دلی پر از کنجکاوی پیش از سفر
به انتظار نادیده ها
گفتگوهای شیرین
عشق های پا بر جا
اینگونه در آینه نگریستم و
موی سپید را شانه زدم
در کوره راه های اشتیاق و
در کمرکش گذرگاه های بی عافیت
با رودها رفتم
با کوه ها به طمئنینه رسیدم
و باد را همچون شربتی گوارا
به سینه نشاندم
از موج سخنگوتر بودم
از باد رقصان تر
از رود مرموز تر و
از چشمه جوشان تر
و کنجکاوی قبل از سفر
دستانم را
به رعشه ای دلکش مبتلا کرده بود
تماشایم کنید: منم
نشسته بر موکب ابرهای موقر
از آسمان شکفتهء شما
به سوی جائی
که ره هایش شیری است و خالمخال
می تازم و نامم کنجکاوی پیش از سفر است.
و تنهائی مگر چیست
جز ولوله نسیم دشت های پریشان
جز آن لحظه که از آینه بیرون می آئی
و خاکستر ایام را پس می زنی.