سود ازمعاملات جهانی، حفظ و دفاع از تمامیت ارضی و یکپارچگی کشور و وحدت ملی، حفظ روابط حسنه سیاسی با همسایگان و جامعه جهانی، صلح، و حفظ آثار باستانی و ارزش‌های انسانی، به عنوان تاریخ و هویت و فرهنگ ایرانیان، و در یک کلام هر آنچه که موجب تامین شرایط زندگی بهتر، آسوده و مطمئن‌تر برای همه مردم ساکن ایران (ملت)، یعنی فراهم آوردن مسکن، غذا، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، امنیت، و… هم‌چنین حفظ و افزایش قدرت، اعتبار و منزلت ملت ایران در جامعه جهانی است.

موارد فوق، مواردی است که بعید است از سوی شخص یا جریانی مورد تأئید نباشد. بدین جهت، می‌شود موارد فوق را به دلیل داشتن وحدت نظر و وجه اشتراک همه‌مان، که منافع فرد فردمان را تامین میکند، درقالب «منافع همگانی یا منافع ملی» تعریف کرد.

اما برای فراهم شدن زندگی بهتر و آسوده و مطمئن‌تر، موارد یا موضوعات دیگری وجود دارد که مکمل موارد بالاست. ولی هر یک از ما، در مورد آن موارد یا موضوعات، نظر مشترک نداریم.

آن موارد یا موضوعات، در واقع در ارتباط با ابزار و چگونگی رسیدن به منافع ملی است. مواردی که شامل شکل نظام سیاسی کشور، ساختار اداری کشور، قوانین مربوط به عدالت اجتماعی و قوانین قضایی، میزان آزادی‌ھای اجتماعی و فرد ی، نوع سیستم اقتصادی کشور، سکولاریسم یا لائیسته و یا حتی دخالت دین در حکومت، موارد یا موضوعات مشابه دیگری می‌باشد که بر روی آنها نظر مشترک نداریم.

از این رو، چگونگی حل آنها از طریق صندوقهای رأی ممکن است که می‌بایست آن را در چارچوب منافع جامعه تعریف نمود.

نکاتی که می‌توان در رابطه با منافع ملی و منافع جامعه مطرح کرد از این قرارند:

نخست : منافع ملی با منافع جامعه، دو موضوع متفاوت اما مکمل یکدیگر و غیرقابل تفکیک از هم میباشند؛ و هدف هر دو در جهت فراهم شدن زندگی بهتر، آسوده و مطمئن‌تراست. منتهی در موارد مشخص منافع ملی وحدت نظرداریم، اما درباره منافع جامعه وحدت نظر نداریم و از طریق صندوقهای رأی مسایل را حل میکنیم.

دوم : بر مبنای تفاوت منافع ملی و منافع جامعه، مشخص می‌شود چه مواردی در شرایط مختلف در اولویت قراردارند و چه موارد دیگری در اولویت قرار ندارند. بر این اساس نیز مشخص خواهد شد که مسئولیت و وظایف هر یک از ما در مقاطع مختلف چه میتواندباشد.

تصور می‌کنم، تا بدین جا مشخص شده باشد که دلیل مخالفت اصلی ما با رژیم چیست، هم‌چنین منافع ملی و منافع جامعه از نظر ما چه میباشد.

حال با توجه به این نکات، می‌شود به سئوال دوم، یعنی راه حل درست برای رسیدن به اهداف کدام است؟ پرداخت.

برای پاسخ به این سئوال کلیدی، باز هم باید به یک سری سئوالات دیگر پاسخ داد.

 

·                آیا این رژیم آنچه که من و شما در آن مشترک هستیم را (منافع ملی) به خطر انداخته است یا خیر؟

·                آیا این رژیم با توجه به کارنامهاش می‌تواند تأمین کننده منافع ملی درآینده باشد یا خیر؟

با توجه به تعریف و مشخصهای که از منافع ملی داریم، پاسخ به سئوال اول مثبت استیعنی رژیم منافع ملی را که منافع مشترک همه ما میباشد به خطر انداخته است.

پاسخ به سئوال دوم نیز با توجه به اینکه این رژیم از بدو حاکمیتاش دست به جنایت و کشتار زده است، از قدرت سوء استفاده کرده و به غارت و چپاول ثروت ملی پرداخته است، یا ثروت ملی را به دیگر کشورها بذل و بخشش کرده یا به بهای بسیارکم فروخته است، و مردم را به فلاکت و بدبختی انداخته و کشور را به ویرانی رسانده است و در یک کلام کارنامه‌اش سیاه است،پاسخ منفی است و نمیشود از چنین رژیمی انتظارداشت که منافع ملی مردم ایران را تامین کند. بنا بر این باید برچیده، سرنگون، براندازی، منحل و… شود.

