تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
جنگ، مذاکره، فلاکت اقتصادی و آلترناتیو چهارم
کاظم علمداری
سران هر دو حکومت ایران و آمریکا خوب میدانند، جنگ هزینههای بسیار برای دو طرف در پی خواهد داشت. بنابراین، اعلام کردهاند عزم جنگ ندارند. و اما بهرغم اعلام این موضع، در شرایط جنگی که دو طرف ایجاد کردهاند، از جمله نقل و انتقال تسلیحاتی، و آرایش نظامی در دو سو، در کنار تهدید نیروهای شبهنظامی غیرقابل کنترل وابسته به سپاه قدس در منطقه، خطر جنگ را نمیتوان منتفی دانست. از سوی دیگر با بالا گرفتن تنشهای داخلی میان کنگره و ترامپ، که میکوشد توجه مردم آمریکا را به تهدید دشمن خارجی سوق بدهد، سیاستی که حکومت اسلامی در 40 سال گذشته پی گرفته است، خطر جنگ قوت میگیرد. اما آیا جنگ تنها راه رفع بحران است؟
تکرار خواست مذاکره توسط ترامپ چیزی جز پذیرش پیشنهاد 12 مادهای مارک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا توسط حکومت اسلامی نیست. اما حکومت اسلامی نمیتواند این پیشنهاد را دربست بپذیرد. زیرا تمام حیثیت و اعتبارش را در داخل و منطقه به باد خواهد داد و ستونهای نظام اسلامی متزلزلتر خواهد شد. اما آلترناتیو نپذیرفتن مذاکره نیز حکومت اسلامی را کمتر در معرض خطر قرار نمیدهد.
فشار روزافزون اقتصادی و تحریمهای بیشتر، حکومت اسلامی را در تنگنای بروز و رشد اعتراضات مداوم داخلی قرارخواهد داد. بدینگونه حکومت اسلامی بیشتر به سمت جنگ و انزوای جهانی سوق داده خواهد شد. درگیری نظامی برای حکومت اسلامی بازی مرگ و زندگی است. زیرا مشکل معترضان به شرایط اقتصادی و ستمدیدگان سیاسی، حقوق بشری و قومی با افزوده شدن هزینه جنگ، دو چندان نیز خواهد شد. در این صورت احتمال جلب همکاری مردم، به ویژه اقوام و قربانیان تبعیض در حاشیه مرزهای ایران، کمتر و امکان ورود نیروهای خارجی بیشتر خواهد شد.
آیا حکومت اسلامی، با در نظر داشتن خطرهای خارجی و داخلی ذکر شده، تن به مذاکرده خواهد داد؟ آنها در پی مذاکرات پنهانی و دور از چشم مردم که ترامپ نیز با آن مشکلی ندارد، هستند. اما توافق در این مذاکرات بحران داخلی را برطرف نخواهد کرد. زیرا مشکل ایران ساختاری است و تنها با پایانگیری تنش کنونی با آمریکا برطرف نخواهد شد.
«راه چهارمی» نیز وجود دارد که رژیمهای مستبد کمتر به آن فکر میکنند، و بعید است سران حکومت اسلامی نیز به آن تن دهند. اصلاحات ساختاری و واگذاری حکومت به مردم در یک انتخابات کاملاً آزاد و منصفانه تنها راه مدنی، کمهزینه و خالی از خشونت است که میتواند مشکلات جامعه را بهتدریج برطرف کند. راهی که صدام حسین، معمر قذافی، حسنی مبارک، و بشار اسد در پیشِ رو داشتند اما به آن تن نداند و سرنوشت شومی را برای خود و همراهانشان رقم زدند.
احتمال وقوع جنگ
در شرایط جنگی، حادثهای کوچک، خواسته و ناخواسته، میتواند آتش جنگ بزرگی را شعلهور کند. برای نمونه، شلیک موشک کاتيوشا به سمت سفارت آمریکا در بغداد اگر با تلفات جانی همراه میشد و مقابله متقابل با ابعاد بزرگتری را بر میانگیخت، میتوانست به برافروختن جرقههای جنگ بیانجامد.
