تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
6 ارديبهشت ماه 1398 ـ 26 آوريل 2019 |
|
نامه ای از سر دلسوزی و مشفقانه
نويسنده: رضا - تماشاگر برنامهء «رمز پيروزی»
* توضيح پايگاه جنبش سکولار دموکراسی ايران: از يک ماه قبل از برگزاری کنگره ششم سکولار دموکرات های ايران در 22 و 23 سپتامبر 2018 در شهر فرانکفورت، تلويزيون کانال يک به مديريت آقای شهرام همايون يک ساعت برنامه را در اختيار جنبش سکولار دموکراسی ايران و «مهستان» آن نهاد و جنبش نيز از آقای حسن اعتمادی خواست تا اين برنامه را، در راستای تبليغ ضرورت ايجاد يک آلترناتيو سکولار دموکرات در برابر حکومت اسلامی، در دفتر فنی مهستان تهيه و اجرا کنند. آقای اعتمادی در همان اولين برنامه اعلام داشتند که «رمز پيروزی» برنامه ای مستقل است. سپس، هنگامی که، در پی چند تجربه شکست خورده در رستای ائتلاف نيروها، تصميم گرفته شد که جنبش و مهستان آن به دنبال ايجاد ائتلافی متشکل از «همه با هم» نبوده و در راستای ايجاد يک «آلترناتيو سکولار دموکرات» (با مرزبندی مشخص با مذهبيون، مجاهدين، استبداد خواهان، تجزيه طلبان و کمونيست ها) کوشش کنند ايشان از عضويت در جنبش و مهستان آن، و نيز حزب سکولار دموکرات ايرانيان، استعفاء داده، نوشته روی برنامه مبنی بر اینکه برنامه در دفتر فنی مهستان توليد می شود را از آغاز و انجام «رمز پيروزی» حذف کرده، و برنامه را به تبليغ ضرورت ائتلاف همه با هم اپوزيسيون احتصاص دادند. متأسفانه نامه ای که می خوانيد، به قلم نويسنده ای «رضا» نام و خطاب به آقای اعتمادی، بدون لحاظ کردن مطالب بالا، نوشته شده و از جنبش نيز خواسته شده است تا آن را منتشر کند. ما با اعلام اينکه مدت ها است برنامه «رمز پيروزی» ربطی به جنبش و مهستان آن ندارد، و بخصوص سياست مهستان در تضاد با سياستی است که اکنون در اين برنامه تبليغ می شود، اين نامه را منتشر می کنم و در عين حال هر آن واکنش منطقی و مودبانه به آن را نيز منتشر خواهيم کرد.
*****
جناب اعتمادی عزیز
با درود فراوان
مدتی است که در صدد بودم چند سطری در ارتباط با برنامه رمز پیروزی برایتان بنویسم ولی هرگاه قلم برداشتم فکر کردم آنچه را باید می گفتم در نامه قبلی به تلویح گفته ام و از نوشتن منصرف می شدم، ولی برنامه 28 فروردین، که بازپخش برنامه قبلی «رمز پيروزی» بود، برآنم داشت که مشفقانه مواردی را خاطر نشان کنم. ولی مسایل گذشته بقدری متنوع شده بود که به سختی توانستم دسته بندی مختصری کرده و از آن میان به آنچه بنظرم مهمتر می آمد اشاره کنم، هرچند من را راضی نکرد،به این دلیل که نمی شود در این اندک به تمامی آنچه در این چند ماه گذشته پرداخت. پس آنچه در پی خواهد آمد در واقع تاکیدی است بر بخشی از نامه قبلی البته مرتبط با برنامه های چند ماه گذشته شما.
ابتدا می روم سراغ برنامه یاد شده شما. در آن برنامه پيشنهاد کرديد که (نقل به مضمون): «پول های بلوکه شده ی ایران در غرب در اختیار یک نهاد بین المللی قرار گیرد تا به اتفاق نمایندگان گروه ها و سازمان های سیاسی و تشکیل یک شورا در مرکز (شاید منظورتان تهران باشد) به بازسازی مناطق سیل زده اقدام شود». باور کنید فکر کردم اتفاق خاصی در کشور افتاده که من بی خبرم، و اکنون این سوال برایم پیش آمده که آیا هنوز به اصلاح ناپذیر بودن حکومت شک داریم؟آیا این پیشنهاد همین مسئله را به ذهن بیننده القا نمی کند؟ آیا فکر می کنیم حکومت اسلامی منتظر طرح چنین پیشنهاداتی نشسته است؟
پرسش بعدی این است که آیا اتفاق نظری در بین اپوزیسیون شکل گرفته که انتظار داریم در یک چنین برنامه مشترکی همکاری کنند؟ اگر چنین است باید خوشحال بود که آنچه درچهل سال گذشته به دنبال آن بودیم (بدیل حکومت اسلامی) شکل گرفته. باور کنید انتظار نداشتم کسی که 45 سال سابقه ی مبارزاتی در کارنامه ی خود دارد چنین برنامه ی نپخته ای را پیشنهاد کند.