با توجه به پاسخ سئوالات فوق، اکنون سئوال دیگری مطرح می‌شود:

آیا مدت زمان برچیدن، سرنگونی، براندازی ، انحلال و… رژیم در کوتاهترین زمان ممکن باید صورت گیرد یا در میان مدت یا در درازمدت؟

بدیهی است که پاسخ سئوال «در کوتاه‌ترین زمان ممکن» است زیرا که ماندگاری یک روز بیشتر رژیم، منافع ملیما را بیش از پیش نابود مینماید.

و در ادامه پرسش دیگر مطرح میشودکدام راه حل می‌تواند در کوتاه‌ترین زمان ممکن موجب تغییر رژیم گردد؟

پاسخی که می‌توان به این سئوال داد این است کهآن راه حلی که بتواند همه مردم [بخوانید همه طیف‌های سیاسی باورمند به حاکمیت ملی] را به صحنه مبارزه برای تامین منافع خودشان ]منافع ملی] بکشاند. تا این امکان به وجود آید که از همه قدرت و توان مردم، در جهت ساقط کردن هر چه سریع‌تر رژیم استفاده کرد.

و آن ، چه موضوعی است که می‌تواند همه طیفهای سیاسی را برای ایجاد آلترناتیو رژیم همبسته نماید؟

·                آیا آن راه حل، ایجاد آلترناتیو سکولار دمکراتیک است؟

پاسخ منفی است زیرا که همه طیف های سیاسی سکولار نیستند بلکه در میان آنان طیف های دیگری وجودارند که برخی از آنان باورمند به لائیسیته که خواهان جدایی دین از سیاست (و نه فقط جدایی دین از حکومت) میباشند نیز وجود دارد.

پس مشخص میشود راه حل سکولاردمکراسی نمی‌تواند همه طیف های سیاسی را گرد خود بیاورد. در صورتی که ما نیازمند مشارکت همه طیف های سیاسی هستیم.

·                آیا آن راه حل در توافق با پذیرش مفاد جهانی حقوق بشر است؟

باز هم پاسخ منفی است زیرا که طیفهای سیاسی چپ، یا با بند ۱۷ مفادحقوق بشرکه مالکیت خصوصی را تأئید میکند موافق نیستند، یا اینکه معتقدند که مفاد جهانی حقوق بشرکامل نیست و نمیتواند حقوق انسان در آن واقعا تامین گردد.

·                آیا آن راه حل در توافق با حکومت متمرکز یا غیرمتمرکز است؟

باز هم پاسخ منفی است زیرا همان طورکه از سئوال مشخص است، در میان طیف‌های سیاسی هستند جریان‌هایی که به حکومت متمرکز یا غیرمتمرکز باوردارند.

بنا بر این، آنچه میتوان از سئوالات فوق یا سئوالات مشابه دیگری که در برگیرنده همه طیف‌های سیاسی نمی‌باشد، نتیجه گرفت:

هیچ یک از موارد فوق نمیتواند همه طیفهای سیاسی باورمند به حاکمیت ملی مخالف رژیم را دور محور خود گرد آورد و آلترناتیو قدرتمندی در برابر رژیم ایجاد نماید.

پس راه حلی که بتواند همه طیف‌های سیاسی را گرد هم آورد تا هر چه سریع‌تر رژیم را از قدرت ساقط نماید کدام است؟

آن راه حل، ایجاد جبهه آزادیخواهی یا بنا به نظر برخی دیگر، جبهه دگراندیشخواهی، یا جبهه ضددیکتاتوری است.

جبهه‌ای که تنها یک موضوع اساسی در محور آن قراردارد: برقراری آزادیهای سیاسی.

و کیست که نداند، برقراری آزادیهای سیاسی ، پیش‌شرط تحقق دمکراسی (حاکمیت ملی)، عدالت اجتماعی، توسعه و پیشرفت، رفاه و استقلال می باشد؛ و مردم در برقراری آزادیهای سیاسی، با داشتن حق انتخاب آزاد در انتخابات آزاد، می‌توانند به خواستها وخواستههای خود دست یابند.

در چارچوب جبهه آزادی‌خواهی، کسی خود را نماینده مردم یا قیم مردم نمیداند که بخواهد از امروز، در مورد مسایلی که (منافع جامعه) در حق انتخاب مردم هست با یکدیگر به توافق برسند.

بر این مبنا نتیجه می‌گیرم: مورد یا موضوعی که میتواند همه ما را در کنار هم قرار دهد و  «همبستگی ملی»  را به مفهوم واقعی کلمه محقق کند تا هر چه سریع‌تر رژیم ساقط شود و موجب جلوگیری از نابودی هر چه بیشتر منافع مشترک ما (منافع ملی) توسط رژیم گردد، همانا ایجاد جبهه آزادیخواهی علیه رژیم دیکتاتوری حاکم بر کشور است. بنا بر این، مشخص و روشن است که این راه حل  بهترین راه حل تامین کننده منافع ملیما میباشد.

