تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

10 خرداد ماه 1398 ـ  31 مه 2019

ملاحظاتی در باب اعتماد مردم به اپوزیسیون

وحید وحیدی تهرانی

مقدمه

در جلسه عمومی مهستان جنبش سکولار دموکرات ها در تاريخ 26 ماه مه 2019، که در سایت یوتیوب هم باز نشر شده است، امر مهم  «اعتماد مردم به آلترناتیو»  از سوی آقای دکتر نوری علا مطرح و به بحث گذاشته شد. هر چند این موضوع در جلسهء یاد شده از دیدگاه فعالان جنبش سکولار دموکراسی ایران بررسی شد اما اهمیت اعتماد مردم به اپوزیسیون ایجاب می کند که این موضوع در سطح عمومی تری هم مورد بحث قرار گیرد. می توان گفت اعتماد مردم به اپوزیسیون برانداز از پیش نیاز های پیروزی در مبارزه برای  استقرار  یک نظام سیاسی دموکراتیک مبتنی بر بیانیهء جهانگستر حقوق بشر به جای نظام سیاسی تمامیت خواه حاکم بر کشور است و جا دارد ابعاد مختلف موضوع بررسی شود. در اینجا نکاتی چند در رابطه با موضوع مهم «اعتماد مردم به آلترناتیو سیاسی» مورد بحث قرار می گیرد.

 

اعتماد سیاسی و جنبه های مختلف آن

اعتماد موضوعی از روابط بین انسان ها است و در جوامع انسانی اعتماد (به شخص، اشخاص، گروه ها و یا سازمان ها) از آنجا ناشی می شود  که شخص بر این باور باشد  که اعمال و گفتار یک فرد دیگر (افراد، گروه ها و سازمان های دیگر) در جهت و منطبق با  علایق و منافع مادی و معنوی او عمل خواهد کرد.

در تعریف اعتماد به این نکته اشاره شده است که  افراد با معتمد قرار دادن افراد حقیقی یا حقوقی (رهبر سیاسی یا حزب در سپهر سیاسی یا یک سازمان یا تشکل دیگر) و اعتماد به آنها در واقع خود را در برابر رفتار و اعمال و موضع گیری های آتی آنها شکننده و  آسیب پذیر می کنند. به همین دلیل نیز مردم به سختی به دیگران اعتماد می کنند؛ چون عملکرد گذشتهء افراد (حقیقی و حقوقی) همواره تعیین کننده رفتار آیندهء آنها نیست و  امکان آن وجود دارد که افراد (يا سازمان ها، گروه ها ...) از اعتماد دیگران به نفع خود سوء استفاده کنند.

واضح است که کسب اعتماد شمار زیادی از افراد جامعه مشکلتر از جلب اعتماد تعداد معدودی از اطرافیان و آشنایان است. کسانی که در عرصه های اجتماعی، سیاسی و حتی کسب و کار فعالیت می کنند می دانند که اعتماد مردم به خودی خود به دست نمی آید بلکه  نتیجهء عملکرد صادقانه و طی زمانی نسبتا طولانی است. رهبران سیاسی برای جلب اعتماد جامعه باید از آزمون های سخت افکار عمومی و وجدان جمعی جامعه سربلند بیرون آیند تا بتدریج اعتماد سازی کرده و قابلیت جلب اعتماد مردم را بیابند.

این امر به خصوص در مورد جامعهء ما صادق است؛ زیرا که نتیجهء فاجعه بار اعتماد بی قید و شرط ایرانیان به خمینی و روحانیون انقلابی برای تغییر رژیم سیاسی در سال 1357 همچنان در مقابل چشم مردم است. در واقع فاجعه ای که بار آمده  به اندازه ای بزرگ است که میتوان گفت جامعهء ما را در شوک فرو برده و هراس از تکرار فجایع جنگ، و گرفتاری های بالقوهء انقلابی دیگر، بسیاری را از اعتماد به سیاستمداران گریزان کرده است.