اعزام ناو جنگی، سیستم پاتریوت و بمبافکنهای بی-52 و جتهای اف 35 به منطقه، فروش هشت میلیارد و یکصد میلیون دلار اسلحه به اردن، عربستان، و امارات، با تصمیم یکطرفهٔ دولت بدون تأیید مجلس با توجیه وضعیت اضطراری و تهدید ایران، و ایجاد ظرفیت دفاعی برای شرکای خود، اعزام 1500 نفر نیروی نظامی جدید به خلیج فارس از جمله بخشی از تدارک و آمادگی علنی برای احتمال مقابله نظامی است.
از سوی دیگر، اعلام آماده باش رهبر حکومت اسلامی به فرماندهان سپاه پاسداران و ارتش، قدرتنماییها و رجزخوانیهای مقامات نظامی ایران به معنای بخشی از جنگ روانی، تشدید حملات موشکی حوثیها به تأسیسات عربستان سعودی، آسیب رسانی به 4 نفتکش در نزدیکی بندر فجیره و ادعای مقامات امريکایی مبنی بر در دست داشتن حکومت اسلامی در آنها، همه میتواند زمینهساز جنگی بزرگ باشد.
مقامات آمریکایی از کشورهای اروپایی خواستهاند که برای مقابله با سیاست بیثبات کردن منطقه و گسترش سلاحهای دوربردِ حکومت اسلامی و همچنین نقض حقوق بشر در ایران، در کنار آمریکا بمانند. انگلستان اعلام کرده است نیروهای ویژه خود را در خلیج فارس مستقر کرده است، و آماده کمک به آمریکا و متحدانش در برابر حکومت اسلامی است. دبیرکل پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نیز با تکرار خواستهای آمریکا به حکومت اسلامی هشدار داده است که «دست از فعالیتهای بیثبات کننده در منطقه بردارد». همه این موارد زمینهساز وقوع جنگ است.
گامی دیگر به سوی جنگ
در روز پنجشنبه 24 ماه مه 2019 کمیته روابط خارجی سنای آمریکا قطعنامهای را که از طرف سناتورهای دمکرات برای الزامآورکردن ترامپ به کسب مجوز کنگره برای اعلام جنگ با ایران ارائه شده بود، با رأی 9 به 13 رد کرد و دست پرزیدنت ترامپ را باز گذاشت که با اعلام شرایط ضروری میتواند بدون مجوز کنگره علیه ایران وارد جنگ شود.
افزون بر آن، دولت آمریکا مدعی شده است که حکومت اسلامی با کشتیهای تجاری موشک حمل میکند. حال به قصد جابه جا کردن موشکها پنهان از دید کشورهای دیگر، و یا برای نزدیک کردن سلاحهای استراتژیک در کشتیهای تجاری به مواضع آمریکاییها و متحدانش در منقطه، هر کدام باشد تفاوت نمیکند. این گزارش اگر واقعی باشد و یا واقعی تلقی شود، میتواند به قصد پیشگیری و تعقیب و مراقبت طرف مقابل، زمینهساز جنگ باشند.
قربانیان اشتباه محاسباتِ جنگ
در جنگها تنها نظامیان نیستند که قربانی نابخردی سیاستگذاران جنگی میشوند. شهروندان عادی به ویژه زنان و کودکان نیز به شکلهای مختلف، مستقیم و غیر مستقیم قربانی جنگ میشوند.
داستان شلیک موشک به هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس در سال 1367 در بحبوحۀ جنگ ایران و عراق را بسیاری میدانند. آن فاجعه، آنگونه که بعدها سرتیپ خلبان شهرام رستمی، یکی از فرماندهان وقت ارتش ایران، در مصاحبهای با حسین دهباشی توضیح داده است نتیجهء مشکلی بود که سپاه پاسداران ایجاد کرد.