اکنون تصور می‌کنم به روشنی مشخص شده باشد که راه حل آقای نوری‌علا در قالب ایجاد آلترناتیو سکولاردمکرات، یا هرشخص یا جریان دیگری که نتواند در را برای همه طیفهای سیاسی باز نماید، نمیتواند تأمین کننده منافع ملی باشد زیرا نمیتواند همه طیفهای سیاسی را حول محور خود گرد آورد. در نتیجه، نمیتوان رژیم را در کوتاهترین زمان ممکن از مسند قدرت به زیر کشید.

اما برعکس، در  «جبهه آزادی‌خواهی» به روی همه اشخاص یا جریاناتی که تنها به حقوق و آزادیهای سیاسی مخالف خود باور داشته باشند، باز است.

حال، اگر شخص یا جریانی، این حق آزادیهای سیاسی را برای مخالف خود قایل نباشد، در واقع هر ادعایی که در مورد آزادیخواهی و دمکراسیخواهی داشته باشد، قابل باورنخواهد بود و راه نیز به جایی نخواهد برد بلکه تنها دانسته یا ندانسته مجدداً ملت را به سیاه‌چالی از نوع دیگر فروخواهد برد.

آنچه در بالا آورده شد، از زاویه تامین منافع ملی بود و تصورمیکنم توانسته باشم اثبات کنم که راه حل درست در همبستگی ملی است. و همبستگی ملی به مفهوم واقعی کلمه «ملی» نیز تنها در چارچوب ایجاد جبهه آزادیخواهی امکان‌پذیراست و بهترین راه حلی میباشد که تأمین کننده منافع ملی است.

در صورتی که راه حل سکولاردمکراسی آقای نوری‌علا بر خلاف منافع ملی است و تامین کننده منافع ملی نیست.

در اینجا بخش اول نظراتم را به پایان می‌برم  و در بخش دوم از زاویه دیگری در رد ایجاد آلترناتیو سکولار دمکرات مورد نظر آقای نوری‌علا خواهم پرداخت تا هر چه بیشتر به راه حل کاملاً اشتباه ایشان واقف گردیم.

پاینده ایران

ناصر پاک نژاد

24-06-2015

 

بخش دوم – ثبات و امنیت کشور

در بخش اول نوشتارم، راه حل ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی آقای نوری‌علا را از زاویه تأمین منافع ملی بررسی کردم و مستدل مشخص نمودم، برای اینکه شرایط برچیده شدن هرچه سریعتر رژیم فراهم گردد و منافع ملیکشور بیش از این نابود نگردد، می‎‎بایست همه طیفهای سیاسی باورمند به استقرارحاکمیت ملی با یکدیگر همبسته شوند، و راه حل ایشان به دلیل اینکه نمیتواند همه طیفهای سیاسی را گردهم آورد، تأمین کننده منافع ملی نیست.

        از اینرو باید راه حلی را دنبال کرد که همه طیفهای سیاسی باورمند به حاکمیت ملی مخالف رژیم بتوانند در آن حضورداشته باشند.

بر این اساس، یگانه راه حلی را که میتواند این مهم را محقق کند، ایجاد « جبهه آزادیخواهی، یا جبهه دگراندیش خواهی، یا جبهه ضد دیکتاتوری، ضداستبدادی» میدانم.

وظیفه جبهه آزادیخواهی، فقط دربرقراری آزادیهای سیاسی تضمین شده در هر شکل از نظامهای سیاسی منتخب مردم در فردای ایران است.

 اکنون در این بخش میخواهم از زاویه «تأمین ثبات و امنیت کشور» پس از برچیده شدن رژیم به بررسی آلترناتیو سکولاردمکراسی آقای نوری‌علا بپردازم، و به طورمستدل اثبات کنم در راه حل فوق ، نهتنها اصول مربوط به کار رعایت نشده ، بلکه تأمین کننده ثبات و امنیت کشور، به بهترین شکل ممکن پس از سقوط رژیم نیز نخواهدبود. در نتیجه از این زاویه هم، تأمین کننده منافع ملیمان نمیتواند باشد.

اصولاً هر شخص یا جریانی که بخواهد راه حل سیاسی- مبارزاتی ارائه دهد، میبایست اصول و مبانی سیاست ومبارزه را بنا به شرایط ، در آن رعایت کرده باشد، در عین حال تأمین کننده منافع ملی نیز باید باشد.

به طور مثال، اگر راه حلی موجب ایجاد نا امنی یا جنگ داخلی و تجزیه کشورشود، و نتواند ثبات و امنیت کشور را در فردای ایران به بهترین شکل ممکن تأمین نماید، چنین طرحی نه تنها اصولی نیست ، بلýکه برخلاف منافع ملی هم است.