 بنابراین، اعتماد مردم به یک بدیل سیاسی بسادگی حاصل نمی شود و ممکن است سال ها طول بکشد تا یک تشکل سیاسی بتواند با اعتماد سازی تدریجا اعتماد سیاسی بخش بزرگی از جامعه را  کسب کند. در هر حال طی این طریق، برای یک تشکل سیاسی که خود را تشکلی ماندگار و بلند مدت تعریف می کند، اجتناب ناپذیر است زیرا که کسب قدرت سیاسی بدون جلب اعتماد مردم امکان پذیر نیست و در صورتی که از راه هایی مانند کودتا و یا دخالت قدرت های خارجی به دست آید با ثبات و دوام نخواهد بود.

از آنجا که مبارزات سیاسی در یک رژیم غیر دموکراتیک پر هزینه و خسارت بار است، رهبران و تشکل های سیاسی که برای تغییر رژیم های اقتدارگرا مبارزه می کنند مخصوصا نیازمند درجهء بالایی از  اعتماد مردم هستند تا از حمایت های مادی و معنوی آنها برخوردار شوند. هم چنین پیروان و حامیان رهبران و تشکل های سیاسی در جوامع غیر دموکراتیک تنها در صورتی راه رهبران سیاسی را ادامه داده و به رهنمودهای آنها عمل می کنند که اعتماد کامل به این رهبران داشته باشند.

 

قابلیت جلب  اعتماد سیاسی

 از آنجا که مردم به فرد یا سازمانی سیاسی اعتماد می کنند که او را دارای قابلیت اعتماد (Trustworthiness) بیابند، سئوالی که پیش می آید  آن است که: چگونه یک حزب یا بدیل سیاسی می تواند قابلیت اعتماد بالایی از سوی جامعه  را به دست آورد؟ می توان گفت این امر مستلزم آن است که  مردم متقاعد شوند  این رهبران یا تشکل های سیاسی از دو جنبه ارزش های اخلاقی (Moral values) و فنی (Technical) قابلیت اعتماد آنها را دارند.

داشتن صلاحیت اخلاقی رهبران سیاسی به این معنی است که مردم این اطمینان را  داشته باشند که  سپردن اداره و سرنوشت کشور به آنها کار درستی بوده و تبعات نامطلوب نخواهد داشت. به عبارت دیگر، این رهبران از فداکاری های مردم سوء استفاده نخواهند کرد و از پیروزی سیاسی به نفع خود بهره برداری نخواهند نمود.

قابلیت از لحاظ  فنی، به این معنی است که این رهبران سیاسی (حقیقی و حقوقی و تشکل های بدیل) توانایی فکری، مدیریتی و اجرایی  هدایت و به نتیجه رساندن مبارزات را دارا هستند؛ با ناتوانی خود  فداکاری های مبارزان را بر باد نداده و  می توانند مبارزات سیاسی مردم را به پیروزی برسانند.

بنابراین، یک بدیل سیاسی برای جلب اعتماد مردم نیاز دارد مردم را  متقاعد کند که  که دارای طلاحیت اخلاقی و فنی است و عمل به رهنمودهای رهبری این بدیل سیاسی، هر چند با تحمل هزینه هایی، نهایتاً نتایج مطلوب و دلخواه آنها را به بار خواهد آورد. پس یک بدیل سیاسی سکولار دموکرات نیز برای آنکه قابلیت اعتماد توسط مردم ایران را (به مفهومی که در بالا آمد) پیدا کند باید دو نکته زیر را برای اکثریت جامعه مدلل سازد:

1- تغییر رژیم و استقرار یک رژیم سیاسی سکولار دموکرات به نفع قاطبهء مردم است و رهبران بدیل، که پس از تغییر رژیم کنونی به قدرت مرسند، به دلیل ساختار سیاسی دموکراتیک کشور و استقرار آزادی های فردی و اجتماعی، حتی اگر بخواهند، نخواهند توانست بر خلاف تمایل و رأی جامعه از امتیازات غیر قانونی ویژه برخوردار شوند،

2- تشکل آلترناتیو سکولار دموکرات ظرفیت فکری، مدیریتی و اجرایی تغییر رژیم را دارد و می تواند مبارزات سیاسی را هدایت و به پیروزی رساند و بنابراین فداکاری های مردم بی نتیجه نخواهد ماند.

