تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

26 بهمن ماه 1397 ـ  15 فوريه 2019

من یک پانترک هستم!

نوشته ای بدون نام نويسنده

شاید این اصطلاح به مزاج خیلی ها خوش نیاید ولی همه مطالبی که  در این مقاله  یا به عبارتی درد دل نامه خواهید خواند را به عنوان یک ترک، به عنوان کسی که به ترک بودنم افتخار می کنم و برخلاف سعی  و تلاش نظام آخوندی ذره ای نیز از ترک بودنم خجل نیستم خواهم نگاشت،  و روی صحبتم با «پان» های عزیز و همفکران این ایدولوژی خواهد بود. امیدوارم تمام کسانی که این مطلب را می خوانند با ذهنی باز و به دور از تعصب و جنجال های نژاد پرستانه به شنيدن درد دل های  یک جوان ترک بنشینند و کلاه خود را قاضی کنند و وجدان خود را به داوری بگذارند!

واژه پانترک همواه برای من تداعی کننده ی عده ای شدیداً خشن و افراطی بوده که همیشه چه درسخن و چه درظاهر به کشور ترکیه و آذربایجان، نماد گرگ و سنبل بوزقورد، پرچم سرخ ماه و خورشید نشان، زبان مادری و سرکوب شدنشان از طرف رژیم اسلامی اشاره داشته، که در شهری غریب به عنوان تابویی ممنوعه در کل دوران دانشگاه همواره به گوشم میخورده  ولی  هیچگاه با این واژه و مرام و مقصود طرفداران آن به صورتی که امروز آن را شناختم، آشنا نبوده ام!

واقعا که پان ترک بودن چقدر زیباست!

من به عنوان یک ترک عاشق زبانی که از کودکی در کوی برزن و مجالس خانوادگی، مهمانی ها، عروسی و حتی مدرسه صحبت می کردم هستم. چقدرخوب است که به زبان مادری درس بخوانی و صحبت کنی، مکاتبه کنی و چقدر زیباست زندگی در شهری که همه یک صدا ترک هستند از بالاترین مقامش بگیر تا رفتگری که برای ترکها رفتگری می کند!

چقدر خوب است گوش دادن به آهنگهای ترکی، دیدن نمادهای ترکی، فرهنگ ترکی  و اینکه قهرمانان ترک تبارالگوی تو باشند. واقعا که پان ترک بودن چقدر زیباست.

اما برای چه من یک پان ترک هستم.اصلا هدف پانترکیسم چیست و برای رسیدن به آن تا کجا باید پیش رفت؟!

من یک پانترک هستم چون در این کشوری که همه چیز را به پیمانه دین و ایمانت می سنجند، در این کشوری که یا خودی هستی  یا غیر خودی در این کشوری که در روزنامه هایش به ترک توهین می شود در صدا  سیمایش به ترک توهین می شود درکشوری که با تبعیض به مردمان ترک  اموالشان غارت میشود و به بهانه ترک بودن تحقیر می شوند، پانترکیسم امیدی است برای تغییراین رویه، برای مبارزه با استبداد حاکم، برای مقابله با ظلم.

این روزها کشورم در حال و هوای دیگری به سر می برد و در این آشفته بازار  اوپوزیسیون و وفور انواع منتقدین و مفسرین و دلسوزان و درکنارآنها خودفروشان و وطن فروشان پیدا و پنهان، بحث گروه ها و احزاب  تجزیه خواه و یا گروه هایی که طالب فدرالیسم هستند در رسانه های مجازی  بسیار  داغ و هایپ شده است!

 در این روزهایی که نگاه های امیدوار مردمان شهرم به صفحه ساعت عمر این رژیم فاسد و اصلاح ناپذیر با نگرانی خیره شده است و برای پایان عمر آن ثانیه شماری می کند، در این روزهایی که مردمان شهر من با هزینه های سرسام آور زندگی دست به گریبان بوده و گذر زندگی برایشان سخت و حتی به اندازه ای ناممکن شده که دست به خودکشی میزنند و حکومت اسلامی حاکم بر این کشور با بی اعتنایی از کنار این مردمان می گذرد و در این روزهایی  که عده ای نا امید  و عده ای امیدوار در انتظار آنچه به وقوع خواهد پیوست نشسته اند،  بله و  دقیقاً در چنین فضا و روزهایی آرام و قرار ندارم و نگرانم.

 ولی نگرانی من اوضاع اقتصادی یا ترس از سرکوب و یا باقی ماندن این رژیم برای 40سال دیگر نیست چون میدانم این رژیم رفتنی است  بلکه ترس ونگرانی من از عده ای است که خود را پانترک می نامند و یا حداقل در ظاهر خود را اینچنین معرفی میکنند!

درد ما مردمان این سرزمین  از زمانی شروع شد که این نظام نکبت بار آخوندی به ورطه ظهور رسید و خون هزاران بیگناه را ریخت،اموال هزاران نفر را غارت کرد حقوق میلیونها نفر را پایمال کرد بر سر زنانمان به زور لچک کشید زبان منتقدین را با تیغ برید سرمخالفان را به طناب دار سپرد و زندانهارا با صدای شکنجه و تجاوز به طنین انداخت!و در این بین هیچ تفاوتی بین ترک، لر و بلوچ،کرد، عرب و یا فارس  قائل نبود.

درد ما ظلم و دیکتاتوریی است که بدون در نظر گرفتن زبان و نژاد و قومیت و رنگ پوست و شهر و استان، اگر خودی بودی  که هیچ واگر نه، نه حقی داری و نه حقوقی!

حال چه شده است که یک عده ای، وقتی ثانیه ها در به آخر رساندن عمر این دیکتاتوری به حرکت درآمده اند ساز ناسازگای سر داده و سنگ جلوی پای آن می اندازند؟ چه شده است که اصل را کنار گذاشته و به فرع می پردازند؟چه شده است که آزادی خواهی جای خود را به سهم خواهی داده است؟!

گفتم هیچگاه با این واژه، یا مرام و مقصود طرفداران آن به این صورتی که امروز آن را شناختم، آشنا نبوده ام!اما چطور شد که با این ایدئولوژی آشنا شدم(شناختم)! ابتدا برای اولین بارکه صحبتهای مهدی جلالی تهرانی را در کانال  بی بی سی فارسی شنیدم  با مرام این عده آشنا شدم! یادم می آید دیدن حمایت و به رسمیت شناختن خواست جدایی طلبی گروهی که خودر ا نمایندگان اقوام  نامیده بودند از طرف این فعال سیاسی مرا چقدر عصبانی و نارحت کرده  بود.این که کسی به خود چنین اجازه ای بدهد که در مورد تجزیه کشورم با لحنی حق  به جانب صحبت به میان آورده  و در مقابل انتظار داشته باشد با خونسردی کامل به اراجیف و توجیهات این مردک  خود فروخته توجه کنیم  خونم را به جوش آورده بود. ولی اهمیتی ندادم تا که  بعدها این بار  ویدئوی  مصاحبه ی روح الله زم را با همین مهدی جلای تهرانی دیدم و به قطعیت متوجه  وخامت موضوع و قصد این عده ی تجزیه طلب شدم و با اطلاعاتی  که از قبل داشتم جلب برنامه تلویزیونی گوناز تی وی(شبکه ای نه ضد نظام آخوندی بلکه شبکه ای ضد ایرانی) شدم تا با این افراد و طرز تفکر و خواسته های آنها تحت نام پان ترک، فدرال خواه و جدایی طلب بیشتر آشنا بشوم و در نهایت به یک نتیجه ی قطعی رسیدم!که این ها یه عده انسانهای مریض وبه شدت  خطرناک، اما نه تنها برای مردم ایران بلکه برای مردمان اقوام خودشان نیز به شدت سمی  هستند!

ابتدا به ساکن باید عرض کنم که صحبتهای این احزاب  در مورد پان فارسیسم یا پان ایرانسیم  را همه بهانه میدانم!

 بله!کسی منکر تبعیض و نامهربانی ها و ظلم هایی  که در حق زبان و فرهنگ مردمانی که به زبانی جز زبان فارسی سخن میگویند نمی شود اماآیا واقعا با منطق و صداقت به علتش فکر کرده اند؟؟علت این که این اقوام ایرانی به این مطالبات برحقشان نرسیده اند این نیست که این مردمان جزئی از کشور ایران هستند بلکه تنها وجود نحس نظام ولایی است که به هیچ چیزی جز ایدئولوژی آرمانی خود و هیچ کسی جز خودیهای هم نظر خود اهمیت  نمیدهد. و در بین این خودی ها ترک زبان، لر زبان،فارس زبان و کرد زبان نیز وجود دارد!آیا در این مملکت در حق فارس زبانان ظلم نشده است؟!

 در این برهه ای که اوپوزیسیون  خارج  از کشور در تکاپوی ایجاد یک شورای گذار برای  تسهیل روند براندازی نظام آخوندی هستند  متاسفانه 10سازمان  از احزاب قومی  با صدور بیانیه ای اعلام  همبستگی کرده و پیشا پیش نیز شروطی را برای همکاری با اوپوزیسیون درجهت براندازی نظام صادر کرده اند! و به گفته خودشان تا زمانی که این شروط  قبول نشوند نقشی در براندازی نخواهند داشت. خواسته هایی که در بیانیه آمده است در خواست های عجیبی نیستند و  اکثر آنها مطالبات تمام مردم ایران هستند!(بیانیه در انتهای مقاله موجود است) اما جالب ترین قسمت خواسته های این احزاب کمونیسم این است که از شورای گذار خواسته اند که در فردای براندازی نظام حق فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت (به عبارتی حق جدایی طلبی) آنها از همین حالا به رسمیت شناخته شود!

آن هم در شرایطی که نظام و سیستم آینده کشور و یا گروهی که اداره ایران را در دست خواهند گرفت هنوز مشخص نشده است.

اعضا ی شورای گذار (حتی شاهزاده رضا پهلوی ) خودشان افراد انتصابی هستند که بعد از براندازی نظام باید برای گرفتن رای مردم  تلاش کرده و برنامه ارائه دهند  و حال این گروه ها از کسانی  این تقاضا را دارند که در آینده خودشان باید با رای گیری مردم مشروعیت خود را کسب کنند!

اگر گروه های اتنیکی جدایی طلب واقعا باور دارند که نماینده طیف بزرگی از مردمان  و همفکران خود هستند پس این عجله برای گرفتن تاییدیه از شورای گذار برای چیست؟! (هه!شما با این خیل عظیم طرفدار به راحتی در رای گیری و رفراندوم جدایی طلبی برنده خواهید شد!)

 فرض کنیم  اجازه ی فدرالیسم را در آینده ی ایران از همین ابتدا از شاهزاده گرفتید (که خود همین عمل نشان دهنده ی وقوف کامل شما به پایگاه مردمی  و قدرت و حقانیت شاهزاده رضا پهلوی است ) آیا اجازه تعیین سرنوشت مردم ایران در دستان شاهزاده رضا پهلوی است که از همین حال تاییدیه  فدرالیسم را به شما بدهد؟؟؟

حال فرض کنیم  این  درخواست شما مورد قبول اوپوزیسیون  واقع شد  ولی اگر در آینده مردم ایران آن را قبول نکردند چه؟؟آیا این که شما احزاب کمونیستی از حالا یک چنین درخواستی را مطالبه میکنید احمقانه نیست؟؟ مگر قصد دارید نظام سیاسی آینده کشور را برپایه دیکتاتوری بنا کنید که از همین ابتدا و بدون در نظر گرفتن رای مردم لباس  فدرالیسم را بر تن کشور ایران میپوشانید؟! هیچ گروه و حزبی حق ندارد تا قبل از تاسیس پارلمان، مجلس موسسان و  یا دولت دموکراتیک در ایران سیستم حکومت آینده را تعیین کند یا خواستار تعیین آن شود.

شما باید تاییدیه را در فردای سرنگونی نظام ولایی از مردم ایران بگیرید. که بسیار بعید و حتی محال است!

اما به راستی این احزاب چه می گویند! اجازه دهید با تفکرات این احزاب کمی آشنا شویم:

به باور این احزاب،  ایران سرزمینی است که در نتیجه همزیستی ملیتهای فارس و ترک  و عرب و بلوچ، ترکمن، لر و کرد به وجود آمده است که همبستگی بین آنها وجود ندارد!

