اعلاميه انجمن فرهنگی پويشگران


دربارهء اعطای جايزه صلح بوبل به خانم شيرين عبادی


اکتبر 2003

 

ما، گردانندگان انجمن فرهنگی پويشگران، وظيفه ی خود می دانيم که اعطای جايز صلح نوبل به خانم شيرين عبادی را از صميم قلب به ايشان و به پيشگاه ملت بزرگ و رنج کشيده ی ايران شادباش بگوئيم. اين يکی از معدود حوادث دلگرم کننده ای است که، عليرغم هرآنگونه حساب و کتابی که در بوجود آمدنش نقش داشته، زندگی پر از نگرانی ما ايرانيان را چراغان می کند واميد به آينده را در دل هامان فروزان تر از هميشه می سازد.
انتخاب خانم شيرين عبادی انتخابی سخت عاقلانه و منصفانه بنظر می رسد. او زنی ست تحصيل کرده در حوزه ی حقوق مدرن جهان و ايران که توانسته است بعنوان نخستين زن ايرانی بر مسند قضاوت بنشيند. او مفهوم قانون غير الهی را می شناسد و با تضادهای شريعت و عرف آشناست. و پس از آنکه حکومت اسلامی او را، بخاطر زن بودنش، از مسند قضاوت به زير کشيد، او هرگز دفاع از ستمکشيدگان، و بخصوص ستمکشيدگان سياسی، را فراموش نکرد و هر کجا که کسانی حقوقشان مورد تعدی دلالان مظلمه واقع شد به دفاع از آنان پرداخت و از اين بابت هم به زندان رفت و هم طعم محروميت شغلی را چشيد. او به دفاع از حقوق کودکان و زنان ايران پرداخت که در چرخه ی جهنمی جهان بينی قضائی اسلامی از حقوق واقعی خويش محرومند. او ندای ضرورت نوسازی فقه و اصول اسلامی را در داد و خواستار آن شد که اين حوزه های زنگ زده مورد تجدد و تجديد نظر قرار گيرند. بر اساس اين همه است که اکنون جامعه جهانی، نگران وضعيت حقوق بشر در ايران، خانم شيرين عبادی را به نماد مبارزه ی صلح طلبانه برای رسيدن به حقوق انسان تبديل کرده و جايزه ی گرانقدر نوبل را به ايشان اعطاء کرده است.

اما، برخلاف ادعای برخی از طرفداران جمهوری اسلامی، اين جايزه به هيچ روی نشاندهنده پيشرفت های حقوقی و سياسی زنان در ايران امروز نيست؛ چرا که اگر زنان جامعه ی ما به حقوق خود رسيده بودند و با آنان همچون انسان هائی برخوردار از حقوق امروزين بشر رفتار می شد، هيئت ژوری جايزه صلح هرگز به صرافت جايزه دادن به زن حقوقدانی نمی افتاد که زندگی اش را صرف دفاع از ساده ترين حقوق زنان و کودکان کرده است. حتی، به باور ما، اگر حکومتی می داشتيم که الحاقيه کنوانسيون رفع تبعيض از زنان را امضا می کرد کسی به فکر جايزه دادن به زنی نمی افتاد که چند سال عليه قانون ضد انسانی مشروع بودن ازدواج با دختر نه ساله فرياد برآورده است که دختر نه ساله کودک است و ازدواج با دختر نه ساله نوعی تجاوز بشمار می آيد. بله اين جايزه درست بخاطر تلاش های شيرين عبادی در مبارزه با حکومتی مذهبی که آفريننده ی تبعيض، فلاکت، بدبختی و بی پناهی زن ايرانی است اعطا شده.

