!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
5+1 جای خود را به 70+1 در لهستان داد!
در حالیکه ایالات متحده رسما و کشورهای اروپایی چراغ خاموش از "برجام" خارج شده اند، دولت شیخ دکتر حسن روحانی با قدرت در "برجام" مانده است تا وفای به عهد و مردانگی ایرانیان در انجام تعهداتی را که داده اند ثابت کنند!
آمریکا و شرکایش، بجای مذاکرات پنج بعلاوه يک سابق، اکنون قرار است مذاکرات هفتاد بعلاوهء يک را جهت آچمز کردن جمهوری اسلامی در لهستان برگزار کنند!
در این میان وزارت خارجه به زمامداری امیرکهیر جمهوری اسلامی هم بیکار ننشسته و در اقدامی انقلابی سفیر لهستان را احضار و به وی پناهنده شدن چند نفر لهستانی در زمان جنگ دوم جهانی به ایران 1942 میلادی را يادآور شده و اخطار کرده است اگر دولت لهستان این اجلاس ضد جمهوری اسلامی را لغو نکند جنازه این پناهنده ها را که در ایران مرده و دفن شده اند از قبر بیرون خواهد کشید!
قرار بود در صورتی که آمریکا برجام را پاره کند جمهوری اسلامی هم آن را آتش بزند اما علیرعم آنکه مدت هاست آمریکا برجام را پاره کرده است مقامات وزارت خارجه و دولت جمهوری اسلامی نتوانسته اند کبریت و فندک برای آتش زدن "برجام" پیدا کنند!
تعلل تحصیل کرده های آمریکا و دارندگان پاسپورت امریکایی و ملیت دوم در به آتش کشیدن برجام سرانجام اعتراض آیت الله جنتی را برانگیخت و ایشان با اشاره به افول قدرت آمریکا و سرنگونی رژیم استبدادی حاکم براین کشور خواستار آتش زدن سریع برجام شد!
رئیس مجلس خبرگان خبرگان رهبری آمریکا را درحال افول دانست و گفت: کسی به خیال نجات، به آمریکا دل نبندد؛ آمریکا به گرسنگان کدام کشور کمک کرد تا به ما کمک کند. آنها در سوریه و عراق شکست خوردند و ذلتی از این بالاتر نیست که این مردک (دونالد ترامپ) با هواپیمای چراغ خاموش به عراق بیاید و مقامات عراق به استقبال اش نیایند؛ این يعنی آنها ذلیل و ما عزیز شدیم.
رئیس مجلس خبرگان خروج آمریکا از برجام را مورد اشاره قرار داد و با بیان اینکه اروپاییها از آمریکاییها بدتر هستند يا اگر هم بدتر نباشند، هم بهتر نیستند، اظهار داشت:
"برخی خیال میکنند آمریکا که از برجام کنار کشید، میتوانند به اروپاییها تکیه کنند، در حالی که اروپاییها امروز و فردا میکنند و کاری به نفع ما نخواهند کرد. در چنین شرایطی دل بستن به اروپا، سفاهت میخواهد."
آیت الله جنتی با اشاره به سخنان رهبر معظم مسلمانان جهان مبنی بر اینکه اگر آمریکاییها برجام را پاره کنند ما آن را آتش میزنیم، افزود: باید از مسئولین گله کرد که چرا این کار را نکردند و در نهایت هم باید این کار را بکنند.
در محافل سیاسی گفته می شود وزارت امور خارجه به علت مذاکره با طالبان افغانستان در حال حاضر وقت به آتش کشیدن " برجام " را ندارد و آتش زدن آن را به شب چهارشنبه سوری پیش روی موکول کرده است!
ادارهء مملکت توسط مردم!
مایک پمپ او (!)، وزیرخارجهء آمریکا، اخیراً در چند جا گفته است می خواهد کاری کند که مردم ادارهء پایتخت را در دست بگیرند!
این اظهارات نشاندهنده عمق بی اطلاعی مایک پمپ او (!) و مقامات آمریکایی از اوضاع و احوال چهل سال اخیر ایران است و نمی دانند که الان سال هاست مردم ایران نه تنها پایتخت، بلکه سراسر کشور و حتی زندگی مقامات و مدیران مملکت و آقازاده ها و فک و فامیل آنها را دارند اداره می کنند!
شهرداری تهران، که دولت بزرگتری از دولت است، به همه چیز مردم عوارض و مالیات بسته است و ده ها نوع مالیات و عوارض احداث بنا و اضافه بنا و تراکم و نوسازی، زیرسازی، روسازی - سطح شهر، آسفالت، جمع آوری زباله، مالیات و عوارض کسب و کار، عوارض ورود به محدوده ترافیک، عوارض زوج و فرد پلاک اتومبیل ها، عوارض نقل و انتقال خانه و مغازه، عوارض پارک اتومبیل، عوارض قدم زدن در پیاده رو، عوارض نفس کشیدن، عوارض فوت کردن، عوارض زندگی کردن و و و از مردم بخت برگشته مجبور به زندگی بدتر از مرگ در تهران می گیرد و درء ک فرصت مناسب (همانطور که در دوران غلام کرباسچی و قالیچه باف و اوس محمود احمدی نشاط دیدیم!) آن را گم و گور و اختلاس يا هزینهء انتخابات ریاست جمهوری شهردار می کند!