به باور این احزاب کمونسیتی، ترک ها ایرانی نیستند! عرب ها ایرانی نیستند! بلوچ ها و ترکمن ها ایرانی نیستند!کردها و لرها ایرانی نیستند!و هرکدام ملیت مختص به خود و ملیت  منطقه ای را دارند که در آنجا زندگی میکنند!

و به عبارت ساده تر آنها اعتقاد دارند که یک بلوچی اهل کشور بلوچستان است! یک ترک اهل کشور ترکستان و یک عرب اهل کشور عربستان(خوزستان کنونی)می باشد  و به عقیده  اینان درست است که همه این سرزمین ها در محدوده ی جفرافیایی قانونی کشور ایران قرار گرفته اند اما هیچ کدام جزو کشور ایران نمی باشند و به راستی اینان اصولا خود را ایرانی نمیدانند!

و اصلا کشوری به نام ایران را به رسمیت نمی شناسند و درخواست دارند از همین ابتدا مناطق و سرزمینهایشان به عنوان یک کشور مستقل و خودمختار فدرال شناخته شده و به عبارتی حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند!تا بتوانند رئیس جمهور و یا حتی شاه منطقه ی خود را انتخاب کنند!و در حقیقت اینان رویای تبدیل شدن به یک (شیخ خلیفه بن زائد شاه قطر) و یا (تمیم بن حمد بن خلیفه ولی عهد امارات متحده عربی ) را در سر می پرورانند.

به طور خلاصه فلسفه تفکرات این احزاب ایجاد مناطق خودمختار زیر سلطه ی شاهان هر منطقه است یعنی هر منطقه (کردستان بلوچستان ، ترکستان و ترکمنستان و خوزستان) برای خود یک شاه،(رئیس جمهور) و یا حاکم داشته باشند و بعد این حاکمان فدرال با حکومت مرکزی پیمان بسته و متحد شوند و یا در صورت صلاح دید خودشان با یک کشور دیگرمانند (آذربایجان یا ترکیه یاعراق یا پاکستان و یا عربستان و یا کردستان عراق)  متحد  و یک کشور واحد را تشکیل دهند!

این احزاب براین باور هستند که ثروتهای زیر زمینی و نفت منطقه اهواز و خوزستان متعلق به منطقه اهواز و خوزستان بوده و تهران و آذربایجان  و کردستان  و سایر نقاط ایران حقی در آن ندارند!

یا معادن استان سیستان و بلوچستان متعلق به این سرزمین بوده (کشور بلوچستان) و سایر نقاط ایران نه حقی در آن داشته  و نه میتوانند ادعای آن را داشته باشند. و خلاصه هر تکه از این مملت را برای خود کنار گذاشته اند!

اما چه چیزی باعث شده این احزاب و یا نمایندگان اقوام یک چنین مطالباتی داشته باشند؟؟!

به باور این احزاب چون حکومت پهلوی در گذشته و نیز نظام ولایی در 40سال اخیر با پررنگ کردن زبان فارسی و فرهنگ ایرانی سعی در تخریب و محو کردن زبان و فرهنگ سایر  اقوام داشته است، پس به خاطر این ظلم نابخشودنی که براین اقوام روا داشته شده حال تنها راه احقاق حق و رسیدن به حقوق قومی فقط تجزیه و جداسازی سرزمینها از یکدیگر می باشد! به عبارت ساده تر با پیش کشیدن ظلم و ناعدلتی  که درحق هموطنان ترک و کرد و بلوچ و ترکمن و...  در زمینه  زبان مادری و فرهنگ بومیشان در نظام ولایی  شده، سعی در ایجاد یه هژمونی و تهاجم علیه یکپارچگی کشور ایران را دارند!

این که این احزب  سخن از اتحاد میان اقوام به میان می اورند بسیار خنده دار است چون با صدور همین بیانیه و به کار بردن کلمات تفرقه آمیز و مطالبه ی خواسته های  تجزیه طلبانه همین الانش هم موجب ایجاد تفرقه شده اند!

اما درحقیقت درپشت پرده این خواسته ها و این بهانه های بنی اسرائیلی چه چیزی قرار دارد؟؟

این حقیقت برکسی پوشیده نیست که کشور ایران تحت حاکمیت نظام ولایی علارغم سیستم اقتصادی مریض و نابارور، وابستگی 100 درصدی به پول نفت ، عدم کفایت و کارایی مسئولین امر، دشمن تراشی های بین المللی ، اعطای وام های بلا عوض میلیون دلاری  درراستای اهداف ایدئولوژیکی، ولخرجی و هدر دادن منابع کشور در جنگ های نیابتی منطقه ای، دزدی ها و اختلاس های میلیارد دلاری و فساد سیستماتیک فراگیر ،  و  با وجود همه این مرضهای وحشتناکی که هر کدام به تنهایی قادر به نابود کردن یک کشور می باشند اما به لطف منابع و ثروتهای عظیم زیرزمینی، موقعیت بی نظیر استراتژیک منطقه ای و جمعیتی جوان و پویا؛ هنوز هم به عنوان یک کشور قدرتمند در منطقه خاورمیانه و وزنه ای تعیین کننده در معادلات منطقه ای و جهانی  شناخته شده و نقشی انکار ناپذیر دارد.

حال  تصور کنید اگر در این مملکت با این همه ثروتهای عظیم(8 درصد منابع زیرزمینی و معدنی جهان ) و این همه نیروی جوان و پویای خواهان پیشرفت  (یک درصد جمعیت جهان) یک سیستم نوین و کار آمد حاکم شود، فساد - اختلاس و دزدی ها ریشه کن شود و به عنوان یک کشور غیر ایدئولوژیک  در جهت منافع ملی عمل کند این کشور  در آینده ای نزدیک به چه قدرتی(قدرت اول منطقه) بدل خواهد شد!  پس بسیار عادی است که کشورهای منطقه(عربستان- اسرائیل –عراق –روسیه - ترکیه -آذربایجان و...) هیچکدام  از آن استقبال نکرده و چه به صورت پیدا و چه به صورت پنهان تمام تلاش خود را در جهت تضعیف کشور ایران و تصاحب این جایگاه اعمال گنند! تا به جای ایران تبدیل به قدرت اول منطقه شده و از موهبتهای آن بهره مند شوند!پس جای تعجب نیست که به واسطه ی این گروه و احزاب اتنیکی وجدایی طلب سعی در تکه تکه کردن و یا حداقل به آشوب کشیدن کشور داشته تا از تبدیل شدن ایران به عنوان یک کشور مستقل، قدرتمند و تعیین کننده در موازنات و معادلات منطقه ای و جهانی  جلوگیری کرده و با تجزیه و تکه تکه کردن خاک این کشور، هم مشکل را از ریشه حل کرده  و هم  تکه ای از خاک آن را به یغما برده و بروسعت و ثروت خاک خود بیافزایند.و کشوری که اگر در مدار رشد و پیشرفت قرار بگیرد توقف ناپذیر خواهد بود را نابود کنند!

کشورهای منطقه از قدیم الایام چشم در خاک کشور ایران  داشته اند و این چیز جدیدی نست و برنامه ریزی برای  تجزیه خاک این مرز و بوم  ازمدتها قبل شروع شده و ادامه دارد از ترکمن چای و گلستان  بگیرید تا جدایی بحرین  و همین چند مدت پیش ماجرای به تاراج برده شدن  سهم ایران  از دریای خزر توسط کشورهای آذربایجان ترکمنستان و قزاقستان  به سرکردگی روسیه و  حال با بالاگرفتن تنشهای داخلی ایران و احتمال سقوط نظام ولایی باری دیگر کشورهای همسایه مزدوران خودرا در قالب نمایندگان  اقلیتهای قومی به میدان فرستاده اند تا تکه ای از خاک این مرز و بوم را با شستشوی مغزی این اقوام به غنیمت  ببرند!  و اگر ما جوانان هوشیار نباشیم در آینده ای نزدیک دیگر چیزی به نام وطن نخواهیم داشت!(آذربایجان مدعی 10میلیارد بشکه نفت ایران شد) (منبع خبر)

اما در رابطه با اهداف این گروه های قومی و زمان اعلام اتحاد شان در این برهه تاریخی ،  سناریوی دیگری نیز وجود دارد که شک و شبه های بیشتری را در رابطه با نیت و مقصود این احزاب به ذهن متبادر می سازد!

نزدیکی احزاب قومیتی به اصلاح طلبان نظام و حتی تشکیل فراکسیون های قومی در مجلس به واسطه قدرت گرفتن اصلاح طلبان در این چند سال اخیر برکسی پوشیده نبوده و حتی بر طبل این شکاکیت بیشتر می کوبد که آیا ممکن است این اتحاد شوم اخیر (یعنی اتحاد 10 حزب  اتنیکی) نیز یکی از دسیسه های نظام ولایی باشد  که سعی  دارد به جای نزدیک کردم مردم و اقوام به هم با افرینش و  ایجاد ترس و تفرقه مانع ادامه اعتراضات  مردمی شود؟!؟؟؟؟؟

 راستی هدف این 10 حزب اتنیکی ازطرح این مسئله در این برهه از زمان چه می باشد! خود این احزاب به خوبی میدانند که با این عمل موجب ایجاد چند دستگی در بین اپوزوسیون و مردم شده و این کار را آگاهانه انجام میدهند! و میدانند این کار جز ایجاد نگرانی در داخل کشور و جز عقب نشینی مردم از خواسته براندازی نظام جمهوری اسلامی هیچ فایده دیگری  نخواهد داشت.

اگر توجه کرده باشید نظام در هر موقعتی یکپارچگی  کشور را مرهون وجود نظام جمهوری اسلامی دانسته و تاکید می کنند اگر ما بروم  کشور تبدیل به یک سوریه و لیبی دیگر می شود! آیا در این برهه نظام اسلامی اینگروه ها را  به میدان  آورده تا ایجاد تفرقه کند؟؟؟

این تئوری توطئه نیست دوستان بلکه موضوع زمانی اشکار تر می شود که بدانید احزاب سیاسی قومی همیشه در طیف جریانات اصلاح طلب نظام  قرار گرفته اند و حتی تشکیل فراکسیون قومی در مجلس شورای اسلامی  یکی از نمونه  های بارز آن می باشد و تمام نمایندگان متعلق به این فراکسیون قومی در مجلس شورای اسلامی ، همگی از  جریان سیاسی اصلاح طلب هستند وبخش اعظم رهبران گروههای قومی ،  طیف اصلاح طلبان را تشکیل می دهند و تمام اقداماتی که این فراکسیون قومی  تا به امروز انجام داده است  نیز درجهت کمک به جریانات اصلاح طلبی در درون حکومت اسلامی بوده.و حال نیز  صدور یک چنین بیانه  ای!

این احزاب قومی کومنسیت خود به خوبی آگاه هستند که قادر به تجزیه ایران نبوده و میدانند که در برابر جمعیت میلیونی  ایران  هرگز نمی توانند گوشه ای و  ذره ای از خاک ایران را  جدا کنند. پس چون میدانند با حمایت و قرار گرفتن در صف جریانات اصلاح طلبی  بهتر و سریع تر خواهند توانست به مطالبات خود برسند  در کنار نظام قرار گرفته و  با ایجاد این ترس در جامعه در جهت بقای رژیم به خصوص بخش اصلاح طلب حکومت تلاش می کنند و بر کسی پوشیده نیست که همیشه در بین مقامات اصلاح طلب  نظام اسلامی همواره  در مورد مسئله حقوق اقوام واکنش های مثبت و دیپلماتیک بسیار بیشتری موجود بوده و براساس شواهد و روابط  و موضع گیری های انجام شده ما همواره شاهد این ارتباط بین اصلاح طلبها و رهبران جریانهای قومی در طی تمام این سالها بوده ایم.

 حتی کار به جایی کشیده  است  که افراد به ظاهر مخالف نظام ولایی و طرفدار فدرالیسم نیز در کانالهای  ماهواره ای و اینترنتی حاضر شده و سخنان  تفرقه افکنی را به زبان می آورند.  به عنوان نمونه شخصی به نام محسن رسولی فعال سیاسی و حقوق قومی  در یکی از برنامه های شبکه گوناز تی وی با لحنی تمسخر آمیز و لبخندی موزی وار می گوید (آقا منه عرب میخوام یک کشور مستقل ایجاد کنم و نفتم را هم بردارم و ببرم نفت اهواز برای ماست و ما اصلا میخواهیم نفتمان را برای خودمان برداریم و بروم! )یا فردی به نام عبدالله بلوچ  در یک برنامه دیگر  کانال گوناز تی وی  با  بی شرمی عجیبی  می فرماید مانباید شرایطی را برای ایران آینده فراهم بیاوریم که اسلحه به روی هم بکشیم!و باید متمدنانه مثل انسانهای (civilize) رفتار کنیم!

