تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
نوبت به «نهادهای مدنی قلابی» رسیده است
مجید محمدی
دیوارنگارهای در تهران- ATTA KENARE / AFP
بعد از سرکوب معترضان توسط نیروی انتظامی، بسیج، سپاه و لباس شخصیها در خیابانها، بسیج کارکنان نهادهای نظامی و انتظامی و نهادهای تحت نظر رهبری و کارکنان دولتی به خیابانها برای بیعت مجدد با رهبر، و موج بازداشتها در سراسر کشور، اکنون نوبت نهادهای مدنی دولت ساخته و قلابی است که اعتراضات عمومی را به زیر قالی و فراموشی بفرستند.
بیانیهای که توسط 17 سازمان ظاهراً غیردولتی، اما در واقع دولت ساخته و قلابی خطاب به گزارشگران سازمان ملل صادر شده است، آنقدر به تبلیغات دولتی آراسته است و آنقدر از ذکر شرایط اجتماعی و رخدادهای روز ایران تهی است، که فریاد میکشد که به سفارش بیت رهبری یا سپاه یا وزارت خارجه (که امروز مرزهای آنها چندان روشن نیست) تنظیم شده است.
چرا نهادهای قلابی؟
هنگامی که در دههء هفتاد خورشیدی، مقامات جمهوری اسلامی قدرت نهادهای غیرانتفاعی و مدنی را در بسیج و تاثیرگذاری در افکار عمومی دریافتند، از ابتدای دهه هشتاد خورشیدی، به تدریج همه نهادهای داوطلبانه و نیمهمستقل آن دوره را بستند، فعالان آنها را بازداشت کردند، و سپس خود شروع کردند به درست کردن سازمانهایی که از سه بُعد استقلال، داوطلبانه بودن و عمومی بودن تهی هستند.
مستقل نیستند، چون بودجهشان از نهادهای دولتی و عمومی (شهرداریها) تامین میشود (کدام ثروتمندی در ایران سرمایهاش را با زحمت به دست آورده است که آن را در راه رفاه عمومی مصرف کند؟)، داوطلبانه نیستند، چون هر کسی نمیتواند به آنها بپیوندد و در چارچوب آنها به خدمت به خلق بپردازد، و عمومی هم نیستند، چون از نظر اهداف، در خدمت بقای نظام و تبلیغات برای آن فعالیت میکنند.
برای مثال، هر ساله در دورهای که گردهماییهای حقوق بشری در ژنو برقرار است، تعداد زیادی از این نهادهای قلابی دولتی برای دفاع از کارنامه سیاه حقوق بشری به سفر تفریحی سوئیس فرستاده میشوند.
گاه چهرههای مشهور و محبوبی چون داوود رشیدی را نیز با خود همراه میکنند تا تاثیر بیشتری بر افکار عمومی بگذارند. البته آن «چهره»ها هم بعدا پاداش خود را در حوزههای هنری (وامهای کمبهره یا امکانات دولتی برای تولید فیلم یا هنرهای دیگر) دریافت میکنند.
اهداف نهادهای مدنی قلابی
این سازمانهای دولت ساخته، همانا موسساتی هستند که از بودجههای رسمی و غیررسمی عمومی (مثل تنخواهگردانهایی که در اختیار روسای سه قوه است، بودجههای شهرداریها، یا بودجههای دیگری با عناوین مبهم) استفاده میکنند، و مقامات جمهوری اسلامی آنها را با سه هدف تشکیل دادهاند:
1- ایجاد دکانهای دو نبش برای دریافت منابع عمومی با توجیه خدمت به تبلیغات سیاسی نظام،
2- ایجاد راههایی برای تظاهر به خیرخواهی (بر فرض، کمک به معلولان) با این قبیل «نهادهای خیریه»، از سوی کسانی که به فساد و سوءاستفاده از قدرت مشهورند،
3- استفاده سیاسی از آنها در بزنگاههایی که حکومت نیاز به تبلیغات داخلی و بینالمللی دارد تا با ابزار این نهادهای ظاهرا غیردولتی، افکار عمومی را فریب دهند.
محتوا و مسائل مطرح شده در این بیانیه، به گونهای است که گویی توسط یک آقازاده ساکن منهتن که در بخش خاورمیانه دانشگاه کلمبیا (با شهریه سالیانه حدود 80 هزار دلار از جیب مردم ایران یا سوءاستفاده از میزبانی آمریکاییان در دورههای عالی) تحصیل میکند و همه وسایل رفاه برای وی فراهم است (تا برگردد و به مقام وزارت و وکالت برسد)، نوشته شده است.
