این آیه را از من داشته باشید:

پیامبران شاعران دست دوم اند

کتاب هاشان را کسی نمی خواند

و قاب هاشان از کرم های خاکی پر است

شاعران اما به دیوار کعبه ها آویخته اند

و شلاق پیک غارنشین

با پشت خمیده شان آشتی می کند

 

نوک می زنند شاعران گرفتار

بر فلس واژه های علیل

در هیاهوی تمثیل های محال

که از کتاب های قدسی بیرون جهیده اند

تا زبان را از مرزهای واقعیت برگردانند

و شاعران را نفرین می کنند

که چرا گفتگو را به تیرگی ابهام می کشانند

و بر خیال هاشان قفلی ناگشودنی می زنند

تا مفسران آینده

چیزی برای گفتن داشته باشند

 

جای زمین را با گلهء ابرها عوض می کنند

و عشق را در مزه های عطرآلود می خوابانند

 و دانه های تورشان

به اندازه خیال شان نیست

 

با واژه های باردار

آبستن تخیلات ملول

نه آسمان شان آسمان است و

نه دریاشان موج دارد

و چون به تور می افتند

خود را به موش مردگی می رنند

 

گاه لمعه ای گم شده در معرفت زبان اند

و ارزش سکوت را

با ترازوی عشق می سنجند

عشقی که بینائی عالم را

به شاعر راه های جهنم

دلیرانه می آموزد

 

در جعبهء واژه ها چه می کند شاعر

مگر ماهی لغزنده است در تور خونسرد

که حکمت شعر را

از دست فروشی می آموزد

که روزی، ساعتی، جائی

با صدای خفه

مشتری می جوید و

چیزی برای فروختن ندارد.

 

021924