 این دو شخص به خوبی متوجه ی عواقب این سخنان و عکس العمل مردم داخل ایران نسب به این حرفها  هستند و مزدور گونه وظیفه ی منحرف کردن جریان  براندازی نظام آخوندی  را  در دستور کار دارند.آیا اگر این نمانیدگان  اقلیتهای قومی هدفشان رسیدن به برابری و مساوات بود اینگونه در جهت بقای رژیم ولایی روحیه مردم را تضعیف می کردند؟؟

حتی در این چند وقت اخیر کانالها و سایتهایی به زبان ترکی – کردی – عربی و فارسی توسط نظام و سپاه ایجاد شده اند تا با فحاشی به اقوام به ایجاد شکاف بین آنها  اقدام کرده  و با  ایجاد تفرقه و چند دستگی بین اقوام سقوط نظام ولایی را  به تاخیر بیاندازند!

کما اینکه من به شما قول میدهم اگر شورای گذار با این احزاب قومی به تفاهم رسیده و متحد شوند در فردای آن روز خواهید دید که نظام جمهور ی اسلامی با علم کردن این  موضوع در بوق و کورنا خواهد دمید که ای مردم ایران ببینید که اوپوزوسیون خارج از کشور از همین ابتدا با گروه های تجزیه طلب همکاری کرده و در فردای نبود نظام اسلامی کشور تجزیه خواهد شد!

زمان آن رسیده است که آگاه باشیم. زمان آن رسیده است که از دسیسه کشورهایی مثل شوروی سابق  که پیشه وری را علم کرد یا انگلیس که به واسطه ی مستر جیکاک عده ای را  شستشوی مغزی داد یا ابرقدرتهای که با آوردن خمینی  برای ملت ایران تعیین تکلیف کردند و یا روسیه ای که با علی خامنه ای درحال  غارت ثروتهای این مملکت است، درس بگیریم!

وقت آن رسیده است که ما مردم  نسبت به این دست جریانهای نفوزی بیگانه  آگاه باشیم و بدانیم که تنها رمز پیروزی و تنها راه رسیدن به آزادی و سعادت و حق و حقوقمان یکپارچگی تمام اقوام این کشور است.

انتخابش با ماست!اینکه بخواهیم ملتی باشیم، صاحب کشوری یکپارچه، بزرگ و قدرتمند و یا  ساکن اقلیمی باشیم کوچک و منزوی در گوشه ای از کشوری غریبه!

دوره حکومتهای (غزنویان – سلجوغیان-خوارزم شاهیان-ایلخانان – تیموریان-چوپانیان – قره قویونلو- آق قویونلو – افشاریه قاجاریه و جلایریان- صفویه –پهلوی  با تمام جلال و جبروتشان  و کم و کاستهایشان  به پایان رسیده و به تاریخ پیوسته اند  و حال نیزدوران  نظام ولایی اسلامی  به سر رسیده است و همگی ما به این مرحله از تاریخ معاصر رسیده ایم و چیزی که مهم و حیاتی است امروز، آینده و حفظ  یکپارچگی این مرزو بوم می باشد.چون هر چیزی بجز آن سبب می شود همانطور که امروز با حسرت و افسوس و نگاهی ملامت کننده به اشتباهات گذشته گانمان نگاه می کنیم،فردا فرزندان و آیندگانمان نیز ما را ماخذه و شماتت کنند!

نباید اجازه تکرار این اشتباهات را بدهیم.تمام مردمان این سرزمین از ترک و کرد و بلوچ و فارس و عرب و گیلکی باید به هوش بوده و از گذشته عبرت بگیرند. مهم حال و آینده است که اگر با هم و در کنار هم نباشیم دوام نخواهیم  آورد و این دقیقا همانچیزی است که کشورهایی مانند عربستان- روسیه-  آذربایجان- ترکیه  و اسرائیل خواهان آن هستند.

بالغ بر60 الی 70درصد جمعیت کشور ایران را جوانان تشکیل می دهند.جوانانی که وقتی امروز خود را با گذشته پدران خود مقایسه می کنند یا وقتی اوضاع کشور را با اوضاع زمان پدرانشان مقایسه میکنند سخنی جز ملامت و شکوه بر زبان نمی اورند که چه بودیم و چه شدیم!

تمام اقوام ایران در فردای براندازی باید همچنان یکپارچه و در کنار هم باقی بمانند.در غیر این صورت در فردای براندازی کافی است کشور ایران کمی از خود ضعف نشان دهد. خواهید دید که کشور ترکیه همانطور که در سوریه نشان داد به بهانه نارامی  و گروه های تروریستی شروع به لشکر کشی به داخل مرزهای این کشور خواهد کرد، گروه های نظامی  کرد مستقر در عراق شروع به پیشروی خواهند کرد و حتی عربستان از جنوب ادعای تکه ای از خاک این کشور را خواهد کرد، امارات متحده که الان چندین و چند سال است که ادعای تب کوچک و بزرگ و ابوموسی  را دارد،  پاکستان، افغانستان و طالبان نیز همچنین و ایران  ماوای تروریستها خواهد شد، اگر که با هم و یکپارچه نمانیم.

 آیا کسی فارق از اینکه چه قومیتی دارد و یا چه زبانی دارد، این یورش بیگانگان را برخواهد تابید؟؟

اگر افرادی در گروه هایی اتنیکی  و طرفدارانشان  درحالی که در شناسنامه ملیت ایرانی دارند ولی  خود را ایرانی نمیدانند پس بی هویت ترین انسانهای این کشورهستند!چنین کسانی  قادر نخواهند بودو حق ندارند مطالبه ای داشته باشند چه برسد که  برای مردمان در مرزهای کشورایران تعیین تکلیف کنند!

این احزاب در بیانیه خود  از واژه هایی هم چون حقوق بشر، دموکراسی، سوسیالیسم،و..... استفاده کرده و سرنگونی نظام ولایی را پیش نیاز رسیدن به  حق و حقوقشان اعلام کرده اند  و نیز ابراز می کنند که خواستار تجزیه ایران نیستند. در نگاه اول هیچ مشکلی وجود ندارد و این بیانیه  و نیز  خواسته های  مندرج در ان خواسته هایی منطقی و بحقی به نظر می آیند که  البته خواسته تمام مردم ایران است. ولی اگر در بندها و خواسته های این احزاب تمرکز و توجه کنیم  متوجه می شویم که از واژه ها و جملاتی استفاده شده است که سبب ایجاد دوگانگی  وشک و شبهه در نیت و هدف این احزاب می شود.

 تا اندازه ای  که واکنش تند اوپوزوسیون و مردم نسبت به این بیانیه را برانگیخته است. اما چه موارد پنهان و مشکوکی در بطن این بیانیه نحفته شده است؟!

به طور خلاصه خواسته های  مشکوک این احزاب در این چند سطر خلاصه می شود.

-اتحاد آزادانه مردمان ایران –اتلاق واژه ملتها بجای اقوام به مردم ساکن در مناطق مختلف ایران - به رسمیت شناخته شدن هويت و حقوق ملی این اقوام -آموزش به زبان مادری -عدم تمرکز و تقسیم قدرت در ساختار سیاسی - سیستم حکومت فدرالی- حق تعیین سرنوشت

حال  به شرح این موارد پرداخته و سعی در تشریح این بندهای مشکوک و پاسخ به خواسته های موجود دربیانیه  این احزاب  و طرفداران آنها خواهم داشت.

اتحاد آزادانه مردمان ایران

در بند دوم این بیانیه آمده که:((ما خواستار اتحاد آزادانه مردمان ایران هستیم))!

با خواندن این جمله این سوال  در ذهن ایجاد می شود که مگر مردم ایران تا قبل از این از هم کسسته بوده اند که حال بخواهند متحد شوند؟! اتحاد زمانی معنی پیدا می کند که مثلا کشور دیگری مانند افغانستان یا عراق بخواهند به ایران بپیوندند یا دو کشور مستقل بخواهند بر علیه یک کشور دیگر اعلام جنگ کنند و یا حتی دوقبیله که تاکنون ارتباطی با هم نداشته اند بخواهند به هم متحد شوند پس با هم ایجاد یک اتحاد می کنند. ولی اقوام ایرانی که داخل یک کشور به نام ایران زندگی میکنند هرگز جدا از هم نبوده اند که حال بخواهند متحد شده و ایجاد اتحاد کنند وتازه منظور در اینجا اتحاد آزادانه مردم ایران است و مراد از به کار بردن کلمه آزادانه این است که اگر هم نخواستیم میتوانیم که آن اتحاد را تشکیل ندهیم!

این جمله به گونه ای میخواهد این نکته  را برساند و تلقین کند  که در ایران مناطق مجزایی وجود دارد که هر کدام یک کشور و مردمان آن نیز هر کدام یک ملت جداگانه هستند!

باید در جواب  بگویم کشور ایران متشکل از دولتها و ملتها یا کشورهای جدا از همی  نبوده که الان این احزاب خواستار اتحاد آنها با هم شده اند!

ما ملت ایران مردمان تازه به هم رسیده ای نیستیم که بخواهیم در کنار هم باستیم و متحد شویم، ما از هزاران سال قبل به عناوان یک ملت و تحت عنوان ملت ایران همیشه درکنار هم بوده ایم!

همانطور که میبینید در همین ابتدا چنان با کلمات و ماهیت انها بازی می شود که در حسن نیت و قصد این احزاب شک و شبه به وجود می آید!

اتلاق واژه ملتها بجای اقوام در کشور

این احزاب خواستار اتلاق واژه ملت به جای قوم هستند

برای کسانی که متوجه تفاوت این دو نمی شوند باید بگویم کشور ایران متشکل از مردمانی است که به زبانهای کردی –فارسی – بلوچی – ترکی – عربی – گیلکی – ترکمنی و...  تکلم و هر دسته نیز در یک منطقه جغرافیایی خاصی زندگی می کنند و در اصل همگی اقوامی هستند که به زبان بومی منطقه  خود صحبت کرده و تشکیل دهند کشور ایران و درحقیقت همگی جزو ملت ایران هستند.

 ولی این احزاب به شدت اصرار دارند  که بلوچها، کردها، ترکها و عربهایی که در ایران زندگی می کنند قوم نبوده و بلکه ملت هستد و باید به آنها ملت ترک، ملت عرب، ملت بلوچ و ملت فارس اتلاق شود!

ولی با قبول این شرط ما عملا پذیرفته ایم که داخل کشور ایران چندین و چند کشور دیگر به نامهای (کشور بلوچستان) – (کشور ترکستان) – (کشور کردستان)- (کشور اهواز به گفته خودشان عربستان) وجود دارد! یعنی  شخصی که در بلوچستان زندگی میکند اهل کشور بلوچستان است و یک ایرانی نیست!

همچنین کسی که در تبریز و زنجان و یا ارومیه زندگی می کند اهل کشور ترکستان بوده و یک ایرانی نیست! و با پذیرش این شبهه کشورها در داخل ایران  نیزعملا پذیرفته ایم  که کشور کنونی ایران را به چندین کشور کوچکتر تقسیم کنیم. یعنی همان تجزیه کشور! پس نیت پشت این خواسته نیز مشخص شد!

به رسمیت شناخته شدن هويت و حقوق ملی

همچنین این احزاب خواستار به رسمیت شناخته شدن هويت و حقوق ملی شان  شده اند. 

اما این جمله یعنی چه؟؟

واژه ملی در اینجا باز هم بر میگردد به ملت! یعنی خواسته اند حقوق و هویت این اقوام به عنوان  ملت ها و جدا از ملیت ایرانی به رسمیت شناخته شود! 

یعنی من در تبریز زندگی می کنم پس من یک ترک هستم و اهل کشور ترکستان ولی من یک ایرانی نیستم!

یعنی من در سیستان و بلوچستان زندگی می کنم و یک بلوچ هستم ونیز اهل کشور بوچستان ولی من یک ایرانی نیستم!

یعنی من در سنندج زندگی می کنم و یک کرد هستم و اهل کشور کردستان بوده ولی هرگز یک ایرانی نیستم!