بنابراین مشاهده می کنید ادارهء تهران از همان اوان پیروزی انقلاب شکوهمند روی کول مردم بوده و مردم نه تنها مخارج اداره تهران بلکه مخارج زندگی لاکچری مدیران شهری و فرزندان و اقوام و فک و فامیل آنها را هم می پردازند!
در شهرستان ها و قراء و قصبات هم وضع به همین منوال است و اداره امور، حداقل از نظر مالی(!) در دست مردم است و مقامات هر چند وقت يکبار زحمت کشیده و شخصا چند هزار میلیارد تومان از سپرده های مردم در بانک ها و موسسات اعتباری را بر می دارند و به زخم خود می زنند!
کل ادارهء کشور در دست مردم است و مردم از هزینه سنگین تحصیل فرزندان خود در مقاطع ابتدایی و متوسطه که برابر قانون اساسی باید مجانی باشد گرفته تا هزینه های بهداشت و درمان و دادرسی در محاکم دادگستری و ورود و خروج از کشور و تهیه گذرنامه و شناسنامه و گواهینامه و غیره و ذالک را چند برابر قیمت واقعی به ادارات دولتی می پردازند و آخ هم نمی گویند!
دولت يک وظیفهء کوچک دارد و آن هم دریافت درآمد فروش نفت و صادرات کانی ها و ذخایر زیر زمینی و انتقال دلارهای آن به حساب های قابل دسترسی برای اختلاس کنندگان و ربایندگان بیت المال و برادران و برادرزاده ها و فرزندان بعضی ها می باشد!
بقیهء اداره امور کشور از تهران گرفته تا علیشاه عوض و علی آباد کتول و لوندوویل و قرچک و سایر نقاط دور و نزدیک کشور بحمدالله در دست مردم است و دولت در اجرای اصل دموکراسی(!) مدت ها است کار مردم را به دست مردم سپرده تا نه فقط خود را اداره کنند بلکه هزینه بی کفایتی و ریخت و پاش زندگی لاکچری مقامات تازه به دوران رسیده را هم بپردازند!
زندگی اشرافی آقازاده ها و روزنامه واشنگتنپست
روزنامه آمریکایی واشنگتنپست در گزارشی مفصل، نارضایتی رعایای جمهوری اسلامی از زندگی اشرافی «آقازادهها» را مورد قرار داد!
روزنامه مشهور بین المللی و پرتیراژ "واشنگتنپست"، در گزارشی به قلم «ارین کانینگهام»، رفتارهای اشرافیگرایانه آقازاده ها در جمهوری اسلامی را محور يک گزارش قرار داده است.
این گزارش افشاگرانه، اشاره به برخی رفتارهای «آقازاده های برخوردار از امتیاز پدران رانت خوارشان» که در بخشهایی از گزارش با عنوان: "Aghazadeh" به آنها اشاره شده، اگرچه برای تحلیل گر واشنگتن پست تعجب آور بوده است اما برای رعایای جمهوری اسلامی که سالهاست شاهد اختلاس و دزدی و غارت بیت المال توسط پدران بی پدر این گدازاده های سابق هستند چیز تازه ای نیست!
گزارش واشنگتنپست با این عبارات شروع میشود: «سبک زندگی جوانان برخوردار از امتیاز ایرانی از جمله تعطیلات پرهزینه، میهمانیهای پر زرق و برق و دسترسی به پول و شغل، در شرایطی که تحریمهای آمریکا در حال فشار آوردن به اقتصاد ایران است، در ماههای اخیر به خشم عمومی انجامیده است.»
واشنگتنپست میافزاید: «جوانان فرادست که دارای روابط دولتی نیز هستند، با ثروتشان، لباسهای اسپورتشان، خودروهای خیرهکنندهشان و گذران تعطیلات در اقامتگاههای مجلل در اینستاگرام و در خیابانهای پایتخت، تهران، خودنمایی میکنند و به اکثریت مردم فقیر که توسط پدران این آقازاده ها غارت شده اند فخر می فروشند!»
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: "این آقازاده ها باء ک سفارش تلفنی پدر وء ا پدرزن با نفوذشان به شغلهای مهم دولتی دست پیدا میکنند، به آنها بورسیههای تحصیلی پرسود اعطا میشود و در حالی که گرفتن ویزای آمریکا و اروپا برای مردم عادی ایران تقریبا غیر ممکن است به راحتی به هر نقطه جهان سفر میکنند و حتی اقامت و پاسپورت امریکا و انگلستان را کسب می کنند."
این روزنامه مشهور و پرتیراژ در ادامه میافزاید: «اما تعداد کمی در ایران میتوانند با توجه به افزایش هزینهها و کاهش توان مالی از چنین آسایشی برخوردار باشند و ایرانیان حرفزدن در خصوص نابرابری و فرهنگ "تبار گماری" (Nepotism) که به گفته آنها " آقازادهها " را ترجیح میدهد، آغاز کردهاند.»