در شرایطی که سپاه پاسداران در دریا با نیروهای آمریکایی درگیر بود، هواپیمای جنگی اف 14 را آماده پرواز کردند، اما به دلیل مشکل فنی پرواز متوقف شد و همزمان هواپیمای مسافربری از همان باند فرودگاه به پرواز درآمد. کشتی جنگی آمریکا در خلیج فارس که پرواز اف 14 را شنود کرده بود، اما از متوقف کردن آن با خبر نشده بود، و همزمان شایع شده بود که قرار است برخی خلبانها ایران با جت اف 14 به ناو آمریکا بکوبند، هواپیمای مسافربری را که در همان مسیر پرواز کرده بود به اشتباه در رادارخود اف 14 تصور کرده و به سمت آن شلیک کرد. در نتیجه این دو خطا، 290 مسافر و خدمه بیگناه هواپیما کشته شدند. آیا اینگونه خطاها باز تکرار نخواهد شد؟
سرگردانی سران نظام
خامنهای از یک سو اعلام کرده است که نه جنگ میشود و نه مذاکره میکند. البته در شرایط جنگی، وقوعِ جنگ صرفاً در اختیار او نیست. حسن روحانی نیز میگوید در شرایط کنونی اهل مذاکره نیستیم. اگرچه بعداً اضافه کرد «چنانچه زمانی "دشمنان"» با «پایبندی به تعهدات خود» به میز مذاکره برگردند، «راه به روی آنها بسته نیست». خامنهای در پی تأکید سخنگوی وزارت خارجه آمریکا بر 12 شرط پمپئو، روز چهارشنبه هشتم خرداد (29 ماه مه) اعلام کرد دربارهء «مسایل ناموسی و اساسی انقلاب» مذاکره نمیکند. او پیش از آن، مذاکره را «سم مضاعف» خوانده بود.
معنی سخنان خامنهای این است که آلترناتیو بهتر برای حکومت اسلامی، نه جنگ و نه مذاکره، بلکه ادامه وضعیت وخامتبار کنونی است. اما هزینهء گزاف ادامهء وضعیت کنونی را مردم باید پرداخت کنند. سران حکومت اسلامی حق ندارند در شرایط بحرانی احتمال بروز جنگ و گستردهتر کردن فقر و فلاکت اقتصادی (بیکاری و تورم) که در یک سال گذشته دو برابر شده (یعنی از حدود 20 به 40) رسیده است، از جانب هشتاد میلیون جمعیت ایران تصمیمی سرنوشتساز بگیرند.
مطابق اصل 59 قانون اساسی، بحران سیاسی و اقتصادی کنونی با احتمال بروز جنگ، میتواند با رأی دو سوم نمایندگان مجلس به همهپرسی گذارده شود. بدینگونه، مردم میتوانند میان سه گزینه جنگ، ادامه وضعیت کنونی و مذاکره نظر خود را اعلام نمایند. اما متأسفانه در ایران نه تشکلهای جامعه مدنی وجود دارد، نه احزاب مستقل که سخنگوی مردم باشند، و نه مجلسی که اراده مستقل در برابر تصمیم رهبر و فرماندهان سپاه پاسداران داشته باشد. حتا رئیس جمهور هم اعلام میکند که در سیاستهای خارجی و کلان نظام اختیاری ندارد. در تأیید این ادعای خود، حسن روحانی اخیراً اعلام کرده است، باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین آمریکا، 19 بار خواستار مذاکره با او بود، اما او اختیار پاسخ مثبت دادن به این خواست را نداشت.
با توجه به این وضعیت این مسئولیت مردم است که خود فضای پر تنش کنونی را دگرگون کنند، و بطور علنی در اجتماعات مسالمتآمیز و رسانهها و در سراسر ایران خواهان اصلاحات ساختاری نظام، بهعنوان تنها راه رفع مشکلات سیاسی و اقتصادی کنونی و خطر جنگ شوند. دوستی با جهان تنها راه آرامش، آسایش، امنیت، صلح پایدار و راه انداختن چرخ تولید است. با پایان دادن به سیاست مداخله در کشورهای دیگر، و آمریکا ستیزی و اعلام همکاری با جهان، نه تنها کلیه تحریمها برداشته خواهد شد، بلکه راه پیشرفت و توسعه کشور نیز فراهم میگردد. بدون شک بهبودی رابطه ایران با آمریکا به دگرگونیهای مثبت دردیگرکشورهای منطقه منجرخواهد شد.
ژنرالهای ایرانی کجا هستند؟
در حرکتی علیه سیاستهای جنگی آمریکا، 76 فرمانده ارشد و دیپلمات بازنشسته آمریکایی بیانیهای در مخالفت با جنگ در وبسایت «War on the Rocks» منتشر کردند. آنها به ترامپ هشدار دادهاند حمله به ایران منجر به درگیریهای مرگبار خواهد شد و از او خواستهاند که از درگیری نظامی با حکومت اسلامی پرهیز کند.
