ترجمهء اضطراب

دردی این چنین را ترجمه کنید

(به هر زبان که بخواهید)

آمیختهء استیصال و حماسه می شود

ملغمه ای از نومیدی و امید

انزوا و پیوستن

گریز از تنگ راه عافیت

و پذیرفتن اینکه مرگ

در یک قدمی شادمانی است.

 

ایستاده بر ساحل امن

به دختران دلتنگم می اندیشم

که رو سری را همچون تاریخ استبداد

در هوا می چرخانند و

به آتش می سپارند

پسران به تنگ آمده ام را می بینم

که سرودخوانان

بطری ها را از بنزین و آرزو پر می کنند

و از آینهء دریا می پرسم

که این پیری بیهوده را به چه ترجمه باید کرد؟

 

آینه ساکت در من خیره می شود

و صدای دلم را می شنوم

که عصا زنان می خواند:

سلام بر فردائی که نخواهم اش دید

و در اکنون من پر از اضطراب و امید است

درست مثل همان بطری که

با سر آتش گرفته

خانهء بسیجیان را

محاکمه می کند.

 

120822