 

اهمیت راهبرد و سازماندهی

 باید توجه کرد که جلب اعتماد عمومی  هدف نهایی احزاب و رهبران سیاسی نبوده و هدف نهایی اعتماد سازی در جامعه توسط رهبران  و تشکل های بدیل سیاسی عبارت است از سازماندهی، بسیج و به میدان آوردن مردم در مبارزات سیاسی (از طریق مراجعه به صندوق آرا، اعتصابات، اعتراض ها تظاهرات...). تا نهایتا به  موازنهء قوا با هیات حاکمه دست یافته  او  را وادار به پذیرش شرایط مورد درخواست خود (به نمایندگی از جامعه) کند. از جملهء این خواست ها می تواند تغییر رژیم سیاسی باشد.

روشن است که متقاعد کردن مردم به  تبعیت بی چون و چرا  از یک بدیل سیاسی و آماده کردن آنها برای فداکاری برای به قدرت رساندن رهبران بدیل سیاسی امر پیش پا افتاده ای نیست و در واقع  امری به مراتب دشوارتر از جلب اعتماد جامعه بوده و نیازمند راهبرد صحیح، سازماندهی هوشمندانه و حل معضل اقدام جمعی است. یک نکته مهم آن است که  اعتماد سازی  یک تشکل سیاسی در جامعه خود تا اندازه زیادی بستگی به  انسجام و سازماندهی مناسب و راهبرد هوشمندانه آن تشکل دارد. در رژیم های غیر دموکراتیک تمامیت خواه، مبارزات سیاسی مخالف رژیم حاکم دارای هزینه های بالایی است و در کنار اعتماد مردم به رهبری سیاسی بدیل، آگاهی و ایمان قوی به درستی اهداف مبارزه از سوی مبارزان، سازماندهی و نظم تشکیلاتی محکم و استوار و راهبرد مناسب نیز اهمیت  زیادی پیدا میکند.

 برای روشن تر شدن مطلب، یک جوان ایرانی تحصیل کرده  را در نظر بگیرید که، علیرغم داشتن مدرک تحصیلی از یک دانشگاه معتبر دولتی، به دلیل رکود اقتصادی و تبعیض های موجود در نظام گزینش کشور بیکار مانده است و آیندهء مناسبی برای خود در جامعه نمی بیند. او به درستی وضعیت موجود را ناشی از حاکمیت رژیم ارتجاعی حکومت اسلامی می داند؛ زیرا رژیم حاکم با اعمال تبعیض های سیستماتیک در داخل و تعقیب یک سیاست خارجی ماجراجویانه و دشمن ساز اقتصاد کشور را ویران، او و بسیاری از جوانان تحصیل کرده مانند او را  گرفتاری بیکاری، خانوادهء او را مانند بسیاری از خانوارهای کشور دچار فقر و فاقه کرده، کشور را در معرض تحریم های کمرشکن قرار داده و با دشمن تراشی در جهان و منطقه ایران را در بر لبه پرتگاه جنگ های خانمان سوز قرار داده  است.

   این جوان مانند هزاران جوان تحصیل کرده دیگر ممکن است به  رهبران سیاسی طرفدار دمکراسی و آزادی های فردی و اجتماعی که وعدهء حل این معضلات جامعه را می دهند اعتماد داشته و به فراخوان این رهبران برای شرکت در یک رفراندوم تغییر رژیم سیاسی لبیک گفته و حتی در تظاهرات  مسالمت آمیز مخالفت با رژیم شرکت کند. اما  آیا می توان فرض  کرد که این جوان هر چند انگیزهء شخصی هم داشته باشد، با توجه  هزینه های مالی- اجتماعی و حتی مخاطرات جانی، بدون یک سازماندهی اجتماعی – سیاسی هوشمندانه به خیابان ها آمده و با تظاهرات پیگیر علیه رژیم حاکم برای سرنگونی آن مبارزه کند؟

احتمال آن وجود دارد اما کم است؛ زیرا برای این جوان و امثال او هزینه های مبارزه سیاسی بالا اما دست آوردهای آن ناملموس است. راهبرد مناسب و سازماندهی هوشمندانه - ضمن روشن کردن مسیر مبارزات تا پیروزی نهایی، ملموس و واقعی کردن دست آوردهای پیروزی مبارزات، حذف یا کاهش قابل توجه عدم قطعیت ها - شبکه ای از همراهان و پشتیبانان را در اختیار مبارزان بالقوه آزادی و دموکراسی قرار می دهد و آنها را به موفقیت نهایی دلگرم و به شرکت فعالانه در مبارزات تشویق می کند.  

