تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
1 اردیبهشت ماه 1404 - 21 ماه آوریل 2025 |
|
دعوا بر سر چیست؟
دربارهء نامه ای به دبیرکل سازمان ملل
پرویز هدایی
اخیرا نامه ای با عنوان «بیانیه جامعه مدنی ایران در واکنش به تهدیدات امریکا»(۱) با حدود ۴۰۰ امضا خطاب به دبیرکل سازمان ملل منتشر شد که واکنش نویسندگان نامه به آنچه آنها «تهدیدات آمریکا» نامیده اند را بازتاب میدهد.
نویسندگان این نامه یا بیانیه نوشته اند «این بیانیه از سوی صدها تن از استادان دانشگاه، حقوقدانان و وکلا، مدافعان حقوق بشر، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی مستقل تنظیم شده است که شامل عدهای از منتقدین سیاست های حاکمیت هم می شوند و برخی طعم حبس یا محرومیت های گوناگون را چشیده اند. مخاطب این نامه، ابتدا دبیرکل و مجمع عمومی و کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، سپس دولتمردان امریکا، ملت امریکا و افکار عمومی جهانیان است.»
خلاصهء دیدگاه های نویسندگان نامه یا بیانیه از این قرار است:
- ما مصایب جنگ را لمس کرده ایم و مایل به جنگی دوباره نیستیم... ما، با وجود انتقاداتی که به حاکمیت و سیاست هایش داریم، بر این باوریم که استقلال، امنیت و دموکراسی ایران باید توسط خود مردم و بدون مداخله خارجی شکل گیرد.
- ما امضاکنندگان این بیانیه، برای دفاع از ایران، دفاع از انسانیت، دفاع از صلح جهانی، در صورت هرگونه تعرض به ایران، فارغ از اختلاف دیدگاه های خود با حکومت، با تمام قدرت از کشورمان دفاع می کنیم.
- تجاوز به ایران و هر اقدامی علیه توان دفاعی کشور ما، دیگر اقدامی علیه حکومت نیست، بلکه اقدامی علیه ملت ایران است و منطقه را به آشوبی بزرگ کشیده و جهان را متضرر خواهد کرد.
دعوا بر سر چیست؟
آیا حمله به مراکز اتمی رژيم اسلامی خدشه دار کردن استقلال و تمامیت ارضی کشور ماست؟
شاید قبل از هرچیز باید دید که مسئلهء کتونی مابین رژيم اسلامی و «جهان غرب» چیست؟
حسن کاظمی قمی، از فرماندهان سپاه، که در سال های گذشته درگیر مذاکرات با امریکا بوده، می گوید: "مسئله آمریکا «فقط توقف برنامه هسته ای نیست» و خواستار «خلع سلاح مقاومت نیابتی» و انحلال همهء نهادهای تاسیس شده در جمهوری اسلامی و در راس آن ولایت فقیه است".
کاظمی قمی در برنامه ای در شبکهء افق تلویزیون ایران می گویئد آمریکا می خواهد «ایران در مسائل منطقه دخالت نکند. در حوزهء دفاعی و موشکی باید برد [موشک ها] به ۲۰۰ کیلومتر کاهش یابد. مقاومت نیابتی باید همه از بین برود و خلع سلاح شود. و جز آن، جمهوری اسلامی باید تمام نهادهای شکل گرفته بعد از انقلاب را جمع کند و در راس آن مسئله ولایت فقیه است.»
به گفتهء کاظمی، درخواست بعدی دولت آمریکا هم رعایت حقوق بشر در ایران است.
آیا تمامی این خواسته ها، از سوی اکثریت عظیم مردم ایران حمایت نمی شود؟
حتی فرزندان آیت الله منتظری، که در میان امضاکنندگان این بیانیه هستند، بدون شک به یاد دارند که پدرشان از گنجاندن «ولایت فقیه» در قانون اساسی رژيم اسلامی متاسف بود. البته مسئله برای ملت ما بسیار فراتر از این هاست و بر سر انقلابی ملی و «مدرنیته» است.
البته نویسندگان این بیانیه سعی در پاسخگویی به این انتقاد کرده اند: «ما، با وجود انتقاداتی که به حاکمیت و سیاست هایش داریم، بر این باوریم که استقلال، امنیت و دموکراسی ایران باید توسط خود مردم و بدون مداخله خارجی شکل گیرد».