موضوع بعدی که از یافتن پاسخش عاجزم این است که شما مکرر از واژه ی "اتحاد" صحبت می کنید در حالی که مخالفین حکومت اسلامی هنوز بر سر مسئله ائتلاف مشکل دارند، حتی سازمان ها و گروه های همسو با احتیاط بر سر یک میز می نشینند. بگذارید به نمونه ای مشخص اشاره کنم، و آن عدم امکان همراهی شما با جنبش سکولار دموکراسی ایران و مهستان آن، پس از هفت سال کار تشکیلاتی است. ببینید، شما بر موضوعی پای می فشارید (اتحاد یا ائتلاف) که خود نتوانستید به آن جامه عمل بپوشانید. البته این را هم بگویم که این نمونه به معنای تایید مهستان و یا احیانا رد نظر شما نیست بلکه فقط به آن اشاره کردم تا بگویم امکان اتحاد بزرگ نه شدنی است و نه منطقی، آن هم با گروه ها و سازمان هایی که دارای شناسنامه مشخصی نیستند؛ ضمن اینکه شما چگونه می خواهید که از منتها الیه چپ تا منتها الیه راست را بر سر یک میز بنشانید در حالیکه با اکثر نحله های فکری صحبت کرده اید و آنها تلویحا این اتحاد را ناممکن یا بسیار سخت دانسته اند.
شما در برنامه ای دیگر گفتید (نقل به مضمون) که خانم رجوی با شاهزاده رضا پهلوی با هم بنشینند و برای از میان برداشتن ملایان فکری بکنند. جناب اعتمادی عزیز، مجاهدین برای خود دولت تشکیل داده اند و هیچ خدایی را بندگی نمی کنند و دلیل اين سخن هم اینکه، با توجه به دعوت شما برای شرکت در همین برنامه، حتی حاضر نشدند نماینده ی دست چندم خود را برای صحبت معرفی کنند. (بعنوان جمله ی معترضه یاد آوری می کنم که همچنانکه قبلا بعرض رساندم حکومت اسلامی پول های هنگفتی را صرف اپوزسیون سازی و ایجاد اختلاف بین مخالفین اصلی و جدی خود می کند. مواظب باشیم در این دام گرفتار نشویم).
موضوع دیگری که امکان ائتلاف سراسری اپوزیسیون را، اگر نگویم غیر ممکن حداقل، بسیار سخت کرده اصل حفظ تمامیت ارضی کشور است. من تمامی برنامه های شما را دیده ام و تمامی کسانی که در برنامه ی شما شرکت کردند در حرف به سه اصل حفظ تمامیت ارضی، سکولاریزم و دموکراسی اذعان کرده اند در حالی که در برنامه ای دیگر (میز گرد سیاسی در کانال یک) عکس آنرا طرح کردند.
بگذارید باز نمونه ی آن را یادآوری کنم. در میز گرد سیاسی که با شرکت آقای دوشوکی و حشمت رئیسی و چند نفر دیگر بر گزار شد، وقتی آقای رئیسی در نوبت خود در مورد ایرانگرایی صحبت می کردند آقای دوشوکی بی اعتنا به دیگران با قطع صحبت آقای رئیسی گفتند (نقل به مضمون): "آقای رئیسی بگویید فارسی گرایی". نمی دانم در همین برنامه بود یا برنامه ای دیگر که آقای دوشوکی گفتند: ما در مرکز مطالعات بلوچستان نیم نگاهی هم به بلوچ های پاکستان و افغانستان داریم". اولا ایشان نمی گویند چرا در مرکز مطالعات خود نام سیستان را حذف کرده اند؛ آیا این تقسیم بندی مبنایی بجز شیعه و سنی بودن دارد؟ آیا ایشان خود را نماینده ی بلوچ های کشورهای همجوار نیز می دانند؟ آیا ایشان از زاویه و نگاهی خاص (معنی دار و غیر شفاف) به فدرالیزم تحریف شده ی خود نگاه نمی کنند؟ براستی چرا آقای دوشوکی در مورد ترورهای بلوچستان سکوت می کنند؟
بگذارید همین جا به حضور آقای کاوه آهنگری در برنامه ای دیگر اشاره کنم. ایشان از ابتدا در دو یا سه برنامه ای که من دیدم تمام برنامه را به سخره گرفتند. براستی چگونه می شود هم تمامیت ارضی و دموکراسی را قبول داشت و هم به پیشمرگه های مسلح خود بالید؟ آیا می شود مسلح بر سر میز مذاکره ای نشست که موضوعش دموکراسی است؟ چگونه می شود با تفکری به ائتلاف رسید که ايشان در پلتفرم حزب خود «خودمختاری تا حد جدایی» را مشروع میداند؟ اگر بپذیریم که یکی از سیاست های غرب (اروپا و امریکا با همراهی کشور های منطقه) بالکانیزه کردن خاور میانه بخصوص ایران است (برای بهره مندی از منابع عظیم انرژی) آیا ابزاری بهتر از اختلاف انداختن بین اقوام مختلف ایرانی با بهانه های بظاهر مدرن (فدرالیزم تحریف شده) وجود دارد؟ چگونه می شود با این جریان ها همراهی کرد و به ائتلاف رسید؟ ممکن است این سیاست (تغییر نقشه ی ژئو پلوتیک خاورمیانه) دست بالا را داشته باشد و نتايج اش از اراده ی ما خارج باشد، ولی حداقل می توانیم با عدم ائتلاف و همراهی با این گروه ها که دانسته یا ندانسته همسو با این سیاست حرکت می کنند به آنها مشروعیت ندهیم.