زیرا که، حفظ یکپارچگی ایران و حفظ امنیت مردم و کشور، در چارچوب منافع ملی قراردارد و رعایت و تأمین آن الزامی است.

همچنین اگر راه حلی ارائه شودکه موجب ماندگاری رژیم یا طولانیترشدن بقای رژیم شود، این راه حل نیز برخلاف منافع ملی خواهد بود. زیرا که، موجب نابودی هرچه بیشتر منافع ملیمان توسط رژیم خواهدشد.

پس راه حل درست آن است که بتواند همه جوانب مبارزاتی، بر اساس اصول مربوط به کار رعایت شود، همچنین منافع ملی نیز تأمین گردد و موجب به خطر افتادن آن نشود.

یکی ازاصلهایی که در اصول مبارزه مشاهده می‌شود، به کارگیری استراتژی است که بتواند با کمترین هزینه ممکن، و با کمترین صدمات ممکن، ودرکوتاهترین زمان ممکن، به هدف یا اهداف خود برسد. و اساساً چنین اصلی درراه حل آلترناتیو سکولاردمکراسی آقای نوری‌علا رعایت نشده است. زیرا یکی از مهمترین نکات رعایت این اصل، با حضورهمه طیفهای سیاسی باورمند به حاکمیت ملی امکانپذیر است.

همچنین، یکی دیگراز موارد بسیارمهم درارائه هر طرح مبارزاتی، تأمین ثبات و امنیت کشور پس از برچیده شدن رژیم، به بهترین شکل ممکن میباشد. و تأمین آن نیز، هنگامی ممکن است که همه مردم احساس کنند، کشور به واقع مال خودشان میباشد، و سود و زیانش، در واقع به خود آنان برمیگردد.

از آنجائی که هر یک از نیروهای سیاسی، به نوعی تفکرات بخشی از مردم را درعرصه سیاست و جامعه منعکس میکنند، ازاین رو، راه حل نیز باید به گونهای باشد که دربرگیرنده همه این نحلهها شود.

و آن راه حل، بجز ایجاد «جبهه آزادیخواهی» نیست، که در آن هم اصول کار رعایت شده باشد و هم بتواند به بهترین شکل ممکن، ثبات و امنیت کشور را تأمین کند.

هرراه حلی بجز جبهه آزادیخواهی، ضمن آن که موجب طولانی شدن مبارزات خواهد شد،هزینه و صدمات مبارزات را نیزافزایش خواهد داد. درعین حال نمیتواند به بهترین شکل ممکن تأمین کننده ثبات وامنیت کشوردرفردای ایران باشد؛ و بدیهی خواهد بود که شاهد آن باشیم، به نام برخورد با ضدانقلاب، همان کارهایی صورت گیرد که این رژیم انجام داده است.

درهرصورت، آنچه میتوان از مطالب بالا نتیجه گرفت، این استراه حل آلترناتیو سکولاردمکراسی، نه میتواند تامین کننده ثبات و امنیت کشور به بهترین شکل ممکن باشد، و نه خواهد توانست آزادی و دمکراسی را برقرار کند.  از این رو، یگانه راه حلی که میتواند بر مشکلات فائق آید و فضای لازم را برای هرگونه اقدامی که از سوی بدخواهان و دشمنان ایران و ایرانی، که موجب نا امنی و تضعیف کشور میشود بگیرد، همچنین منافع ملیمان را تأمین کند، فقط ایجاد جبهه آزادیخواهی است و بس.

اکنون در ادامه ، بدون آن که وارد جزئیات «پیمان نامه عصرنو»ی آقای نوری‌علا شوم، وبه مسایلی که هر طیف ازاپوزیسیون نسبت به آن انتقادها ویا مخالفتهایی دارند بپردازم، تنها بر بند سیزده آن که درارتباط با حکومت غیرمتمرکز (فدرال) است، انگشت میگذارم.

نخست : آنچه تا کنون و به طور نزدیک به یقین (۹۹/۹۹%) مسلم شده است و نمیتواند موجب نزدیکی بین نیروها در این مقطع گردد؛ همانا موضوع حکومت غیرمتمرکز، آن هم از نوع فدرالیسم است.

موضوعی که پافشاری برآن دراین مقطع، جز ماندگاری رژیم و نابودی هرچه بیش‌ترمنافع ملیایران وبه فلاکت افتادن هرچه بیشترمردم  و ویرانی کشور و… مفهوم دیگری ندارد.

و نکته جالب‌تراین است، آنانی هم که باورمند به حکومت غیرمتمرکز به اشکال گوناگون هستند، درمیانشان اختلافات اساسی دراین خصوص وجود دارد، و طرح و برنامه مشترک و مشخصی که قابل اجرا باشد ندارند تا حداقل ذهنیتها برای تصمیم گیری سریعتر نمایندگان مردم در فردای ایران آماده‌تر باشد.

