تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
16 فروردين ماه 1398 ـ 4 آوريل 2019 |
|
نقش نظام سیاسی درنظام اقتصادی و اجتماعی ايران
امیر رزاقی*
عملکرد نظام سیاسی هر کشوری درتوسعه یا عدم توسعه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی ... آن کشور تاثیربسزایی دارد ؛ ازکنترل و کاهش ناهنجاريها، نابرابریها، ایجاد و گسترش عدالت اجتماعی، رشد و توسعه متوازن اقتصادی، فقر زدایی تا جلوگیری از انحطاط اخلاقي و ... موثر میباشد، چنانچه نظام سیاسی نقش و عملکرد ضعیف و ناکارآمدی داشته باشد سبب عقب ماندگی و بوجود آمدن مشکلات، مسائل، پدیده هایی نابهنجار، بحرانها و آسیبهای متعدد در تمامی نهادها و ارکان کشور میگردد.
نظام سیاسی یک کشور در نحوه و چگونگی کنش شهروندان آن کشور در مواجه با پدیدهها نیز نقش بسزایی ایفاء مینماید؛ تمامی جوامع انسانی دارای پتانسیل و ظرفیت جدال و خوی ستیزه جویی هستند، بیتوجهی کاربدستان نظام سیاسی به سرمایههای انسانی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... نقش بسیار موثری در به فعلیت درآوردن این پتانسیل انسانی دارد، وضعیت نابسامان اقتصادی وجود نابرابری، توزیع نامناسب ثروت ومنابع، کمبود و گرانی کالا، دستیابی نامناسب به نیازهای زیستی، نابسامانی اجتماعی، نبود عدالت اجتماعی و... تاثیرات بسیاری دربه فعلیت در آمدن خوی ستیزه گرانه انسانی دارد و در چنین شرایطی همدلی و همراهی افراد جامعه با یکدیگرکمرنگ میشود و کنش افراد خودخواهانه و ستیزه جویانه میگردد.
در ایران به جهت عملکرد نظام سیاسی شاهد مسائل و بحرانهایی در تمامی نهادها و حوزهها هستیم، در حوزه اقتصاد به جهت عملکرد بسیار بد و وجود رانت و فساد گسترده نظام اقتصادی کشور عملا در حال جان دادن است؛ قدرت مالی و درآمدی قشرهای وسیعی از جامعه کاهش یافته و بالطبع قدرت خرید و میزان دسترسی مردم به برخی کالاها و خدمات کم شده و فقر به سرعت در حال گسترش است، دسترسی به امکانات بهداشتی و درمانی سختتر و کیفیت خدمات بدتر شده است، سلامتی جسمی و روانی جامعه در خطر قرار گرفته و آسیبهای اجتماعی در حال افزایش است، بر اساس پژوهشهای انجام شده بین کاهش درآمد افراد جامعه و توانایی اقتصادی خانواده با افزایش جرم و آسیبهای اجتماعی همبستگی مستقیم و منفی وجود دارد بدین معنی که هر چه درآمد و توان اقتصادی جامعه کاهش پیدا کند آسیبهای اجتماعی افزایش مییابد، افزایش آسیبهای اجتماعی چون خشونت، قتل، سرقت، اختلافات خانوادگی، بزهکاری، فحشا، تکدیگری، فساد اداری و مالی و ... .
امروز در ایران بحران اقتصادی و مالی سبب تغییراتی در طبقات اقتصادی جامعه شده است، بخشی از طبقه متوسط به طبقه پایین اقتصادی (دهک های پایین ) جامعه سقوط کردهاند، همچنین سلامتی و زیست بخشی از اقشار جامعه چون معلولین، بیماران، سالخوردگان و... در معرض خطر قرار گرفته است.
فشار اقتصادی علاوه بر تاثیر بر رفاه عینی شهروندان بر رفاه ذهنی آنان نیز تاثیر بسیاری گذارده ، سبب کاهش احساس کامیابی، خوشبختی،امنیت خاطر ... و از بین رفتن و یا به فراموشی سپرده شدن بسیاری از ارزشهای اخلاقی در جامعه گردیده است، فشار اقتصادی آستانه تحمل افراد جامعه را کاهش و احساس محرومیت نسبی، بی نشاطی و نا امیدی اجتماعی را افزایش داده که در پی آن سبب کاهش احساس رضایت افراد جامعه از کیفیت زندگیشان شده و جامعه احساس نگرانی زیادی در مورد آینده و وضعیت شغلی و مالی و ارزشهای اخلاقی خود پیدا کرده است.
وضعیت نابسامان امروز کشور فاصله و شکاف بین مردم و نظام سیاسی را بسیار زیاد نموده و سبب نارضایتی عمومی در حد وسیع گردیده است. جدایی و زوال رابطه بین مردم و حکومت باعث بوجود آمدن بیگانگی و بیتفاوتی سیاسی در مردم شده و زمینه ساز بسیاری از کشمکش ها و خشونتها گردیده است، در جامعه امروز ایران به وضوح میتوان شاهد بی اعتماد به نظام سیاسی کشور و عدم مشارکت مردم و کاهش سرمایه اجتماعی بود، با کاهش سرمایه اجتماعی مناسبات اقتصادی و اجتماعی پر هزینه میشود و رفتارهای غیرقابل پیش بینی افزایش مییابد.
امروز بی اعتمادی به نظام سیاسی کشور و وجود معضلات و مشکلات متعدد اجتماعی، اقتصادی و... اثر منفی بر پایبندی جامعه به قانون و قانونمندی گذارده است. ارزشهای اجتماعی و اخلاقی صدمه دیده، شهروندان به زیست مسئولانه بیتوجه و گرایش به وندالیسم افزایش یافته است، همچنین کنش افراد خودخواهانه و معطوف به خود فردی شده است، از نتایج آن میتوان به برخی ناهنجاری هایی چون تضیع حقوق شهروندی توسط یکدیگر، عدم رعایت قوانین، تخریب محیط زیست و... اشاره نمود.
امروز جامعه ایران باید نسبت به سرنوشت خود و برای رهایی از مسائل و بحرانهای متعددی که گریبانگیرش شده است کنشمندباشد، باید همدلی، همیاری، کنشی عقلانی و مسئولانه داشته باشد، رابطه ساختارها وکنشهای اجتماعی یک رابطه دوطرفه است است، کنشها باعث تغییر ساختارها و ساختارها نیز کنشهای اجتماعی را شکل میدهند. جامعه باید به این خود باوری برسد که با خواست و به فعلیت درآوردن توان خود میتواند در ساختارها معیوب تغییر ایجاد نماید و بهروزی و سعادتمندی خود را رقم بزند.
* جامعه شناس و پژوهشگر