این جمله در گزارش واشنگتنپست توجه برانگیز است: «در حالی که روزگاری طبقه حاکم در ایران سبک زندگی مرفه خود را پنهان میکردند، امروز آشکارا بهصورت آنلاین و در رسانهها، به آن مباهات میکنند.»
در گزارش واشنگتنپست به مواردی از نمایش زندگی اشرافی توسط فرزندان برخی مقامات دولتی نیز اشاره شده است که تکان دهنده می باشد.
در میان نقل قولهای متعدد این گزارش، نقل قولی ازء ک نویسنده تلویزیونی که خواسته تا نامش فاش نشود به چشم میخورد: «به طور مثال در صنایع سرگرمی ایران، "ارتباطات" آقازاده ها همیشه بخشی از کار هستند! پروژهها با ارتباطات، دادهء ا گرفته میشوند و همه هم این [ واقعیت ] را پذیرفتهاند.»
این نویسنده میافزاید: «وقتی به فردی بهشدت بیتجربه و آموزشندیده شغل مهمی داده میشود، همه عصبانی میشوند اما کاری نمی توانند بکنند زیرا ویء ا فرزند مقام مهمیء ا داماد اوست!»
در برابر تصاویری که آقازاده ها با بی حیایی در صفحات مجازی منتشر کرده و زندگی فوق لاکچری خود را به رخ رعایای جمهوری اسلامی می کشند تصاویر صف های طولانی مردم فقیر برای دریافت نیم کیلو گوشت منجمد وارداتی به قیمت اندکی ارزان تر از قیمت بازار آزاد (با ارائه کارت ملی!)، وء ا تصاویر معتادان متجاهر در پارک ها و گوشه و کنار شهر و کودکان کار و زنان خیابانی و گدایان سر چهارراه ها و کارتن خواب ها هم در صفحات مجازی دیده می شوند.
مجلس اغراق و افراط درباره مرحوم شیخ اکبر
در شرایطی که انتشار مطالب محرمانه ای از دوران جنگ تحمیلی و عملیات لو رفته کربلای چهار تبدیل بهء ک اسکاندال رسانه ای شده و افراد مطلعی نظیر سرلشگر رضایی مسئولیت کربلای چهار و شهادت هزاران رزمنده را متوجه رفسنجانی کرده و حتی گفته شد علی هاشمی برادرزاده رفسنجانی عملیات را به آمریکایر ها لو داده بود ناگهان مجلس بزرگداشت مفصل و مجللی برای رفسنجانی برگزار و جهت مطالب انتقادی و افشاگرانه را عوض کردند!
پنج شنبه گذشته به مناسبت دومین سال غرق شدن آشیخ اکبر بهرمانی رفسنجانی در استخر کاخ سعد آباد مراسمی از کیسه بیت المال به صرف شیرینی و شربت با حضور میراث خواران سیاسی آن مرحوم و بازماندگانش در محل سالن اجلاس سران برگزار گردید و شیخ دکتر حسن روحانی (فریدون سابق!) با سرعت مافوق صوت دیوارهای اغراق و افراط در تعریف و تمجید از آن شهید استخر را شکست!
در این دورهمی که از کرباسچی (موسس اختلاس در جمهوری اسلامی) گرفته تا افراد بدنام سیاسی و زائده های فتنه و ناامیدهای مدعی امید و سبزی ها و تربچه ها و مفت برهای اقتصادی و سوارکاران دولتی حضور داشتند حسن روحانی تقریبا همه پیروزی ها و موفقیت های عالم بشریت را به هاشمی رفسنجانی نسبت داد!
حسن روحانی در اظهاراتی که بوی خاصی از آن به مشام می رسید گفت: " در ساختار انقلاب و استقرار نظام، شهید بهشتی و مرحوم هاشمی استوانه اصلی بودند! "
شیخ حسن رئیس جمهور ایضا گفت: " هاشمی از هر منصب و جایگاهی بالاتر بود! "
«آیتالله هاشمی همواره از هر منصب و جایگاهی که در آن قرار گرفت برتر و بالاتر بود.»
این يکی از همان عبارتهایی بود که به گونه اغراقآمیزی از دهان حسن روحانی بیرون زد!
در این عبارت، روحانی تلاش میکند، شیخ اکبر رفسنجان را نهء ک خدمتگزار و سرباز نظام اسلامی که شخصیتی بزرگتر و برتر از مناصب و جایگاههای نظام است، معرفی کند!
بخش دیگری از سخنان شیخ حسن روحانی به تهمتها و سخنان ناروایی بود که به تعبیر او علیه رفسنجانی به زبان آمده و می آید.
روحانی در این زمینه گفت: «فکر بلند و هوشیاری ملت ایران در دو صحنه آشکار شد،ء کی آن زمان که تهمتها و سخنهای ناروای بسیاری علیه هاشمی به زبان آمد، اما در آخرین انتخاباتی که او شرکت کرد با رأی بالای مردم تهران مواجه شد و صحنه دوم نیز زمانی بود که مردم آن نمایش باشکوه را در بدرقه پیکر هاشمی به نمایش گذاشتند. این دو صحنه به همه معاندان، دشمنان و سرکوبگران اعلام کرد که نمیتوان با تهمت و دروغ، فرهیختهای محبوب ملت را از صحنه خارج کرد».
