ترانهء شروین

اسماعیل نوری علا

تا سال ها

به تاریکی اجازه ندادم

که دلم را شخم زند

برای رستن نفرت

اما اینک فقط آفتاب پیروزی

که تاریکی را بزداید

با نفرتی شعله ور

در خیابان های ایران

در روسری آتش گرفتهء دخترانم

در صدای محزون شروین

که سرود انقلابی شگرف را

به زندان  شیطان زادگان برده است

 

اقرار می کنم

که از همهء این پلید چهرگان متنفرم

و پنجره های دلم را

بر بیرق تناور نفرت

گشوده ام

و بی محابا می گویم

دشمن جز برای لاروبی نیست.

 

آی...

می خواهم

روزی بمیرم

که دلم پاک ترین هدیه ام

به مادر زمین باشد.

 

100222