تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
جمهوريت نوری علا در واژه نامهء دهخدا نيست!
ح.ک. - تورنتو
آقای اسماعيل نوری علا، در برنامه شهرام همايون می گويد ما در ميان خودمان با الهام از گفته های «شاهزاده» به اين رسيده ايم که جمهوری را از جمهوريت جدا بکنيم و قانون اساسی بنويسيم که بر اساس جمهوريت باشد(*). او می گويد منظور حکومت جمهوری نيست بلکه جمهوريت با حکومت جمهوری فرق دارد. پس از آنکه مسئله جمهوريت مشخص شد آنگاه کسی که در راس قرار می گيرد؛ مثال کشور آلمان و نمادين بودن رييس جمهور را می زند و می گويد آن شخص می تواند شاه باشد يا رييس جمهور باشد. شما که پای صندوق رفتيد در قالب جمهوريت آن شخص که در راس قرار گرفته را «شاه» يا «رييس جمهور» تصور کنيد آن تصور شماست...
اين آدمک ها انگار گمان برده اند مردم نفهم و بی شعور هستند. جمهور در زبان پارسی بصورت گروه مردم؛ جماعت مردم؛ توده، برگردان می شود و مفهوم آن در قالب «دموکراسی» قرار نمی گيرد، در جایی که «جمهور» بکار برده شود تنها مورد حکومت جمهوری را القا میکند و به فکر می آورد، اين حضرات می خواهند با واژه سازی، قالب «جمهوری» را برای کشور ايران در گونه حکومت با حفظ واژهء «جمهور» بجای قالب «دموکراسی» حکومت جمهوری را جا بياندازند...
جمهوريت واژه ای تازی است واگر سرتاسر اينترنت و کتاب ها را بگرديد چيزی که به ايران و به پارسی مربوط بشود در آن رابطه پيدا نمی کنيد. جمهوريت نام يک روزنامه در کشور ترکيه است.
لغت نامه دهخدا در برابر جمهوريت نوشته است؛ (مصدر جعلی) حکومت جمهوری، رجوع به جمهوری بشود. لغت نامه فارسی عميد مینويسد: اسم مصدر عربی، (سياسی) جمهوری بودن، حکومت جمهوری. فرهنگ معين مينويسد: «جمهوريه» لغت عربی، حکومت جمهوری.
آقای اسماعيل نوری علا در واژه سازی پيشينه زيادی دارد، و در هنر «اغوا» پيشرفته است. اغوا به هر عملی میگويند که سبب انحراف وقبول باطل بشود. سياست بخشی دارد که هنر «اغوا» را آموزش میدهد ولی اغوای سياسی ممکن است در برابر کشور ودولت ها بکار برود و برای حفظ امنيت و تماميت ارضی کشوری پسنديده باشد ولی اغوای سياسی دولت واداره کننده های يک کشور با مردم خودش يا اغوای سياستمداران و دکانداران سياست با مردم کشور نمیتواند پذيرفته باشد. اين کار کلاهبرداری سياسی است. اين کار تقلب و دروغگویی است... در برنامه شهرام همايون هردو کلاهبرداران نمونه میآورند که بارها اين حرف را «شاهزاده» زده است... اما «رضا پهلوی دوم» هرگز اين کاری را که اين دو دلقک برای استقرار نظر خودشان برگردان واژه هایی را که صد ها بلکه هزاران سال است جا افتاده را هم تغيير میدهند و میگويند بياييم ببينيم «پرزيدنت» را چه برگردان بکنيم «شاه» یا «رييس جمهور» اين يک انتخاب سليقه ای است... اين حرف را نوری علا میزند و شهرام همايون آنرا تاييد میکند و آنرا هم به «رضا پهلوی دوم» (شاهزاده رضا پهلوی) نسبت میدهند و بازهم از نام ايشان برای کار اغواگری خودشان سوء استفاده میکنند.
کلاهبرداری در امر سياست در قانون مجازات تعريف ويژه و مجازات تعيين شده ای ندارد، اما کلاهبرداری در تعريف خودش از سوی هرکس و با هر صحنه سازی و تعريف های ناموجه يا همراه با سوء استفاده که باشد يک جرم به حساب می آيد و اگر همراه با اغوا و صحنه سازی برای فريب دادن مردم هم بوده باشد گناه بزرگی است که در هر قانونی و در هرکشوری باشد جرم سنگينی است، گرچه اين اغوا و کلاهبرداری ضرر مالی همراه نداشته باشد ولی همانقدر که مردم را گمراه میکند يک جرم به حساب می آيد.
مردم همواره به نام های بزرگ و سنگين گرايش ويژه ای دارند و وقتی کسی معنی هارا تقلبی به گرده مردم فرو بکند و از هنر اغوا گری وکلاهبرداری استفاده بکند؛ مردم به سادگی گول میخورند. يکی از اسباب های کلاهبرداری همين انتخاب نام و برگردان کردن واژه هایی است که مردم عادی معنی درستی برای آن ندارند.
