تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
سحر آتشین
محمود عاشوری
خفاشان شب همه جا را جولانگاه خود کرده اند
ابری سیاه و تاریک خورشید و ستارگان را در خود
فرو برده
سرمایی یخبندان و طاقت فرسا بودن خود را دائمی می
نماید
دارها همچنان برافراشته
زندان
ها سرفراز
دختران انقلاب خاموش
دختران گل بدست پژمرده
بچه ها گشنه
مادران سرگشته
دختران دل شکسته
مردان خواب و مست
همه جا سکوت
همه جا خاموشی
همه جا نومیدی و یاس
هر جا سرک میکشی بوی تعفن و مرده
کفتاران، پرقدرت و سیراب
بر سر قبر عزیزانمان به رقصی دائمی
با اطمینان از خواب ما کام میگیرند
ناگهان سحر
با انفجاری مهیب
-
توگویی ستاره ای متولد شده
-
همه جا را به آتش میکشد
زیبا
سرفراز
پر
نور
با پرتویی به پهنای جهان
با انرژی به همتا
تمام شب را
تمام یاس و نومیدی و مردن را
تمام کفتاران و شب پرستان را
به آتش می
کشد
«این
منم!
فقط من
به تنهائی
همه تان را
تاریخ تان را
اسلام
تان را
کثافت و زشتی و وجود داعشی
تان را
به آتش می کشم
به رزم
تان می
طلبم
تا اعماق وجودتان
تا بلندای تاریخ تان
تا ژرفای ایدئولوژی ننگین
تان
همه را به مبارزه می طلبم؛
آری من سمبل
دختران آزادی و برابری
ام
وجود من
هستی من
دختر بودنم
انسان بودنم
همان نابودی شماست..!»
سحر نازنینم
عزیز دل و وجود و جان من
روزهای قبل از شعله وری
ات
به چه می
اندیشیدی؟
مگر
چقدر از حرکت ما
بیداری ما
و بپاخواستن ما
ناامید بودی
که اینچنین خود را به آتش کشیدی
برای بیداری ما
برای روشن کردن جرقه انقلاب
برای نورانی کردن راه
مان
برای یادآوری هدف
مان
در مقابل سمبل
قدرت
تمامیت اسلام سیاسی
با شجاعت و استواری خود
کوچکیو ناتوانی...
چه کسی را به سخره گرفتی؟
ما را یا آنها را؟
قسم به شجاعتت
قسم به تصمیم و پایداری
ات
قسم به اهداف
ت
راه
ات
را ادامه خواهم داد.
برگرفته از فيس بوک نویسنده