باران دیرگاهی

یگانه است باران

وقتی که بر شوره زار ببارد

و در تل نمک ها

سراغ باغ های ده هزار ساله را بگیرد.

 

یگانه خواهد بود

آدمی که از گهواره برخیزد و

کویر را

بخاطر فراموشی ملامت کند

 

یگانه بود بارانی که بر من بارید و

از نوک هر مژه ام

سراغ مهربانی های گمشده را گرفت.

 

شوره زارم

گهواره بی فرجام

مهربانی گریزپا

مدفون باغ هائی پیر

و باران

دیگر

درمانم نمی کند.

 

011723