روشن است که این خواست هر ایرانی، یا بهتر بگوییم هر شهروندی در چهار سوی کرهء خاکی است که خود سرنوشت خویش را در دست گیرد و متجاوز داخلی و خارجی را دفع کند، اما گاه، بویژه در رابطه با نظام های تمامیتخواه(۲) همچون آلمان نازی، شوروی استالینی، کامبوج پل پوتی، و رژيم اسلامی... مسئله به این سادگی نیست و ابعاد وسیعتری می یابد:
۱. این رژیم ها در توحش و خشونت بسیاری از مرزها پشت سر می گذارند، از همین رو ابعاد مسائلی که ایجاد می گردد، از مرزهای ملی فراتر می رود.
۲. اینگونه رژیم ها، غالبا به خاطر ماهیت ایدئولوژیک خود، متحدینی فرامرزی دارند و از این نیروها در سرکوب مخالفین داخلی استفاده می کنند (استالین تروتسکی را به دست یک اسپانیایی به قتل رساند، نازی ها از متحدین در جنوب اروپا در جنگ استفاده کردند).
۳. برای اینگونه رژیم ها تقریباً تمام روش ها برای بقا آزاد است (سوزاندن انسان ها در کوره، حمله به هواپیمای مسافربری با موشک، حتی سربه نیست کردن دو سوم رهبری حزب خود).
البته این سخن به هیچوجه به این معنا نیست که اینگونه رژیم ها را نمی توان خلع کرد، چنانکه شوروی، آلمان نازی، رژیم پل پوت هر کدام به شکلی سرنگون گردیدند. اما، از آنجا که رژیم های تمامیت خواه داعیه و متحدین جهانی دارند، سرنگونی آنها نیز بیش از دیگر موارد به وحدت و اشتراک جهانی وابسته است؛ اگر جهان دندان روی جگر می گذاشت تا اتباع «رایش سوم» خود آگاه و متحد شده، سازمان یافته و بساط این امپراطوری را برچینند، شاید «رایش سوم» این امکان را می یافت که خود را مجهز به سلاح اتمی کرده با بمباران چند شهر، جهان را «متقاعد کند» که بهتر است چند دهه آن را تحمل کند.
در دوران جنگ دوم، جهان به دو اردوگاه «فاشیسم» و«ضد فاشیسم» تقسیم شد. همچنین:
«به نظر می رسید که شب سیاه حکومت خمرها را پایانی نیست: یک چهارم جمعیت کشور در کمتر از ۴ سال نابود شدند. اما هنگامی که در دسامبر ۱۹۷۸ خمرهای سرخ دست به حمله علیه ویتنام زدند، که با ء متقابل ویتنامی ها مواجه شد، «پنوم پن» در کمتر از یک ماه سقوط کرد... با فروپاشی رژیم، مردم آرام آرام به شهرها بازگشتند، مدارس بازگشایی شدند، بانک ها و کارگاه ها دوباره شروع به کار کردند و اقتصاد رونق گرفت و بالاخره پل پوت در دادگاهی محاکمه شد». (نقل به معنا از «برادر شماره یک»)(۳)
روشن است همه این اقدامات بدون کمک ارتش ویتنام ممکن نبود.(۴)
در نبرد سهمناک با فاشبسم در جنگ دوم جهانی نیز همهء نیروهای «ضد فاشیست» دریافتند که بدون مشارکت همگانی پیروزی بر این عفریت دست یافتنی نیست: لیبرال ها، سوسیالیست ها، کاتولیک و پروتستان و حتی کمونیست ها، به علاوهء دولت ها با نظام های سیاسی متفاوتی که حاضر به نبرد با فاشیسم بودند.
البته بسیاری از این نیروها سر تا پا دموکرات نبودند؛ شوروی استالینی تازه تصفیه های میلیونی در میان اقشار متفاوت اجتماعی را پشت سر گذاشته بود؛ در میان دموکراسی های غربی نیز نقاط تیره ای مشهود بود. مثلا چرچیل به هیچوجه حاضر به قبول استقلال هند نبود. اما روشن است که در سیاست انسان می بایست عملگرا بوده و مسئلهء اصلی را در هر زمان تشخیص دهد.
در به زیر کشیدن «فاشیسم اسلامی»، که ایران ما را بیش از ۴۵ سال است به زیر سلطهء خود برده و جبه های از واپسگرایی و ارتجاع را در منطقه و فراتر از آن به عنوان متحد وارد صحنه کرده، جز اتکا به جبه هائی از نیروهای بالنده راهی نیست.