یعنی خواستار این شده اند که این هویت جدید و حقوق ملی اشان به رسمیت شناخته شده و اجازه تجزیه ایران به چند کشور کوچکتر به صورت رسمی به آنها اعطا شود.

پس همانطور که  فهمیدیم در اینجا نیز در ورای واژه ملت و این درخواست احزاب نیت نامبارک تجزیه پنهان می باشد!

بحث زبان رسمی – آموزش به زبان مادری – رسمی شدن تمام زبانها

یکی دیگر از مطالباتی که اقوام همیشه داشته اند زبان مادری و  مخصوصاً موضوع آموزش به زبان مادری بوده! این احزاب اعتقاد دارند اقوام  باید به زبان مادری خود درس بخوانند این احزاب ادعا میکنند آموزش به زبان فارسی یعنی تبعیض و ظلم در حق زبان ترکی، بلوچی، کردی و...

 در نگاه اول  اگر از نظر بشر دوستانه هم که شده به قضیه نگاه کنیم مورد خاصی در رابطه با  این درخواست نمی بینیم. اما نکته اساسی موجود در آموزش به زبان مادری این است که کشور را به سمت تجزیه سوق می دهد! که در ادامه بدان خواهم پرداخت.

اما قبل از آن باید اشاره کنم که بحث آموزش به زبان مادری و  فدرالیسم بسیار به هم نزدیک بوده  و ارتباط تنگاتنگی با هم دارند!

برای درک بهتر موضوع مقدمه ای را بیان  میکنم.

هر فردی اولین بار صحبت کردن را در داخل خانواده و به زبان مادری می آموزد و بعد در ادامه در مدرسه بنا به زبان آموزشی کشور ، شروع به تحصیل و آموزش خواند و نوشتن می کند.

در هر کشوری با وجود یک زبان رسمی،  ممکن است در اقسانقاط آن کشور  به  بیش از یک زبان تکلم  شود ولی در اکثر مواقع این زبان رسمی است که در بخش آموزش، اقتصاد و سیاست به عنوان زبان اصلی در نظر گرفته می شود  و احتمال این که فرد نتواند به زبان مادری خود تحصیل کند بسیار زیاد است.

در کشور ایران نیز علیرغم وجود زبانهای (ترکی،،عربی،بلوچی،لری و ترکمن و گیلکی و...) اما چون زبان رسمی کشور از قرنها پیش تا به امروز فارسی بوده در نتیجه زبان آموزش و تحصیل کردن علم و نیز زبان سیاست و اقتصاد کشور نیز در حال حاضر به زبان فارسی می باشد.

کشور ایران یک سرزمین پهناوری است که اقوام ترک، فارس،کرد، بلوچ  با زبانهای خاص خود در آن زندگی می کنند و شکی در این نسیت که برای اینکه این اقوام بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند باید به یک زبان مشترک تکلم کنند.

 اما سوالی که اینجا پیش می آید این است که اگر قرار باشد یک فرد بلوچ به زبان مادری خود و نیز یک ترک هم به زبان مادری خودش درس بخواند و تحصیل کند این دو فرد چگونه خواهند توانست در آینده با هم ارتباط برقرار کنند؟؟چگونه خواهند توانست با هم صحبت کنند؟ این دوفرد اصلا به یک زبان سخن نمی گویند پس چگونه میتوانند قدرت سیاسی یک کشور واحد را در دست گرفته و یاچگونه خواهند توانست در اداره یک مملکت باهم مشارکت کرده  و در مواقع لزوم با هم بحث و دیالوگ داشته باشند؟

در این صورت یک کودک ترک یا بلوچ و یا کردیی که به زبان رسمی کشور سخن نمی گوید چگونه میتواند تبدیل به وزیر، نخست وزیر ویا حتی رئیس جمهور  کشور شود؟

آموزش به زبان مادری سبب  خواهد شداین فرد نتواند  به لحاظ سیاسی رشد کرده و در آینده سیاسی کشورش نقشی داشته باشد. این بدان معنی نیست که ترک زبانان یا کرد زبانان به لحاظ فرهنگی  پایین تر  و یا به لحاظ هوشی کم استعداد تر و یا زبانهای اقوام بی اهمیت هستند،  بلکه این بدان معنی است که برای برقراری ارتباط و فهمیدن سخن یکدیگر باید در کشور یک زبان رسمی و آموزشی مشترک وجود داشته باشد و همانطور که ذکر شد چون  زبان فارسی زبانی است که  قرنها در سیستم اداری و آمورزشی کشور قدمت داشته و نهادینه شده است.پس منطقا! در یک کشور یک پارچه ای مانند  ایران چاره ای جز ادامه آن نداریم و اسم این پان فارسیسم، پان ایرانیسم یا تبعیض بر ضد زبان اقوام نمی باشد و بدین معنی نیست که ما دشمن زبان مادری اقوام  بوده و خواستار  نابودی آن هستیم. اتفاقا برعکس. اما در یک ایران یکپارچه ما نیاز به یک زبان رسمی برای انجام مکاتبات و امور اداری، اقتصادی و حتی سیاسی داریم و وارد کردن تمام زبانهای اقوام دراین مراودات آن هم به صورت رسمی امری محال و غیر ممکن است!و اگر قرار باشد هر قوم  به زبان مادری آموزش ببیند و تحصیل کند ذاتا دیگر کشوری به نام ایران وجود نخواهد داشت مگر اینکه بحث تجزیه را پیش بکشیم! و ظاهر هدف این احزاب نیز همین است و فقط این نیت شوم را در پس الفاظی همچون "آموزش به زبان مادری حق اقوام است"   پنهان میکنند.

از طرفی آموزش به زبان مادری در کشور ایران که 10ها زبان و و هر زبان حداقل 2-3 گویش دارند غیر ممکن است مثلا در زبان کردی ما گویش های گورانی، سورانی و گروسی و.... را داریم. کردهای ایران بلاخره به کدام نوع کردی (گویش) باید صحبت کنند؟؟بین ترکها نیز تفاوتهای جزئی در گویش تبریزی- ارومیه ای –اردبیلی و زنجانی وجود دارد. حتی در شهر قره ضیاالدین نیز گویش شیرین و متفاوتی وجود دارد اگر قرار باشد برای هرکدام آموزش به زبان و نیز گویش مادری  صورت بگیرد حتی  در داخل خود اقوام نیز ایجاد چند تیرگی کرده و حتی فردای آن، اینان  با خودشان نیز نمیتوانند ارتباط برقرار کنند  چه برسد به ارتباط با کرد و یا بلوچ  و یا عربها.

هر انسان منطقی و وطن دوستی میداند که  در کشوری با یک چنین مساحت و جمعیت و نیز چنین تنوع زبانی  باید برای برقراری و ارتباط و هماهنگی بین تمام استانها و شهرها،  ادارات، دادگاهها  و دانشگاهها  بالاخره بر سر یک زبان مشترکی به توافق رسید! این زبان مشترک میتوانست ترکی باشد! میتوانست عربی یا بلوچی و حتی کردی باشد! اما چه کنیم که از حداقل  800 سال پیش تا به امروز زبان رسمی کشور ایران فارسی بوده و حتی در دوران  افشاریان ترک تبار نیز زبان رسمی مملکت  زبان فارسی بوده و مکاتبات رسمی و اداری به این زبان انجام میگرفته.  این که زبان فارسی به عنوان زبان رسمی شناخته شود و ضرورت انجام تمام مناسبات اداری و مالی  حتی آموزش و پرورش به زبان فارسی باید باشد، اجتناب ناپذیر است.پس آموزش به زبان مادری سبب دور شدن فرزندان اقوام از امکان اداره کشور خواهد شد!آیا این تبعیض نیست؟ا اقوامی که خواستار تقسیم قدرت سیاسی در قالب یک کشور متحد هستند چه جوابی برای این مورد دارند؟و جالب است که این بار این اقوام به همین بهانه که در ساختار سیاسی کشور نقشی ندارند و نمیتوانند نقشی داشته باشند خواهان تجزیه خواهند شد تا در کنار آموزش  به زبان مادری یک سیستم اداری، سیاسی حکومتی و اقتصادی نیز به زبان مادری داشته باشند! پس همانطور که میبینید آموزش به زبان مادری مقدمه ای موزیانه برای تجزیه کشور است!

بنده معتقد هستم که آموزش زبان مادری در کشور باید برای هر منطقه و قومی به صورت جدی دنبال شود امافرق بین (آموزش به زبان مادری ) و (آموزش زبان مادری) از زمین تا آسمان است!

زبان مادری اقوام  گنجینه با ارزشی از فرهنگ آن منطقه و کشور ایران است و به عنوان یک کشور باستانی وظیفه ملی ما  محافظت از زبان و فرهنگ اقوام است.پس آموزش زبان مادری حق تمام اقوام بوده و کسی با آموزش  زبان مادری مخالفت نمی کند ولی آموز به زبان مادری یعنی سعی در تجزیه کشور!

حال از بین این احزاب اعلام اتحادکرده شاید بتوان پر مدعا ترین شان را دو حزب ((بيرليک جنبش جمهوري خواهان دموکرات و لائيک ايران)) و ((اتحاد دمکراتيک آذربايجان))
  دانست که با توجه به این که مدعی داشتن بیشترین تعداد ترک زبان  در کشور به ترتیب  در استانهای (زنجان –اردبیل -آذربایجان شرقی - آذربایجان غربی – استان گلستان –تهران - البرز ––همدان- مرکزی ––خراسان شمالی –چهارمحال و بختیاری و...) هستند   و حتی اینکه  30درصد جمعیت استان تهران را ترکها تشکیل می دهند! به واسطه  این تکثر و زیادی جمعیت ترک در کشور  به چنین توهمی رسیده اند که میتوانند ادعا بکنند که این کشور متعلق به ترکها است!و یا  با بسیج این عده برای این سرزمین تعیین تکلیف کرده و حتی تا سرحد تجزیه نیز پیش بروند!

مثلا ترکها مدعی هستند چون جمعیت ما بیشتر است پس باید زبان رسمی کشور به ترکی تغییر کند و یا حداقل درکنار زبان فارسی زبان ترکی نیز به رسمیت شناخته شود و در مکاتبات اداری، اقتصادی و سیاسی و مخصوصاآموزشی کشور به صورت رسمی استفاده شود! حال اگر در یک کشوری مانند ایران  با وجود زبان های مختلف بخواهیم این درخواست را عملی کنیم آیا در حق زبان عربی،کردی، بلوچی و حتی گیلکی تبعیض قائل نشده ایم؟؟ حال از طرف دیگر تصور کنید که  بخوایم همگی این زبانها را رسمی کنیم! در آن صورت بلبشوو سردرگمی که ایجاد می شود حتی قابل تصور نیست.

بر کسی پوشیده نیست که ترکهای جمعیت قابل توجهی از نفوس کشور ایران را تشکیل می دهند و همچنین  تعداد هموطنان کرد و عرب و حتی بلوچ نیز در سرتاسر این سرزمین کم نبوده  و شاهد زندگی این اقوام با زبان و فرهنگ های  رنگارنگ در کنار هم در اقسا نقاط این کشور هستیم واین زندگی مسالمت آمیز درکنار هم سبب شده که روز به روز نزدیکی بیشتری بین این فرهنگها ایجاد شده  وحتی در برخی مناطق این درهم تنیدگی فرهنگی بین اقوام در این سالیان دراز  به اندازه ای بوده که تفکیک و دسته بندی این اقوام  با نام بلوچی، ترک، کرد و یا عرب بی معنی شده است و این گروه های اتنیکی نیز همین نکته را پیراهن عثمان کرده اند!  و ادعا می کنند در کشور ایران پان فارسیسم و پان ایرانیسم وجود دارد که سعی در محو کردن فرهنگ اقوام دارند و فارس زبانان را متحم به نابود کردن زبانهای مادری اقوام  می کنند.حال آنکه آیا اصلا  رخ داد یک این چنین پدیده ای  اجتناب ناپذیر نمی باشد؟؟

توجه داشته باشید که حتی اگر زبان رسمی کشور ترکی می بود این بار فارسها و بلوچها و کردها از پان ترکیسم در کشور ناله می کردند!  و دائم از ضایع شدن حقوقشان   شکوه می کردند. پس نتیجه می گیرم در ایران چیزی به نام پان فارسیسم وجود ندارد. بلکه توافق بر سر یک زبان مشترک کشوری مانند ایران اجتناب ناپزیر است. اما از آنجایی که این احزاب  از خیل عظیم ترک زبانان در کشور ایران صحبت به میان می آورند و اشاره به این می کنند که حتی بیش از نیمی از مردم تهران، ترک و ترک زبان هستند این سوال برایم پیش می ایدکه:

ولی آیا  چند درصدر از همان مردم ترک پایتخت نشین  و یا حتی ترکان آذربایجان و زنجان و اردبیل و سایر شهرهای ترک نشین خواهان تغییر زبان رسمی کشور یا استان خود هستند؟؟ چند درصدآنها موافق انجام امورات اداری و اقتصادی و آموزشی و نوشتاری مملکتی  و غیره به زبان مادری خود هستند؟؟

چند درصد از آنها حاضر هستند فرزندانشان در مدارس به زبان  مادریشان آموزش ببینند؟؟البته این در مورد مردمان پراکنده در کشور که زبان مادریشان فارسی و ترکی نیست نیز صادقاست!