مشکل این آقازاده، سیاستهای ایالات متحده و تحریم سپاه و مقامات کشور است؛ موضوعی که هیچ نسبتی با نهادهای خیریه و مددکار افراد معلول یا بیمار ندارد. او باید نگرانی فرماندهان سپاه و اعضای بیت را در بیانیه منعکس کند که چرا درآمد نفتی کشور کاهش یافته است و بدین لحاظ، مقامات کمتر میتوانند منابع زیر زمینی کشور را تاراج کنند و کمتر منابع مردم ایران را در خاورمیانه خرج تنفر از اسرائیل و آمریکا کنند.
کسانی که فکر میکنند هفده سازمان عامالمنفعه واقعی در ایران رها بودهاند تا چنین بیاینهای را خطاب به سازمان ملل بنویسند، سپاه و بیت رهبری نمیشناسند و حساسیت آنها را در سیاست خارجی نمیدانند.
مضامین تبلیغاتی نهادهای قلابی مدنی
محتوای بیانیه اخیر بر سه موضوع متمرکز است:
1- آمریکا ناقض حقوق بشر است،
2- نهادهای بینالمللی ابزار دست قدرتها (فقط آمریکا، نه روسیه و چین) هستند،
3- تحریمها سلامت ایرانیان را به مخاطره انداختهاند.
دو موضوع اول، از دستمایههایی است که در طول قرن گذشته از جانب گروهها و دولتهای فاشیست و کمونیست هم مطرح شده است. اسلامگرایان تازه چند دهه است که در چهارچوب تنفر از تمدن غربی، به این گنج بزرگ هم برای بسط حوزه نفوذ و کسب مشروعیت دست یافتهاند، و همان نسخه را میپیچند. اما موضوع سوم در مورد ایران، دروغی است که در دوران اوباما نیز مطرح شد.
دارو هیچگاه در هیچ دورهای تحریم نشده است و اگر کمبود دارو در ایران مشاهده میشود، به خاطر عدم تخصیص ارز و ناکارآمدی مقامات مربوطه یا زدوبندهای داخلی بوده است. تلاش مقامات اروپایی و آمریکایی در دوران تحریمها، همیشه در مسیرِ حذف موانع در این حوزه (مانند اقدامات دولت سوئیس در آن زمینه) بوده است.
زمان صدور بیانیه
این بیانیه درست در زمانی صادر شده است که نهادهای بینالمللی دارند پس از سه هفته، به تدریج از خواب زمستانی بیدار میشوند و سرکوبهای آبان را در ایران محکوم میکنند. بر این مبنا، این بیانیه در جهت انحراف افکار عمومی و تامین خوراک برای رسانههای چپ با هدف تبلیغات ضد آمریکایی و ضد دولت ترامپ منتشر شده است.
چگونه میتوان تصور کرد که 17 نهاد غیر دولتی مستقر در ایران کشتار صدها نفر و بازداشت بیش از هشت هزار نفر را (که هنوز هم ادامه دارد) ندیده باشند، مگر این که فرد نویسنده بیانیه از پنجره آپارتمان متعلق به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل در برجی مشرف به ایست ریور، به تماشای منهتن نشسته باشد و در خلسه شرابش بوده باشد، با این موضوع در ذهن که دارد به «ماوای مستی» (ترجمه واژه «منهتن» در زبان مانسی از زبانهای بومیان آمریکایی) مینگرد.
ظریف در دوران وزارت خود، صدها نفر را در آمریکا برای لابیگری استخدام کرده است که از جمله وظایف آنها، تبلیغات ضد آمریکایی، تمسخر حقوق بشر و ادعاهای بیاساس مثل ارتباط تحریم با کمبود دارو در ایران است.
بیانیه لابی جمهوری اسلامی
این بیانیه نه ربطی به ایران دارد، نه مردم آن و مشکلات امروزشان، و نه نهادهای خیریه مردممحور و داوطلبانه آن. این بیانیه، مثل همه سخنان ظریف و تیم لابیپرور وی، صرفا به سفارش «نظام» نوشته شده است و هزینه نگارش آن، از دلارهای به دست آمده از دور زدن تحریمها و فروش نفت ایران بر روی کشتی (نفتکش به نفتکش) پرداخته شده است؛ در حالی که بیش از نیمی از جمعیت کشور از سوءتغذیه رنج میبرند و بسیاری غذای خود را از سطلهای زباله گردآوری میکنند.