تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

 10 آبان مهر ماه 1398 ـ  1 نوامبر 2019

پیوند به تعريضی از اسماعيل نوری علا

چرا بعد از 42 سال از هر نوع فعالیت سیاسی کناره گیری می کنم؟

عبدالستار دوشوکی

doshoki@gmail.com

با درود فراوان به جناب دکتر نوری علا گرامی

         تصمیم گرفته ام از سیاست ورزی دوری کنم. در این مقاله پایانی و آخرین خویش دلایل خودم از این اقدام و درخواست نقدگونه خودم را از اپوزیسیون را به قلم کشده ام. تا تلنگری باشد به همه.

         امیدوارم این "مقاله خداحافظی" بنده مورد لطف همیشگی شما قرار بگیرد.

         با مهر و سپاس همیشگی

         اجازه بدهید در این آخرین فرصت از محبت های گذشته شما هم تشکر بکنم و حلالیت بطلبم.

         آرزوی بهترین ها را برایتان دارم

اگر بار گران بودیم و رفتیم

اگر نامهربان بودیم و رفتیم

دوشوکی

پيوند به پاسخ کوتاه نوری علا

**************************************

چرا بعد از 42 سال از هر نوع فعالیت سیاسی کناره گیری می کنم

       شواهد علمی، تجربی، مقایسه ای و میدانی نشان می دهد اپوزیسیون برونمرزی ایران در کلیت خویش به جزیی از مشکل ملت ایران تبدیل شده است و نه بخشی از راه حل احتمالی. به نقل از آلبرت اینشتین آمده است: "اندیشه سترون و رفتار احمقانه یعنی انجام دوباره و دوباره‌ی یک کار "در عرض چهل سال" و انتظار نتیجه‌‌ی متفاوت داشتن".  می گویند متوهم ها، خودشیفته ها و ماکیاولی ها تا حدود زیادی در ویژگی های احمقانه اشتراک دارند.

       اگر از منظر واقعگرایانه تحلیلی و تفصیلی شباهت ها و تفاوت ها بین ملت های موفق و ناموفق در گزاره نه تنها چهل سال گذشته که در طول آن حدود چهل رژیم مستبد سرنگون شدند، بلکه در عرض چهل روز گذشته را مورد ارزیابی نقادانه (Critical Appraisal) قرار بدهیم باید در همین هفته به مردمان عراق، لبنان و شیلی تبریک گفت که خوشا به حالشان. زیرا اپوزیسیون گسترده و پرمدعایی نظیر اپوزیسیون ایرانی نداشتند. یا وگرنه نه کابینه شیلی بعد از چند هفته تظاهرات سرنگون می شد و نه نخست وزیر لبنان بعد از 13 روز تظاهرات خیابانی استعفا می داد و نه دولت عراق در آستانه فروپاشی قرار می گرفت. در این مورد، دیشب، در آخرین حضور تلویزیونی خویش در برنامه "علل ناکامی اپوزیسیون" در پنل سیاسی "تلویزیون کانال یک" توضیحات بیشتری با ارائه دلایل مستدل سیاسی دادم. و این نیز آخرین مقاله نگارنده برای مدت نامعلومی خواهد بود.

       در عرض قریب به دو دهه گذشته برای پیوستن به شوراها، کنگره ها، حرکت های جمعی و اتحادها و ائتلاف های متعدد اپوزیسیون دعوت شده بودم و با حسن نیت به برخی از آنها پیوستم به امید اینکه شاید در همسویی و همگرایی اپوزیسیون بر محور "حداقل مخرج مشترک" فرجی حاصل شود. اما دریغ و هیهات که نشد. بعد از مدتی سر و صدا همه این "جمع ها" به وادی فراموشی سپرده شدند. بسیاری از شخصیت های فعال و محترم و فرهیخته از سیاست کناره گیری کردند و یا دار فانی را وداع گفتند. مشکل اساسی ما این بود که می خواستیم مشکلات‌مان را با همان طرز فکری حل کنیم که با آن، مشکلات را به ‌وجود آورده بودیم. در نتیجه در گذر زمان خودمان تبدیل به بخشی از مشکل شدیم و شوربختانه هیچ نتیجه ای جز کدورت درونی و یاس بیرونی حاصل نشد. بقول حافظ "جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز؛ باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند".