اما حاج حسن روحانی فراموش کرد يا نخواست به این نکته اشاره کند که تخریب هاشمی رفسنجانی از زمانی آغاز شد که دولت اصلاحات فیک روی کار آمد.
در دولت ممد خاتمی شیخ اکبر رفسنجانی آماج تندترین نقدها و تخریبها قرار گرفت و با انتشار کتابهای افشاگرانه در تخریب او با عناوین: «عالیجناب سرخ پوش و عالیجناب خاکستری» از وزارت ارشاد دولت به اصطلاح اصلاحاتی مجوز نشر گرفتند و پس از آن پروژه حذف هاشمی را در مجلس ششم رقم زدند که در انتخابات تهران برای مجلس، رتبهای بهتر از سیام پیدا نکرد و پس از آنکه جوک شد و مردم اسم او را: "آغاسی!" گذاشتند مجبور به انصراف گردید. جریانی که البته در انتخابات ریاست جمهوری 92 و 96 به حمایت از روحانی برخاست.
بخش دیگری از سخنان روحانی به عملکرد هاشمی رفسنجانی پس از درگذشت امام امت راحل اختصاص داشت. حسن روحانی با اشاره به اینکه پس از درگذشت امام امت راحل، هاشمی جایگاهی داشت که احساس میکرد، « تمام مسئولیت کشور » بر دوش او آمده است، گفت:
"کسی که پس از رحلت امام مجلس خبرگان را جمع کرد و موضوع رهبری را به سامان رساند، هاشمی بود و اگر او در آن جلسه نبود، بحث رهبری به اشکال مختلفی که در آن دوران مطرح بود، به نتیجه نمیرسید!"
اینکه شیخ اکبر رفسنجانی را در تمام مقاطع مختلف مهم و تاثیر گذار کشور تصمیم گیرنده اصلی معرفی کنیم در واقع نادیده گرفتن نقش سایر شخصیتهای برجسته است. و به نظر می رسد این نادیده گرفتن عمدا توسط حسن روحانی بیان شده است!
اینکه در تصمیمگیریهای بزرگ (نظیر آنچه در خبرگان درباره انتخاب رهبری رقم خورد) که همواره با خرد جمعی همراه بوده، به شخص رفسنجانی ضریب اغراقآمیز بدهیم با کدام منطق سازگار است؟
شیخ حسن روحانی با بیان اینکه اگر امروز هاشمی در میان ما بود، فضا را بهگونهای دیگر میساخت، افزود:
«هاشمی بعد از انتخابات 92، بسیار نگران سرنوشت مذاکرات هستهای بود و بهطور مداوم و مرحلهبهمرحله آن را دنبال میکرد و بهغیراز آنکه از من دراینباره سؤال میکرد، با دیگر مسئولان نیز در این باره جلسات متعددی داشت. هنگامیکه برجام به ثمر رسید و توانستیم به توافق دست پیدا کنیم، آیتالله هاشمی به من گفت که امروز من دیگر راحت میمیرم! چرا که امروز فهمیدم کشور استقرارء افت و سایه جنگ از کشور برداشته شده است!»
حسن روحانی که ظاهرا اطلاع ندارد آمریکا از برجام خارج شده و اروپا هم کاری برای حفظ برجام انجام نداده و در واقع برجام به انجام نرسیده است(!) با بیان اینکه ملت ایران با توافق برجام کار بزرگی را به ثمر رساند و توانست درء ک روز شش قطعنامه شورای امنیت را از بین ببرد، گفت:
« به واسطه توافق ایران، تحریمهای نظامی که دائمی بودند، به حالت تعلیق درآمدند و تا چند سال دیگر این تحریمها نیز از بین خواهند رفت. » روحانی افزود:
«هاشمی بنیانگذار فناوری هستهای در این کشور بود و هر کس در این کشور جز هاشمی از فناوری هستهای سخن بگوید، نادرست گفته است چرا که او اولین کسی بود که دستور ورود سانتریفیوژ به کشور را داد و در تمامی مراحل مسائل را به ریز دنبال میکرد.»
حسن روحانی البته به این نکته اشاره نمیکند، اگر هاشمی رفسنجانی همواره در مسیر اعتلای انقلاب و کشور حرکت میکرد و دستور ورود سانتریفیوژها به کشور را داد، چرا در دولت خودش با برجام قلب رآکتور هستهای اراک از حرکت باز ایستاد و با بتون پر شد؟ و اساساً با این دستاورد (برجام) کدامیک از مشکلات اقتصادی مردم حل شد. مردم ازء اد نبردهاند که بسیار گفته شد که با امضای برجام همه تحریمها برداشته خواهد شد، اما اکنون این محدودیتها فقط به برداشتن تحریمهای نظامی آنهم در آینده تقلیل مییابد.
