تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
13 ارديبهشت ماه 1398 ـ 3 مه 2019 |
|
«شاخه زیتون» بیخریدار!
رضا تقی زاده
هدف اصلی ماموریت یک هفتهای محمدجواد ظریف در نیویورک، که ظاهرا برای شرکت در کنفرانس صلح ماندگار انجام شد، به راه انداختن کارزار تبلیغاتی در رسانههای پرمخاطب آمریکایی به منظور نشان دادن حسن نیت تهران از یک سو و از سوی دیگر نمایش آمادگی برای توسل به «راهکارهای متفاوت» در صورت تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران بود؛ مقصدی که بنا بر شواهد، از دسترس وزیر خارجه تهران دور ماند.
ظریف که از زمان به کار گرفتن لابیگرهای ایرانیـآمریکایی در جریان مذاکرات اتمی با گروه موسوم به 1+5 تجارب تازهای در زمینه تاثیر تبلیغات رسانهای در سیاستگذاریها اندوخته است، شاید انتظار داشت که موفقیت ابتکار سیاسیاش در نیویورک بتواند تا حدودی جایگاه تضعیفشده وزارت خارجه در تصمیمگیریهای کلان حکومت اسلامی تهران را تقویت کند.
از زمان اعلام خروج آمریکا از توافق اتمی (برجام)، نقش وزیر خارجه و وزارتخانهاش در روند تدوین و اجرای سیاستهای برونمرزی جمهوری اسلامی بهنحوی محسوس تضعیف شده است، بهطوریکه در واکنش به آن، و پس از کنار گذاشته شدن از تدارک سفر بشار اسد به تهران و شرکت در مذاکرات، او خود را ناگزیر به کنارهگیری از دولت و استعفا دید، ظاهرا بیاعتنا به این قاعده ننوشته که در حکومتهای اقتدارگرا کنارهگیریِ مقامات ارشد مجاز نیست.
فرصت تازه برای ورود به صحنه
متعاقب اقدام دولت آمریکا به قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست تروریستهای خارجی و همچنین لغو معافیتهای خریداران نفت ایران، محمدجواد ظریف فرصت تازهای یافت تا با نمایش ظرفیتهایش برای ورود به «جنگ نرم» با دولت ترامپ، عرصهای که محمدعلی جعفری بعد از کنار گذاشته شدن از فرماندهی سپاه پاسداران و رفتن به «قرارگاه بقیهالله» اداره آن را عهدهدار شده است، حاکمیت اسلامی را به انجام ماموریتش در نیویورک قانع سازد.
نتیجه مورد انتظار ظریف از سفر به نیویورک، تاثیرگذاری بر افکار عمومی از طریق مصاحبه با شبکههای خبری آمریکایی و احتمالا فراهم آوردن مجالی برای برقراری تماس با نمایندگان دولت ترامپ بود.
روابط عمومی از راه خندهرویی و خوشگویی ظاهرا نقطه قوت محمدجواد ظریف بهعنوان دیپلمات حرفهای و باتجربه به شمار میرود و نیویورک شهرآشنای اوست.
با این پیشزمینه و تصورات شخصی و عمومی، وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران و هیات نمایندگی ایران در نیویورک، مستقر در مقر سازمان ملل متحد، پیش از سفر دیپلمات ارشد تهران برایش چند مصاحبه با شبکههای تلویزیونی آمریکایی برنامهریزی کردند که در راس آنها گفتوگو با کریس والاس (Chris Wallace) و شبکه تلویزیونی راستگرای فاکس نیوز و همچنین برنامه «رویارویی با مردم» (Face the Nation) در شبکه سیبیاس قرار داشت.
انتخاب فاکس نیوز برای گفتوگو گزینهای سوالبرانگیز مینمود، ولی ظریف ظاهرا به این نتیجه رسیده بود که با رفتن به شبکه فاکس نیوز میتواند به پشت خاکریز حریف نفوذ کند و نقطه قوت او را هدف قرار دهد، تصوری که در عمل به نتیجهای متفاوت منتهی شد، مانند گفتوگوی طولانیاش با مارگارت برنان (Margaret Brennan) از شبکه سیبیاس!
مبادله زندانیان و گروه B4
شاهبیت طرح تبلیغاتی پرهزینه ظریف در نیویورک (از تهیه هدایای گرانقیمت برای نمایندگان رسانهها گرفته تا خرید وقت از شبکههای خبری، پرواز با هواپیمای اختصاصی، هیات همراه پرتعداد، اقامت طولانی همراهان در هتلهای گرانقیمت نیویورک و هزینه ارزی ماموریت خارج از کشورشان...) برای تاثیرگذاری بر رسانهها و افکار عمومی آمریکا مطرح کردن پیشنهاد «مبادله زندانیان سیاسی» و به این بهانه یافتن مجالی ظاهرا توجیهپذیر برای آغاز مذاکرات سیاسی با نمایندگان دولت ترامپ بود.