 

شرط لازم و شرط کافی

از مطالب بالا روشن می شود که در وضعیت کنونی کشور «جلب اعتماد» مردم و به خصوص جوانان که مبارزان بالقوه آزادی و دموکراسی هستند از سوی تشکل ها و رهبران سیاسی مخالف رژیم تنها شرط لازم اما نه شرط کافی برای  پیروزی در مبارزات تغییر رژیم سیاسی کشور است. درست است که مبارزات برای تغییر  رژیم های غیر دموکراتیک  مستلزم فداکاری های زیاد و بذل جان و مال از رهبران و تشکل های سیاسی و طرفداران  آن ها است، و این امر بدون جلب اعتماد شمار بزرگی از مردم جامعه تحقق نمی یابد؛ اما داشتن راهبرد (استراتژی) هوشمندانه و سازماندهی مناسب نیز برای پیروزی مبارزات سیاسی ضروری است و به این نکات در پایین اشاره خواهد شد.

ممکن است عده ای تصور کنند که رژیم، به دلایل روشن، قادر به ادامهء حیات خود نیست و به زودی فرو خواهد پاشید و یک تشکل سیاسی که مورد اعتماد مردم باشد می تواند در جريان فروپاشی رژیم رهبری نظام سیاسی را در دست گیرد. اما این می تواند یک خوش خیالی بی فرجام هم باشد. نگارنده بر این باور است که ما در ایران برای رسیدن به شرایطی مانند وضعیت شوروی سابق، که در آن از یک سو کلیت هیات حاکمه نسبت به شکست سیستم اقتصادی - سیاسی کمونیسم متقاعد و بلکه مطمئن شده و انگیزه ای هم برای حفظ قدرت از طریق کشتار مخالفان و طرفداران تغییر ساختار سیاسی نداشتن  (زیرا آن را بیهوده می دیدند)، و پیدایش رهبران سیاسی مانند گورباچف و یلسین از سوی دیگر هنوز چند سالی فاصله داریم. هنوز عناصری در هیات حاکمه، از جمله شخص ولی فقیه (که در مقایسه وضعیت ایران امروز با شوروی سابق می توان او را کاریکاتوری از استالین دانست) معتقد به حفظ قدرت به هر قیمتی حتی کشتار مردم در صورت لزوم هستند که در لابلای صحبت های خود نیز آن را بروز می دهند.

 هر چند  دلایلی وجود دارد که رهبران رژیم ارتجاعی حاکم از وفاداری نیروهای سرکوب بسیج و سپاه، در حد کشتار شمار زیادی از هم میهنان، نامطمئن و از نتایج قیام مردمی هراسان و بیمناک هستند، اما این را نمی توان نشانهء فروپاشی رژیم در آینده نزدیک دانست.

بسیاری از صاحبنظران فراخوانی نیروهای مسلح مزدور خارجی مانند حشد الشعبی، حزب الله و فاطمیون و غیره، به بهانه کمک به امداد رسانی سیل زدگان، را تنها به منظور قدرت نمایی رژیم و  ترساندن مردم از شورش و  قیام عمومی و عدم نیاز بکار گیری نیروهای سرکوب محلی دانسته اند که بنظر منطقی می رسد. اما این نیروها تنها می توانند شورش های کوچک، مقطعی و کوتاه مدت را سرکوب کنند و در مقابل قیام مردمی طراحی شده، سازمان یافته و پایدار ناتوان خواهند بود. در هر حال به نظر می رسد که بدون یک استراتژی روشن و موثر، و یک سازمان دهی هوشمندانه و گسترده، و ایجاد شبکه های اجتماعی از مردمی که از وضعیت موجود به ستوه آمده  و در جستجوی رهبری سیاسی مطمئنی برای ابراز مخالفت های خود با رژیم هستند، نمی توان به فروپاشی خود به خودی رژیم حاکم  در زمانی نزدیک  امیدوار بود. بنابراین اپوزیسیون باید فکر معقولی کرده و به فعالیت های خود عمق و تاثیر بخشی لازم را بدهد.