شاید بهتر باشد برای عدم تبعیض، کشور، در آینده هیچ زبان رسمی نداشته باشد اما به هر حال باید یک زبان مشترک برای انجام امورات کشور تعیین شود. و با توجه به نهادینه شدن زبان فارسی منطقی است که زبان اداری و آموزشی کشور فارسی باقی بماند.

در ایران پسا نظام جمهوری اسلامی نیز آموزش زبان مادری باید در دستور نظام آموزشی قرار بگیرد و  قوانین در جهت زنده نگاه داشتن و رشد زبان مادری اقوام تصویب شود.

نظام اسلامی در طی این 40سال ظلم و ستم های بسیاری را بر مردم ایران و مخصوصا اقوام کرد- ترک و بلوچ و عرب روا داشته و به شخصه نمیتوانم منکر این تبعیض ها شوم. سختی ها و زجرهایی که این اقوام متحمل شده اند مخصوصا در مناطق مرزی و مناطق دورافتاده از پایتخت  بسیار دردآور و حتی فراتر از حد تصورات من می باشد.

مطمئنم محرومیت و کمبودهایی که متوجه مردمان ساکن در این مناطق  شده خیلی بیشتر از سایر مناطق است و این همه ظلم و ستم و استبداد باعث شده که امروز این اقوام و مردمان این مناطق خواستار جدایی و تجزیه طلبی باشند و این قابل درک است.

اما ظلم و ستم نظام آخوندی تنها متوجه این اقوام و مناطق نبوده وسایه  سنگین   این استبداد در سرتاسر ایران برسر همه اقوام و مردمان آن  نازل شده است و این که امروز به این مرحله رسیده ایم و این که فریاد آزادی و مبارزه با نظام جمعهوری اسلامی از سرتا سر ایران به گوش می رسد  نشان دهنده ی همین مسئله است، نشان دهنده هم  دل، هم درد و هم هدف بودن همه مردم این سرزمین  است.

باور داشته باشید و یا نه ولی قرار است بعد از سرنگونی نظام جهل و ظلمت، در فردای آزادی ایران شاهد برابری و شکوفایی تمام مردم ایران باشیم و اصلا هدف از این خیزش چیزی جز آن نیست.

مردم در سراسر کشور گرسنه اند، بی آب اند،در حقشان ظلم شده، سرکوب شده اند و تنها فقط کردستان، بلوچستان و خوزستان نیستند که با این نظام مخالف  و دشمن هستند بلکه خراستان، آذربایجان، تهران،  اصفهان  و  شیراز، تهران و...... مخالف و دشمن این نظام آخوندی هستند.

این که نظام جمهوری اسلامی با بی اعتنایی و یا هر روش دیگری سعی در محو کردن زبان و فرهنگ اقوام داشته دلیلی بر حفظ و ادامه این رویه در ایران آینده نیست!

البته نظام آخوندی تنها با فرهگ  اقوام کرد و ترک و بلوچ مبارزه نمی کند حتی با فرهنگ فارسی نیز مقابله و مبارزه میکند! از سعی در محو کردن نام کرووش  کبیر بگیرید تا دشمنی پنهان با آیین نوروز و تا حتی مقابله با استفاده از اسامی فارسی باستانی در شناسنامه و نیز تخریب نمادهای باستانی ایران!

اگر اینها دشمنی با فارس و فرهنگ فارسی نیست پس چیست؟؟

اگر هم میبینید که باوجود همه این دشمنی ها باز هم زبان رسمی کشور فارسی است به علت این می باشد که همانطور که ذکر کردم بهخاطر نهادینه شدن زبان فارسی در ایران طی قرنها چاره ای جز این ندارند و خود حاکمان اسلامی نیز بر این  واقف هستند و الا اگر میتوانستند آن را هم به عربی تغییر میدادند!

پس اینکه با بهانه  زبان مادری سعی کنید خاک کشور را تجزیه و یا کشور ایران  را در  جهت خدمت به منافع کشورهای منطقه به آتش بکشانید، حتی اگر هدف وطن فروشی هم نباشد! به دور از عقلانیت است.

 

 

سیستم حکومتی فدرالیسم

این احزاب در بیانیه خود خواستار (سیستم حکومتی سياسی و اداری فدرالی) شده اند که البته برخی از این احزاب پا را فراتر گذاشته و فدرالیسم اقتصادی را نیز تلویحا درخواست کرده اند!

اگر بخواهم برای کسانی که با سیستم حکومتی فدرال آشنا نیستند ساده، مختصر و مفید توضیح دهم:

حکومت فدرالی یعنی حکومتی که در ان کشور ابتدا یه چندین ایالت(تحت عنوان حکومتهای محلی فدرال) تقسیم می شود و هر ایالت میتواند سیستم آموزشی، قوانین  قضایی و سیستم اداری وحتی اقتصادی  مختص خود را داشته باشد و از حکومت مرکزی(پایتخت) مستقل عمل کند!

در مقابل سیستم فدرالیسم، سیستم مرکز گرا قرار می گیرد که در جمهوری اسلامی و حکومت پهلوی و حتی تمام شاهان ایرانی قبل از آن اجرا می شده است که این احزاب با آن کاملا مخالف هستند و استدلالهای خاص خودشان را دارند که برخی از آنها منطقی و برخی دیگر حاکی از نیات مغرضانه ای  است!

همانطور که در بیانیه این احزاب نیز قابل مشاهده است این احزاب  اصولا  سیستمی جز سیستم فدرالیسم را قبول نداند! و خواهان  عدم تمرکز و تقسيم قدرت در ساختار سياسی ايران هستند.

ابتدا به ساکن عرض کنم که به نظر بنده در این شرایط حساس کنونی سیستم حکومتی فدرالی جامعه رو به سمت اختلاف و تجزیه سوق خواهد داد که علتش را در ادامه  شرح خواهم داد.

اما چرا سیستم حکومتی فدرال؟!

نمایندگان  این احزاب و طرفداران فدرالیسم تاکید برحکومتی غیر مرکز گرا دارند چون به عقیده آنها حکومت مرکز گرا به نوعی دیکتاتور بوده و منجر به تجمع ثروت  و قدرت در مرکز (پایتخت) شده که درنتیجه این خود سبب نابرابری، تبعیض و کم توجهی به اقوام و مناطق زندگی آنها می شود.

البته باید این را مورد توجه قرار داد که شاید اجرای فدرالیسم سبب رفع  تبعیض در تقسیم قدرت شود ولی به هیچ وجه سبب رفع تبعیض در تقسیم ثروت نمی شود! کما اینکه برخی نمایندگان این احزاب خود نیز از همین ابتدا تاکید می کنند که  ثروتها و منابع هر منطقه متعلق به همان منطقه بوده و نمیتواند صرف سایر مناطق شود.

در فدرالیسم  مد نظر این  احزاب،( سیستان و بلوچستان - آذربایجان - البرز - خوزستان - اصفهان کردستان) و هر منطقه فدرال دیگر، بنا به منابع  نفتی و معدنی و طبیعی که  دارد یکی فقیر تر و دیگری غنی تر خواهد شد. که خب این خود هیچ تناسبی با عدالت و برابری ندارد.

این سیستم  حتی پا را فراتر گذاشته و به واسطه همین تبعیض منطقه ای سبب می شود  بین افراد  ساکن در ایالات مختلف  نیز نابرابری و ظلم  به وجود آید. اما چگونه!

همانطور که گفتم  در کشوری با سیستم حکومتی فدرال  یک منطقه دارای ثروت و منابع بسیاری خواهد شد ولی منطقه ی دیگر بی بهره از ثروت و منابع! و این نابرابری سبب عدم رشد و ترقی مردم  یک منطقه نسبت به منطقه دیگر  و روز به روز فقیرتر شدنشان خواهد شد. چه بسا در همین مناطق کم امکانات و فقیرتر  کودکان و افرادی با استعداد و با نبوق بسیار بالایی زندگی می کنند  که همین کمبود منابع سبب عدم شکوفایی  استعدادشان شده  و یک تبعیض و ظلم و نابرابری در حق آن افراد انجام شود!پس افراد با استعداد موجود در این مناطق از ترقی باز خواهند ماند

 ولی در حکومتهای غیر فدرال این تبعیض  با دخالت حکومت مرکزی و تخصیص منابع به صورت برابر بین تمام مناطق قابل حل است.

جدایی از این معضلی که بدان اشاره شد، معضل فساد در حکومتهای محلی فدرال نیز از دیگر معایب آن است.چه تضمینی وجود دارد همین حاکمان مناطق  فدرال به مردمان خود ظلم نکنند؟؟و حق شهروندان و هم زبان خود را ضایع نکنند؟ چه تضمینی وجود دارد دزدی، اختلاس، رانت خواری و دیکتاتوری نکنند؟

اجازه دهید یک مثال  مستدل  و عینی برایتان بیاورم.  در شهر من شهرداری بود که با وجود تمام خدمات مثبتی که برای شهرانجام داده بود  ولی وقتی سِمت خود را تحویل شهردار بعدی میداد بالای 100 میلیارد تومان اختلاس ورانت خواری کرده بود!همه این را میدانستند ولی کسی نه کاری کرد و نه میتوانست کاری کند چون شورای شهر همگی  فاسد بودند و تنها به فکر منافع خود و حتی از دولت مرکزی تهران نیز ترسی نداشتند، حال حتی نمیتوانم تصور کنم در فردای فدرالیسم که هر منطقه فدرال سیستم قضایی و اداری  مستقلی خواهد داشت، حاکمان و یا مسئولین این مناطق چه سوء استفاده هایی که از اقوام هم زبان خود نخواهند کرد!

اما آیا حکومتهای مرکز گرا همیشه به این صورتی که فدرال خواهان  ادعا می کنند به دیکتاتوری میرسند؟؟نخیر، چون  از آنجایی که تمام استدلالات این احزاب و طرفدارانشان در زمینه  دیکتاتوری حکومت مرکز گرا از تجربیاتشان از سیستم حکومتی جمهوری اسلامی ایران و حتی حکومت پهلوی نشات می گیرد، پس استدلالت این احزاب در این مورد کاملا  اشتباه است. چون در ایران آینده  یک دولت سوسیال دموکرات در کشور حاکم  خواهد شود که در آن قانون اساسی حرف اول و آخر را خواهد زد و امکان به دیکتاتوری رسیدن یک چنین حکومت مرکز گرایی نزدیک به صفر خواهد بود. نمونه بارز این مورد  کشور فرانسه است که با وجود مرکز گرا بودن حکومتی بسیار دموکراتیک دارد.پس هیچ اثبات صد در صدی بردیکتاتوری بودن حکومت های مرکز گرا وجود ندارد و همچنین هیچ اثباتی هم دال بر به فساد و دیکتاتوری ختم نشدن حکومتهای فدرال وجود ندارد!

به عقیده بنده فدرال بودن حکومت زمینه را برای فساد و عدم پاسخ گویی مهیا میکند.

همچنین یکی از ویژگی های سیستم حکومتی فدرال داشتن سیستم اداری و سیاسی مستقل می باشد و از آنجایی که بیشتر مانور این احزاب قومی روی زبان مادری است پس به احتمال زیاد قصد خواهند داشت تا  سیستم اداری و سیاسی و آموزشی  منطقه  فدرال خود را به زبان مادری تغییر دهند!و همانطور که ذکر شد آموزش و انجام امور سیاسی و اداری و آموزشی به زبان مادری که مستقل  از زبان رسمی کشور باشد یعنی  تبعیض! یعنی تجزیه کشور!