روحانی با اشاره به نقش هاشمی رفسنجانی در اعتلای صنایع دفاعی کشور، اظهار داشت:
"موشک امروز وسیله دفاعی ماست و به آن افتخار میکنیم و در هفتههای آینده با موشکهای ساخت خود دو ماهواره جدید را به فضا خواهیم فرستاد."
حسن روحانی با تأکید بر اینکه قدرت دفاعی، فناوری و اعتدال امروز ایران ازء ادگارهای هاشمی رفسنجانی است، گفت:
"اگر بخواهیم در دوران انقلاب، مجسمهای از اعتدال بسازیم، تندیس هاشمی، تنها نماد برای آن است!
اکنون سؤال اساسی از حسن روحانی این است که آیا واقعاً برجام سایه جنگ را برداشتء ا توانمندی دفاعی کشور را؟
هاشمی رفسنجان بود که اعتقاد داشت « دنیای فردا، دنیای گفتمانها است نه موشکها. » و چند بار هم این مطلب را در سخنرانی ها و مصاحبه های خود مورد تاکید قرار داده بود.
در سال 1395 هاشمیرفسنجانی در توئیترش نوشت: «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها».
کسی که چنین نگاهی به آینده داشت، چگونه میتوان از توان دفاعی و موشکی به عنوان «يادگار» او ياد کرد؟
بخش پایانی سخنان اغراق آمیز روحانی به گلایههای تلویحی او از حامیان انتخاباتی خود (اصلاحطلبان) اختصاص داشت. روحانی از اینکه اصلاحطلبان از « دولت برآمده از اصلاحات » فاصله گرفتهاند، تلویحاً انتقاد کرد. روحانی با بیان اینکه فراجناحی بودن در این کشور سخت است، اظهار داشت: برای کسی که فراجناحی عمل میکند، روز پیروزی همه کف میزنند و در روز سختی همه از او فاصله میگیرند و بسیار دشوار است که کسی بخواهد، فراجناحی کار کند، اما هاشمی با هر دو جناح خوب و رفیق بود و با افراطیون هر دو جناح برخورد میکرد.
آنچه در سخنرانی روحانی مغفول ماند شروع دوران تجمل گرایی و ریخت و پاش و دست بردن مقامات در بیت المال با ریاست جمهوری رفسنجانی است که مانند خوره به جان این مملکت افتاد.
فامیل بازی در سپردن امور مهم به فرزندان و دامادها و برادران و فک و فامیل و همولایتی ها هم از زمان رفسنجانی شروع شد که فرزند کم سن و سال خود را در معاونت وزارت نفت گذاشت.
چراغ سبز به بی بند و باری اجتماعی هم از زمان رفسنجانی شروع شد.
شاید بهتر بود در دومین سالگرد غرق شدن رفسنجانی در استخر لاکچری فرح پهلوی اصلا مراسمی برگزار نمی شد تا داغ مردم تازه نشود!
اینکه روحانی می گوید هزاران نفر پشت جنازه رفسنجانی او را بدرقه کردند هم شاید به این خاطر بود که مردم می خواستند مطمئن شوند پدر معنوی اصلاح طلبان فیک و سبزی ها و اعتدالیون طرفدار غرب دیگر بر نمی گردد!
به نظر می رسد اغراق و افراط در بزرگنمایی رفسنجانی توسط روحانی در واقع « پناه بردن به هاشمی برای بستن دهان منتقدان! » می باشد!
سخنان روحانی که در سالگرد فوت آیتالله هاشمی بیان شد درباره تخصص وی در امر موشکی و هستهای با جمله اینکه: « هاشمی بنیانگذار فناوری هستهای بود و هرکس در این کشور از فناوری هستهای حرف بزند جز هاشمی نادرست گفته است. » اینطور تفسیر می شود که شاید روحانی برای اینکه منتقدان را وادار به احترام به تصمیمش درباره مذاکرات کند، این گونه سخن را گفته است! وء ادآوری کرده که منتقدان کمتر تبعات تصمیم اخذ شده در برجام را متوجه او بدانند!
ارزش پول ايران
در پاسخ به يک بنر!
- حاجی... حاجی... صدامو می شنوی حاجی؟!
- حاجی اینجا اختلاس ها چند هزار میلیاردی شده! حاجی با کوچیک کوچیکش میشه اقتصاد مملکت رو نجات داد!
- حاجی يادته چقدر شهید دادیم تا سکوهای نفتی کشور نابود نشه... الان سکو و دکل را با چاه نفتش می دزدن!
- حاجی لشگری از دزدها و آقازاده هاشون ما رو محاصره کردن!
- حاجی اینجا دزدها رو ول کردن به مدل مو گیر میدن!
- حاجی بچه هایی رو که می رفتن رو مین تا معبر باز بشهء يادته؟ الان نوه همونایی که به فتواشون می رفتیم رو مین تا معبر را باز کنیم تو زایشگاه های نیویورک به دنیا میان تا اتوماتیک تبعه آمریکا بشن!
- حاجی برادران مومن و مقامات تشنه خدمت و نه شیفته قدرت(!) سهامدار شرکت های دوبی و خرابخانه های تایلند هستن!
- حاجیء ادته کارون رنگ خون شد نا از پل رد بشیم، حاجی حالا بدون خون ریزی و جنگ روس ها دریای خزرمونو خوردن!
