روحالله خمینی رهبر انقلاب ۵۷ ملیگرایی را «کفر» و «اساس بدبختی مسلمین» میدانست
و معتقد بود «ملیگراها لشکرهای شیاطین» هستند. او رهبر انقلابی بود که بر پایهء دو
اندیشه و بنیهء چپگرا و اسلامگرا، علیه پادشاهی پهلوی شکل گرفت. اکنون، رژيم
اسلامی در ذلّتی که فکرش را هم نمیکرد، پشت ملیگرایی به عنوان آخرین سنگر فریب
برای بقا پناه گرفته و با چنگ انداختن بر میهندوستی به دنبال مشروعیتی است که طی
۴۶ سال در اندیشه و عمل مردم از بین رفته است.
تیرماه ۱۴۰۴ خورشیدی نقطه عطف تاریخی برای رژيم اسلامی به شمار میرود. پس از ۱۲
روز جنگ تمامعیار با اسراییل، رژيم اسلامی بیش از ۳۰ فرمانده ارشد نظامی در سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی را از دست داد و بخش قابل توجهی از توان موشکی و نظامی
حکومت در عملیات نظامی اسرائیل با عنوان «طلوع شیران» آسیب دید. حکومت بدون اینکه
اختیاری درباره ادامه یا توقف جنگ داشته باشد، با دستور دونالد ترامپ رئیس رژيم
ایالات متحده از آتشبس استقبال کرد بدون آنکه از هراس ادامهی حملات رها شده باشد.
بر کشور نیز شرایط نه جنگ و نه صلح حکمفرماست.
نفوذ باورنکردنی اسراییل و هراس یک چشم از چشم دیگر!
مهمتر اما، نفوذ گسترده اسراییل در لایههای مختلف و بالای ساختار حکومت است که بر
اساس گزارشها بیش از یک دهه پیش آغاز شده و بر پایه همین نفوذ در چندین عملیات طی
سالهای گذشته دهها تن از مقامات ارشد حکومت که از پوششهای ویژه امنیتی برخوردار
بودند در عملیات ترور کشته شدند و همچنین به تأسیسات نظامی آن انواع آسیبها وارد
آمد و اسناد برنامههای اتمی به سرقت رفت.
حکومتی که سالها با ادعای عمق نفوذ و اقتدار در داخل کشور هراسآفرینی و مردم را
سرکوب میکرد و تهدیدهای بینالمللی خود را پیش میبرد، حالا چنان از سایه خود نیز
هراس دارد که رهبرش از نخستین ساعات آغاز جنگ تا کنون پنهان شده و طی چهار هفته
گذشته تنها ساعتی در یک مراسم عزاداری در حسینیهی «بیت» خودش حاضر شد و پس از آن
نیز بار دیگر به مخفیگاه گریخت.
ترس مقامات حکومتی و موجی از بیاعتمادی آنها نسبت به یکدیگر آنقدر عیان است که
عبدالله شهبازی تودهای تواب و رئیس سابق مرکز پژوهشهای وزارت اطلاعات و از
معتمدان علی خامنهای که کتابهایش با بودجه دولتی مورد تأیید و تمجید «رهبر» قرار
میگرفت و چند سال پیش ساکن آمریکا شد، در مطلبی عمومی نوشته: «فضای کشور در اختیار
قدرت متخاصم است و مقامات بلندپایه و میان پایه در وضعی شبیه به اعضای گروههای
چریکی مخفی قرار گرفتهاند. در کشور تحت حاکمیت خود باید هرشب خانه امن عوض کنند و
وسایل ارتباطی مانند موبایل را از خود دور کنند از بیم ترور.»
پروژههایی صرفا برای کمی بیشتر ماندن
رژيم اسلامی طی چهار دهه گذشته و به ویژه از سال ۱۳۶۸ که دوران رهبری علی خامنهای
با مرگ روحالله خمینی آغاز شد، در حالی که ظاهرا در حال معماری نظام و تثبیت قدرت
بود اما در عمل مرحله به مرحله با از دست دادن پایگاه اجتماعی و فقدان مشروعیت در
داخل، و تضعیف و انزوا در صحنه بینالملل روبرو بود.
طی این مدت، در هر مرحله، نسخههایی برای بقا از سوی اتاقفکرهای امنیتی طراحی و
اجرا شد. نقشآفرینی اصلی نیز طی ربع قرن گذشته به جناح اصلاحطلبان حکومت سپرده
شده که خود را «خندق نظام» و «کاتالیزور» میدانند.
«مردمسالاری دینی»، «گفتگوی تمدنها»، و «تقویت جامعه مدنی» از جمله پروژههایی
هستند که در شکمِ ابَرپروژه شکستخوردهی اصلاحات تعریف شدند تا حکومت بتواند با
آنها چند سال مردم را سر کار بگذارد و توهم «اصلاح» و «تغییر» از این طریق را به
روح جامعه تزریق کند.
توسل به دستاویزهای مختلف برای ترمیم پایگاه اجتماعی و حفظ حیات نظام به اشکال
مختلف دیگری نیز بروز کرد. از جمله «فسادزدایی» که به شکلی نخنما از سوی جناحین
مختلف حکومت و قوه قضاییه مطرح شد و البته همزمان با این شعارها و حتا همراه با
اعدام افراد به عنوان «سلطان» فلان و بهمان، فساد بیشتر و بیشتر در تار و پود حکومت
تنیده و به یکی از دلایل مهم فروپاشیدگی امروز ساختار نظام و فراهم آمدن فضای
«نفوذ» برای اسراییل تبدیل شد.