 

همگرایی جریان اصلی اپوزیسیون و قدم های لازم برای به راه انداختن چرخ انقلاب

سئوالی که پیش می آید آن است که آیا اپوزیسیون هرگز قادر به سازماندهی خود و مردم ایران برای آن خیزش بزرگ تاریخی و خاتمه دادن به  دوران تاریک رژیم ولایت جهل و جنایت خواهد بود؟

باید پذیرفت که، علیرغم فداکاری هایی که  بسیاری از مبارزان سیاسی در داخل  و خارج از کشور در سال های گذشته از خود بروز داده اند، سابقهء 40 سالهء اپوزیسیون برانداز رژيم اسلامی، به خصوص از نظر سازماندهی و انسجام درونی و ایجاد شبکه های مردمی در داخل کشور، چندان امیدوار کننده نبوده است. شاید دلیل اصلی این عدم توفیق اپوزیسیون برانداز را در گذشته بتوان توهم اصلاح پذیری نظام اسلامی و امید بسیاری از مردم و فعالان سیاسی به  نقش جریان اصلاحات در گذار تدریجی به دموکراسی دانست. اما با آشکارتر شدن اصلاح ناپذیری نظام جمهوری اسلامی از درون و ضعف و ناتوانی اصلاح طلبان از ایفای این نقش تاریخی و جدا شدن فعالان سیاسی از این جریان، که به خصوص در دو سال اخیر شدت یافته، و با شعار تاریخی "اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه  ماجرا" برجسته تر شد، فعالیت های گروه ها و تشکل های سیاسی برانداز نیز  افزایش یافته است.

  هم اکنون بلوغ و پختگی فکری و رفتاری بیشتری در بخشی از اپوزیسیون برانداز به چشم می خورد. صرفنظر از  پاره هایی از اپوزیسیون برانداز ایرانی در خارج و داخل کشور که بلحاظ فکری کاملاً از قافلهء زمانه عقب افتاده و در عصر انقلاب صنعتی چهارم  ایدئولوژی ها و مطالب دوران انقلاب صنعتی اول، و یا حتی ملغمه ای از عقاید سوسیالیسم اسلامی، را تکرار می کنند، و نیروهایی را نیز به خود مشغول کرده اند، در کشور گروه های اصلی اپوزیسیون را مجموعا طیف بزرگ سکولار دموکرات ها، با ایدهء اصلی جدایی دین از دولت و استقرار دموکراسی مبتنی بر مفاد اعلامیهء جهانگستر حقوق بشر تشکیل می دهند. تشکل های مختلف این مبارزان راه آزادی و دموکراسی شامل سوسیال دموکرات ها در چپ تا لیبرال دموکرات ها در راست (البته  تحت عناوین مختلف جمهوری خواهی، طرفداران نظام پادشاهی  مشروطه و سکولار دموکرات ها و غیره) در حال تقرب و همگرایی و ایجاد یک جریان بزرگ دموکراسی خواهی هستند. نکته آن است که چگونه می توان این حرکت های منفرد و مجزا را در یک جریان بزرگ دموکراسی خواهی در داخل و خارج کشور  متشکل و اعتماد بخش بزرگی از مردم را به این جریان دموکراسی خواهی جلب کرد تا زمینه برای پیشبرد مبارزات آزادیخواهی و استقرار دموکراسی در کشور  حاصل شود.

در بالا اشاره شد که  نمایش میزانی از «سازماندهی و راهبرد مناسب» از سوی تشکل های سیاسی لازمهء اعتماد سازی سیاسی است. بنابراین، تشکل های سیاسی اپوزیسیون باید در جهت توسعهء شبکهء طرفداران خود در داخل کشور حرکت کنند. مشاهدات نشان می دهد که، با افول جریان اصلاح طلبی، تنفری که از رژیم و اصولگرایان وجود دارد، و اوج گیری شاخص های فلاکت اقتصاد- اجتماعی، زمینه های این امر فراهم شده است.

