!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
استفاده از «کرکس» به جای «پرستو» برای به راه آوردن اصلاح طلبان!
در ماجرای رقت آور جنایت خانوادگی سعادت آباد که طی آن وزیر اسبق آموزش و پرورش دولت اصلاحات و شهردار سابق خراب شده تهران همسر جوان خود را به ضرب گلوله در حمام از پای در آورد روزنامه های کم تیراژ پانصد - ششصد نسخه ای کوشیدند ماجرار قتل را سیاسی کرده و از آب گل آلود ماهی بگیرند!
در این معرکه بعضی بد سابقه های اقتصادی و سیاسی مانند آغلام سر و ته یه کرباسی (شهردار اسبق تهران و بنیانگذار صنعت اختلاس کشور) هم پا برهنه وسط صحنه قتل پریدند و با آسمان ریسمان بافتن سعی کردند رفیق حزبی و هم مسلک خود را بی گناه و فریب خورده از سوی یک طعمه اطلاعاتی جلوه دهند!
سر و ته یه کرباسچی معاون اول آشیخ حسن را گناهکار این قتل دانست که با اعمال نفوذ زمینه شهردار شدن قاتل را فراهم کرده بود!
دیگر اصلاحاتچی ها و کارگزارانی ها هم شایع کردند که مقتوله عامل اطلاعاتی بوده و برای کسب اطلاعات از این عنصر سیاسی بازنشسته و سکته ای با کلک دل او را ربوده و همسر دومش شده و پس از کسب خبر در نظر داشته اول دوش بگیرد و بعد برود خبرگزاری و اطلاعاتش را منتشر کند!
گفتند و نوشتند که به این قبیل خانم ها در اصطلاح سیاسی و اطلاعاتی و جاسوسی "پرستو" گفته می شود و این پرستوها قبلا روی بام افراد دیگری مثل حاج مجید معادیخواه و حسینی با اخلاق در خانواده، کرباسچی، مهاجرانی، علی جنتی و... هم نشسته بودند!
سرافراز مدیر سابق تلویزیون هم فرصت را برای تسویه حساب غنیمت شمرد و گفت برای او هم خانم فرستاده بودند!
حاج علی مطهری هم گز نکرده پاره کرد و فتوا داد این کارها (قوادی) در حکومت اسلامی حرام است!
اکنون که دستگاه های اطلاعاتی داستان ساختگی "پرستو" ها را تکذیب و مقام قضائی و برادر مقتوله هم سیاسی و "پرستو" بودن قتل فجیع میترا استاد را تکذیب کرده اند خبر می رسد اگرچه داستان "پرستو" ها ساخته و پرداختهء اذهان بیمار اصلاح طلبان و کارگزارانی ها و سایت ها و کانال های ضد انقلابی است اما این ماجرا روی دیگری هم دارد و آن عبارت از عملیات "کرکس" هاست که طی آن اشخاص سبیل از بناگوش در رفته ای خود را سر راه رهبران و چهره های اصلاح طلب قرار داده و با آنها نرد عشق باخته و سران اصلاح طلب و چهره های معروف این باند و کارگزارانی ها و لیست امیدی ها و تکرار می کنم ها را مورد آزار و اذیت قرار داده و از عمل بی شرمانه خود برای کم کردن روی آنها عکس و فیلم گرفته اند!
گفته می شود "کرکس" ها کاری با این افراد کرده اند که می گویند قادر به راه رفتن تا وزارت کشور و ثبت نام برای شرکت در انتخابات آتی نیستند.
نجفی اولین شهردار اعدامی نیست!
محمدعلی نجفی اولین چهرهء سیاسی حکومت اسلامی نیست که به جرم قتل محاکمه میشود و پیش از او هم این اتفاق چند باری رخ داده. از جمله جلال الدین فارسی از همراهان سران انقلاب و بنیانگذاران حزب حکومت اسلامی و کاندیدای دوره اول انتخابات ریاست حکومت هم در طالقان به شخصی که نسبت به ورود او به حریم مزرعه اش اعتراض کرده بود شلیک کرد و او را کشت!
قتل «میترا استاد» توسط یک دولتمرد اصلاح طلب و با سابقه حکومت اسلامی شوک بزرگی به ایران داد. ممد علی نجفی، تحصیل کرده آمریکا در رزومهء سیاسی خود سابقه وزارت علوم و آموزش عالی، وزارت آموزش و پرورش، ریاست سازمان مرراث فرهنگی و شهرداری سابق تهران را دارد. نجفی که در بین دوستانش به مردی آرام و خلیق مشهور است همسر دومش را در حمام خانه با شلیک پنج گلوله کشته است. کیفر خواست شهردار سابق تهران طی پنج روز کاری تکمیل شد و قرار است به زودی به دادگاه فرستاده شود. نجفی در این کیفر خواست به قتل عمد متهم شده که طبق قوانین موجود مجازات آن قصاص نفس است. اما این اولین بار نیست که یک شهردار در ایران اعدام می شود.
در روزهای نخست پیروزی انقلاب در سال 58 «غلامرضا نیک پی»، شهردار تهران زمان شاه، در دادگاه انقلاب به ریاست شیخ صادق خلخالی محاکمه و اعدام شد! از جمله اتهامات سنگین نیک پی، که منجر به صدور حکم اعدام وی توسط خلخالی گردید، حل نکردن معضل ترافیک تهران بود!