اما موضوع آخر که تقریبا به مواضع خودم مربوط است و آن هم به نامه ی قبلی ام مربوط است که محبت کردید و در برنامه ای آن را خواندید. آنجا فرمودید که «این نامه حامل یک نظریه ی سیاسی است»، که حتما همین طور است و شما به درستی به آن اشاره کردید. من در آنجا تلویحا از یک حکومت متمرکز و مقتدر صحبت کردم و اکنون نیز همچنان بر آن تاکید دارم چون در شرایط فعلی چنین حکومتی می تواند تمامیت ارضی کشور را تامین کند؛ ولی مایلم برای رفع ابهام در مورد آن توضیح بیشتری بدهم، و آن اینکه این جانبداری به معنی نادیده گرفتن حق طبیعی اقوام محترم ایرانی در مشارکت برای مديريت امور منطقه و آینده خود در قالب یک کشور یک پارچه نیست و مجریان قانون مانند استانداران، فرمانداران، مدیران کل و دیگر کارمندان الزاما از میان مردم محلی انتخاب خواهند شد؛ ضمن اینکه هر منطقه (استان)به تناسب جمعیت (یا محرومیت) باید سناتورهای خود را در سنا و همچنین در مجلس شورای ملی داشته باشند تا در سیاستگذاری و تصمیم های کلان از حقوق آنها دفاع کنند. (البته این بدیهیات پیش شرط دموکراسی است ولی با فدرالیزم تحریف شده که مبتنی بر قوم و قبیله گرایی است فاصله زیادی دارد).
بدیهی است که باید تمامی آنچه برای اداره یک کشور لازم است بدون هرگونه ابهامی در قانون اساسی بعنوان میثاق ملی که که توسط حقوقدانان با مشارکت نمایندگان واقعی تمام اقوام محترم تدوین خواهد شد آورده شود.
اما آنچه بعنوان جمع بندی نظرم در ارتباط با برنامه رمز پیروزی باید عرض کنم این است که: اگر وقت و امکانات و توان و تلاش خود را بجای نزدیک کردن و اتحاد «همه»ی اپوزیسیون با هر نحله فکری - که نشدنی است (حداقل در حال حاضر) - صرف ائتلاف جریان های همسو کنیم تا دو سه جریان فکری شکل بگیرد مثلا سه ائتلاف بزرگ جداگانه: (مثل ائتلاف نیروهای چپ،میانه و راست) اين کار هم مؤثرتر است و هم متعاقب آن امکان برقرای دیالوگ بین آنها آسان تر خواهد شد.
در پایان برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم و همچنان بیننده برنامه شما خواهم بود و بار دیگر تاکید می کنم که آنچه بر قلمم رفت از سر دلسوزی و مشفقانه بود و امیدوارم شما را نرنجانده باشم و توانسته باشم بعنوان یک مخاطب صادقانه آنچه را در جهت بهبود کیفت برنامه شماست بر زبان بیاورم.
ضمنا به این دلیل که در اینجا مخاطب من تنها شما نیستید بلکه در این جا جنبش سکولار دموکراسی ایران و مهستان آن را نیز در مورد برنامهء رمز پيروزی دخیل می دانم، رونوشتی از این نوشته را برای آنها ارسال خواهم کرد تا به سهم خود پاسخ دهند.
پایدار باشید
رضا
رونوشت:جنبش سکولار دموکراسی ایران و مهستان آن
با حک و اصلاح و ویرایش ادبی