تصور کنید در فردای فدرالیسم (هر منطقه فدرال  به زبان مادری ، منطقه فدرال خود را اداره کند)، حال اگریک منطقه فدرال بلوچستان خواست با یک منطقه فدرال آذربایجان مراودات اداری انجام دهد یا قرار شد از بلوچستان به تهران یا از فدرال کردستان به فدرال بلوچستان یک نامه ی اداری نوشته شود پس در این صورت باید قبل از ارسال هر نامه و  هر سندی، ا به زبان مقصد ترجمه کرده و سپس ارسال شود؟؟آیا همین عمل در یک کشور احمقانه نیست؟؟اگر قرار باشد دانشجویان و دانش آموزان هر منطقه فقط به زبان مادری خودشان درس بخوانند پس در این صورت تکلیف  انتقال دانشجویان به دانشگاههای شهرها و استانهای مختلف  و حتی استفاده از استادان و متخصصان دانشگاهی در نقاط مختلف کشور چه می شود؟

آیا به نظر شما همین موضوع سبب نابود شدن اشتراک افراد تکنوکرات و متخصصین ونیز  اشتراک افراد کار بلد و استفاده از تجربیات و دانش آنها در دانشگاه ها و صنعت کل کشور نمی شود؟؟ به نظر شما این  افراد به چه زبانی باید با هم ارتباط برقرار کنند؟به زبان انگلیسی؟؟

آیا میتوانید به من بگویید منبع هزینه هنگفتی که  پاسخ گوی  این تغییر ات زبانی عظیم  در سیسم اداری آموزش و سیاسی  و اقتصادی  این ایالات خواهد شد، از کجا تامین خواهد گشت؟

البته  من بارها  شنیده ام که گویا پان ترکیسم ها بر وجود نفت در منطقه آذربایجان ایران تاکید داشته و در صورت خودمختاری،  این منطقه رو با شیخ نشین امارات و حتی قطر مقایسه کرده اند ولی من به شخصه در هیچ  جایی  مطلبی دال بر صحت این موضوع نخوانده ام واگر منظور این مدعیان، ذخایر نفت و گاز جمهوری آذربایجان باشد که بعد از پیوستن به آن میتواند این مناطق  جداشده را به مدینه فاضله تبدیل کند، در جواب باید بگویم که ذخایر نفت و گاز کشورآذربایجان  به آن اندازه ای که تصور می شود نیست. (کاهش ذخایر نفتی و گازی آذربایجان را به ایران نزدیک کرده است) (منبع خبر)

از طرفی هزاران ساعت وقت و انرژی لازم است تا هر فرد با صرف هزینه  و زمان بتواند تنها کمی به این سمت هدایت شود و ان هم در صورتی که در نیمه راه پشیمان نشود!

آیا وقت و انرژی عظیم و هنگفتی که باید صرف آموزش صحیح زبان مادری  به مردم هر منطقه شود ویا هزینه و وقت و انرژیی که باید صرف  ایجاد ارتباط کاربردی سیستم اداری  بین زبانهای یک منطقه با یک منطقه دیگر شود را در نظر گرفته اید؟؟؟

آیا تمام مردم  ترک، آیا تمام مردم بلوچ ،آیا تمام مردم کُرد خواهان این هستند که در شهرشان سیستم  اداری و سیاسی و آموزشی به زبان مادری خودشان انجام شود؟ آن عده ای که موافق نیستند چه؟آیا قصد دارید یک سیستم فدرال دیگر درون منطقه فدرال خود تشکیل داده  و این بار اقوام را براساس  اینکه خواستار آموزش  به کدام زبان هستند تقسیم بندی کنید؟!

آیا شما فکر میکنید این مردمی که طی سالها به خوندن،نوشتن   و دیدن متون فارسی عادت کرده اند حال   با تبیین زبان مادری شان  زندگی، دنیا و آخرتشان متحول خواهد گشت؟!؟؟؟؟

اگر چنین  تصوری در شما وجود دارد باید بگویم دیوانه هستید!

نمایندگان این احزاب جدایی طلب از فدرالیسم یک مدینه فاضله ای ساخته اند که گویی با انتخاب فدرالیسم همه معضل های  عالم و مشکلات دنیوی  اقوام حل خواهد شد در صورتی که اینگونه نیست.

در دنیا 21 کشور حکومت فدرال داشته ولی از این تعداد برخی مانند کامرون- اتیوپی –برزیل-عراق-سودان– روسیه –ونوزوئلا با وجود فدرال بودن ولی حتی دمورکراتیک نیز  نیستند.یعنی یا کاملا به سمت دیکتاوری رفته  و یا یک حکومت اولیگارشی دارند(اولیگارشی یعنی حکومت در دستان یک گروه کوچک و فاسد قرار دارد مانند پوتین و دوستان!) پس وجود سیستم فدرال همیشه متضمن دموکراسی و وجود عدالت نیست.

پس میبینید که  اجرای سیستم فدرال در کشوری مانند ایران به همین سادگی ها هم نیست!

از آنجایی که پراکندگی اقوام از مساعل بسیار پیچیده است ابتدا باید ملاک تقسیم بندی ایالات در حکومت فدرالیسم را معین کنیم.

 در حکومتهای برپایه فدرالیسم  تقسیم بندی ها یا بر اساس(نژادو زبان)صورت می گیرد و یا بر اساس (مرزهای جغرافیایی).

 اگر این تقسیم بندی بر اساس زبان صوت  گیرد در آن صورت تکلیف شهری مانند پیرانشهر که در آن کردها درکنار ترکها و حتی فارس ها زندگی میکنند چه خواهد شد؟ تکلیف شهرهایی که کردها  و ترک ها با هم در آن زندگی کرده یا شهرهایی که هم لر دارد و هم عرب و هم ترک چه می شود؟ زبان  اداری و سیاسی آن منطقه چه خواهد بود در مدارس و دانشگاه های آن  به چه زبانی آموزش و تدریس خواهد شد؟؟

تکلیف ترک زبانان یاسوج،کرد زبانان البرز، فارس زبانان کرمانشاه چه خواهد شد؟

تلکیف ترک و لر و فارس زبانان گچساران چه خواهد شد؟ آیا باید هر کدام  از این  مردمان  به شهرهای هم زبان خود کوچ کنند؟؟؟ اصلا شهر متعلق به کدام قوم خواهد شد؟

وقتی بین دو شهر ترک نشین چندین و چند شهر فارس زبان و یا کرد زبان وجود دارد این مشکل جدایی جغرافیایی را چگونه میتوان حل کرد؟

 این پراکندگی ها در تمام روستاها شهرها و استانهای ایران وجود دارد تکلیف اینها چه خواهد شد؟؟

آیا باید تمام ترک زبانها را به یک منطقه منتقل کرده و به این صورت اردوگاههای چند صد کیلومتری که مختص ترکها میباشد ایجاد کرد؟ و برای فارسها و کردها نیز همین رویه را در پیش گرفت؟

آیا ترکها یا کردها و سایر اقوامی که به خاطر زندگی در شهرهای فارس زبان حتی دیگر به زبان مادریشان  صحبت هم نمی کنند جزو این اقوام به حساب می آیند؟ آیا سرنوشت این افراد  برای به اصطلاح نمایندگان احزاب مهم است؟؟

 حتی در خود ایالات متحده آمریکا نیز این فدرالیسم از نوع قومی نبوده  تا که مثلا سیاه پوستان و سفید پوستان و یا  چشم بادامی ها هرکدام یک ایالت یا منطقه فدرال مخصوص  خودشان را داشته باشند! و میبینیم در یک ایالت یا منطقه فدرال هم سیاه پوست هم سفید پوست و هم چشم بادامی هم ایرلندی و هم روس که از  ملیتها و زبانهای متفاوتی هستند با هم زندگی میکنند و  زبان رسمی اداری و آموزشی و سیاسی همه آنها انگلیسی است! چه برسد به ایران که همگی اقوامش یک ملت بوده و از ابتدا یک پارچه بوده اند.

حال اگر مرز بندی  فدرالیسم بر پایه ایالات  یا به صورت استانی باشد در آن صورت  این مرزبندیهای فدرالیسم به چه نحوی اجرا خواهد شد؟از کجا تا چه محدوده ای برای چه قومی باید در نظر گرفته شود؟ در یک محودوه جغرافیای خاص تمام افراد و مردم آن منطقه از یک نژاد و قوم و فرهنگ و زبان  نیستند این تقسیم بندی  درون یک استان یا ایالت چگونه انجام خواهد شد؟

کسانی که به فکر جدا سازی قومیتی هستند آیا همین جداسازی قومیتی را در داخل اقوام در زمینه دین و مذهب هم اجرا خواهند کرد؟!آیا این اقوام اجازه زندگی ترکهایی که یهودی، بهایی،  مسیحی و یا بی خدا هستند را در کنار هم در یک منطقه فدرال خواهند داد؟ یا اینکه یک جداسازی و پاکسازی مذهبی نیز در کنار پاکسازی قومیتی در راه است؟؟؟!

چه تضمینی وجود دارد که در داخل یک محدوده جغرافیایی فدرال شده اقوام به جان هم نیافتند؟ و هیچ بعید نیست که با این سیستم حکومتی فدرالی در آینده شاهد یک اسرائیل و فلسطین دیگر این بار در داخل  مرزهای کشور ایران باشیم

بعد هم این  احزاب با پر رویی  تمام در بیانیه خود اعلام میکنند علت خواست فدرالیسم  از جانب احزاب برای حفظ یکپارچگی و اتحاد کشور ایران است!کجای این تنه به تنه ی همبستگی و اتحادی که این 10حزب کمونیسم از آن سخن به میان آورده اند میزند؟؟!

جالب است که طرفداران فدرالیسم بارها بر وجود فدرالیسم در کشورهای اروپای مانند آلمان و بلژک و سوئد وحتی  آمریکا اشاره کرده و کشور ایران را با آنها مقایسه می کنند

باید به عرض این عده برسانم که تمام این کشورهایی که اشاره شد وقتی ایران به عنوان یک تمدن قدرتمند حکومت می کرد حتی وجود خارجی نیز نداشتند! این کشورها  ابتدا به صورت اقوام و ملتهای جدا از هم زندگی میکرده اند  که زبان  و فرهنگ و منطقه  خاص خود را داشته و بعد ها برای داشتن قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی و جمعیت بیشتر با هم متحد شده و کشور بلژیک یا آلمان و حتی آمریکا را به وجود آورده اند!یعنی این مناطق از ابتدا از هم جدا بوده و بعد ها برای حفظ امنیت خود در تمام سطوح (نظامی، اقتصادی و سیاسی )به هم پیوسته و متحد شدند تا یک کشور را به وجود آورند  و به عبارتی از جزء به کل رسیده اند. ولی ایران از ابتدا یک کشور یکپارچه بوده پس مقایسه ایران با آنها محلی از اعراب ندارد!

یا عده ای هم مثال کشور فدرال سوئیس را پیش کشیده و ایران را با آن مقایسه می کنند و مدعی می شوند که میتوان در ایران فدرالیسم کشور متمدن  ثروتمند سویس را اجرا کرد ولی ظاهرا این افراد متوجه نیستند که مساحت کشور سوئیس یک چهلم کشور ایران و جمعیت آن نیزیک دهم ایران است و حال آن که سوئیس یک کشور نیست بلکه عملا بانکی در  یک محدوده جغرافیایی بزرگ و گسترده بوده  که کوچکترین شباهتی با وضعیت حال حاضر ایران ندارد.

و نکته اساسی تر این است که کشورهای دارای ساختار فدرال، عموماً یا مثل کشور آلمان یا ایالات متحد آمریکا طی شکل‌گیری ابتدایی یا مثل کشورعراق و یا  روسیه طی شکل‌گیری مجدد و  پس از جنگ یا فروپاشی به این صورت (فدرال )شکل گرفته‌اند. در حقیقت تا به حال هیچ کشور تاریخی، یکپارچه و موجود در صحنه، روش کشور داری خود را به ساختار سیستم اصیل فدرال برنگردانده است که حال ایران بخواهد کشور دوم در این زمینه باشد!

و تجربه جهانی نشان داده که سیستم دموکراتیک غیر فدرالی بهترین نوع حکومت بوده مخصوصا برای کشوری مانند ایران.

