تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

8 بهمن ماه 1397 ـ  28 ژانويه 2019

اگر یک نفوذی بودم..!

(یادداشت های یک خیال پرداز)

علیرضا ظفری

داشتم با خود خیال می کردم که اگر یک نفوذی در درونِ نظام ِ اسلامی بودم، چه می کردم تا این نظام روز به روز به سقوط نزدیک تر شود؟!

1) سعی می کردم با تظاهُر و فریب خود را به هسته های مرکزیِ قدرت، نیروهای امنیتی و نظامی و نیز حلقه های استراتژیکِ تصمیم گیری نزدیک کنم.

2) برای رسیدن به این هدف، کاتولیک تر از پاپ می شدم و شعارهای غلیظ تری علیه کلّ دنیا داده، و بعضاً در شرایطِ خاص باعث برخی حوادث می شدم، مثلِ حمله به سفارت انگليس در زمان بازسازیِ روابط با اروپا، حمله به كنسولگري عربستان برای نزدیک کردنِ هرچه بیشترِ اعراب به اسرائیل و دوری و دشمنی شان با ایران.

3) با نفوذ در مراکزِ اقتصادی، کاری می کردم که اقتصادِ رانتی و فاسدِ دولتی هر چه بیشتر رگهای حیاتِ اقتصادی را مسدود کرده و ناکارآمدیِ روزافزونِ نظام سیاسی را سبب شود؛ و کاری کنم که با ناراضی کردنِ مردم به دلیلِ فقر، تبعیض و فساد، فاصلهِ ملّت از یک نظامِ پسا انقلابی بیشتر شود.

4) کاری می کردم در زمانه ای که کمَر ِ مردم از رنج و سختیِ اقتصادی خَم شده است، زیر بار فشارهای فرهنگی و اجتماعی نیز الباقیِ جسم و جانشان تحتِ پوششِ مبارزه با فسادِ اخلاقی و فرهنگی خُرد شود. در واقع به بهانه ِ مبارزه با "تهاجم ِ فرهنگی"، بیشترین تهاجم را به تاریخ و فرهنگِ کشور می کردم، و بین ایرانیّت و اسلامیّت شکاف می انداختم.

5) کوروش را پادشاهی فاسد و تن آسا و عامل ِصهیونیسم! معرّفی می کردم، آثار باستانی ِ پاسارگاد و تخت جمشید را یکسره نابود کرده و یا با ممنوعیّت های مشکوک، سبب چالش هرچه بیشترِ مردم و حکومت می شدم.

6) سعی می کردم با نفوذم در ارکانِ نظام ، از یک طرف، اصولگرایانِ کشور را از چشم ِ مردم انداخته، و از طرفِ دیگر راه را به روی هر اصلاح و اصلاح طلبی ببندم.

7) در کارخانه های تبدیلِ دشمن به دوست را می بستم، و به جای آن در کورهِ کارخانهِ تبدیلِ دوست به دشمن هرچه بیشتر می دمیدم. این کارخانه را همواره در فعالیّت نگاه می داشتم و لو با هزینه های بسیار سنگین مثلِ نابودیِ یک تمدّن!

8) سعی می کردم هر زمانی که می گذرد، تصویری از ولایتِ فقیه و جایگاهِ رهبری نظام در اذهانِ داخل و خارج ایجاد کنم تا دیگر کسی نماند که مُهر ِ ضدّیت با ولایت و رهبری بر پیشانی نداشته باشد! هر کس یا گروهی را به بهانه ای طرد و حذف می کردم.

9) سبب می شدم تا در مجامعِ مهمّ و استراتژیک، افرادِ سالخورده مثلاً با ۹۰ سال سن یا بیشتر بمانند، ولی به بهانهِ جوانگرایی، نظام از تجربه افرادِ آزمون پس داده ِ ۵۵ یا ۶۰ ساله محروم شود!

10) برای اینکه نشان دهم که مبارزه جدّی با جواسیس می کنم، تلاش می کردم در هر بُرهه ِ زمانی تعدادی از شهروندان داخل یا خارجِ کشور را به عنوان جاسوس دستگیر کنم.

11) کاری می کردم که نخبگان در هر موردی به دلیلِ فشارهای داخلی و نیز ناامیدی از آینده کشور، براحتی سرمایه های مادٓی و فکری شان را به خارج ببرند، و نیز کاری می کردم تا اگر یکی از این خارج رفته ها روزی بی احتیاطی و بی عقلی کرد و به خاطرِ عشقِ به ایران یا اسلام هوس ِ بازگشت به وطن کرد، طوری پشیمان شود که درس ِ عبرتی باشد برای الباقیِ نخبگان و سرمایه های خارج نشین.

12) زنان و دختران را با فشارِ حجاب اجباری از دین زده می کردمّ کودکان و نوجوانان را با تفکیک های جنسیّتی چنان بیمار و فاسد می کردم تا انگیزه و عُمرشان فقط مصروفِ دور دور کردن، رقص های زیرزمینی ، اعتیاد به مواد مخدّر و... شود. هنرمندان را با محرومیّت از کنسرت ِ موسیقی و سینما، مردم را محروم از شادی و خوشی، کارگران و معلمان و سایر اقشار را محروم از حقّ کوچکترین اعتراضِ صنفی می کردم!

 

بازگشت به خانه