به اندوه تکيه مکن

 

به اندوه تکيه مکن

تکيه گاه ات آوازي باشد

که از رگ تاک

بر ساقهء دستان ات صمغ مي بندد؛

آوازي که زندگي را

(هميشه از اينگونه نخواهد بود را)

رنگ طوسي مي زند

و زمان را

گوشواري از گيلاس هاي درويشان مي بخشد.

 

تکيه مکن

امروز پريشان

بر تقويم هاي زمستاني

خرامان به دورها مي پيوندد

و خاک خيس خفته در سرما

دعوتي به اندوه نيست.

 

نه

تکيه مکن

سر بلند باش

که در آن فراز نيلي

شعله هاي آسمان

به رقصي شادمانه

از زايش آهوان

قصه هاي ابري مي سازند.

 

اسماعيل نوري علا        021922