  بله، فدرالیسم یکی از  نظام های  حکومتی پذیرفته در جهان است و در بسیاری از کشور ها نیز سالها ست که اجرا شده است  و کسی منکر برخی  منافع آن نیست اما آیا فدرالیسم در هر کشوری جواب می دهد؟؟توجه داشته باشد که ما هیچ گاه در کشورمان تمرین دموکراسی نداشته ایم  و هرگز شرایطی نداشته ایم  که دموکراسی و فدرالیسم را  بیازماییم پس فدرالیسم و حتی  بحث در موردش آن هم در این مقطع حساس  کنونی بسیار خطر ناک و نابودکننده است و حتی میتواند به ستیزها  وجنگهای داخلی بیانجامد

حال اینکه فدرالیسم انواع مختلفی داشته و هر کسی نیز  تفسیر خاص خود را از هر کدام از انوع  آن دارد.

بی شک نوع حکومت آینده کشور ایران باید از سویی همسان و متناسب با وضعیت کلی جامعه (فرهنگی، زبانی، گستردگی جغرافیایی، نفوس جمعیتی، گوناگونی یا تنوع قومی) و  از طرفی دیگر با درنظر گرفتن درهم تنیدگی (زبانی، فرهنگی  و جغرافیایی) مردمان آن انتخاب شود. و انتخاب بهترین نوع فدرالیسم، تفهیم و در معرض انتخاب گذاشتن آن  برای جامعه نیز مستلزم  سالها تحقیق و بررسی و آموزش است.

این که بر فرض مثال فدرالیسم در کشورهای اروپایی و امریکایی موفق بوده دلیل بر این نمی شود که حتما در ایران نیز موفقیت آمیز خواهد بود. 

در حالت کلی بحث بر سر این نیست که ما مخالف حکومت فدرالیسم هستیم یا موافق حکومت مرکز گرا بلکه بحث برسراین است که در حال حاضرو  بلافاصله بعد از نظام ولایی کدام نوع حکومت برای کشور ایران مناسب و جوابگو است.

قصد و نیت این عده جدایی طلب و فدرال خواه نه غرور قومی ترکها (اقوام)بوده و نه به فکر حفظ زبان و فرهنگ ترکها(اقوام) هستند بلکه  این احزاب اتنیک قصد دارند  با پر رنگ کردن چنین تفاوتهای فرهنگی و زبانی و جریحه دار کردن اقوام  یک چنین دو دسته گی و حتی  چندین دستگی را در این کشور ایجاد کنند وفقط  از این واژه گان حقوق بشری(زبان مادری) تنها به عنوان ابزاری برای  شستشوی مغزی مردمان اقوام و ایجاد تفرقه و تجزیه این کشور ثروتمند و قدرتمند منطقه ای و جهانی استفاده  می کنند.

شاید عده ای  از من بپرسید مگر تو پانترک نیستی؟ پس عرق قومیت کجاست؟! و حتی شایدتهمت زده شود که بنده ترک نیستم.ولی در جواب این عده باید بگویم پانترکیسمی بنده  در محدوده نظام جمهوری اسلامی معنی پیدا می کند و اگر درفردای ایران حقوق شهروندی و کشوری من در یک پلتفرم منطقی به عنوان یک انسان به صورت مساوی با هموطنانم به  رسمیت شناخته شود و حقوقی برابر داشته باشم پانترک بودن دیگر معنایی ندارد! و عرق قومی بنده در قالب وجود کشور ایران معنی پیدا می کند از جانب کشور ترکیه و کشور جمهوری آذربایجان  من یک بیگانه هستم و هرگز من را به عنوان یک هم وطن قبول نکرده و نخواهند کرد حتی اگر،  هم زبان باشیم حتی اگر در سخن این گونه ابراز شود ولی باز هم قلبا من متعلق به آن ملت نیستم.من یک ایرانی ترک هستم.

6-حق تعیین سرنوشت؟؟؟

در یک قسمت از بیانه نیز این احزاب خواستار حق تعیین سرنوشت شده اند! این جمله به اندازه ای که  عجیب است،  هضم آن نیز کمی سنگین است.

دخالت هر کشوری در امور کشورهای دیگر امری مذموم و نا شایست است. دخالت ایران در سوریه، لبنان عراق و  یمن نشانه بارز این مورد است و همانطور که شاهد بودیم مردم کشور عراق در بصره با آتش زدن کنسول گری ایران خواستار عدم دخالت ایران در کشور عراق  شده بودند.

 این مردم عراق خواهان تعیین سرنوشت خود بوده و به  دخالت یک کشور خارجی در امورات کشورشون اعتراض داشتند.  اگر مردم کشوری مانند عراق خطاب به کشور ایران بگوید من (حق تعیین سرنوشت) میخواهم جای هیچ بحثی درآن نیست اما نکته جالب اینجاست که این احزاب اتنیکی بوده که خواستار داشتن حق تعیین سرنوشت هستند! گویی که کشوری مستقل و جدا از ایران می باشند.این خواست ورای  از اینکه با منطق و عقل جور درنمی اید به وضوح اعلام استقلال و جدایی می کند.

همانطور که میبینم کاملا مشخص شد که علت واکنش تند  اوپوزوسیون و مردم نسبته به این بیانه چه بوده!

چون این احزاب درهرجمله وحتی هرکلمه و واژه این بیانیه تجزیه طلب بودن خودشان را فریاد می زنند!

سرنوشت همه  استانهای (کردستان، آذربایجان، سیستان و بلوچستان،مازندران، خراسان و...) به هم گره خورده و سرنوشت همه این استانها و مردمانش توسط کل مردم ایران تعیین خواهد شد.

 همانگونه که یک انسان برای زنده ماندن نیاز به مغز، ریه، قلب،  سیستم گردش خون وکلیه دارد و همانطور که برای دیدن نیاز به چشم، برای شنیدن نیاز به گوش، برای راه رفتن نیاز به پا دارد و بدون این اعضا زنده نمی ماند،  کشور ایران نیز نمیتواند بدون مردمانش به زندگی ادامه دهد. آیا ممکن است قلب انسان به صورت خودمختار بتواند خودش برای خودش تعیین تکلیف کند؟ و یا پاها و یا دو دست به دنبال حق تعیین سرنوشتشان بروند و از بدن جدا شوند؟؟ این خواسته احزاب انتیکی نیز به همین اندازه مسخره و غیر ممکن است!

کشوری که در حال حاضر به صورت یکپارچه موجود است دلیلی برای تکه تکه کردنش در قالب فدرالیسم و بعد دوباره متحد کردنش وجود ندارد.

البته تمام این توجیحات منطقی که بنده ذکر می کنم تنها در صورتی  که در طرف مقابل نیز خواست رسیدن به یک هدف مشترک و تفاهم منطقی وجود داشته باشد کار ساز خواهد بود واگر که طرف مقابل هیچ هدف و نیتی جز تجزیه نداشته باشد و تصمیم خود را قبلا گرفته باشد ما هرچه که بگوییم  وحتی معجزه هم بکنیم تاثیری نخواد داشت.

از این روی، جانب  سخنم با هم میهنان  و اقوام کشورم است. با مردمانی که هم درد و هم دل با من هستند.

مشکل همه ما ظلم این نظام استبدادی است و تنها خواسته اقوام (ترک و کرد و بلوچ و عرب و حتی فارس ) و اقلیتهای مذهبی عدالت و برابری حقوق، بر پایه منطق  و دموکراسی است و مردمان اقوام  چه ترک– چه کرد و چه بلوچ و چه عرب هیچ کدامشان ، نه به فدرالیسم فکر میکنند  و نه به تجزیه طلبی،  بلکه حتی به این که یک ایرانی نیست نیز اعتقادی ندارند! واگر  عدالت فردی درجامعه و کشور حاکم شود ایرانی تر از هر قوم دیگری هستند!

نظام ولایی با ایجا خودی و غیر خودی  و ایجاد تفرقه بین( کردو ترک )(فارس و ترک)( عرب  و فارس) همیشه تکنیک تفرقه بیاندازو حکومت کن را سرلوحه کشور داری و سیاست داخلی خود قرار داده تا با این ترفند مانع اتحاد و دوستی و همبستگی این اقوام در داخل کشور شود. کما اینکه شاید اگر این حکومت آخوندی از ابتدا به وجود نمی امد مردم ایران اینقدر از هم دور نمی شدند. اما در این برهه حساس باید عاقلانه و به دور از بازی نظام عمل کرد! باید هوشیار بود و در جهت رسیدن به یک هدف و آن هم براندازی نظام با هم همکاری و اتحاد داشت.

دامن زدن به اینگونه مسائل قومیتی و تجزیه طلبی تنها ترفندی از ترفندهای آخوندها و نظام ولایی است تاکه مردم را از مسیری که در پیش گرفته اند دور کند. این بیانیه صادر شده از جانب احزاب اتنیکی  به نفع هیچ کدام از اقوام و گروه های آزادی خواه نیست،  بلکه تنها فقط به نفع  این فرقه تبهکار است.

 کدام بلوچ  و ترکی است که نمیخواهد شاهد اقتدار نظامی کشورش بوده و در موقع لزوم ارتش میلیونی اش را به رخ دشمنان بکشد؟

کدام کُرد و کدام عرب و لری است که نمیخواهد وقتی یک توریست وارد کشورش می شود از رنگارنگی و چهار فصلی و تنوع نژادی و زبانی و  ثروتهای معنو ی  این کشور به وجه نیامده و از این کشور تمجید نکند.

کدام لر و کرد و ترک و بلوچی است که با قدرت نمایی تیم ملی(فوتبال-والیبال-کشتی و وزنه برداری کبدی و...) کشورش در رقابتهای بین المللی احساس غرور  و خوشحالی نکند.

تاثیر گذاری کشور ایران  از جنبه های سیاسی اقتصادی و انرژی و نظامی در منطقه و حتی جهان برکسی پوشیده نیست، وقتی کشوری مانند و آمریکا،روسیه، چین و کشورهای اروپایی ایران را به عنوان یک وزنه و قدرت جهانی که دارای ثرتهای عظیم ملی است میبینند و بدان احترام میگذارند، کدام کردو ترک و بلوچ و عربی به خود افتخار نمی کند که یک ایرانی است و در کشور ایران زندگی میکند.

یک کشور کوچک فدرالِ خودمختار جدا شده  با وضعیت مالی نامعلوم، جمعتی محدود و محصور شده در گوشه ای از جهان چه حرفی برای گفتن میتواند داشته باشد؟چه مباهاتی دارد؟؟

تمام این افکار جدایی طلبی به خاطر فشار،  ظلم و تبعیضی است که طی دهه ها نسبت به اقوام روا داشته شده و این احزاب کمونیستی سعی در ماهی گیری  از این آب گل آلود دارند.

ولی اگر حکومتی عدالت محور و قدرتمند سرکار بیاید دلیلی برای مخالفت و دشمنی با آن وجود ندارد.

من به عنوان یک ترک زبان  که پدر و اجدادم نیز ترک بوده اند فارس زبانها و زبان فارسی را دشمن خود نمیدانم کردها و کرد زبانان، بلوچ ها و لرها و عرب ها را دشمن خود نمی دانم،  بلکه دشمن من نظام ولایی و حکومت جمهوری اسلامی است، دشمن من دسته بندی های خودی و غیر خودی است دشمن من تبعیضی است که تا چشم باز کرده ام شاهد آن بوده ام، ظلمی که نه تنها به منه ترک زبان بلکه به فارس زبانان، به کرد زبانان و بلوچ و لر و عرب زبانان نیز روا داشته شده. دشمن من کشور ایران، فارس زبانها و زبان فارسی نیستد دشمن من کسانی هستند که میخواند به بهانه  قومیت و زبان مادری من را از داشتن کشوری با جمعیت 80 میلیونی،  از داشتن هم میهنانی با زبانها و فرهنگهای مختلف از داشتن ثروتهای پیدا و پنهان و نهفته در سراسر این کشور محروم کنند.

 دشمن من کسانی هستند که میخواهند با کشیدن مرز و حدود من را به یک منطقه خاص به یک زبان خاص و یه فرهنگ خاص محدود کنند!

در بیانیه اعلام شده از واژه مليتهای (فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن) استفاده شده است.

ما در ایران چیزی به نام ملتها نداریم بلکه آنچه  در ایران وجود دارد اقوام هستند(قوم ترک- قوم فارس- قوم لر- قوم بلوچ -قوم عرب- قوم کرد) که همگی تشکیل دهند  ملت ایران هستند.

