انفجارهای سکسی کاترین خانم کبیر ظاهرا ادامه دارند. همه البته تقصیر این برادران
افغانی و ایرانیان سالخورده و گتو نشین یهودی و بهایی مملکت ماست؛ بخصوص اینها که
حق داشتن مدرسه ندارند، و بچه هایشان حق ورود به دانشگاه ندارند اما ظاهرا از مهم
ترین اسرار نظام باخبر بوده اند در کرج کارخانه پهباد سازی داشته اند و در سطح شهر
تهران با مانورهای پیچیده خود حساب وزارت اطلاعات رسیده اند. وقتی سکس با کاترین
کبیر را با این ایرانیان اقلیت و دست شان از همه جا کوتاه مخلوط می کنی حاصل
انفجاری و خطرناک می شود.
البته تقصیر منتظرالرییس جمهور بور و خوشگل حتما نیست و عمه بهایی خطرناک من است که
ده سال است با سازمان های اطلاعاتی در داووس نشست و برخاست دارد. ربطی به آقای
شمخانی هم ندارد چون همه می دانیم فرزند ایشان پنج صبح رفته بوده بیرون نان سنگک
بخرد و ایشان هم در زیر زمین مشغول دعای کمیل بوده اند به مراودات نفتی ایشان و
تماس های فرزندی با اسراییل در اروپا و جزایر کاراییب هم ربطی پیدا نمی کند. همه
اگر تقصیر کاترین و افغانی ها نباشد زیر سر همین اقلیت های مذهبی ست.
مقصر نهایی دیگر البته کپسول گاز است و بازجویی کامل از آن بوسیله برادران وزارت
اطلاعات هرچه سریع تر انجام شود بهتر است.
ایرج میرزا نزدیک به صد و بیست سال است که در میان ما نیست ولی این شعرش از نظر
سیاسی کاملا به روز است که:
حُجَّةُالاسلام کتک میزند
بر سر و مغزت دَگَنک میزند
گر نرسد بر دَگَنک دستِ او
دست به نعلین و چُسَک میزند
این دو سه گر هیچ کدامش نشد
با حَنَک و تحتِ حَنَک میزند
حالا بنا به طبیعت حجت الاسلام باید بزند. خودش را که نمی تواند بزند یک مشت اقلیت
بی دفاع و منزوی را که می تواند بزند.