کباب پارتی!
مسئولان استان خوزستان به منظور خنثی کردن تبلیغات استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل در مورد نایاب شدن و گرانی سرسام آور گوشت در کشور در يک اقدام انقلابی ضمن مشت مشت کباب خوردن مشت محکمی به بیضه آمریکا زدند!
استاندار گوشتخوار خوزستان و نماینده کبابخور اندیمشک به اتفاق رئیس کمیسیون انرژی مجلس شلم شوربا و امام جمعه اندیمشک که برای بازدید از مناطق استان رفته بودند انتقام سختی از انواع کباب برگ، کوبیده، چنجه، قفقازی، نگین دار، لقمه، بناب و سایر انواع کباب گرفتند!
اگرچه هنوز از ثبت رکورد این کبابخوری و طول منقل و میزان گوشت حرام شده در کتاب رکوردهای گینس اطلاعی منتشر نشده است اما شاهدان عینی می گویند منقل به کار رفته در این کباب پارتی دراز ترین منقل عالم بشریت بوده که سر و ته آن دیده نمی شد و دود کباب بلند شده از این منقل برای ساعاتی آسمان دزفول و اندیمشک را سیاه کرده بود!
شنیده شده بعضی از آقایان يک سیخ کباب و دوتا گوجه مردم را هم با دست نشسته خورده اند!
گفته می شود مقامات استان آنقدر کباب خورده بودند که پس از پایان کباب پارتی قادر به بلند شدن از پای سفره بیت المال نبوده و لاجرم با جراثقیل آنها را بلند کرده اند!
اخذ عوارض از سولاخ!
بر اساس طرحی که در دست بررسی است بزودی از عبور اتومبیل ها در پنج تونل داخل شهر تهران عوارض اخذ می شود که برآوردهای اولیه نشان می دهد روزانهء ک میلیارد تومان برای شهرخواری تهران درآمد خواهد داشت!
شهرداری تهران و به تقلید از آن شهرداری های سایر شهرها و قراء و قصباتی که الکی شهر خوانده می شوند بجای کاهش هزینه های غیر ضروری و ریخت و پاش های سخاوتمندانه از جیب شهروندان مرتب دست در جیب مردم می کنند تا هزینه بازسازی خیابان های نجف و کربلا و مخارج کاندیداهای ریاست جمهوری را تامین نمایند!
شهرداری تهران از زمان کرباسچی - غلام اکبر رفسنجانی(!) معروف به سر و ته يک کرباسچی وارد فعالیت های سیاسی - اختلاسی شد و غلام کرباسچی طلبه سابق صنعت اختلاس در شهرداری و کشور را تاسیس کرد.
اگرچه کرباسچی دستکیر و محاکمه و با فشار شیخ اکبر مغروق به حداقل مجازات محکوم شد و روانه زندان گردید اما مشی او ادامهء افت و در دوران شهرداری اوس محمود گفتند مبالغ عظیمی از عوارض شهروندان را صرف تبلیغات انتخاباتی خودش کرده و در دوران قالیچه باف هم کار به رسوایی بیشتری کشید و ممدعلی نجفی دنبال رو کردن مفاسد مالی شگفت انگیز دوران قالیچه باف بود که زن گرفت و رفت دنبال خانه داری!
در دوران شکوهمند بعد از انقلاب مقدس و بویزه بعد از جنگ تحمیلی مقامات و مسئولان عالیرتبه در دولت سازندگی آشیخ اکبر رفسنجانی با تمام توان مشغول سازندگی خود و خانواده و نزدیکان و بستگان و دامادها و شوهر ننه هایشان شدند و به همین خاطر بودجه نهادهای عمومی کفاف زندگی خصوصی آنها و فرزندان مقیم آمریکا و اروپای ایشان را نداد و به اصطلاح کم آوردند!
یکی از بزرگ ترین آنها که از زمان کرباسچی به بعد کم آورد همین شهرداری تهران است که برای خودش تبدیل به دولتی در داخل دولت جمهوری اسلامی شده است.
شهرداری تهران عامل اصلی گرانی خانه و اجاره خانه در تهران است که بدآموزی آن به سراسر کشور تعمیمء افته و حتی ایرانیان مناطق دور افتاده کشور که تهران را هم ندیده اند چوب شهرداری تهران را می خورند!
شهرداری برای دادن جواز ساختمان ارقام عجیب و غریبی بی ضابطه ای از سازندگان دریافت می کند و تحت عنوان فروش تراکم ملک آنها را به خودشان می فروشد! و سازندگان هم این مبالغ میلیاردی را روی ساختمان احداثی کشیده و از خریداران می گیرند!
شهرداری تهران عوارض آسفالت، عوارض سالیانه اتومبیل، عوارض پارکینگ، عوارض ورود به محدوده ترافیک، عوارض ورود به طرح زوج و فرد و ده ها نوع عوارض دیگر از مالکان اتومبیل ها می گیرد.