در متن کیفرخواست غلامرصا نیک پی از جمله این اتهامات ذکر شده بود:
– همکاری با استعمار غرب
– همکاری با رژیم پهلوی
– کم کاری فراوان در هنگام تصدی پست شهرداری از جمله حل نکردن معضل ترافیک تهران!
– تغییر طرح جامع تهران
– ایجاد بازار برای فروش ابزار و ماشینهای خارجی و جلوگیری از بورژوازی ملی و کاهش تولید ملی!
شاغلام حسین کرباسچی، شهردار دوران بازندگیِ آشیخ اکبر رفسنجانی، هم که اموال و دارایی های شهرداری، از جمله زمین های مرغوب و گرانقیمت باغ وحش سابق تهران در خیابان پهلوی سابق را بین نزدیکان اش تقسیم و اختلاس و سوء استفاده های کلان انجام داده بود و «بنیانگذار صنعت اختلاس در حکومت اسلامی» لقب گرفته است سر و کارش به دادگاه افتاد و توسط حجت الاسلام والمسلمین « محسنی اژه ای » قاضی مشهور محاکمه و در حالی که پیش بینی ها نشان می داد با توجه به اسناد و مدارک متقن و اعترافاتی که کرده با مجازات سختی روبرو شود، سه سال زندان گرفت و پس از خروج از زندان دبیرکل فرقه کارگزاران به اصطلاح سازندگی (بخوانید بازندگی!) شد.
حالا سومین شهردار متهم تهران، نه به اتهام خیانت، تضییع حق عمومی یا حتی اتهامی سیاسی، بلکه به دلیل قتل روانه دادسرا شده است.
لزوم تشکیل بانک گوشت در کشور!
همانطور که اطلاع دارید، و شاید هم ندارید!، تا بوده رسم بر این بوده که برای هر چیز با ارزش و گرانقیمت و دست نیافتنی بانک درست می کردند و می کنند: مثل "بانک خون"، "بانک چشم"، "بانک کلیه"، "بانک اعضای بدن" و از این قبیل بانک ها... تا اگر کسی احتیاج فوری و مبرم به این چیزها پیدا کرد به بانک تخصصی آن مراجعه و بگیرد.
حالا در این برهه از زمان، که بسیاری از کالاهای اساسی و غذایی و مورد نیاز رعایای حکومت اسلامی نظیر "گوشت" در ردیف اقلام بسیار گران و باارزش و دست نیافتنی قرار گرفته است، جا دارد مقامات و مسئولین نظام مقدس، که بیست و چهار ساعت شبانه روز به فکر رفاه رعایا هستند، برای برآوردن «نیازهای گوشتی» امت همیشه در صف اقدام به تاسیس بانکی به نام "بانک گوشت" کنند تا مردم با پس انداز و سپرده گذاری بتوانند در موقع لزوم با دادن سفته و معرفی ضامن معتبر و سپردن وثیقه دو سیر و نیم گوشت آبگوشتی به صورت وام بلند مدت دریافت و دیزی خود را با کمک مدیران بانکی بار کنند!
بدیهی است که، در صورت تاسیس بانک گوشت، چون گوشت مرغوب تولید داخل مانند گوسفندان سنگسری صرف تغدیهء مقامات و خوانین و آقازاده ها و دامادها و دوست پسرشان می شود و دنبلان اش برای ملت می ماند، و برای «تعلیف» مردم گوشت مورد نیاز رعایا به صورت یخ زده و فسیل شده و یا مومیایی تاریخ مصرف گذشته از برزیل و استرالیا و کنگو و نیوزیلند و سایر بلاد جهان وارد می گردد، نام بانک های گوشت به ترتیب زیر خواهد بود:
- بانک مرکزی گوشت و دنبه ایران!
- بانک ملی گوشت!
- بانک گوشتی ایران و برزیل!
- بانک گوشتی ایران و استرالیا!
- بانک استخوان و دنبه!
- بانک کله پاچه و بناگوش!
- بانک گوشتی ایران و چین!
والی اخر...
آخرین راهکار پلیس راه!
ایران از نظر دارا بودن حوادث مرگبار رانندگی یکی از بالاترین رتبه ها را در جهان داراست که غیر استاندارد بودن جاده ها و عدم ظرفیت راه ها برای پذیرش حجم وسیعی از وسایل نقلیه در ایام تعطیلات و به روز نبودن اتومبیل هایی با تکنولوژی نیم قرن پیش که هنوز در ایران با مواد بازیافتی و تقلبی چینی تولید می شوند از علل اصلی مرگ سالیانه سی - چهل هزار ایرانی در جاده های کشور است که امید می رود با ابتکار جدید قربانی کردن "احشام" در ورودی جاده ها از آمار قربانی شدن "اشخاص" کاسته شود!
عشق به امام (ره) تا مرز خودکشی
حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد مازنی، نماینده استمرار طلب و از حماسه آفرینان عکس گرفتن با "فدریکو موگرینی"، در بیان خاطره ای از میزان تالم خود از رحلت امام امت گفته است در روز درگذشت آن عالم ربانی از شدت تاثر و تالم قصد خودکشی داشته، اما چون این عمل در اسلام حرام می باشد منصرف شده است!