نام «ایران» نیز در دورههای مختلفی به ویژه در دوران انتخابات نمایشی ریاست رژيم
از سوی جناحین مختلف به عنوان ابزاری برای گرم شدن تنور انتخابات مورد سوء استفاده
قرار میگرفت. برای نمونه در اوایل تشکیل دولت محمود احمدینژاد، اسفندیار رحیم
مشایی معاون و دست راست احمدینژاد با «ایرانگرایی» موجسواری میکرد و از تمدن
ایران و هخامنشیان میگفت!
اما شاخصترین و حقیرانهترین سوء استفاده انتخاباتی از نام «ایران» در سیرک
انتخابات تیرماه ۱۴۰۳ بود که اصلاحطلبان برای جذب رأی به نام مسعود پزشکیان رنگ
فیروزهای را که نماد پادشاهی و پهلوی است به عنوان رنگ انتخاباتی خود و شعار «برای
ایران» را که در «پیمان نوین» شاهزاده رضا پهلوی مورد تأکید قرار گرفته دزدیدند و
به شعار انتخاباتی خودشان تبدیل کردند!
وجود رژيم اسلامی، وهن ملیگرایی!
اکنون در تیرماه ۱۴۰۴ اتاقفکرهای امنیتی حکومت برای نجات رژيم اسلامیِ در حال
احتضار به صورتی سازمانیافته «ملینمایی» را به عنوان احتمالا «آخرین» پروژه امنیتی
در جهت حفظ نظام طراحی کردهاند.
علی خامنهای در اقدامی مضحک در حالی که با تدابیر شدید امنیتی و غیاب بسیاری از
مسئولان ارشد حکومت در جمعی کوچک و گزینشی در حسینیهاش حاضر شد، از محمود کریمی
مداح فاسد و سرکوبگر نظام خواست که در میانه نوحهخوانی عاشورا، «ای ایران» را
بخواند!
البته منظور خامنهای و آنچه مداح وی خواند ترانه «ای ایران ایران» با شعر تورج
نگهبان و اجرای محمد نوری بود. مداح همچنین کلمه «ایران» را به «ایران عاشورایی» و
«ایران کربلایی» و «ایران ذوالفقارها» تبدیل و نشان داد که «ملیگرایی» نظام از چه
نوع است.
سرود معروف و قدیمی «ای ایران» نیز توسط مداحان با عبارات بیربط مذهبی سرقت و
تحریف شد. انگار که نه متن و پیام این ترانهها و سرودها، بلکه صرفا آهنگ آنهاست که
در دل یک ملت حک شده و هربار آتش عشق میهن را در قلب آنها شعلهور میسازد!
مقامات و نیروهای سایبری رژيم اسلامی از دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا نیز بطور
سازمانیافته بر مدار دروغین ملیگرایی قرار گرفتهاند و از «ایران» و «میهن»
میگویند.
این در حالیست که ظهور و موجودیت رژيم اسلامی همواره وهن ملیگرایی و ایراندوستی
بوده و هست چرا که اسلام سیاسی اساسا ترکیبی از دو ایدئولوژی چپگرا و اسلامگراست که
هر دو بر پایه «جهانوطنی»، یکی «امت واحده اسلام» و دیگری «انترناسیونالیسم»، بنا
شدهاند.
نمایش مضحک «ملینمایی» که این روزها از سوی رژيم اسلامی و وابستگانش به اجرا
درآمده، نشانه روشنی از شکست تمامعیار رژيم اسلامی است. حکومتی که سالها با عزم
راسخ به زدودن نمادها و فرهنگ و هویت ملی ایرانیان در همه عرصهها مشغول بوده و
حالا با رهبری که در دخمه مخفی شده، با «ملینمایی» و «ای ایران» سینه میزند!
در آنسو اما مردم به یاد دارند که چطور سرکوبگران حکومت با نعرههای «حیدر، حیدر»
به جان جوانان معترضی میافتادند که در خیزشهای ملی در دفاع از ایران و منافع ملی
و علیه رژيم اسلامی بپا خاستند و همین رژیم آنان را به زندان انداخت و شکنجه کرد و
در زندان و خیابان جان آنان را گرفت.
علی خامنهای بدون شک نخواهد توانست با نمایش ملینمایی، مردم ایران را تحت تأثیر
قرار داده و برای حکومت فروپاشیدهاش جان دوباره بخرد. رژيم اسلامی و ملیگرایی جمع
اضداد هستند و با هیچ فرمول و ترفندی بهم نمیچسبند. ملیگرایی از همان آغاز روی
کار آمدن این نظام، وقتی که طرفداران رژیم در سالهای ۵۸ و ۵۹ مجبور شدند کف بر
دهان در خیابانها تهدید کنند: «دموکراتیک و ملی هر دو فریب خلقاند»، به تدریج به
جنبشی فراگیر تبدیل شد که ریشه در جان یک ملت کهن دارد و سرانجام نیز بر این نظام
فرقهای پیروز خواهد شد.