رقص رقصان

تا لبهء پرتگاه

آنسان که گامی دیگر

آسمان می شکافد

و لاشهء پروار را

میان ابرها فرو می کشد

 

افتان و خیزان

تا ساحل دروغزن

آنسان که گامی دیگر زمین دهان باز می کند

رویاروی آشوبه ای که در اعماق می لولد

و آتشفشان ها از آن به دنیا می آیند

 

تلوتلو خوران

تا انتهای داستان

آنسان که فانوسی در باد

سایه ها  را بهم می دوزد

و پهلوی شب را به خنجری می شکافد

 

گذر کرده ام

 بر دریای بی مروت

بر موج بی اعتنا

بر سکوت گوش ماهی ها

و بر گردابی حائل

که تاریخ را یک نفس بلعیده باشد

 

گذر کرده ام

از پروای سقوط

از قدم زدن بر شن ساحلی که بوی بیابان دارد

و چراغ دریائی را

به مخمل رؤیا پوشانده است

 

گذر کرده ام تا بدانم

گذرگاه می ماند و

رهگذار آسیمه سر

به دعوتی که از زمین می روید

سلام می دهد.

 

052025