البته در موقع سان دیدن فدریکو موگرینی از نمایندگان مجلس شلم شوربا حاج احمد و چند عدد از دیگر نمایندگان برای گرفتن عکس با موگرینی تا مرز خودکشی پیش رفتند و حماسه آفریدند!
حاج احمد مازنی تا قبل از نمایندگی مجلس امام جماعت مسجدی در یوسف آباد تهران بود و هم زمان مدیرکلی بخش پژوهش های بنیاد شهید را هم روی دوش داشت.
حاج آقا مازنی در حال حاضر ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس شلم شوربا را بر عهده دارد و در این مسئولیت به چند مسافرت خارجی با هزینه بیت المال و گرفتن حق ماموریت روزانه به یورو رفته و از مظاهر منحط فرهنگ غربی بازدید و ایضا موزه لوور پاریس را هم از سمع و نظر خود گدارانده است!
حجت الاسلام در میان متهمان اختلاس
"ممدعلی هادی" از یاران امام امت در نوفل لوشاتو و مترجم عربی بنیانگذار حکومت اسلامی بود که با طیاره حامل امام به ایران آمد و اولین شغل او کار در هیئت تحریریه روزنامه مصادره شده کیهان در زمان سرپرستی مستر آبراهام یزدی بود.
ممدعلی با تشخیص جهت وزش باد خود را زیر عبای آشیخ اکبر رفسنجانی قرار داد و از مشاوران و یاران غریق استخر گردید!
او در دوران طولانی وزارت حاج علی اکبر همولایتی در وزارت خارجه خود را به این وزارت خانه فرو کرد و در ماجرای ایران - کنترا از سوی رفسنجانی طرف مذاکره و گفتگو با مک فارلین بود.
ممدعلی بعدا سفیر حکومت اسلامی در عربستان سعودی شد و از موفقیت های چشمگیر او در ایام سفارت ترتیب دادن سفر خانواده رفسنجانی به عربستان و ملاقات خصوصی آنها با شاه سعودی بود که در این ملاقات اهل بیت رفسنجانی هدایای گرانقیمتی از خائن حرمین شریفین دریافت کردند!
او مدتی هم در زمان وزارت حاج کمال خرازی معاون کنسولی وزارت خارجه شد و به نان و نوائی رسید! «ممدعلی هادی» در زمان سفارتش در عربستان که مقارن با امیرالحاجی ری شهری بود، با «پرویز کاظمی» یکی دیگر از اختلاسگران بانک سرمایه که به بیست و پنج سال زندان محکوم شده است و در آن زمان در بعثه مسوولیت داشت، آشنا شده بود.
پرویز کاظمی در دولت اوس محمود (معروف به دولت دست پاکان!) وزیر رفاه بود و با اختلاس کلان از بانک سرمایه خود و خاندان و اطرافیانش را به رفاه زیادی رساند!
حجت الاسلام حاج شیخ ممدعلی هادی که از اتفاق مشاور محمد شریعتمداری وزیر وقت صنعت، معدن و تجارت بود و با پرویز کاظمی و رضوی شاداماد وزیر صنعت هم اتفاقی هم سفره شده بود حالیه با هفتاد و یک سال سن در کنار سایر اختلاسگران بانک سرمایه محاکمه می شود و عنقریب روانه زندان اوین خواهد شد تا همبندانش بدون امام جماعت برای ادای فریضه نماز نمانند!
نتيجهء اخلاقی اينکه بالا رفتنِ سن بدون تهذیب نفس اماره هیچ تاثیری در سلامت نفس و دوری از حرص و آز ندارد، نهایتا یک دزد پیر میشی کهِ فکر میکنی حق داری اموال مردم را به یغما ببری!
مردن هم از دسترس کم درآمدها خارج شد!
در کنار اقدامات عام المنفعه دولت و شبه دولتی ها، بخش خصوصی و نهادهای عمومی، مجلس و شورای شهر برای درآوردن پدر پدر پدر پدر مردم (!) شورای شهر تهران گران کردن خدمات بهشت زهرا به اموات و راهیان گور را گران کرد و قیمت ها را افزایش داد!
قبلا مردم یک عمر به امید خانه دار شدن کار و پس انداز می کردند ولی اکنون باید یک عمر کار و پس انداز کنند تا بتوانند یک متر قبر سه طبقه جهت زندگی پس از مرگ و رهایی از اجاره نشینی در آن دنیا خریداری کنند!
در کنار تلاش برای زندهماندن، دغدغه رفتگان را هم باید داشت! این روزها مردن خیلی گران تمام میشود. قیمتهای چندین میلیونی قبر و هزینههای کفن و دفن و انتقال جسد به محل خاکسپاری کمر بستگان متوفی را خم کرده است.
گرانی قبر و هزینهء سنگین کفن و دفن باعث شده است دست کم درآمدها به مردن هم نرسد ناچار به زندگی بدتر از مرگ ادامه دهند!
فقط هزینه سوار کردن میت به نعش کش و انتقال جنازه از خانه تا قبرستان به استناد قبض پیوست بالغ بر نیم میلیون تومان (قیمت 3 ویلای لاکچرر بالای شهر در اوایل انقلاب شکوهمند) می شود!
