پیشگفتار:
در روزهایی که ایران در آستانه بحران امنیتی، فروپاشی احتمالی رژیم و یا گذار سیاسی
قرار گرفته، نام شاهزاده رضا پهلوی در تیتر رسانههای جهانی بسیار دیده میشود. این
پوشش ها صرفاً محدود به گذشته خانوادگی نیست بلکه به عنوان یکی از معدود چهرههای
مطرح است که در سناریوهای پساجمهوری اسلامی به او اشاره میشود.
اما همزمان با این پوشش رسانهای گسترده، تحلیلها و هشدارهایی نیز شکل گرفتهاند
که بیش از آنکه صرفا نقش او را تأیید کنند، بر شکاف میان «نماد بودن» و «سازمان
داشتن» انگشت میگذارند. رسانههایی چون فایننشال تایمز، نیوزویک، خبرگزاری فرانسه،
تایمز اقتصادی، رویترز و… در گزارشهای جداگانه به بررسی این وضعیت پرداختهاند و
پیام مشترکشان روشن است: توجه رسانهای به تنهایی کفایت نمیکند، اگر ساختاری برای
رهبری در کار نباشد.
***
Financial Times
فایننشال تایمز
نشریه معتبر اقتصادی
Financial Times
در گزارشی با عنوان «فراخوان ولیعهد تبعیدی ایران برای تغییر رژیم؛ اما گوش شنوایی
نیست»، به شکاف عمیق میان جایگاه رسانهای شاهزاده رضا پهلوی و ظرفیت اجرایی او
میپردازد. این گزارش تاکید میکند که شاهزاده رضا پهلوی «همچنان شخصیتی در حاشیه
باقی مانده» و از «زیرساخت سازمانی مؤثر، و تصویری مستقل از متحدان غربیاش، به
ویژه اسرائیل» برخوردار نیست. اینها عواملی هستند که توانایی او را برای ایفای نقش
رهبری در دوران گذار تضعیف میکنند. حضور پررنگ او در رسانهها، به تنهایی
نمیتواند جایگزین نهادسازی و سازماندهی واقعی شود؛ در غیاب چنین ساختاری، آینده
سیاسی او و نقش احتمالیاش در فرآیند گذار، همچنان مبهم باقی خواهد ماند.
Economic Times
تایمز اقتصادی
در گزارش نشریه اقتصادی دیگری، اکونومیکتایمز، با عنوان «مردی که در سایه منتظر
تغییر رژیم است» آمده: «در این فضا، رضا پهلوی، پسر تبعیدی آخرین شاه ایران، بطور
آرام در پسزمینه منتظر است و از یک ایران دموکراتیک و سکولار حمایت میکند. اگرچه
تبار پادشاهی او برای بسیاری ایرانیان آشنا و معتبر است، اما تردیدهای جدی درباره
تواناییاش برای متحد کردن مخالفان و رهبری تغییر واقعی، به ویژه از خارج کشور،
وجود دارد.»
Reuters
رویترز
در تحلیل جامع خبرگزاری رویترز، تصویری گستردهتر از اپوزیسیون ایران ارائه میشود؛
تصویری که نشان میدهد با وجود دههها اعتراض و فشار خارجی، این حرکت سیاسی هنوز
بطور «پراکنده میان گروههای رقیب و ایدئولوژیهای متفاوت» وجود دارد و «نشانی از
حضور سازمانیافته واقعی در داخل کشور ندارد». تحلیل رویترز اضافه میکند که حتی
هواداران پادشاهی نیز بین خود اختلاف دارند. این وضعیت نشان میدهد که در غیاب
اتحاد و ساختار منسجم داخلی، حتی خلاقترین چهرهها از جمله شاهزاده رضا پهلوی بیش
از آنکه بتوانند نقش اجرایی ایفا کنند، در مقام نماد باقی خواهند ماند.
AFP
خبرگزاری فرانسه
در گزارشی تحلیلی از خبرگزاری فرانسه (AFP)
با عنوان «اگر خامنهای سقوط کند، چه چیزی جای او را خواهد گرفت؟»، سناریوهای مختلف
دوران پس از خامنهای بررسی شدهاند. اگرچه نام شاهزاده رضا پهلوی به عنوان یکی از
شناختهشدهترین چهرههای اپوزیسیون مطرح شده، از نزدیکی او به اسرائیل و خودداری
از محکومکردن حملات هوایی آن کشور، به عنوان مسائلی پرسشبرانگیز یاد شدهاند.
این تحلیل میافزاید که با وجود اظهارات تند و حضور رسانهای پررنگ، «هیچ جایگزین
سازمانیافتهای برای جمهوری اسلامی وجود ندارد.» این نوع پرداختن به نقش شاهزاده،
در کنار سناریوهای امنیتی و نظامی، بازتابی از همان تردیدی است که بسیاری از
تحلیلگران بینالمللی نیز بر آن تأکید کردهاند: نبود یک ساختار منسجم، تیم اجرایی،
و استراتژی مشخص برای مدیریت دوران گذار.