دوم : اساساً لازمه داشتن طرح مشخص برای حکومت غیرمتمرکز، نیازمند کارشناسیهای بسیاردقیق است، که انجام آن، به هیچ‎ ‎وجه در خارج از کشور امکان پذیر نمی‌باشد.

سوم: پرداختن به این موضوع بسیار مهم، که درواقع جزو حق انتخاب مردم است، درحیطه وظایف هیچ یک ازکنشگران سیاسی نمیباشد. زیرا که هیچ یک از اشخاص و جریانات، وکالتی از طرف مردم ندارند که بخواهند در مواردی که حق آنان است، پیشاپیش وارد گفتگو و تصمیم گیری و توافق شوند.

آنچه در حیطه وظایف همه کنشگران سیاسی است، فراهم آوردن شرایط رسیدن به حق انتخاب آزاد همه مردم و تضمین آن برای همیشه است.  تنها با تحقق این مهم، خود و همه مردم میتوانیم، در شرایط فضای آزاد و دمکراتیک آینده، با خیالی آسودهتر، بدون هراس از زندان و شکنجه و اعدام و محروم شدن از حقوق شهروندی، به بهترین تصمیمها با توجه به میزان آگاهیهای جامعه برسیم.

اما با تمام این تفاصیل فرض کنیم، برخی ازاشخاص یا جریاناتی، ادعای نمایندگی مردم را داشته باشد، ازآنجائی که بقیه اشخاص وجریانات دیگرچنین ادعایی ندارند، بازهم توافق همه طیفهای سیاسی نمیتواند صورت گیرد.

از این رو، هر نوع پافشاری بر مشخص کردن آن مواردی که درحق انتخاب مردم است، از سوی هر شخص یا جریانی صورت گیرد، بدیهی است که نمیتواند تأمین کننده منافع ملی باشد، و به تبع آن امنیت و یکپارچگی کشور را نیز با خطر جدی روبرو میسازد.

همانطورکه ملاحظه شد، از «پیمان نامه عصرنو»ی آقای نوری‌علا، پاسخی که به دست میآوریم این است که: تلاش در جهت ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی، یک بُعدی است و معنایی جز ماندگاری رژیم ندارد.

مناسب خواهد بود این سئوال را هم از آقای نوری‌علا بپرسم:

شما بر اساس کدام مرحله از مراحل مبارزات زیر، به راه حل ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی رسیدید؟

·                مرحله کسب قدرت سیاسی یک جریان خاص؟

·                مرحله تحقق نسبی یا حداکثری خواست‌ها؟

·                مرحله نجات ایران و ایرانی؟

هرچند آقای نوری‌علا تا کنون مشخص کرده که پاسخگوی سئوالات اساسی نیست، اما با این همه برای آنانی که با وی همراهی میکنند، جهت روشن شدن بیشتر ایرادات آلترناتیو سکولاردمکراسی، به موضوع مهم دیگری اشاره و پرسشی را مطرح میکنم.

فرض کنیم، راه حل آقای نوری‌علا جواب داد و آلترناتیو هم درست شد و رژیم را نیز توانست منحل کند.

سئوال این است:

آیا اشخاص یا جریانهایی که با راه حل سکولاردمکراسی همراه نبودهاند، اجازه خواهند یافت تا تشکل حزب و سازمانیشان را داشته باشند و برای کسب قدرت سیاسی فعالیت کنند و احتمالاًعلیه سیاستهایتان قلم بزنند و سخن بگویند؟

تصور میکنم، پاسخ رهروان ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی مثبت باشد و گفته شود بله که اجازه خواهیم داد.

آنگاه بلافاصله این پرسش مطرح میشود:

حال که شماها چنین اجازهای خواهید داد، آیا به نظرتان غیرمنطقی و غیراصولی نیست که با همه آنانی که خواهان حاکمیت ملی و مخالف رژیم هستند، از همین امروز همکاری و همبستگی نداشته باشید؟

آیا سهیم نکردن دیگر طیفهای سیاسی در مبارزه، هزینه مبارزه را افزایش نخواهد داد؟

از طرفی یک سئوال اساسی دیگری وجود دارد:

به واقع ضمانت وعدههای‎‎تان در کجا است؟

آقای نوری‌علا، در پاسخ به این سئوال (نقل به مضمون) گفته‌اند: ما به برنامه هایمان وفا داریم. هر چند که در فردا امکان دارد که  بگوئیم خدعه کردیم! (2)

آیا پاسخ آقای نوری‌علا، پاسخ شما رهروان پروژه «سکولار دمکراسی» نیز میباشد؟

اگر چنین باشد، آیا خود شما حاضرید در امری بدون مطالعه و تضمین، سرمایه‌گذاری مالی کنید؟

اگر بگوئید، نه.