       هیچ فرد یا گروهی مصون از خطا نیست. اما صداقت درونی و شهامت عقلانی لازم است تا انسان به عیوب و کاستی های خود پی ببرد و از خطاهای خود درس بگیرد. افسوس که در بین اغلب اپوزیسیون این متاع بسیار کمیابی است؛ چون غالبا خود را عقل کل می دانند. این امر باعث تکرار مکررات و بازتولید ناکامی های گذشته تحت عناوین مختلف می شود. متاسفانه اشتباهی که تکرار شود دیگر یک اشتباه نیست، بلکه یک تصمیم هدفمند است برای رسیدن به  امیال مقطعی مادی و یا شخصی و یا فرقه ای. این واقعیت تلخ در بین اپوزیسیون اظهر الشمس است. اما چه سود آنهایی که در این باره می‌دانند عاقلانه چیزی نمی‌گویند؛ و آنها که می‌گویند، در حقیقت چیزی نمی‌دانند.

       علم پزشکی مدرن که تاج و سرراس همه علوم است بر پایه "نهضت پزشکی مبتنی بر شواهد و داده های علمی و با ایجاد و توسعه مطالعات مرور سیستماتیک، بی طرفانه و متاآنالیز مستقل بنا نهاده شده است. ارزیابی نقادانه بدون زره ای از سوگرایی (bias) از درمان های مختلف بن مایه پیشرفت علم طب می باشد. شیوه های ناکارا منسوخ شده و  به دور انداخته می شوند. اما متاسفانه چنین نگرش یا فرایندی در بین اپوزیسیون برونمرزی وجود ندارد. به همین دلیل ما گذشته خود را تکرار می کنیم و با نخوت و خودمحوری مثل آن جراحی می مانیم که وقتی که خویشاوندان بیمار بلافاصله بعد از عمل جراحی از او پرسیدند حال بیمار ما چطور است، با تکبر و گنده دماغی جواب داد: "بنده عمل جراحی را با موفقیت کامل انجام دادم، اما متاسفانه بیمار شما مـُرد".

       بعقیده من، بعد از چهل سال شکست و ناکامی که حاصلی جز تشتت و نومیدی نداشته است، اینک زمان آن فرا رسیده تا تک تک ما ازریابی صادقانه، انتقادآمیز و حتی نکوهشگرانه از عملکردی فردی و جمعی خود داشته باشیم. برای این کار لازم است مکث کنیم و از زاویه برون به دورنمای درون با دیده نقد بنگریم. بقول مولانا "گر در طلب خودی ز خود بیرون‌آ". به همین دلیل تصمیم گرفته ام برای مدتی نامعلوم ( و نه الزاما همیشه) به دور از هر نوع فعالیت سیاسی (اعم از مقاله، مصاحبه، تحلیل، جلسه، گفتگو و غیره) به کار تعمق و تامل بپردازم؛ که چرا دیگر اپوزیسیون ها موفق شده اند حتی دولت های نسبتا معتدل و ملایم نظیر لبنان و شیلی و غیره را با اتحاد عمل سرنگون کنند. اما ما نتوانسته ایم بعد از چهل سال "بدترین رژیم" را به چالش جدی بکشیم. و اگر چالشی هم بوده است نظیر حادثه کوی دانشگاه، جنبش سبز و یا قیام ملی دی ماه 96، اینها هیچ ربطی به اپوزیسیون برونمرز نداشته است. از اپوزیسیون صادق نیز می خواهم وقت بگذارند و تعمق بکنند. اگرچه می دانم اندیشیدن و تعمق عمیق برای برخی ها ممکن است سخت و دردآور باشد. البته این هرگز به معنای درخواست از آنها برای دست کشیدن از مبارزه نیست. بلکه در خلوت خود چند صباحی خالصانه اندیشه کنند که علل ناکامی ما چیست؟

       صد البته می دانم که سه گروه به این پیشنهاد بنده با تندی و ناروایی حمله خواهند کرد:

       1 ـ افراد و گروه های نفوذی توسط وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه در اپوزیسیون که می خواهند وضع موجود را حفظ کنند و با تظاهر به تندی و افراطی گری خود را کاسه داغ تر از آش برای ملت و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نشان می دهند.

