تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
لیلا زارعی - از داخل کشور
یازدهم سپتامبر 1973، کاخ ریاست جمهوری شیلی توسط نظامیان بمباران و رئیس جمهور منتخب مردم کشته میشود. این رویدادیست که باعث شد کودتایی نظامیبه رهبری آگوستو پینوشه (فرمانده ارتش وقت شیلی) شکل گیرد. کودتایی که موجب گردید دولت نظامیپینوشه به مدت 17 سال بر سر کار آید. دولتی که دیکتاتورترین، سرکوبگرترین و مستبدترین دولت در تاریخ کشور شیلی لقب گرفت.
اینها را گفتم تا یادآوری کنم، مرور تاریخ باید عبرتآموز باشد، نه اینکه بار دیگر اشتباهات آن را تکرار و تلخی هايش را چشيد.
ا این روزها در حالی که حکومت ایران در یکی از متزلزلترین شرایط تاریخ 40سالهاش قرار دارد متاسفانه افراد و گروههایی پیشساخته یا نادان در میان اپوزیسیون هستند که قصدشان به حاشیه کشاندن راه مبارزه و پایین آوردن سطح تخاصم با عناصر حاکمیت است. کسانی که عوامفریبانه دم از «نه به جنگ و نه به تحریم» میزنند. انگار مخالفان آنان به دنبال جنگ و تحریماند! نه اینگونه نیست هیچکس به دنبال جنگ و تحریم نیست، اصلا مسئله جنگ و تحریم نیست. مبارزان واقعی میگویند: حقوق مردم چه میشود؟ جایگاه مردم کجاست؟ چه کسانی در طول 40 سال این وضعیت را برای مردم به وجود آوردهاند؟ چرا عدهای نقشههای رژیم را پیش میبرند؟
هدف از این نوشته نقد پروژه «آبان» و شخص آقای هوشنگ امیراحمدی است. پروژه ای که به گفته خود امیراحمدی، هدفش لابیگری و بسترسازی برای مذاکره بین جمهوری اسلامی و آمریکاست اما تحت لوای تبانی با سپاه پاسداران علیه 200 روحانی.
«آبان» مدعی است که طرحی برای گذار دارد، طرحی که متوهمانه حساب نیروهای نظامیسرکوبگر، از جمله سپاه پاسداران را از حساب خامنهای و روحانیت حاکم جدا میداند و معتقد است که میتوان سپاه را علیه روحانیت حاکم شوراند و پس از کودتای سپاه علیه رهبران حاکم، آنها را نیز در دولت آتی وارد کرد و یک حکومت نظامی با حضور سپاه پاسداران شکل داد و سپاه یکی از ارکان قدرت سیاسی آینده شود. بدیهی است که تشویق نیروهای انتظامی به پیوستن به مردم امری است مقبول و لازم اما بسترسازی برای تفویض قدرت سیاسی به سپاه پاسداران در حکومت بعدی نیز به نظر پروژهای برای حفظ مافیای قدرت و ثروت بعد از کنار زدن همان چند روحانی است که در نوع خود یک خیانت بزرگ به ملت ایران است.
ا کارنامه هوشنگ امیراحمدی در طول این سالها بر کسی پوشیده نبوده، او به گفته خودش سی و پنج سال برای ایجاد صلح ومذاکره میان ایران و آمریکا تلاش کرده است، از همکاری با نایاک و عکس گرفتن با مقامات جمهوری اسلامیگرفته تا سفر به ایران و سه بار ثبت نام در انتصابات ریاست جمهوری. اما امیراحمدی چند ماهی است تغییر رویه داده و سعی میکند از درون گروههای اپوزیسیون یارگیری کند. بخش اعظم اعضای کانال تلگرامی او فیک و خریداری شده است. او در یک تغییر تاکتیک و نه تغییر استراتژی تلاش کرده از طریق بازی با کلمات برخی افراد همچون آقای شهرام همایون (انسانی شریف و ایراندوست) را تحت تاثیر خود قرار دهد. او حالا پرچم شیر و خورشید روی میز میگذارد، علیه مقامات جمهوری اسلامیحرف میزند، خود را برانداز میخواند و در تجمع اعتراضی علیه نایاک شرکت میکند، اما در سازمان خود کسانی را همچون سام منجزی دارد که پای همه پستهایش از پرچم جمهوری اسلامیاستفاده میکند. اینها همه در حالیست که وی در واقع همان اهداف نایاک را به نوعی دیگر در پروژه «آبان» خود دنبال می کند.
ا «آبان» پروژهای است که نیروهای مسلح همچون سپاه را که دستشان سالها به خون مردان و زنان ایران زمین آلوده است، مجموعهای با جَنَم و مقتدر میداند و برای رسیدن به ایران نوین که وعده آن را میدهد به آنها دل بسته است.
ا در بهترین حالت سادهاندیشی است که سپاه پاسداران تروریست را از بدنه حاکمیت جمهوری اسلامی جدا تصور کنیم و به آن امید ببندیم و در بدترین حالت خیانتی است که هدفش حفظ ساختارهای اصلی مافیای ثروت و قدرت در جمهوری اسلامی است. سپاهی که کارنامهاش نشان میدهد جز سرکوب، تحقیر و فساد گسترده چیزی برای مردم این سرزمین به ارمغان نیاورده.
ا آیا جز این است که سپاه پاسداران دلیل بقای حکومت اسلامیو روحانیت حاکم است؟ آیا حکومت اسلامی بدون سرکوب نظامی توسط سپاه میتواند یک روز هم بر عمر خود بیافزاید؟ آیا نهادی که برآمده از انقلاب سال 57 و وظیفهاش پاسداری از انقلاب و نظاماش است در کلیت خود میتواند برخلاف خواست حکومت و در جهت خواست مردم قدم بردارد؟ به باور من دل بستن به پروژههایی همچون «آبان» به نوعی از چاله به چاه افتادن است. پروژهای که مانند حکومت پینوشه در شیلی نوید حکومتی دیکتاتورتر و سرکوبگرتر از حکومت کنونی حاکم بر ایران را میدهد.
در پایان لازم میدانم به رسانهها، رهبران و کنشگران سیاسی در اپوزیسیون انتقادی کنم. اگر بیبرنامگی، خودپرستی و منفعتطلبی آنها نبود، هیچگاه چنین افراد و پروژههایی فرصت ابراز وجود پیدا نمیکردند. آنها چنان مسحور شدهاند که نمیتوانند مواضع انحرافی که هر چند وقت برای به انحراف بردن حرکت مردم عرض اندام میکنند را به نقد بکشند و دوباره در اثر عدم شناخت دست به خودکشی میزنند. مردم ایران خواهان رفتن کل این نظام با تمامی ساختارهایش هستند و آنان که در این راه سنگاندازی میکنند فراموش نخواهند شد.
سه شنبه 8 مرداد 1398 برابر با 30 ژوئیه 2019