به شماها خواهم گفت: پس چطور حاضرید که مردم مهمترین سرمایه زندگیشان، که جانشان باشد، در راهی که برایش تضمینی ندارید، با شماها همراه شوند؟

مگر به سبعیت و جنایتکاری رژیم واقف نیستید؟

اگر میدانید، پس این را نیز باید بدانید که مردم حاضر نخواهندبود بدون آگاهی و بدون اطمینان از تضمین وعدهها، کوچکترین همراهی را با شخص یا جریانی داشته باشند.

اگرهم در پاسخ به سئوال بگوئید: بلی؛ سرمایه‌گذاری میکنیم.

آنگاه یقین بدانید که این مردم درهیچ شرایطی حاضر نخواهند بود که رهبری مبارزاتو اداره کشور را به شماها بسپارند.

این را اگرنمیدانید، بدانید: اکثریت مردم امروز، اکثریت آن آدمهای سال ۵۷ نیستند و حاضرنیستند چشم‌بسته با شخص یا جریانی همراه شوند. همان طورکه تا کنون، نه با شما و نه با شخص و جریان دیگری همراه نشدهاند.

خلاصه کلام ، از هرزاویهای به راه حل ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی آقای نوری‌علا و یارانشان بنگریم، به این نتیجه خواهیم رسید که هم به لحاظ اصول مربوط به کار،و هم به لحاظ تأمین منافع ملی، راهکارشان کاملاً اشتباه است و قابل قبول نمیباشد و نتیجه این راهکار، جزماندگاری رژیم و نابودی هرچه بیشتر منافع ملیمان، نتیجه دیگری در بر نخواهد داشت.

از این رو، آوردن استدلاهایی چون «رژیم مذهبی است، آلترناتیوش نیز باید سکولار باشد!» با منطق اصول و مبارزه و تأمین منافع ملی به هیچوجه همخوانی ندارد وغیرمنطقی است.

اگر از نظریهپرداز آلترناتیو سکولاردمکراسی پرسیده شود، برتریها یا مزیت‏های ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی در امر مبارزه، برای گذار از رژیم را بر شمارید، به یقین نخواهند توانست حتی یک مورد را ارائه دهند.

اما راه حل جبهه آزادیخواهی دارای مزایای بسیاری است که مهمترین آن، شامل موارد زیراست:

1.             ایجاد تفاهم و توافق ملی درکوتاهترین زمان ممکن

2.             ایجاد آلترناتیو دمکرات و قدرتمند دربرابر رژیم

3.             برقراری تضمین شده آزادیهای سیاسی در هر شکل از نظامهای سیاسی منتخب مردم

4.             تأمین ثبات و امنیت کشور به بهترین شکل ممکن، بعد از برچیده شدن رژیم و در فردای ایران

در پایان ضرورت دارد به همه کنشگران سیاسی باورمند به ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی که در این تشکل عضویت یا با آن همراهی دارند، بگویم :

من تلاش کردم بر مبنای اصول مربوط به کار، به طور مستدل اثبات کنم، راه حل ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی، نه با اصول مبارزه با رژیم ضد ملی- ضد مردمی حاکم بر ایران و ایرانی همخوانی دارد و نه تأمین کننده منافع ملی ما میباشد.

ازاین رو، به عنوان هموطن شما انتظار دارم به فوریت هرچه تمامتر خط ومشی تشکل خودرا درراستای تامین منافع ملی، و درجهت ایجاد همبستگی ملی متمرکز نمائید.

مگر این که به واقع بتوانید به طورمستدل ایرادهای گرفته شده را پاسخ دهید.

به هر حال خود را موظف میدانم بگویم، برای تحقق همبستگی ملی دو راه حل بسیار کوتاه وجود دارد:

1.             تلاش در جهت ایجاد جبهه آزادی‌خواهان

2.             تلاش در جهت تکوین گفتمان ملی بر پایه منافع ملی جهت پیدا کردن بهترین راه حل برای نجات ایران و ایرانی.

فراموش نکنید، بیشترین مسئولیت تأمین منافع ملی به عهده کنشگران سیاسی است. از این رو، ارجح قرار دادن تأمین منافع ملی نسبت به  باورهای شخصی و گروهی خود، دراتخاذ تصمیمات و اقدامات هر یک از کنشگران، اصلی بسیار مهم میباشد که عدول از آن همچون سال ۵۷ میتواند فاجعه‌بار باشد.

 

آنچه در پایان این نوشتار میتوانم اضافه کنم، این است:

علت به چالش کشیدن راه حل آقای نوری‌علا، نه خود ایشان، زیرا که در مورد ایشان به قضاوت رسیده ام، بلکه نخست، برای تأمین منافع ملی و در جهت حفظ یکپارچگی و ثبات وامنیت کشور و ملت در فردای ایران است.

