دریای دیرکرده...

اسماعیل نوری علا

دیر است

برای دوست داشتن دارکوب های بهاری

که سر به آوندهای تازه می کوبند

تا خانه ای از رؤیا بسازند.ـ

 

دیر است

برای دل به دریا زدن

و موج ها را در جان جوانی گم شده نشاندن.ـ

 

دیر است

برای سفر کردن

به ندیده های غافلگیر

به ستارگان خیس تماشا

به خورشیدهای شعله ور پوست

و گیسوانی که از برج های فراموش

آویزان مانده اند.ـ

 

دیر است

برای رسیدن

به مغرب وضو

در آبگیرِ خانهء ماری

که پوست رها کرده است

تا عشق را برای تنهائی تعریف کند.ـ

 

دیر است

دیر

کسی از کشور خواب

به زمزمه ای تاریک بر می آید

و دریا را در مشت های کوچک اش

می نوازد.ـ

 

 

052022