از کسبه علاوه بر عوارض کسب و پیشه بابت تابلوی سر در مغازه هم مالیات سالیانه می گیرد! علاوه بر انواع عوارض دریافتی از کسبه دارای سرقفلی از مالکان مغازه ها همء ک مالیات دیگر می گیرد!
مخارج برای جمع آوری زباله ها را از مردم می گیرد. از مالکان يک آپارتمان پنجاه شصت متری تحت عنوان عوارض سالیانه نوسازی مالیات می گیرد و هر سال هم به میزان آن می افزاید!
لیست عوارض و مالیات هایی که شهرداری به خیک کلیه شهروندان و حتی ساکنان حاشیه شهرها بسته است بسیار طولانی است و اکنون هم تصمیم گرفته است از عبور اتومبیل ها از زیر گذرهایی مثل تونل میدان رسالت که کلا طول آن ده متر نیست هم عوارض تردد بگیرد!
پیشنهاد سازندهء ما این است که شهرداری تمام این عوارض راء ک کاسه کند و سر جمع رقم آن را صبح به صبح موقع خروج شهروندان از خانهء ا آپارتمانء ا کارتنی که شب ها در آن می خوابند در بیاورد و هرکس هم کوچک ترین مقاومتی کرد به اتهام تبلیغ علیه نظام و همکاری با دشمن از همانجا جلوی آلونکش خایه آویزانش کنند!
همچنین خوب است شهرداری به منظور جمع اوری بودجه برای تبلیغات ریاست جمهوری اینده از هم اکنون به نفس کشیدن مردم و جماع کردن متاهلین و خارج کردن گاز معده شهروندان و عبور آنها از پیاده روها هم عوارض ببندد!
به هر حال اکنون که شهردار می خواهد روی پنج سولاخ (تونل) درون شهری تهران که سر جمع طول همه آنها صد متر نمی شود عوارض عبور ببندد خوب است روی سولاخ شهروندان هم انگشت بگذارد و از بواسیر مردم هم که تحت فشارهای اقتصادی بیرون زده است مالیات بگیرد و بخورد!
عارف قزوینی و کمونیست های بی دین!
در دوران روسیه تزاری، ایران و روسیه در آغاز دوره قاجار در جنگهایی باء کدیگر درگیر شدند که در نتیجه شکست ایران، بخشهای بسیاری از شمال ایران به زور از ایران جدا و شرایط سخت دیگری نیز به ایران تحمیل شد. بعدا و با تضعیف بیشتر ایران، در اوت 1907، انگلیس و روسیه تزاری قراردادی را در سنپترزبورگ امضا و ایران را میان خود به دو منطقه نفوذ تقسیم کردند.
شاه وقت (محمدعلی شاه قاجار) به روسیه و مجلس ـ که از عمر آنء يک سال بیشتر نمیگذشت ـ به انگلستان نزدیک بود. با وجود این، مجلس پس از دریافت نسخهای از موافقتنامه، آن را فوراً رد کرد و علی اصغر خان اتابک، نخست وزیر هنگام خروج از مجلس ترور شد. انگلستان بدون اعتنا به تصمیم مجلس،ء ک واحد نظامی به نام «اس. پی. آر» ایجاد کرد و روسیه نیز در منطقه نفوذ خویش "واحد قزاق" را ایجاد کرد.
این بیاعتنایی به استقلال ایران ادامه داشت تا اینکه در اواخر جنگ جهانی اول، کمونیستها در روسیه علیه حکومت طالم تزار انقلاب و رژیم دیکتاتوری تزاری را سرنگون کردند.
وی_ای_لنین، که پیش از انقلاب در روسیه نیز در نوشتههای خود از جنبش مشروطه در ایران حمایت میکرد، برای نشان دادن تفاوت حکومت جدید کمونیستی با حکومت ظالم تزارها، تصمیم گرفت، اعلام کند روسیه تغییر کرده و دیگر نمیخواهد به ملل پیرامون ظلم کند و به همین دلیل، روسیه در چند اعلامیه جداگانه قراردادهای تحمیلی دولت تزاری روسیه به ایران و امتیازهای به دست آمده از ایران را لغو و از بدهیهای پولی ایران به روسیه صرف نظر کرد.
لنین شخصا در اعلامیهای که به امضای او صادر شد، عهدنامه اوت سال 1907 انگلستان و روسیه مبنی تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ را باطل اعلام و تأکید کرد، از این لحظه، هر گونه قرادادی که با استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و آزادی ایرانیان مغایرت داشته و آن را محدود کند، بیاثر و کانلمیکن است و همه را پاره کرده و دیگر وجود خارجی که بتوان به آنها استناد کرد، نخواهند داشت.
بعید نیست اگر مقامات ایرانی که از تحولات آن روز جهان چیز زیادی نمیدانستند، از تغییرات عمیق در روسیه آگاه بودند و درخواست بازگرداندن مناطق جدا شده از ایران را به خاک خود مطرح میکردند، چه بسا انقلابیون پر شور روس به خاطر ایجاد حسن همجواری با درخواست ایران موافقت می کردند.