       2 ـ افرادی که خود را عقل کل می دانند و خودمحورانه معتقدند روش آنها همیشه درست بوده و کاستی از دیگران است و الاغیر.

       3 ـ گروه خطرناک سوم آنهایی هستند که برای پول کار می کنند. پول هایی که از دولت ها و یا نهادهای مختلف غیر انتفاعی، نیمه دولتی و یا گروه های متعصب مذهبی دریافت می کنند. متاسفانه این گروه ها با استفاده از اهرم مالی می توانند به راحتی در پروژه های اپوزیسیون نفوذ کرده و آنها را ناکارآمد بکنند، که بعضا کرده اند.  در مورد این گروه مکار باید گفت: هدف آنها "نه این است و نه آن است، همش حیله نان است".

       عبدالستار دوشوکی

       پنج شنبه 9 آبان 1398

***************************************

پاسخی از اسماعيل نوری علا

دوست ارجمندم، جناب آقای دوشوکی

       با اظهار تأسف بابت تصميمی که گرفته ايد، از آنجا که مشفقانه از «لطف همیشگی» من ياد کرده ايد لازم می دانم که من نيز مشفقانه به شما عرض کنم که متقابلاً از ابتدای شروع کار «سکولاريسم نو» همواره مشمول نقدهای شما بوده ام و در طی 7 سال گذشته نيز هر تلاشی برای همکاری با شما داشته ام به ناکامی کشيده شده است. هنگام تشکيل جنبش سکولار دموکراسی ايران، شما عضو کميته ای بوديد که موجوديت اين نهاد را (که اکنون هفت ساله شده است) اعلام می داشت. اما به برگزاری کنگرهء اول اين جنبش نرسيده از اين کميته استعفاء داده و موضع خود به عنوان منتقد را حفظ کرديد. در هنگام برگزاری کنگرهء پنجم  هم خودتان به من اطلاع داديد که قصد شرکت در کنگره را داريد و حتی پيامی ويدئوئی را فرستاديد تا پيش از برگزاری کنگره در سايت کنگره های سالانهء سکولار دموکرات های ايران گذاشته شود. در آن کنگره هم شرکت و سخنرانی کردید اما هنگامی که من، در جمع بندی کنگره، پيشنهاد کردم که سکولار دموکرات ها دارای مجلسی مشورتی به نام «مهستان» شوند و اين پيشنهاد مورد قبول حضار قرار گرفت و من پی انجام کار را گرفتم (مهستانی که سه سال است هر يکشنبه برنامه و گفتگوی آزادانه دارد) شما برآشفته مقاله ای عليه من نوشتيد و مرا متهم به ديکتاتوری کرديد چرا که پيشنهادم را قبلا به اطلاع شما نرسانده بودم.

       هدف من از ذکر اين تاريخچهء دلشکن آن است که هيچ کدام از اقداماتی که سکولار دمموکرات ها انجام داده اند، بقول شما، «بعد از مدتی سر و صدا همه این "جمع ها" به وادی فراموشی سپرده» نشده اند. و هر روز پر توان تر از پيش بکار خود ادامه می دهند و همواره اين شما بوده ايد که نُک پائی در اين نهاد ها نهاده و بلافاصله به منتقد آنها (و من) تبديل شده ايد.

       با اين همه هرگر اتفاق نيفتاده است که من، بعنوان سردبير نشريه های «سکولاريسم نو» و «جنبش سکولار دموکراسی ايران»، از انتشار مقالات شما خودداری کنم و همهء نوشته های مخالف تان را هم منتشر کرده ام؛ چرا که می پندارم انتقاد ديگران آدم را آگاه تر و راست و ريس تر می کند. اکنون هم از شما دعوت می کنم که پس از طی دوران اعتکاف و پراختن به دورانی از «تعمق و تامل»، هر گاه ميل نوشتن در شما جوشيد مرا بی خبر نگذاريد.

       برايتان روزگار آرامش و سرفرازی آرزو می کنم.

       اسماعيل نوری علا

بازگشت به خانه