اما پرسیدنی است که فرماندهان نظامی ایرانیِ مخالف جنگ در کجا هستند؟ چرا صدایی از آنها شنیده نمیشود؟ آنها خطر جنگ را نمیبینند؟ از روشنفکران، هنرمندان و نخبگان صلحجوی ایرانی هم کمتر شنیده میشود. برخی هم دلایل جنگ افروزی حکومت اسلامی را نمیبینند و صرفاً آمریکا را خطاب قرار میدهند. در حالی که بخشی از این بحران در حکومت استبدادی داخلی است. مشکلاتی که حکومت اسلامی با آمریکا بهوجود آورده در جهان دومی ندارد.
اصلاحطلبان در این شرایط بحرانی چه کرده و میکنند؟ آیا هم و غم آنها فقط این است که مردم را به پای صندوقهای رأی بکشانند و به این وضعیت اسفبار کنونی استمرار ببخشند؟ ظاهراً آنها در این شرایط بحرانی و خطرناک نقشی برای خود قائل نیستند. چرا همانند کنگره آمریکا، نمایندههای اصلاح طلب مجلس ایران به سیاستهای مخرب حکومت اعتراض نمیکنند؟ چرا از سران حکومت اسلامی نمیپرسند و یا به مردم توضیح نمیدهند که ثمرهء 40 سال شعار مرگ بر آمریکا و خواست نابودی اسرائیل و مداخله در منطقه برای مردم ایران چه بوده است؟ چرا احزاب اصلاحطلب همانند عراق مردم را در مخالفت با جنگ به تظاهرات خیابانی دعوت نمیکنند؟ چرا به سیاست «صدور انقلاب» و درگیر شدن با همسایگان ایران و هزینه کردن ثروت ملی ایران که باید صرف تولید، پیشرفت و عمران جامعه و ایجاد کار و رفع فقر و دیگر مشکلات جامعه شود معترض نیستند؟ آیا این درست است که از اصلاح طلبان فقط اسمی باقی مانده است؟
صلحطلبان
چگونه میتوان مانع از بروز جنگ شد؟ صلح پایدار نخستین گام در جهت اصلاحات ساختاری در ایران است؛ و مذاکره نخستین گام برای ایجاد و حفظ صلح. اما نیروی اصلی قدرت در ایران منافع خود را نه در صلح بلکه حفظ بحران میداند.
برای حفظ صلح، دلسوزانی در درون نظام و آنهایی که از زمینهسازی برای تحریم و دشمنی با آمریکا سود نمیبرند، و با ایجاد بحران ساختگی ثروت ملت را به شکلهای مختلف اختلاس نمیکنند و در رانتخواری های دولت سهیم نیستند، با خواست انسانی و مسالمتآمیز مذاکره به عنوان نخستین گام صلح پایدار و اصلاحات ساختاری با مردم همراه خواهند شد.
مذاکره استراتژیک با آمریکا نخستین گام در رفع مشکلات مردم ایران، پایان بخشیدن به جنگ سرد میان حکومت اسلامی و آمریکا و متحدان آن است. ضرورتهای ساختاری و خواستهای اساسی مردم و دستیابی به اهرم کسب آن، در صورت رفع بحران با جهان، ممکنتر میگردد. نظام حکومت اسلامی در بحران زیست کرده و باز آن را ادامه خواهد داد.
اما این حق مردم است که در صلح و دوستی با کشورهای همسایه و در آزادی زندگی کنند و در مناسباتی منصفانه از امکانات جهانی برای پیشرفت و توسعه کشور بهره مند گردند.
صلحخواهی، جنگ را شکست میدهد
خطر جنگ هنوز پایان نیافته است. اما صلحخواهی، مخالفت و مقابله با هر نوع خشونت، جنگطلبی و ادامه حکومت استبدادی میتواند در افکار عمومی ایرانیان و جامعه جهانی به گفتمان غالب و همگانی بدل شود. تکرار این گفتمان و همهگیر شدن آن مانع از گسترش گرایش به جنگ و خشونتورزی از جانب دولتها میشود.
جدال «جنگ یا مذاکره» در افکار عمومی، در گفتوگوهای رسانهای، و به ویژه در «سوشیال مدیا» (رسانهء مجازی اجتماعی) میتواند به سمت بدیل مذاکره رشد یابد، و جنگطلبی مغلوب صلحطلبی شود. انتشار بیانیههایی گروهی از نوع آنچه دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی منتشر کردند، یعنی مقابله همزمان با جنگطلبی آمریکا و تحریم و استبداد حکومت اسلامی میتواند به شکلدهی مثبت افکار عمومی کمک کند.
30 مه 2019