اگر در داخل مرزهای ایران کسی تحت عنوان ملت  ترک وجود داد پس اینان همان آذربایجانی ها وترکیه ای ها هستند که باید در اسرع وقت کشور را ترک کنند!اگر در داخل مرزهای ایران عده ای نام خود را ملت عرب گذاشته اند جای آنها نه در داخل مرزهای ایران که در خارج از محدوده جغرافیایی ایران و  در کشورهای عضو  اتحادیه عرب می باشد. همگی ما با هم یک ملت واحد هستیم که یک کشور واحد را تشکیل داده ایم کشوری متشکل از اقوام  ایرانیِ کُرد،ترک،بلوچ،عرب و فارس.
شاید زبان رسمی کشور فارسی باشد اما ما ملت فارس نیستیم  ما ملت ایران هستیم و هرکسی جز این بگوید خواهان تجزیه کشور است و جایی در این مملکت ندارد.

عدالت در قبال حقوق  اقوام زمانی محقق می شود که در سایه برابری فردی هر شخصی  فارق از قومیت و جنسیت و نژاد و رنگ پوست و زبان، تنها در سایه شایسه سالاری بتواند به مناصب و مقامهای مهم و حساس کشوری برسد یا بتواند در چهار چوب قوانین اقتصادی کشور ثروت قانونی کسب کند.

اگر کسی خود را یک ایرانی نمیداند پس مرحمت کرده به جایی برود که خود را متعلق به انجا میداند!

چون تمام جوانان  این مملکت چه تحصیل کرده و چه  کم سواد و یا بی سواد جدایی از اینکه چه قومیتی دارند با شما همراه نخواهد شد و از آنجایی که میخواهیم در کشوری  دموکراتیک و آزاد زندگی کنیم هیچ قدرتی نمیتواند ما را مجبور به تجزیه و این محدود سازی بکند.

همین سران و نمایندگان احزاب اعتلاف کرده مزوران اجنبی هستند  که سعی دارند با جریه دار کردن احساسات اقوام  و  با پیش کشیدن بحث زبان مادری و فرهنگ قومی، اقوام ایران  را به جان هم بیاندازند و من به شما قول می دهم تنها چیزی که برایشان مهم نیست آینده و سعادت مردم به قول خودشان اقوام اتنیکی است.

ما مردم کشور ایران (ترکها – کردها- بلوچ ها،فارس ها و  عربها )سالها با این نظام استبدادی و دیکتاتوری آخوندی زندگی کردیم و اگر این رژیم میتوانست نیازها وخواسته های مادی  و مالی تمام مردم کشور ایران را بدون تبعیض برآورده کندبه شما قول می دهم سالها و قرنها میتوانست بر این کشور حکومت کند و هیچ کدام از این احزاب  حتی نمیتوانستند 10 نفر طرفدار و هوادار در کنار خود جمع کنند!

 حال از شما نمایندگان احزاب جدایی طلب سوال می کنم آیا فکر می کنید در فردای براندازی نظام بر فرض  که   توانستید خاک آذربایجان و مناطق ترک نشین را از کشور ایران جدا کنید آیافکر کرده اید که اگر در ادامه  نتوانید خواسته های مادی و مالی قوم خود را برآورده کنید همین قوم چه بلایی بر سر شما می اورند؟ فکر کرده اید که آیا در آن زمان دیگر زبان مادری و فرهنگ ترک برای این مردمان گرسنه و خواستار رفاه مهم خواهد بود؟ نه! شمایی که خود را به اصطلاح نماینده اقوام ترک میدانید نه به این مهم توجه دارید و نه باریتان اهمیتی دارد. تنها چیزی که به آن علاقه مند هستید راضی کردن اربابانتان در خارج از مرزهای این کشور و یا شاید اربابان اصلاح طلبتان در داخل کشور  است!

من نمیدانم چه کسی شما را نماینده قوم ترک و یا اقوام خودتان  کرده است! من نمیدانم به چه حقی شما خود را ناجی قوم ترک یا کرد و یا بلوچ و عرب  میدانید و از جانب تک تک مردمان این سرزمین جلو افتاده و سعی دارید حقوق این اقوام را زنده کنید  و ما را به حق و حقوقمان برسانید!

شما ها دارید مردم ایران را تبدیل  به زندانی هایی میکنید که تقصیر آنها چیزی جز تفاوت فرهنگ و تفاوت زبان مادری نیست! و شما فکر می کنید چون زبان متفاوتی دارند باید جدا از هم باشند و به صورت خودگردان و مستقل و ایزوله  اداره شوند تا زبان و غرور و عِرق قومیشان حفظ شود.نخیر! زمان تقسیم بندی های  قرون وسطایی که در آن  مردمان به صورت قبیله ای زندگی میکردند  به سر امده و حتی قبیله ها نیز امروزه به هم  می پیوندند حال آن که ایران از ابتدا گسترده ویکپارچه بوده.

این  احزاب جدایی طلب و  فدرال خواه ظاهرا فراموش کرده اند که روزگاری مردم آلمان شرقی و غربی دیوار برلین را فرو ریختند تا که هیچ مرزی بین  آنها نباشد و اینک اینها در پی کشیدن  دیوار بین اقوام ایرانی هستند!

و حال یک عده ای که خود را نمایندگان اقوام می نامند پیدا شده و برای خودشان میبرند و میدوزند و گویی که اقوام ارث پدری اینان هستند از جانب مردم سخن گفته، تفکرات تفرقه آمیز در گوش ها زمزمه می کنند با پر رویی تمام ابراز وجود و حاکمیت می کنند!

این خط کشی بین اقوام بسیار شبیه به خط کشیی است که حکومت جمهوری اسلامی  طی این 40سال حکومت نکبتبارش انجام میداده  و همانگونه که نظام  مردمان را به (مسلمان - غیر مسلمان ) (شیعه - سنی  (زن -  مرد)  (خودی - غیر خودی)  تقسیم می کند، همفکران و طرفداران این احزاب اتنیکی نیز  همانند نظام آخوندی اعتقاد شدیدی به خودی  و غیر خودی دارند با این تفاوت جزئی که این خودی و غیر خودی در نظام آخوندی ایدئولوژک تر بوده ولی در باور این احزاب کمونسیمی تقسیم بندی خودی و غیر خودی، زبانی و قومی  می باشد که بوی فاشیزم و نژادپرستی میدهد!

به خوبی میدانیم که  جمهوری اسلامی طی این 40سال همیشه برای بقای خود نیازمند یک دشمن فرضی ونیازمند شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل بوده و هست ، این احزاب و نمایندگان آن نیز برای بقای خود و رسیدن به خواسته های خود نیاز به چنین دستمایه ای دارند تا با ایجاد اختلاف و دودستگی میان اقوام دکان خیش را رونق ببخشند!

فراموش نکنیم که فلسفه وجودی این احزاب و نمایندگان آن  و ادامه فعالیت و حضورشان در صحنه ی سیاسی در قالب خواست فدرالیسم  ادامه می یابد و اگر روزی در ایران هیچ تبعیضی بین اقوام وجو نداشته باشد،خواست فدرالیسم و نیز این  افراد دیگر وجود خارجی نخواهند داشت  و به خودی خود از صحنه سیاسی حذف خواهند شد.

پس سعی میکنن هیچ گاه تفاهم و هم سویی بین اقوام و مردمانی که همه از یک ملت هستند به وجود نیاید و به این اختلافات دامن می زنند!

برای سیاستمداران و  رجل سیاسی که چندین و چند سال یا حتی تمام عمر خود را در کشورهای خارجی گذرانده و با سیستم های حکومتی متفاوت از جمله فدرالی زندگی کرده اند شاید سخن گفتن  از فدرالیسم و حکومتهای فدرال یک بحث ساده و عادی (حکومتی- سیاسی) باشد ولی برای من و تمام جوانان این کشور  که سالها در یک ایران یکپارچه زیسته ایم حتی  بیان واژه فدرالیسم که تداعی کننده جدایی طلبی  و تکه تکه شدن کشورم است احساس خشم و عصبانیت شدیدی را بی می انگیزد!

 ولی اشتباه نکنید،  این خشم و عصبانیت  از تمامیت خواهی من سرچشمه نمی گیرد بلکه از درسهایی که از تاریخ گرفته ام  نشات می گیرد! از خواندن خیانتهایی که در طول قرنها در حق مردم کشورم تحت عنوان عهد نامه گلستان و ترکمن چای که به تکه تکه شدن و جدایی (قفقاز، ارمنستان،گرجستان،آذربایجان و قسمتی از خاک ترکیه و کوه های آرارات) از خاک ایران شده،  از  تجزیه بحرین ازخاک  ایران و یا حتی ادعای  امارات متحده  عربی بر سر مالکیت جزایر ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک  نشات گرفته است.

این سخنان از تمامیت خواهی من نشات نگرفته است بلکه از نفرت و انزجارم از تجزیه طلبان ونوکران  روسیه و اسرائیل ،عربستان  و سایر کفتاران  منطقه  نشات گرفته است! که همگی دشمنان خاک ایران هستند.

بریدن گوش، شکافتن شکم و تکه تکه کردن این  سرزمین آرزویی است که همه لاشخورهای  منطقه و مزدوران انها به گور خواهند برد.چون مردم ایران همیشه نسبت  به دو مورد حساسیت خیلی زیادی داشته اند یکی تجاوز به مرزهای میهن توسط دشمن خارجی و دیگری  تمامیت عرضی و تجزیه کشور است و  هر حزب و گروهی در پی این دو باشند سیلی محکمی خواهند خورد و آینده ای در سپهر سیاسی کشور نخواهد داشت.

بیانیه این احزاب آمده:

 "هويت و حقوق ملی - دموکراتيک اين مردمان پذيرفته و حق تعيين سرنوشتشان به رسميت شناخته شود.

تحکيم پايه های دموکراسی در کشور و تدوام همزيستی تاريخی مولفه های آن ايجاب می کند که حقوق برابر مليت های ايران و حقوق ـ ملی دموکراتيک مليت ها و اقوام ساکن ايران واحد، دموکراتيک و غير متمرکز در عرصه های ملی، سياسی، اقتصادی و اجتماعی، تامين و تضمين گردد."

به طور کاملا شفاف و واضح مراد از این چند سطر  این است که من هر وقت دلم خواست و منافع ام  ایجاب کرد سرزمینم و منابعش را برداشته و میروم!

مانند اینکه در داخل یک کشتی بادی دیده بان کشتی بگوید بادبان مال من است و هروقت دلم خواست میتوانم برش دارم و بروم!

ایران کشوری نسیت که هرکسی سهم خود را به دندان گرفته و به  گوشه ای بخزد و سهمی که تا دیروز متعلق به همه مردم ایران بوده را تنهایی بخورد!

نفت و گاز  ایران متعلق به کرد، ترک، فارس، عرب،لر،بلوچ ترکمن و همه ملت ایران است.

آب و خاک و منابع زیرزمینی و معدنی کشور ایران متعلق به همه مردم ایران است.

آذربایجان،سیستان و بلوچستان،اهواز و خوزستان، خراسان کردستان همگی متعلق به مردم و ملت ایران هستند.

فرد به فرد کسانی که در چهارچوب مرزی کشور ایران به دنیا آمده و زندگی میکنند از لحاض بین المللی یک ایرانی شناخته می شوندو یک ایرانی هستند!

ما در کشور ایران یک ملت هستیم  با اقوام متعدد که از ابتدا با هم یکپارچه بوده ایم و چیزی به عنوان ملتها در داخل ایران معنایی نداشته وندارد و اگر کسی خودرا از ملت ایران نمیداند پس مرحمت کرده و زحمت را کم کند!

این که نظام جهوری اسلامی طی این 40سال به مردم و اقوام ایرانی ظلم کرده است که دلیل نمی شود فردای براندازی حکومت آینده نیز همان رویه را دنبال کند

اما تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی پابرجا است  نه کُرد به حقش می رشد نه ترک، نر عرب، نه بلوچ،نه  لر و نه فارس!

حق وحقوق ما ملت ایران تنها درزیر پرچم سه رنگ شیرو خورشید و در سایه سکولار دموکراسی، بیانیه حقوق بشر و شایسته سالاری و به دور از تعصبات (قومی زبانی، جنسیتی و عقیدتی) محقق می شود  و ضامن حفظ حقوق هر کسی در ایران آینده، قانون اساسی است نه حکومت فدرال، نه تجزیه طلبی!

به امید آزادی کشور، زنده باد ایران زنده باد ایرانی.

بازگشت به خانه