باید پذیرفت که مردن هم بخشی از حیات انسان است، یک روز به دنیا میآییم و پرستار یا مامایی با آب پاک ما را میشوید و بار دیگر رخت از این دنیا برمیبندیم و اینبار غسالها هستند که ما را برای آخرین بار میشویند و غسل میدهند. مردن در شرایط اقتصادی حاضر بسیار گران تمام میشود؛ هزینههای درمان و بیمارستان از یکسو، هزینههای کفن و دفن و مراسمها از سوی دیگر بر بستگان متوفی فشار مضاعف تا حد فشار قبر وارد میکند!
قبرهای چند ده میلیونی
این روزها که قیمت زمین در شهرها چند ده میلیونی شده است، قیمت گور هم از تورم جا نمانده و همچنان پیشتازی میکند. قبرهای یکطبقه و چندطبقه در بهشتزهرا (س) چندین میلیونی خرید و فروش میشوند. البته چندی پیش اعلام شد که بهشت زهرا (س) برای حدود سه سال دیگر جا برای دفن اموات دارد و باید برای مکانیابی جدید فکر اساسی کرد.
ورود مردگان به شهر!
دفن اموات در آرامستانهای داخل شهر شرایط ویژهای دارد چراکه فضا اندک است و در این مکانها باید پول بیشتری پرداخت شود. بر این اساس اگر متوفی را بخواهند در آرامستانهای داخل شهر دفن کنند، باید قیمتهای 100 تا 150 میلیونی و حتی بالاتر پرداخت کنند. امامزادهها و زیارتگاههای داخل شهر در اختیار سازمان اوقاف قرار دارد.
کرایه نیم میلیون تومانی حمل جسد
حمل جسد در داخل شهر تهران به صورت انحصاری برعهده آمبولانسهای جسدبر تحت پوشش سازمان بهشت زهرا (س) است و قیمتها، هزینهها نیز توسط این سازمان نرخگذاری شده است. حمل جسد از سوی این آمبولانسها با مجوز سازمان بهشت زهرا (س) انجام و قیمتها هم براساس مسافت و خدمات ارائهشده تعیین میشود.
مسیر دربستی تا خانه آخرت چند!
میتوان گفت: مسیر دربستی آمبولانسهای جسدبر تا خانه آخرت بسیار گرانتر تمام میشود چراکه هزینه انتقال بیمار با آمبولانس کمتر از هزینه انتقال جسد است. انتقال بیمار که نیازمند مراقب و همراه است و باید تحتنظر انتقال پیدا کند، هزینهاش کمتر از متوفی است که باید با آمبولانس جسدبر حمل شود.
در حال حاضر بهای قبر در بعضی قبرستان ها از بهای ویلاهای شمال شهر تهران پیشی گرفته و اگر به قیمت قبر هزینه حمل میت و غسل و شستشو و کفن کرون و اقامه نماز و پخش حلوا و خرما و دادن ناهار به بدرقه کنندگان جنازه و هزینه های ختم و شب هفت را اضافه کنیم صرفه در زنده ماندن و نمردن و ادامه زندگی ننگین است!
قبلا بانک ها برای خانه دار شدن رعایا وام مسکن با اقساط طولانی مدت می دادند و حالیه با این وضعیت بانک ها باید برای خرید قبر به مردم وام بدهند و اصل و فرع آن را از بازماندگان و ورثه بگیرند!
در گذشته افراد پس از مرگ به فراخور حال خود برای بازماندگان ارثیه ای می گذاشتند اما در شرایط فعلی مملکت که ناشی از تدبیر دولتمردان ناشی و گاگول است، اموات تنها چیزی که از خود برای فرزندانشان باقی می گذارند بدهی و اقساط کفن و دفن است!
حل مشکل اشتغال با زنده گیری ملخ!
دولت آشیخ حسن از همان بدو کار با به کار گیری مغزهای متفکری چون کربلایی اسحاق نشان داد که قصد دارد چالش ها را به فرصت تبدیل کند، فی المثل با جاری شدن سیل ویرانگری که دو سوم مملکت را زیر آب برد خسارات مردم سیل زده را به تخم مرغش گرفت و وزیر بی نیرو اعلام کرد اگر می خواستیم این مقدار آب را که بر اثر وقوع سیل وارد کشور شده را خریداری کنیم باید سی میلیارد دلار هزینه می کردیم! (حالا این رقم را از کجاش درآورده خودش بهتر می داند!) شیخ حسن هم وقوع سیل را ناشی از اقدامات خردمندانه دولت برای جلوگیری از خشک شدن کامل دریاچه ارومیه و احیای آن دانست و بدون اشاره به سرازیر شدن سیل به دریاچه و در نتیجه بالا آمدن حجم آب به صورت طبیعی، چند جا اعلام کرد دولت در احیای دریاچه ارومیه موفق شده است!
الان هم که بیکاری جوان و پیر پاتال، تحصیل کرده و بی سواد نمی شناسد و رعایای کشور حتی اعضای دولت کلهم اجمعین بیکار هستند دولت محترم هجوم 250 میلیون ملخ به جنوب کشور را به فرصتی برای حل معضل بیکاری تبدیل کرده و از مردم خواسته است ملخ ها را زنده گیری کرده و به دولت بفروشند!