Newsweek
نیوزویک
در تحلیلی منتشرشده در
Newsweek
با عنوان «اسرائیل چشم به تغییر رژیم در ایران دوخته؛ اما اپوزیسیون همچنان متفرق و
دوقطبی است»، بر همین ضعف بنیادین تأکید شده است: اپوزیسیون جمهوری اسلامی با وجود
فشارهای فزاینده داخلی و خارجی همچنان فاقد انسجام استراتژیک و ساختار رهبری مشخص
است. در این گزارش، پراکندگی گروههای مخالف، تضاد اهداف، و نبود پایگاه مردمی یا
ظرفیت عملیاتی، به عنوان موانع اصلی در مسیر هرگونه گذار معنادار مطرح شدهاند.
همچنین، هشدار داده میشود که در غیاب یک بدیل سازمانیافته، نهتنها گذار ممکن است
به نتیجه نرسد، بلکه میتواند به بیثباتی بیشتر، خلأ قدرت و تشدید خشونتهای
منطقهای منجر شود، همانگونه که در تجربههای گذشته در خاورمیانه مشاهده شده است.
در مجموع، این تحلیلها تصویری آیندهنگر اما نگرانکننده را هشدار میدهند: پایان
جمهوری اسلامی دیگر در چارچوب رؤیا و آرزو نیست، بلکه در ذهن بسیاری از ناظران
جهانی، به سناریویی محتمل و حتی اجتنابناپذیر تبدیل شده است. اما در برابر این
احتمال، خلأ رهبری منسجم به عنوان جایگزین، نبود یک هستهی کارآمد مدیریتی توانمند
و چارچوب اجرایی روشن، بزرگترین خطر را شکل میدهند؛ خطری که میتواند گذار را به
شرایطی نامطلوب سوق دهد.
شاهزاده رضا پهلوی امروز بیش از هر زمان دیگری در معرض توجه قرار دارد. این یک فرصت
تاریخی است، اما اگر این دیده شدن به ساخت یک «مرکز فرماندهی واقعی» با تیمی متشکل
از تکنوکراتها، مدیران، و چهرههای معتبر و کارآمد و کارشناس منجر نشود، این فرصت
نیز، همچون فرصتهای پیشین، از دست خواهد رفت. چهرههای رسانهای میتوانند
الهامبخش باشند، اما تنها رهبران ساختاریافته میتوانند ملتی را از گذاری دشوار
عبور دهند.
اکنون یک انتخاب تاریخی و تعیینکننده پیش روی شاهزاده قرار دارد: از آنجا که در
ماههای اخیر، مسئولیت رهبری گذار را شخصاً پذیرفته، وی باید تصمیم بگیرد که آیا
میخواهد در سطح یک شخصیت صرفاً الهامبخش باقی بماند یا عملاً وارد میدان رهبری
اجرایی شود. اگر این مسیر را انتخاب میکند، باید خود نیز مسئولیت ساخت تیم و
ساختار را بر عهده بگیرد. و اگر تصمیم دارد در جایگاه نماد محوری باقی بماند،
مسئولیت تاریخی ایجاب میکند که اختیار مدیریت و طراحی عملیاتی را به شخصیتهای
کاردان و ایراندوست واگذار کند که توانایی تحقق آن مسیر را دارند.
با در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی و حساسیتهای عملیاتی، طبیعی است که همه جزئیات یک
برنامهی گذار قابل انتشار عمومی نباشد. اما نبود هرگونه نشانهی روشن از تشکیل تیم
بحران، حلقهی راهبردی مشخص، یا ساز و کار تصمیمگیری برای مدیریت لحظات حساس به
ویژه در روزهای ابتدایی فروپاشی نظام نگرانیهای جدی و عدم اطمینان به وجود
میآورد.
ضرورت این لحظه سرنوشتساز آن است که شاهزاده از نقش صرفاً رسانهای فراتر رود و
خود را در قامت یک رهبر ملی تعریف کند؛ نه فقط در کلام، بلکه در عمل. رهبر سیاسی
کسی است که فراتر از تحلیل و نمادگرایی رسانهای، با مشورت تیمی مجرب، استراتژی
ارائه میدهد و مسئولیت تصمیم را بر عهده میگیرد. در چنین شرایطی، اگر برنامهها
و رهنمودهای کاربردی مشخصی در قالب پیامهای روزانه یا هفتگی ارائه شوند، این خود
فضای انتظار و امید را میان مردم و رسانهها تقویت خواهد کرد؛ انتظاری برای دریافت
راهکار و نه صرفاً همدلی یا تحلیلهای کلی. اگر این تیم و ساختار پیش از رسیدن به
لحظه فروپاشی رژیم شکل نگیرد، آن روز شاید دیگر دیر باشد که بتوان گذار را از
همپاشیدگی به سمت نظم هدایت کرد.