جبههء نیروهای واپسگرا و جبههء نیروهای بالنده کدام ها هستند؟
ایران ما دیر زمانی است، شاید سرآغاز آن را بتوان انقلاب مشروطه نامید، به این واقعیت رسیده که «مدرنیته» تنها با گذر و غلبه بر سکون اقتصادی، فرهنگی و فکری میسر است. روشن است که مدرنیته به معنای درستیِ هر پدیدهء نویی نیست، بلکه به معنای استقبال از آنجه بر مبنای تفکر منطقی می تواند سلامت و شادکامی برای ما به ارمغان آورد، است و نه اندیشه های خرافی که هزاران سال راه رشد و بهزیستی جامعه ما را سد کرده اند. و ارتجاع هم نه به معنای بهره وری از پاره ای از مظاهر زیبا و پویای گذشته ، بلکه به معنای رجعت به افکار پوسیده کسانی همچون «کافی» برای پاسخگویی به خواسته های کنونی زنان و مردان در قرن ۲۱ است.
و بالعکس سیاست های رضا شاه کبیر را می توان نمونهء موفق پاسخ مدرن به نیازهای اجتماعی ذکر کرد، که در زمانی کوتاه مشکلات عدیدهء ایران را برطرف ساخت. اگرچه شرایط زمانی فرصت پاسخگویی به پاره ای دیگر از مسائل، مثلا دموکراسی، را به نحو قانع کننده برای او ممکن نساخت.
و اکنون نبرد سرنوشت سازی پیش روی میهن است. در این نبرد، قبل از همه چیز، باید صفوف رزم آوران را از هم تشخیص داد:
۱. در یک سوی آوردگاه، صف نیروهای واپسگرایی را می بینیم که با ابتدایی ترین الزامات زندگی مدرن آشنایی ندارند، یا بهتر بگوییم آن را نفی می کنند و با نیروهایی چون حزب الله، حماس، حشدالله شعبی و حوثی ها، که رو به سوی ناکجا آبادی در قرون وسطی دارند، یار و همنوا شده اند؛ نیروهایی که جز تخریب جهان مدرنی که بشریت در چند قرن اخیر آفریده سودایی در سر ندارند.
۲. از سوی دیگر جهان لیبرال و مدرنی است که، علیرغم کاستی هایش، مأمن آسوده ای برای خلاقیت و مبارزه در راه آزادی تقدیم ما کرده است.
میهن پرستان دموکرات جهان از دیرباز تردیدی به خود راه نداده اند که جایگاه آنان در میان نیرو های دموکرات و جبههء جهانی «ضد فاشیست» است. چنانکه «توماس من»، رمان نویس برجستهء آلمانی و برندهء نوبل ادبیات لحظه تردید به خود در پیوستن بدان جبهه راه نداد؛ و از ابتدا تا انتهای جنگ جهانی دوم، در رادیو لندن علیه فاشبست های آلمانی آتشین نوشت و آتشین سخن راند.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
——————————-
۱. «بیانیه جامعه مدنی ایران در واکنش به تهدیدات امریکا»
۲. Totaliter
۳. Brother Number One, political Biography, by Chandler
۴. البته در ویتنام در این زمان دمکراسی به معنای رایج ان وجود نداشت و نظامی تک حزبی حاکم بود، اما نظامی همانند شورویِ دههء هفتاد به میزان قابل ملاحظه تعدیل یافته بود.
****************************
نظری در سایت ایران امروز:
■ آقای هدایی عزیز. مقاله بسیار مستدل و آموزندهای بود. اما بعید است که بشود با استدلال، این آقایان و خانم های نویسندگان این نامه یا بیانیه را قانع کرد که ایستادن در کنار این اسلامیست ها، ایستادن در سمت و سوی تاریک تاریخ است.
هرکه نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
ارادتمند. رضا قنبری
■ آقای قنبری عزیز، حق با شما است، در کل، لحن بیانیه تکان دهنده بود و ادعاهایی چون صلح آمیز بودن برنامهء اتمی رژيم اسلامی تعجبب رانگیز بود. من خودم امید داشتم یک مقدار مسئله از دیدگاه دیگری در سطح جامعه باز شود، اما اینکه امضاء کنندگان واقعا این استدلال های مرا بپذیرید. احتمال ش را بسیار کم می دانم.
با مهر، پرویز هدایی