نرخ تضمینی خرید ملخ زنده از سوز دولت برای هر کیلو ملخ زنده 8 هزار تومان اعلام شده است!
فرماندار بندرعباس از روستائیان خواسته است به شکار ملخ رفته و به ازای جمع آوری و تحویل هر کیلوگرم ملخ زنده به دهیار روستای خود مبلغ 80 هزار ریال دریافت کنند. »
همچنین این مقام مسئول گفته است که « دهیاران نیز در پایان هر روز با تحویل ملخهای جمعآوری شده روستاییان به بخشداران به ازای هر کیلو 9 هزار تومان دریافت کنند. » یعنی در هر کیلو گرم هزار تومان هم گیر دهیار می آید!
با راه افتادن این چرخه اقتصادی جدید، میلیون ها ایرانی بیکار که تعدادشان از ملخ ها هم بیشتر است (!) مشغول زنده گیری ملخ می شوند و همانطور که در این مملکت نظام توزیع دست دلال ها است فورا دلال ها وارد عمل شده و ملخ ها تا قبل از رسیدن به بازار مصرف چندین بار بین دلال ها و خریداران عمده و خرده فروشان دست به دست می شود و به این ترتیب میلیون ها نفر هم وارد عرصه دلالی ملخ شده و از آمار بیکاران کسر می شود. ایضا برای حمل ملخ به وانت نیسان و بنز خاور هم احتیاج است و لزوما صنعت حمل و نقل هم جان می گیرد!
با افزایش تولید ملخ در کشور همانطوری که تجربه نشان داده است دولت ملخ مرغوب داخلی را (مانند گوشت گوسفند داخلی) به عراق صادر و برای مصرف ملخ خورهای داخل کشور ملخ منجمد برزیلی تاریخ مصرف گذشته وارد و تفاوت سود چشمگیر این معامله را در بانک ها و در دسترس اختلاس آقازاده ها و شادامادها قرار می دهد!
از نقاط مختلف جنوب و جنوب غرب کشور خبر می رسد سیل بیکاران از نقاط مختلف مملکت برای ملخ گیری به جنوب سرازیر شده و مثل مور و ملخ به جان ملخ ها افتاده اند، بطوری که تعداد آنها از ملخ ها بیشتر شده است!
همه این موفقیت ها بواسطه عقل و تدبیر اوس حسن روحانی و عقل کل هایی چون کربلایی اسحاق (معروف به انیشتن دولت!) است که اجازه دادند ملخ ها بدون پاسپورت و ویزا از طریق عربستان وارد کشور شده و اشتغال ایجاد نمایند!
شایان ذکر است ملخ های صحرایی با سرعت دویست تا سیصد کیلومتر در ساعت پرواز می کنند و در سر راه خود همه گیاهان و نباتات و برگ و پوست درختان را می خورند!
مصرف غذایی این مقدار ملخ که وارد کشور شده اند روزانه بالغ بر دو هزار تن علوفه است. (بیشتر از آقازاده ها می خورند!)
فرهنگ و تمدن کهنسال!
یکی از خواص ایرانی جماعت «خود برتر پنداری» و «برتر بینی» در تمام جهانیان است!
- قورمه سبزی و آش رشته را بهترین غذای جهان
- مرثیه خوانی شجریان را بهترین موسیقی عالم
- و باباکرم را بهتر از سمفونی دریاچه قوی چایکوفسکی می داند!
- در حالی که مظاهر فساد و فسق و فجور در خیابان ها و پارک های شهر موج می زند تایلند را مظهر فساد می نامد!
- از اروپا و آمریکا به خاطر راه ندادن ایرانیان گله مند است اما خواستار اخراج افغانی ها که از خود ما هستند و استعمار انگلیس آنها را از ما جدا کرده است و نقش بزرگی در سازندگی ایران داشته اند می باشد!
- در یک جمله اینکه این هشتاد میلیون ایرانی معتقدند همه مردم دنیا جهنمی هستند و فقط ایرانیان عازم بهشت می باشند!
- در کمتر کشوری است که ایرانی به جرم قاچاق مواد مخدر یا دزدی از فروشگاه و یا مزاحمت برای زنان زندانی نباشد!
- همهء این مزیت ها (!) را هم ناشی از فرهنگ و تمدن 2500 ساله و نژاد آریایی دانسته و سایر ملل جهان را تحقیر می کنند!
در سالهای اخیر رشد فرهنگ و تمدن آریایی چشمگیر تر بوده و آمار نزاع و قتل های خیابانی و خانوادگی از قبایل وحشی آمازون هم بیشتر شده است! بطوری که یک آریایی جرات ندارد در پیاده رو تنهاش به یک اریایی دیگر بخورد.
بر اساس آمار پزشکی قانونی، روزانه 7 آریایی(!) به خاطر تنه زدن جان خود را از دست میدهند. این آریایی های اصیل به خاطر تنه زدن نمیمیرند. تنه اشان بطور اتفاقی به تنه یک آریایی دیگر می خورد و بجای عذرخواهی اول خواهر و مادر و نوامیس یکدیگر را به توپ می بندند و سپس با چاقو و قمه و پنجه بکس همدیگر را از پای در می اورند!