نحوه پیشرفت پرسش و پاسخ ظریف و مارگارت برنان، با وجود آنکه به نظر میرسید پیرامون طرح دستکم موضوع مبادله زندانیان سیاسی توافق قبلی صورت گرفته است، به نحوی بود که وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران نه تنها هرگز فرصت استفاده از لبخند مشهور خود را نیافت، بلکه بارها به تناقضگویی افتاد، ناچار شد مسئولیت و سلب اختیارش برای مداخله در امور قضایی را بپذیرد و در توجیه دلیل نگهداری یک محبوس خانگی سالخورده، باقر نمازی، و محروم ماندنش از حق درمان در خارج از ایران به لکنت افتاد.
در پایان مصاحبه با برنان، ظریف حکومت ایران را در چشم بینندگان شبکه سیبیاس بار دیگر رژیمی گروگانگیر ترسیم کرد که از دستگیری و شکار دوتابعیتیها بهعنوان ابزار باجخواهی استفاده میکند.
در گفتوگو با فاکس نیوز و کریس والاس، فرزند مایک والاس، خبرخوان مشهور شبکه تلویزیونی سیبیاس، ماجرای چهره خشک مهمان و پرسشهای انتقادی همراه با ایراد اتهام از سوی میزبان و پاسخهای متزلزل مهمان تکرار شد.
در گفتوگو با کریس والاس و طرح موضوع جوان آمریکایی زندانی در کره شمالی، اتو وارمبیر، ظریف آشکارا تهران را بهعنوان گروگانگیری باجخواه در کنار پیونگیانگ قرار داد.
اتو وارمبیر، دانشجویی که در کره شمالی گرفتار شده بود، بعد از آزادی در ۱۳ ژوئن ۲۰۱۷، درحالیکه آسیب مغزی دیده بود و زندگی گیاهی داشت، به سینسیناتی ایالت اوهایو بازگردانده شد و اندکی بعد، در سن 22 سالگی جان خود را از دست داد.
ظریف پیش از عزیمت به نیویورک، ظاهرا به فرمول تبلیغاتیای علاقهمند شده بود که میتواند نتیجه مشورت او با مشاوران تبلیغاتی برای تاثیرگذاری حداکثری بر بینندگان باشد: «توطئه گروه B4 برای وادار ساختن دولت ترامپ به اتخاذ تصمیم وارد شدن به جنگ علیه ایران.»
در توضیح اعضای گروه، ظریف از جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، و محمد بنزاید، ولیعهد ابوظبی، نام برد.
برنامه سیاسی کریس والاس در تلویزیون فاکس نیوز هفتهای یک بار روزهای یکشنبه پخش میشود و معمولا به وضعیت سیاسی جاری میپردازد.
فاکس نیوز پیش از پخش برنامه یکشنبه شب که بعد از ورود ظریف به تهران پخش شد، به دلیل اتهاماتی که ظریف متوجه جان بولتون و سه شخصیت سیاسی دیگر جهان ساخته بود، گفتوگوی جداگانهای با مشاور امنیت ملی کاخ سفید ترتیب داد و پخش کرد، که طی آن بولتون مجال یافت بار دیگر، ضمن دفاع از سیاستهای دولت ترامپ در قبال ایران، ظریف را به تبلیغ دروغ متهم کند.
در همین بخش از گفتوگو با فاکس نیوز، جان بولتون فرصت یافت تاکید کند که دولت ترامپ بدون پرداخت غرامت، تاکنون موفق شده است 20 آمریکایی زندانی در خارج از کشور را آزاد کند و به کشور بازگرداند.
ماموریت تبلیغاتیـسیاسی اخیر ظریف، که به نظر میرسد نه در یافتن سرنخ برای تماس با آمریکا به مقصد رسید و نه در زمینه مظلومنمایی جمهوری اسلامی ایران و تعدیل فشارهای خارجی، زمانی صورت گرفت که جو بایدن دموکرات، معاون سابق رییسجمهوری در دوره ریاست جمهوری اوباما، برای رقابتهای انتخاباتی سال 2020 رسما اعلام آمادگی کرد و امید جمهوری اسلامی ایران برای پشت سر گذاشتن بحران کنونی به قدرت رسیدن نمایندهای از حزب دموکرات در کاخ سفید است.
اما پرسش اینجاست: آیا ماموریت ظریف در نیویورک به ریختن آب، هرچند اندک، به آسیاب رقیب ختم نشد؟ پاسخ این پرسش را در سکوت نسبی رسانههای داخلی ایران در این رابطه میتوان جستوجو کرد.