اگر گوش تیزی داشته باشید، شنیدن صدای فروپاشی روانی و پیرو آن،
شکاف نظام تصمیم سازی در جمهوری اسلامی،کار سختی نیست...
در حالی که اسرائیل چنان ضرب شصتی نشان داده که، به گفتهء یکی از مقامات ارشد
اطلاعاتی، مقامات و فرماندهان از ترس ترور در کشور تحت حاکمیت خودشان، هر ۴۸ ساعت
مثل چریک های فراری، آدرس عوض میکنند و جرأت به دست گرفتن یک موبایل را هم ندارند،
فهم این که معنای حکومت کردن و اقتدار دارد به کمدی بدل می گردد، کار سختی نیست...
افسر و سربازی که ترس و عدم اعتماد به نفسِ فرمانده خود و فرار او از این سوراخ به
آن سوراخ را نظاره گر باشد،برای پایداری و جنگیدن به کدام پشتوانه روانی،اتکا
کند؟به فرمانده ای که از تامین امنیت خودش نیز عاجز است و به هیچکس نمی تواند
اعتماد کند؟
مگر نه این است که اقدامات کوبنده اسرائیل، این پیام را به نیروهای نظامی و امنیتی
داده که شما دیگر بازدارندگی و دفاع موثری نخواهید داشت؟ پدافند و نیروی هوایی عملا
وجود خارجی ندارد،حاکم آسمان منم و در هر زمان و مکانی می توانم به هر کسی ضربه
بزنم!
در این وضعیت با توجه به این که اراده غرب بر تغییر چهره خاورمیانه و بازگرداندن
ایران به نظم جهانی است،اگر حمله دومی رخ دهد،با توجه به تجربه ترسناک حمله
قبلی،امکان سستی،ریزش و فرار نظامیان کم نیست و این امر می تواند به فروپاشی و بی
ثباتی ختم شود.
حال وظیفه ما چیست؟
برای جلوگیری از هرج و مرج باید نظامیان به سمت آلترناتیو برخوردار از پایگاه
اجتماعی قابل توجه سوق پیدا کنند تا در این شرایط خطیر،کشور از برزخ بی سامانی گذر
کند.
شاهزاده رضا پهلوی با وجود همه انتقادات، تنها گزینه ای است که میتواند این نقش را
ایفا کند، زیرا او تنها شخصی است که می تواند برای نظامیان،تصویر یک فرمانده را
تداعی کند، کسی که حکومت پیشین در دست پدرش بوده،حائز عنوان ولیعهدی و شاهزادگی است
و نسبتی ژرف با تاریخ،خاطرات و فرهنگ این ملت دارد.
از پیرزن روستایی گرفته تا قشر متخصص و متمول شهرنشین او را می شناسند ولی فلان
فعال سیاسی و روزنامه نگار خارج نشین،که یک درصد جامعه ایران نیز او را نمی شناسند،
بعید است که نظامیان از او دستور بگیرند.
بیایید خطر را درک کنیم و برای ایران،از کینه ها،بعض ها و مطامع خود بگذریم..