حالا بماند که اخیرا همسرکشی هم بین آریایی ها مد شده و به محض آنکه دستپخت خانم شور شود او را متهم به "پرستو" بودن کرده و می کشند!
این وضعیت اعصاب، زیبنده یک شهروند ایرانی که خون پاک آریایی در رگ هایش جریان دارد نیست. البته همه این مظاهر تمدنی و فرهنگی (!) به دستگاه عصبی مربوط نمی شود و مقداری از آن هم به پیچیدگی DNA ایرانیان مربوط میشود که در گذر زمان مورد هجوم روم و ترک و عرب و مغول و افغان و روس و انگلیس و سایر نژادها قرار گرفته و علیرغم ادعای داشتن خون پاک اریایی مخلوطی از این خون ها در رگ هایشان جریان دارد!
یکی از خصلت های ایرانیان مهمان نوازی این قوم پاک نشان آریایی است که وقتی مهمان بر آنها وارد می شود یا در را اصلا باز نمی کنند و از پشت آیفون قسم می خورند که ما در خانه نیستیم و یا آنقدر جلوی میهمان خمیازه می کشند تا میهمان جمع کند برود دنبال کارش!
کاسب های آریایی نژاد هم مظهر انصاف هستند و بعد از اسلام لقب "حبیب الله" را برای خود جعل کرده اند!
- بر خلاف همهء دنیا در اینجا یک کیلو گرم هفتصد گرم بیشتر نیست و زعفران از رنگ کردن کلاله ذرت درست می شود و فروش گوشت خر بجای بره شهمیرزادی از فرهنگ و تمدن کهن ما محسوب می گردد.
- ایرانیان متمدن و با فرهنگ تر از همهء جهانیان در تعارف و خوش و بش نمونه هستند و چون دارای فرهنگ 2500 ساله و خون پاک آریایی می باشند موقع وارد شدن از در، یک ساعت به یکدیگر تعارف میکنند ولی اگر با اتومبیل همزمان بخواهند به خیابانی وارد شوند، با هم شاخ به شاخ شده و با فحش ماجرا شروع و با قفل فرمان و قمه کشی کار به پزشکی قانونی و دادسرای جنایی پایان می یابد!
- تازه این وضعیت اسفبار در شرایطی است که همه صبح تا شب مشت مشت قرص اعصاب میخورند تا آرام باشند و در تاسی از فرهنگ کهن خود به هم نپرند.
حالا تصور کنید اگر فرهنگ کهن و خون پاک آریایی و انواع قرص اعصاب و آرامبخش نبود ما الان چه وضع و اوضاعی داشتیم! همه رو باید از توی حلق هم در میآوردیم و همه با وانت از روی هم رد میشدن!
البته فرهیختگان و روشنفکران حساب دیگری دارند و رعایت فرهنگ کهن و تاریخ تمدنی و شرافت فرهنگی را می کنند! این فرهیختگان دارای خون پاک آریایی در نوشته ها و گفتارهای خود در رسانه هایی که با پول دول ملت های بی تمدن و بی فرهنگ و فاقد خون پاک اداره می شوند از آمریکا عاجزانه می خواهند تا به ایران حمله نظامی کرده و هموطنان آریایی آنها را از صفحه روزگار حذف کند!
من با این سن و سال عمری گشته ام و هنوز نتوانسته ام ذره ای از این فرهنگ کهن را در میان آریایی های پاک سرشت پیدا کنم! کو و کجاست این فرهنگ که موتوری در پیاده رو می راند، عابر از خط کشی مخصوص عابرین عبور نمی کند، زن و بچه مردم در خیابان و مترو و اماکن شلوغ توسط آریایی نژادها مورد آزار بدنی قرار می گیرند، ریختن ته سیگار، باقیمانده میوه و پاکت تنقلات و زباله، حتی ادرار کردن در معبر عمومی امری عادی است. روی اثار تاریخی و میراث فرهنگی کنده کاری می کنند و یادگاری می نویسند، حالا بماند حیوان ازاری و قطع درخت و لطمه زدن به محیط زیست و...
براستی چرا ما یک ساعت از این سه هزار سال تمدن و فرهنگ را نمی بینیم؟!
الان یه اماراتی با 46 سال فرهنگ ته سیگار خودش را بر زمین نمی اندازد ولی ایرانی ها با خون پاک آریایی و فرهنگ کهن، فیلتر سیگارشان را به طرف همدیگر شوت میکنند!
از قارئین اوللعزم عذرخواهی میکنم، اگه بچه داره گوش میکنه گوششو بگیرید، بعضی از هموطنان آریایی عزیز دارای فرهنگ کهن ساله وقتی دارند راه میروند و شما هم پشت سرشان در حرکت هستید، ناگهان با انگشت شصت، سوراخ سمت راست بینی اشان را مسدود میکنن و با یک زور ناگهانی به سوراخ سمت چپ، محتویات بد رنگ بینی خود را به کف پیاده رو و معبر عمومی انتقال میدهند و شما مجبور میشوید مسیرتان را عوض کنید تا از روی فرهنگ کهن آنها رد نشوید و کف کفش تان با تمدن آنها ملوث نشود!