به اين لحاظ، خواه خانم عبادی در وجدانيات و دانش خويش به جهان بينی دينی باور داشته باشد و خواه نه، ما، بر اساس اعتقاد راسخ خود بر سکولاريسم (جدايي دين از حکومت و سياست)، اعلام می داريم که حتی اگر خانم شيرين عبادی باور داشته باشند که بين حقوق امروزين و شناخته شده ی بشر و دستگاه فقه اسلامی تضادی بنيادين وجود ندارد بهتر آن است که طرفداران جمهوری اسلامی از اين حادثه شادمان نباشند، چرا که نفس اعطای اين جايزه خود نشانه روشن وجود اين تضاد حل ناشدنی ست.

باری، ايران ما اکنون صاحب سرمايه ی بزرگی شده است و، بناچار, همه ی ما بايد دل نگران آن باشيم که خانم شيرين عبادی اين سرمايه را چگونه و در راستای چه اهدافی صرف خواهد کرد. چرا که رسيدن به قله ای اينگونه سرفراز به پيدايش يک بالقوگی مهم می انجامد که در آن تاريخ و آينده ی يک ملت، کم و بيش، به حرکات و سکنات يک فرد گره می خورد و اين فرد گزيده شده بدست تاريخ و وجدان بشری از يکسو می تواند دردهای دردمندان را التيام بخشد و افق های آينده ای روشن را بر ما بگشايد و، از سوئی ديگر، می تواند ما را تا جهنم سرخوردگی تاريخی رهنمون شود.

و ما از اين موارد ـ در مقياس های تاريخی و ملی خود ـ کم نداريم. در همين ربع قرن گذشته ديده ايم که مردی در لباس روحانيت چگونه به حلقوم ملتی تبديل شد و سرگذشت آينده ی مردمانی مشتاق را در دست گرفت اما، از آنجا که لياقت اين مقام بزرگ را نداشت، با آفرينش جمهوری اسلامی و نظام ولايت فقيه, حکومتی قرون وسطائی و خونخوار را بر ملت تحميل کرد، از کشته پشته ها ساخت، خانه را بر سر ساکنانش خراب کرد و واسطه شد تا چرکاب اعتياد و فحشاء و بيکاری در خيابان های وطنمان سر باز کند. او، اگر کارکرد تاريخی کسانی همچون گاندی و ماندلا را درک می کرد، درست در موقعيتی بود که می توانست جايزه صلح نوبل را بچنگ آورد. اما او جنگيدن با ملت خويش را بر اين سرفرازی ترجيح داد. نيز، دهه ای پيش، مردم بجان باخته ی ما به روحانی ديگری حيثيت بخشيدند که آمده بود تا ترميم اين همه خرابکاری را  بر عهده بگيرد. هم او بود که، بعنوان برگزيده ملت ما, در صحنه های بين المللی ندای صلح و گفتگوی تمدن ها در داد و در ابعاد نامزد ديگری برای دريافت جايزه صلح نوبل ظاهر شد. اما دير زمانی نکشيد که هم او، بعنوان نماد اصلی سست عنصری، تعلل، و دروغگوئی تاريخ معاصر، در جنايات رژيم اسلامی شراکت کرد و تاريخ ما را ديگرباره به بن بستی تلخ و اندوه بار کشاند.

آری، در سرزمين ما اينگونه مردان، لايق مقام والائی که نصيب شان شد نبودند. شايد برای اينکه به دست گرفتن مهار قدرت از آنان ديوهائی سهمگين ساخته بود. اما اينک اين مقام نصيب زنی شده است که همواره گلوی عدالتخواهی و حق طلبی بوده است، بی آنکه در کارکرد دستگاه قاهره ی رژيم اسلامی شراکت يافته باشد. ما حق داريم که از هم اکنون نگران هر حرکت و هر گفتار ايشان باشيم. شيرين عبادی اکنون از قالب يک انسان کوچک معمولی بدر آمده است و، اگر بخواهد، می تواند بصورت «مادر ملت» در دل های ما زندگی تازه ای را آغاز کند. ما آرزومنديم که در بستهء آيندهء ملت ما بدست زنی گشوده شود که جامعه ی قانونمند و متمدن بشری کليد درخشان آن را در کف او نهاده است.

شکوه ميرزادگی      ـ     اسماعيل نوری علا