دوم ، برای آگاهی هر چه بیشترهموطنان، و رهروان راه عدالت وآزادی و ترقیخواهی و میهن دوستان که بدون مطالعه دنباله‌روی از این و آن نکنند.

سوم، برای اعضاء و پیروان جنبش سکولاردمکراسی است که در چند روز آینده نشستی را در فرانکفورت آلمان خواهند داشت.

من با شرح ایرادات ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی انتظار دارم در صورتی که ایرادات ذکر شده، بر خلاف اصول و مبانی کار است، پاسخ صریح و روشنی در ردّ آنها ارائه دهند.

در صورتی هم که، ایرادات را منطبق با اصول و منطق ارزیابی نمودند، درخواست دارم فعالیتهای خود را در راستای دو پیشنهاد بالا بهبود بخشند و متمرکز کنند. زیرا ماندگاری یک روز بیشتر این رژیم مساوی است با نابودی هر چه بیشترمنافع ملی همه ما.

پاینده ایران

برقرارباد آزادی های تضمین شده سیاسی در فردای ایران

ناصر پاک نژاد

30 - 06 - 2015

_____________________________________________________________

1. مکاتبه من و آقای نوری علا درفیس بوک

https://www.facebook.com/490713477703843/photos/a.490720751036449.1073741827.490713477703843/737357356372786/?type=1&comment_id=738320732943115&notif_t=photo_reply

2. توضيح اسماعيل نوری علا در مورد يک جمله از اين مقاله، آنجا که می گويد: [آقای نوری‌علا، در پاسخ به این سئوال (نقل به مضمون) گفته‌اند: ما به برنامه هایمان وفا داریم. هر چند که در فردا امکان دارد که  بگوئیم خدعه کردیم!] من اين ثرفند آقای پاک نژاد را عملی بی شرمانه می دانم و از هر کس که مخاطب اين مطلب است می خواهم تا از ايشان بپرسد که من در کجا چنين گفته ام.

 

 

پاسخی از کورش اعتمادی

آقای پاکنژاد!

هیچ علاقه ای در من نیست که بخواهم در مورد مطالبی که در خصوص رد و انکار جنبش سکولار دمکراسی بعنوان آلترناتیو هر حکومت دینی و ایدئولوژیک مطرح کرده اید، به جزئیات پاسخگو باشم. چون بنظر میرسد شما قدری بیشتر نیازمند به مطالعه بیشتر در درک و طرح مفاهیم اولیه علوم سیاسی است تا دچار این گونه اشتباهات فاحش در تعاریف مقولات سیاسی نشوید. اینکه گفتمان« منافع ملی» و یا«حق حاکمیت ملی» گفتمان غالب برای ایجاد یک «جبهه آزادیخواهی» بمثابه یک آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی است، گفتاری است کلی و ابهام آمیز که تصور هم نمیکنم تا به این لحظه شما موفق شده باشید حول این مطالبات سیاسی جمع معینی را بدور خود گردآورده باشید و در سطح اپوزیسیون آنرا مطرح و معرفی کرده باشید. حداقل تا بامروز من در این خصوص اطلاع نیافته ام. من به حضرت عالی پیشنهاد میکنم این دشمنی و زدن هزاران بر چسب غیر واقعی بر جنبش سکولار دمکراسی را کنار بگذارید و در فکر ایجاد تشکیلاتی اپوزیسیونال حول شعارها خود باشید. اینکه نمیشود شما شب و روز خود را وقف مبارزه علیه نهاد جنبش سکولار دمکراسی بکنید و در راه ایجاد گفتمان «منافع ملی» کاری جدی نکنید! اگر کرده اید و همه اقدامات شما نتیجه بخش بوده لطفا بیلان کار خود را ارائه دهید و به جنبش دمکراسیخواهانه ایران معرفی کنید که دستاورد اینهمه ادعا شما در عرصه مبارزاتی چه بوده است؟ کدام تشکیلات جدی و گسترده ای را، که در بین دیگر نیروهای اپوزیسیون شناخته شده باشد، ایجاد کرده اید جزء آنکه وظیفه خود دانسته هر زمان در جایی نیرویی متشکل قصد مبارزه جدی علیه جمهوری اسلامی را داشته است شما سرو کله تان پیدا شده و قصد تخریب و بدنام کردن آنرا داشته اید.

 

آقای پاکنژاد!

