تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
دکترهایی که می ترسند راست اش را به بیمار بگویند!
محمد هادی
می گويند که پیروزی و موفقیت صد تا پدر و مادر و مدعی دارد در حالی که شکست و سرشکستگی یتیم و بی پدر و مادرند! از جمله مصادیق ملموس این گفته، حال و روز کشتی به گِل نشستهء آخوندها و رژیم بیمار و رو بقبلهء ولایت فقیه است که، بمثابه پروژه ای شکست خورده و مملو از خفت و خواری، این روزها اغلب دست اندرکاران آن- از جمله اصلاح طلبان صد رنگ- هر کدام بنوعی از آن اعلام برائت کرده و دوری می جویند و مشغول به بازی «کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!» همه چيز را تقصیر دیگری می اندازند! همان هایی که تا دیروز، در راستای دستیابی به قدرت و ثروت، برای اثبات شرکت و سهیم بودن خود در استقرار رژیم آخوندها با هم مسابقه داشتند این روزها برعکس برای فرار و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت در پاسخگویی و سهم داشتن در برپایی نظام جهل و جنایت با هم رقابت دارند!
در این میان خامنه ای و جناح گرگ های اصولگرا- مانند دیگر رژیم های سرکوبگر و دیکتاتور- کور و کر برآنند تا راه بدون بازگشت و یک طرفه را، تا آخر خط سرنگونی و فروپاشی رژیم همچنان ادامه دهند! وضعیت اصلاح طلبان بعنوان بیمه نامهء رژیم در چند دهه< گذشته، از ویژگی خاصی برخوردار است اصلاح طلبان که با بدرک واصل شدن رفسنجانی یتیم شده بودند بعد از قیام دیماه 97 در بازی باخت- باخت، هم از قدرت رانده شدند و هم از سوی مردم!
در ارزیابی وضعیت اسفبار رژیم آخوندها، از جانب اصلاح طلبان کلاً دو نوع واکنش مختلف مشاهده میشود که، علیرغم تفاوت و اختلاف نظر، مخرج مشترکی دارند دال بر اینکه همه با زبان بیزبانی و به طرق مختلف اقرار می کنند که وضعیت رژیم در چهل سال گذشته هیچگاه به لحاظ داخلی و خارجی اینگونه وخیم و ترسناک و بدون هیچ گونه چشم انداز گشایش و شانس رسیدن امداد های عینی و غیبی نبوده است! و شاید این برای اولین بار است که بیشترین اصلاح طلبان سینه چاک دیروز رژیم و خجالتی های امروز، تقریباً همان چیزی را بالا آورده و می گویند که نیروهای اپوزیسیون سال های سال است می گویند و آن اینکه: این ره که رژیم آخوندها میروند رو به گورستان است!
در میان اصلاح طلبان اغلب مدعی پزشکی در ارزیابی و معاینه رژیم بیمار و مردنی و سرطانی آخوندها، کلاً دو نوع نظر و تحلیل به چشم می خورد: از يکسو دکترهایی هستند که کم و بیش سوابق غیر قابل کتمان در همکاری با رژیم آخوندها دارند و آلوده به جنایت و غارت هستند در نوشتن نسخه و تجویز دارو برای بهبودی و خلاصی رژیم از بنبست های داخلی و خارجی، ضمن اقرار به وخامت بیش از حد اوضاع، در ترس از سرنگونی و گریز از پاسخگویی در همدستی با رژیم، خیلی دست به عصا و محتاطانه برخورد می کنند و اغلب با برجسته نمودن سناریوی سوریه و عراق و لیبیائی شدن ایران با سقوط آخوندها، نهایتاً به مردم توصیه می کنند که باید با آخوندها بسوزید و بسازید والا ایران ویران می شود!
بخش دیگر دکترهای اصلاح طلب- اغلب دانشگاهی و مدرس- که فاقد همکاری و همدستی آشکار با رژیم و دارای پرونده های سبک تری هستند و کلاً دست بازتری در بیان وخامت اوضاع داشته و، در مقایسه با اصلاح طلبان آلوده، گستاخی بیشتر و ترس کمتری از سرنگونی و فردای سقوط آخوندها دارند و به طرق مختلف به رژیم هشدار می دهند که این تو بمیری داخلی و خارجی با دیگر تو بمیری های قبلی فرق اساسی دارد! و این بار تمام راه های فرار بسته و مین گذاری شده اند«از ما گفتن و از شما نشنیدن!»
لُپ کلام و نتیجهگیری تلویحی از مجموعه تحلیل و تفاسیر اصلاح طلبان خودی و غیر خودی و نخودی این است که کلیه حضرات کم و بیش فهمیده اند که اجل رژیم در راه است و این بار رژیم تنها با اعتراضات مشابه سال 88- که لات و لوت های رژیم آن را جیغ و فریاد سوسول های شمال شهر می دانستند- روبرو نیست بلکه این بار، جدا از اعتراضات طبقه و اقشار متوسط و زنان و جوانان تحصیلکرده، همزمان با پابرهنه ها و گرسنگان جنوب شهری که به نکبت حکومت آخوندها در واقعیت چیزی برای از دست دادن ندارند روبرو است و این بار هم مردم با ختم خیمه شب بازی اصلاح طلبی- اصولگرایی و هم قدرت های بینالمللی برآنند که تا سقوط و دفن و کفن نمودن آخوندها از پای ننشینند!