امیدواریم روزی برسد که هموطنان آریایی حداقل دو ساعت از این سه هزار سال را در زندگی روزمره خود به کار بگیرند و بعد غصه رفاه و اسایش و ازادی و مکنت و ثروت ملل و ممالک مترقی را بخورند!
هدف استراتژيک ارسال خانم های مجلس به خارج
در شرایطی که بحران دست به اسلحه شدن یکی از چهره های اصلی اصلاح طلبان و قتل همسر، و ایضا بحران روابط ایران و امریکا سر همه را گرم کرده و وقایع مهمی مثل محاکمه شاداماد ممد شریعت مداری وزیر رفاه و محاکمه برادر رئیس جمهور و پرونده فساد اقتصادی برادر معاون اول به فراموشی سپرده شده است اعزام یک گروه از خانم های مجلسی به بانک مرکزی فنلاند توجه وسائل ارتباط جمعی جهانی به این رویداد شگفت انگیز را جلب کرده و مفسران اقتصادی و اگاهان بانکی هریک مضمونی برای آن کوک می کنند!
با توجه به اینکه این خانم ها از مسائل مالی و بانکی فقط با سر برج و رجوع به بانک جهت دریافت حقوق و مزایای نجومی نمایندگی آشنا هستند و چیز دیگری در مورد مسائل بانکی نمی دانند آگاهان معتقدند با توجه به تحریم های بانکی آمریکا و تعطیل شبکه سوئیفت و مشکلاتی که در انتقال ارز به حکومت اسلامی وجود دارد، این خانم ها به بانک مرکزی اروپا رفته اند تا مطالبات ایران را زیر چادر زده و به کشور بیاورند!
از شوخی گذشته واقعا فراکسیون زنان مجلسی چه دخلی دارد به بانک مرکزی فنلاند!
انتشار خبر اعزام این خانم ها به فنلاند و دیدار با برخی مقامات آن کشور این سؤال را به ذهن می آورد که سفرهای اینچنینی و هزینههای سنگین آن در شرایط فعلی چه فایده ای برای کشور دارد؟
سفرهای خارجی به بهانه های مختلف یکی از جذابیت های شغلی دولتی ها و نمایندگان مجلس شلم شوربا است که با هزینه بیت المال و دریافت حق ماموریت دلاری انجام می گیرد!
نماینده مجلسی که تا قبل از نماینده شدن حتی تهران را هم ندیده بود و زبان خارجی هم بلد نیست بیش از سرکشی به حوزه انتخابیه خود در سفر خارجی به سر می برد تا از نزدیک با فرهنگ منحط غربی آشنا شود، و مقام دولتی که تا قبل از انقلاب شکوهمند خیال می کرد دنیا همین دهی است که او در ان چوپانی می کند خودش برای خودش ماموریت خارج می نویسد و روانه دیار کفر و الحاد می شود تا از نزدیک مظاهر فسق و فجور و ابتذال غربی را ببیند و خدا را شاکر باشد که در بلاد خارجه زندگی نمی کند!
بخش مهمی از اخبار مرتبط با حوزه سیاست خارجی انعکاس سفر مقامات مسئول و دیپلماتها به کشورهای گوناگون برای گفتوگو و مذاکره و پیشبرد اهداف نظام است (!) اما گاهی وقتها اخباری از این سفرها منتشر میشود که تردیدها را درباره مؤثر بودن برخی سفرها بر میانگیزد.
نمونه یکی از این اخبار ارسال زنان مجلسی به فنلاند و دیدار این خانم ها با معاون بانک مرکزی فنلاند است. این دیدار در جریان سفر اعضای این فراکسیون انجام و بحثهایی همانند رمز ارزها، سیستمهای آموزش مالی و اینستکس (کانال مالی ایران و اروپا) نیز مطرح شده است. البته این دیدار تنها دیدار هیئت اعزامی از فراکسیون زنان مجلس به فنلاند نبوده است. این هیئت علاوه بر دیدار با معاون بانک مرکزی فنلاند با معاون سیاسی وزارت خارجه فنلاند، انجمن اوتیسم و همچنین با نمایندگان شبکه کارآفرینان زن بین المللی نیز دیدار کرده است. حال سؤال اصلی اینجاست که آیا اعضای این فراکسیون مسئولیتی در حوزه مالی و اقتصادی کشور دارند تا با مقامات فنلاندی مذاکره کنند، اساساا انجام این سفر و هزینههای صرف شده برای آن در شرایط فعلی میتواند آوردهای برای کشور داشته باشد؟ آیا با وجود افت درآمدهای ارزی کشور و سیاست امریکا برای صفر کردن صادرات نفت کشور جایی برای چنین اقداماتی باقی میماند؟
مقامات دولتی چقدر حق مأموریت میگیرند
نمونهای که ذکر شد، تنها مشتی از خروار است. واقعیت این است که در طول سالهای گذشته و بهرغم انتقادات فراوان هیچ آمار درست و روشنی در خصوص تعداد سفرهای خارجی دولتی اعم از مسئولان عالی رتبه و یا کارمندان ارائه نشده است. تنها اظهارنظرهایی پراکنده از سوی متولیان امر در این باره موجود است که نگاهی به همین اظهارنظرهای پراکنده نشان میدهد که هزینه سفرهای خارجی به خصوص مبالغ هزینه شده برای حق مأموریت خارجی مبلغ قابل توجهی است که صرف آن در شرایط فعلی جای تعجب دارد.
