نسیمی از اوراق دیوان شیراز

بوی بهار ناربج را در اطاق غریبه می چرخاند

بر گل های پرده می نشیند

و از پشت شیشه های پنجره به باغ ویران می نگرد

 

کی اتفاق افتاد

در پشت نیمکت های دانشکده

پای زمرمه ماشین چاپ

یا میان ترانه ای که از  رادیوی کهنه بر می خاست؟

 

صبورانه به فنجان قهوه می نگرد

مردی که تفاوت رؤیا و واقعیت را گم کرده

و هنوز به چروک های رختخوابش فکر می کند

که به امواج یخ زدهء دریا می مانند

با کشتی های مغروق

و آدم های پوسیده در اطاق های پریشان

 

کی اتفاق افتاد

در تظاهرات عصر دوشنبه

علیه پاسبان های فقیر

در بالای پلکان های صندوق دار

یا در امتداد کوچه های اقاقی؟

 

نسیم حافظیه

قصد سفر دارد

مرد بر می خیزد

در اطاق را می گشاید

بوسه ای لای زرورق هوا می گذارد

و همراه دور شدن نسیم سر به هوا

به فال قهوه بر می گردد

 

کی اتفاق افتاد

در لفافهء پیام های عاشقانه

یا در کابوسی که هم اکنون

بیداری را در بازوی چروکیده

تزریق کرده اند؟

 

 

030224