واژه «جمهوريت» که در برگردان خودش يک واژه غير ايرانی از برگردان يک واژه غير ايرانی ديگر سرچشمه گرفته به معنی «دموکراسی» که در معنی وتعريف (حکومت مردم، بر مردم، توسط مردم) نيست و ابدا نيست، «جمهوريت» را به هرترتيبی بکار ببريد به معنی گرد آمدن گروهی از مردم برای اداره کشور پيدا خواهيد کرد. در قالب جمهوريت کشورهای مستبد و ديکتاتور نمونه های بسياری دارد. خوب دقت کنيد دموکراسی سه بخش دارد؛ که در هر سه بخش خود اداره کشور با نظارت مردم با انتخاب مردم و با نماينده های مردم انجام میشود، در هر بخشی مردم دخالت مستقيم دارند، در صورتيکه در معنی «جمهوريت» اين حکم دموکراسی مستتر نيست... جمهوريت تنها به بخش «گونه حکومت» نگاه میکند.
در سال 2011 استاد شادروان اميرفيض در باره اغواگری های سياسی اسماعيل نوری علا نوشته: «هرنام ونشان کسی ویاشخصیت حقوقی که تغییر پیدامیکند تابع تشریفاتی است که رعایت آن الزامی است مثلا درمورد سازمان ها وآنهاکه بعنوان شخصیت حقوقی فعالیت میکنند صورتجلسه مجمع عمومی برای تغییر نام سازمان لازم است مگراینکه سازمان بصورت دکان وزیرنظر یک نفراداره شود. چنانکه دکان نوری علا درترتیب دادن نام اغوا گرانه به انجام تشریفات لازم اعتنائی نکرده است.»
می بينيم اغواگری های اسماعيل نوری علاء تازگی ندارد.
نوری علا و در کنار او شهرام همايون از هنر «اغواگری» بهره میگيرند همانگونه که برخی در پديدار شدن «جنبش سبز» و «شورای ملی» دست به اين اغواگری زدند و ديروز در قالب «فرشگرد» اينکاررا کردند و امروز در پی جا اندازی «جمهوريت» به معنای ديگری همان جرم را مرتکب میشوند، اين جماعت با استفاده از سادگی و ساده لوحی مردم از هر واژه ای که صد ها بلکه هزاران سال است جا افتاده و معنی خودش را دارد واژه ومعنی تازه میسازند و آزادی و دمکراسی و جمهور و سکولاريسم و غيره را میخواهند به هر قالب فکری که خودشان دارند فرو بکنند. در همين ايميل پايينتر نوشته ای از آقای ک.ر. هست که به اغواگری خامنه ای اشاره دارد که هم بیسوادی خودش را نشان میدهد و هم اغواگری را بيشتر توضيح میدهد. بی اعتنایی مردم به برخی از اين «دلقک» های سياست باز دکاندار به معنی پذيرش نيست اگر فعاليت سياسی همراه با منطق و مطابق با اصول شناخته شده نباشد خطرناک است.
برگرفته از يادداشت آقای ح.ک. در ليست ای ميل شان
****************************************************
توضيح اسماعيل نوری علا: من اين نکات را در گفتگوی شاهزاده رضا پهلوی با آقای مهدی فلاحتی در صدای امريکا از خود ايشان شنيده ام:
https://ir.voanews.com/a/4435479.html
«چه کسی است که با جمهوریت مخالفت داشته باشد؟ من کوچک ترین مخالفتی با جمهوریت ندارم».
و تصور خود از جمهوريت و موقعيت پادشاه در آن را چنين تشريح می کنند:
- «هیچ مقام مسئولی که تصمیم گیر باشد، نمی تواند غیر منتخب باشد... [اين] يعنی پاسخگویی در مقابل انتخاب مردم». «شما مثلاً کاندید می شوید بعنوان رئیس جمهور یا نخست وزیر، رأی می آورید و در مقابل این رأیی که آورده اید پاسخگو هستید». پس، «اگر نهايتاً قرار باشد نظام پادشاهی شکل آیندهء نظام باشد ... نمی تواند هیچ چیزی به غیر از آنچه که شبیه آن را مثلا در سوئد یا در هلند و ژاپن می بینیم باشد»... يعنی: «اگر بگوئید ما می توانیم یک پادشاهی در مملکت داشته باشیم که جزء فرهنگ کشور ما است و می نشیند آن بالا، مثل پادشاه سوئد یا ژاپن یا ملکهء الیزابت، و کاری به سیاست ندارند، یک نفوذی از نظر فکر دارد، ولی قانون اساسی مشخصاً این وظیفه را بعهدهء آن مقام نگذاشته در آن مملکت، آن وقت شاید معنی پیدا کند».