لائیسته بمعنای جدایی دین از سیاست نیست. این درک و آگاهی شما از بنیاد غلط، غیرعلمی وبی ریشه در حوزه علوم سیاسی است. لائیسته مبتنی است بر تضمین حق دخالتگری نهادهای دولتی و حکومتی در کنترل و ایجاد محدویت های جدی در حوزه فعالیتهای نهادها و مراکز دینی در جامعه است. در این خصوص هم تجربیات ملموسی هم وجود از جمله برخی ار اقدامات دولت فرانسه و یا دولت آتاتورک در محدود کردن فعالیتهای مراکز دینی در سطح جامعه. کدام مرجع سیاسی در جهان گفته است که لائیسته یعنی جدایی دین از سیاست؟!!!. مگر میشود مانع از آن شد که دین از سیاست جدا شود؟ امروز در همین دمکراسیهای غربی احزاب بسیار قدرتمند سیاسی هستند که دستگاههای فکری و ایدئولوژیکی آنها متأثر از آموزشهای مسیحیت هستند و هیچ کسی هم نمیتواند به آنها ایرادی را بگیرد که چرا چارچوبهای ایدئولوژیک حزبی آنها متأثر از دین است. احزاب سوسیال دمکرات مسیحی اروپا از جمله این احزاب هستند. منتها این نوع احزاب وقتی در قدرت قرار میگیرند بر اساس مفاد قانون اساسی سکولار دمکرات حق دخالت آموزه های دینی را در دولت و حکومت را ندارند. همان نکته ایکه که سکولار دمکراتها در هنگام تدوین یک قانون اساسی سکولار دمکراسی بر آن تأکید میورزند. مسدود ساختن راه های حقوقی برای دین و ایدئولوژی که در امور حکومت و برنامه های سیاسی دولت دخالتی نداشته باشند. پس متوجه میشویم مشکل اساسی جنبش سکولار دمکراسی با افرادی همچون شما درک و سطح نازل دانش سیاسی در حوزه سیاست است که سالیان سال است مشکل اصلی درهم ریختگی این اپوزیسیون میباشد.

امّا نکته دیگری را که شما بدرستی اشاره کرده اید جنبش سکولار دمکراسی حاضر به همکاری و همیاری با همه نیروهای مدعی «دمکراسیخواهی» نیست. جنبش سکولار دمکراسی صرفا با نیروها و شخصیت های سیاسی و مدنی حاضر به همکاری است که در وحله نخست باورمند به انحلال کامل جمهوری اسلامی و قانون اساسی اش باشند، باورمند به تدوین یک قانون اساسی سکولار دمکرات مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و تأکید روشن و قاطع بر امر جدایی دین و ایدئولوژی از حکومت و در غایت معتقد به اصول دمکراسی و انتخابات آزاد دمکراتیک و حق آزادی سیاسی برای همه نحله های سیاسی که به دمکراسی اعتقاد دارند. این آن محورهای سیاسی است که جنبش سکولار دمکراسی به آن باور دارد و در چارچوب آن حاضر به همکاری با دیگر نیروها و شخصیت های سیاسی و مدنی است. ما معتقدیم منافع ملی مردم ایران و حق حاکمیت ملی مردم ایران از کانال این مطالبات سیاسی عبور  میکند:

1.      انحلال جمهوری اسلامی و قانون اساسی اسلامی اش

2.      تدوین یک قانون اساسی سکولار دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر

3.      ایجاد یک شرایط سیاسی دمکراتیک و انتخابات آزاد سیاسی برای جامعه سیاسی ایران که به اصول دمکراسی و سکولار دمکراسی باور داشته باشد.

این اولویت های ما برای پیوستن به جنبش سکولار دمکراسی و تقویت جنبش سکولار دمکراسی.   

 

آقای پاکنژاد

این بخشی از بیلان کار فعالین جنبش سکولار دمکراسی در طی سه سال اخیر است. همه نوشتارها با نام نویسندگان در این صحفه وجود. مسائل بسیار متنوع سیاسی را تلاش شده است در این طی این سالها مورد بحث و بررسی قرار گیرد. جنابعالی اگر فرصتی یافتید به برخی از این مقالات مراجعه بفرمایید که بسیار آموزنده است حداقل پس ازتمام این سالها این اشتباه فاحش را نمیکنید که مدعی میشود لائیسته یعنی جدایی دین از سیاست.

یقین بدانید که پاسخگو جوابهای شما نخواهم شد چرا که فکرمیکنم متن بسیاری از این مقالات پاسخگوی نظریات شما خواهد بود .
 

آقای پاکنژاد

پیشنهاد می کنم به صفحهء فهرست مقالات مندرج در سايت جنبش سکولار دمکراسی بروید که بسیاری از این مقالات بسیار آموزنده می باشند. من فکر میکنم اگر شما قصد جدل نظری با جنبش سکولار دمکراسی دارید نقد برخی این نوشتارها را بعهده گیرید که در راهبرد نظری شما در راستای صحیح مفید خواهد بود.  

کوروش اعتمادی

http://www.isdmovement.com/Permanent-pages/SDM-Writers.htm
 

بازگشت به خانه