بر طبق قوانین موجود در سفرهای خارجی هزینههای پرداختی بر اساس قوانین در قالب سه بخش صورت میپذیرد. این سه بخش طبق مصوبه هیئت دولت حکومت اسلامی ایران مصوب دی ماه ۸۹ شامل هزینه هتل، هزینه غذا و فوقالعاده مأموریت است.
به این ترتیب در سفرهای خارجی علاوه بر پرداخت هزینه سفر، بودجه جداگانهای نیز در قالب فوقالعاده مأموریت به صورت روزانه نیز هزینه میشود. بر اساس جداول تصویب شده توسط دولت فوقالعاده مأموریت برای رئیس جمهور روزانه 200 یورو، معاون اول رئیس جمهور 150 یورو، وزرا و معاونان همتراز 130 یورو، معاون وزرا و مقامات همتراز 90 یورو، رؤسای دانشگاهها و مدیران عامل شرکتهای دولتی 80 یورو، مدیران کل و سایر مدیران 65 یورو و کارشناسان و سایر ردهها 50 یورو خواهد بود.
به این ترتیب هر فوقالعاده مأموریت خارجی برای یک کارمند ساده در حدود یک میلیون تومان در روز خواهد بود. این میزان برای یک نماینده مجلس که معمولاً در سطح معاون وزرا و مقامات تعریف میشوند میتواند تا 130 یورو در روز نیز برسد.
سقف مأموریت نمایندگان مجلس شلم شوربا پنج روز است که روزانه 130 یورو بهعنوان حق مأموریت به آنها پرداخت میشود، البته استفاده از این مزیت به این سادگیها ممکن نیست و همانند سایر نهادها کمیتهای در مجلس شورای اسلامی وظیفه بررسی این سفرها را بر عهده دارد و باید تمام این سفرها به تأیید این کمیته برسد. البته همان گونه که گفته شد باید به این ارقام هزینه تهیه بلیت هواپیما، هزینه غذا و هزینه هتل را اضافه کرد. به این ترتیب روشن است که دستاوردهای چنین سفری باید برای کشور بسیار قابل توجه باشد که بتوان چنین هزینههایی را پرداخت.
شنیدهها چه میگویند
در خصوص تعداد روزهای سفرهای خارجی از طرف قوای سهگانه و یا سایر دستگاهها نیز آمار دقیقی وجود ندارد، اما به نظر میرسد که درخواستهای فراوانی در این باره از سوی دستگاههای مختلف وجود دارد. از قرار هر سفر خارجی باید به تأیید هیئت پنج نفره در نهاد ریاست حکومت برسد.
بهطور معمول هر سهشنبه جلسه هیئت نظارت بر سفرهای خارجی دولت برگزار میشود. با توجه به تعدد سازمانها و دستگاههای کشور، معمولاً هر هفته 50 تا 60 مورد درخواست سفر خارجی به این هیئت واصل میشود و مورد رسیدگی قرار میگیرد. این درخواستها در برخی موارد استثنا به بالای 100 مورد در هفته نیز میرسد. برخی از این سفرها مربوط بهخود وزارتخانههاست و برخی مربوط به زیرمجموعههای آنها، البته خود وزارتخانهها یک کمیته دارند که بررسی لازم را درباره سفرهای خارجی انجام میدهند.
البته این هیئت تنها در خصوص سفرهای زیر 90 روز تصمیم میگیرد و حق مأموریتهای پرداختی در قالب مأموریتهای طولانی همچون خدمت دیپلماتها در قالب دیگری صورت میپذیرد.
یک محاسبه سرانگشتی نشان می دهد در هر هفته مجوز 50 مأموریت صادر میشود. اگر متوسط هر سفر را 5 روز در نظر بگیریم، در هر هفته باید مجوز 250 روز فوقالعاده مأموریت صادر شود. اگر ما کمترین میزان پرداخت فوقالعاده مأموریت را نیز در نظر بگیریم در هر هفته باید نزدیک به 13 هزار یورو تنها حق مأموریت پرداخت شود،
این در حالی است که در این محاسبه تنها پرداخت فوقالعاده حق مأموریت مد نظر گرفته شده و مسائلی نظیر بحث پرداخت هزینه هتل و یا غذا مطرح نشده است.
در کنار این بخش تعداد زیادی از مأموریتهای خارج کشور از سوی نهادهای عمومی و شرکتهای دولتی انجام میشود که نظام پرداختی آن منطبق با قوانین سفرهای خارجی کارمندان دولتی نیست. به عنوان مثال سفرهای خارجی که در قالب مأموریتهای شرکتهای زیر مجموعه شستا و یا سایر نهادهای عمومی صورت میپذیرد، در آمار فوق لحاظ نشده است.
شاید زمان آن رسیده که دولت و مجلس در یک اقدام هماهنگ نسبت به مدیریت هزینه سفرهای خارجی و شفاف سازی آن اقدام کنند. چنین اقدامی علاوه بر صرفه جویی به حفظ اعتماد عمومی نیز کمک قابل توجهی خواهد کرد.