پیشنهاد آن است که  شخصیت های سیاسی محبوب و رهبران جریان های سیاسی ایران دوست و دموکراسی خواه که در فراخوان برنامه اینترنتی "راه رهایی مردم ایران" شرکت کرده و رأی بسیاری از هموطنان را برای عضویت در شورای راهبری برای برکناری رژیم جهل و جنایت حاکم بر کشور و گذار به  دموکراسی در ایران دریافت کرده اند از هم اکنون در سازماندهی این نیروها که  اعتماد کرده و به آنها رأی داده اند اهتمام ورزند. شاهزاده رضا پهلوی و رهبران سیاسی همفکر که در این انتخابات اینترنتی روی هم رفته رای ده ها هزار نفر از هموطنان  را به دست آورده اند  (که این آرا مسلماً در روزهای باقیمانده تا پایان رای گیری افزایش خواهد یافت) می توانند از تک تک طرفداران خود درخواست کنند تا با دوستان و آشنایان قابل اعتماد خود در داخل و خارج از کشور گروه های همفکر برای بحث و گفتگو در بارهء آینده ایران را تشکیل دهند و سازمان یابند.

تردیدی نیست که این رأی دهندگان اکثراً هواداران، مبارزان، و آزادیخواهان با انگیزه ای هستند که دغدغهء تحولات سیاسی عمیق در کشور را دارند و این انگیزه است که آنها را به برگزیدن این شخصیت ها برای رهبری تغییرات تشویق کرده است. می توان امیدوار بود که افراد و جوانانی دارای انگیزه، که دانش ارتباطات و نبوغ سازماندهی دارند، بتدریج  این گروه های کوچک همفکر  را با حفظ نکات امنیتی (برای جلوگیری از نفوذ ایادی اطلاعاتی رژیم) به یکدیگر و با رهبران سیاسی مرتبط کرده و نهایتاً شبکهء اجتماعی بزرگی را به وجود آورند که ظرفیت اقدامات سیاسی لازم برای تحولات بعدی را در اختیار "شورای راهبری"  مزبور قرار دهد.

 اگر سازماندهی هواداران رهبران محبوب و جریان های سیاسی دموکراسی خواه را قدم بزرگی در مسیر صحیح برای استقرار دموکراسی در کشور بدانیم، تدوین و به کارگیری یک راهبرد برنده (Winning Strategy) برای استقرار دموکراسی در کشور توسط شورای راهبری را باید  اقدامی تعیین کننده در این راستا دانست.

امیدواریم شورای راهبردی مزبور، که در هفته های آینده ساختار آن روشن خواهد شد، این موضوع را وجههء همت خود قرار داده مبارزات دموکراسی خواهی مردم ایران را به نحوی حرفه ای و موثر تا پیروزی نهایی به پیش ببرد.

در این موضوع ادبیات گسترده ای در علوم سیاسی وجود داشته و احزاب سوسیال دموکرات و لیبرال دموکرات در کشورهای پیشرفته دنیا، و حتی در کشورهای در حال توسعه هم تجربیات ارزنده ای  در این موارد به دست آورده اند. شورای راهبری می تواند از این دانش انباشت شده و تجربیات با ارزش استفاده کند. کارشناسان و پژوهشگران ایرانی که در پروژه هائی مانند «ققنوس» مشارکت دارند نیز می توانند به تنظیم این راهبرد، و نقشهء راهی که از آن به دست می آید، کمک کنند.

بنابراین، کار تدوین "راهبرد برنده" برای استقرار دموکراسی در کشور می تواند به سرعت انجام و در خدمت این نهضت بزرگ قرار گیرد. حال که هسته های اولیه تشکل های مبارزان راه آزادی و دموکراسی در حال شکل گیری است و این هسته های اولیه اعتماد خود به رهبران سیاسی آزادیخواه، ایران دوست و دموکراسی خواه را ابراز کرده اند، بر عهدهء "شورای راهبری" است که  وظیفهء تاریخی خود را به انجام رساند.    

ای مثل روز، آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم
!

(قیصر امین پور)

 

بازگشت به خانه