استفادهای که از این فرصت شد، آن بود که دولت ایران در مرداد 1297 (27 ژوئیه 1918) در مصوبهای، الغای قرارداد ترکمانچای و دیگر امتیازات واگذار شده به دولت روسیه تزاری را اعلام نماید و از جمله امتیاز کاپیتولاسیون برای شهروندان روسیه را لغو کند. البته پیش از آن و در فاصله کمتر ازء ک ماه از صدور اعلامیه لنین، روسیه نیروهای خود را از ایران بیرون برده بود.
بعدها دو طرف در سال 1921، قرارداد جدیدی امضا کردند که در فصل نخست و دوم آن چنین آمده است:
«...يک مرتبه دیگر رسما اعلام مینماید که از سیاست جابرانه دولتهای مستعمراتی روسیه ـ که به اراده کارگران و دهقانان این مملکت سرنگون شد ـ نسبت به ایران تعقیب مینمود، قطعا صرف نظر مینماید. نظر به آنچه گفته شد و با اشتیاق به اینکه ملت ایران، مستقل و سعادتمند شده و بتوانند آزادانه در دارایی خود تصرفات لازمه را بنماید، دولت شوروی روسیه تمام معاهدات و مقاولات و قراردادها را که دولت تزاری روسیه با ایران منعقد نموده و حقوق ملت ایران را تضییع مینمود، ملغی و از درجه اعتبار ساقط شده اعلان مینماید».
پیروزی انقلاب اکتبر 1917 در روسیه و تغییر از دولت تزاری بهء ک دولت مدعی برابری و برادری چنان در جامعه ایران با استقبال مواجه شد که شاعران برجسته ایرانی در وصف ولادیمیر لنین اشعار ستایش آمیزی سرودند!
در آغاز لنین پیامی به ملتهای منطقه داد که در آن آمده بود:
«رفقا، برادران، وقایع عمده در خاک روسیه در جریان است. خاتمه مجازات خونینی که از برای تقسیم کردن ممالک دیگران شروع شده بود نزدیک میشود. سلطنت وحشیانه که زندگانی ملل عالم را بنده خود قرار داده بود مقهور گردید. عمارت کهنه و پوسیده استبداد و بندگی در زیر ضربات انقلاب روس خراب میشود… حکومت مملکت در دست ملت است… روسیه در این مقصود مقدس تنها است… هندوستان دوردست که قرون متمادی تحت ظلم و فشار درندگان متمدن اروپا واقع شده بود بیرق انقلاب برافراشته… سلطنت غارت و زور سرمایهداران منقرض گردید. مسلمانان مشرق، ایرانیان، ترکها، عربها، هندیها، تمام طوایفی که وحشی های حریص اروپا زندگی و دارایی و آزادی شما را در قرون متوالی مالالتجاره از برای خود قرار داده و غارتگران جنگجو میخواهند ممالکتان را تقسیم کنند! ما اعلام میکنیم که عهدنامه سری راجع به تقسیم کشور ایران محو و پاره گردید و همین که عملیات جنگی خاتمهء ابد، قشون روس از ایران خارج میشود و حق تعیین مقدرات ایران به دست ایرانیان تأمین خواهد شد… در این موقع که حتی مسلمانان هند که تحت ظلم و فشار بیگانه کوبیده و فشرده شدهاند بر ضد ستمکاران شورش میکنند نباید خاموش نشست. فرصت را غنیمت و غاصبین را از اراضی خود دور اندازید. ما ملل مظلومه را برای استخلاص زیر پرچمهای خود جای میدهیم. ای مسلمانان روسیه،ای مسلمانان مشرق زمین، ما در این راه تجدید حیات عالم از جانب شما انتظار همعقیدگی و مساعدت داریم».
در واکنش به این تغییرات "ملکالشعرای_بهار" چنان بر سر ذوق آمد که در باره تغییر روابط دو طرف گفته است:
«دو دشمن از دو سو ریسمانی به گلوی کسی انداختند که او را خفه کنند. هر کدامء ک سر ریسمان را گرفته میکشیدند و آن بدبخت در میان تقلا میکرد، آنگاهء کی از آن دو خصمء ک سر ریسمان را رها کرد و گفتای بیچاره من با تو برادرم و مرد بدبخت (ایران) نجات يافت. آن مرد که ریسمان گلوی ما را رها کرده لنین است».
عارف قزوینی، که شعر وی با مطلع: «از خون جوانان وطن لاله دمیده / از ماتم سرو قدشان سرو خمیده» بسیار مشهور است، لنین را «فرشتهء رحمت» نام نهاد و از او خواست قدم رنجه کرده و قدمش را روی «تخم چشم» عارف بگذارد. جالب این است که مانند ایرانیهایی که به شوخی گفته میشود بر سر قبر روس های کمونیست و ملحد فاتحه خواندهاند، عارف نیز شعر در مورد لنین را با صلوات بر پیامبر (ص) آمیخته و سروده است!
ای لنین، ای فرشته رحمت
قدمی رنجه کن تو بیزحمت
تخم چشم من آشیانه توست
پس کـَرَم کن که خانه خانه توست
یا خرابش بکن و يا آباد
رحمت حق به امتحان تو باد
بلشویک است خضر راه نجات
بر محمد و آل او صلوات!