گیسو و قیچی

قیچی ها در کارند

گیسوان را

در حلقهء آرزوهای آدمی

به کار می خوانند

دستان در دستان حلقه می شوند

از دهان کُتل مولوتف ها

خشم زبانه می کشد

و مردان سیه رو

در چفیه های چرک شان

می لرزند.

 

زمانه

در حلقهء گیسوان بریده

می چرخد، می نالد و فریاد می شود

تا حلقه های زنجیر نشسته بر پای بکتاش ها

تا حلقه های پیوندهای مصنوعی

تا سیم های ترانه های سرگردان

تا رنگین کمان خانه خانه های عزادار.

 

برای گسستن است یا اعتراض

برای نفرین است یا ستایش

برای جدائی آرزو از نکبت است

یا برای پیامی

با تاریخی هنوز نیامده؟

 

حلقه ای از گیسوی زنان دنیا ست

رها از چنبر ناکامی

تا ستارگان تازه بیدار شده

تا شهرهایی که بوی آرزو

از دهانهء هر خیابان بی شکیب شان

به فصل گفتگو رسیده است.

 

اسماعیل نوری علا

010223