معرفی کنگره
دوست ارجمند
اين کنگره نه از آن شخص خاصی است و نه برای ايجاد حزب و سازمان و گروه جديدی برگزار می شود. اين جملهء کوتاه ممکن است، در ابتدای امر، منفی تلقی شود؛ اما چگونه می توان کنگره ای تشکيل داد متشکل از ليبرال دموکرات ها تا سوسيال دموکرات ها، از جمهوريخواهان تا پادشاهی خواهان، از مسلمانان تا ايرانيان يهودی و بهائی و مسيحی و زرتشتی، از بی خدايان تا عارفان، از فيلسوفان تا دهریون، با هر زبان و فرهنگ و ريشهء قومی؛ و از دل آن يک حزب سياسی بيرون کشيد؟
نه؛ البته که نمی شود! اما می شود که از دل کنگره ای اين چنين، چتری فراگير از سکولار دموکراسی ساخت که صاحبان همهء آن عقايد در زير سقف اش با يکديگر به تفاهم و گفتگو و آينده سازی بنشينند، و ـ چه قبل از فروپاشی رژيم اسلامی و چه پس از آن ـ کنگره را به گفتگوکده و همانديشکده ای پايدار و مستمر مبدل سازند، به سکولار دموکراسی جسميت و تعين سياسی بخشند، تا نهال آزادی های حقوق بشری در خاک انديشهء ايرانی چنان ريشه و بيخ يابد که در نفسی شاخه بگستراند، و به بار بنشيند. چنين «چتری» نمود و نماد همان ايران فردائی است که در زير سقف بلندش همهء عقايد و باورها در همزيستی و تساهل حضور خواهند يافت
باری، در اين راستا بوده است که چند تنی ايرانی باورمند به سکولار دموکراسی، و ناموافق با تسلط هرگونه رژيم ايدئولوژيک ـ مذهبی و، در نتيجه، استبدادی، داوطلبانه و بی چشمداشت پاداشی از هر قبيل، توان های خود را رويهم نهاده و کوشيده اند تا، با در دست داشتن تعريفی گسترنده از مشخصات «انسان سکولار دموکرات ايرانی»، هر که را می توانند به ميزبانی يک گردهمائی گسترده و پايدار، در راستای هم انديشی و جستن راه حل هائی برای استقرار حکومتی مبتنی به سکولار دموکراسی در ايران فردا، دعوت کنند. آنها برای اين منظور 107 مين سالگرد انقلاب مشروطه را، بعنوان يک روز تاريخی مبداء در تقويم سکولار دموکراسی ايران، در نظر گرفته و هر کس را که با تعريف مشخصات سکولار دموکراسی که در «پيمان نامه» ای گردآوری شده موافقت کرده و آن را امضاء کند دعوت کرده اند که ميزبان و صاحب و مؤسس اين کنگره باشد
از نظر اين کنگره، حادثهء «انقلاب مشروطه»، که به مشروط کردن قدرت در برابر قانون اساسی توجه داشت، مبداء پيدايش ايران نوين است؛ حادثه ای اما که لمحه ای تاريخی بيش نيانجاميده، در زير آوار «مذهب رسمی» زخمی شده و عاقبت در سال 1357 به دست «مشروعه خواهان» بر دار گشته است
اکنون 107 سال از پيروزی کوتاه مدت انقلاب مشروطه می گذرد و بدينسان ما قرنی از آغازگاه جنبش دموکراسی خواه و سکولار ايران فاصله داريم. اما براستی ما امروز نسبت به آن 107 سال پيش در کجای تاريخ قرار داريم؟
انقلاب سال 1357 «انقلاب مشروعه» بود و پيش آمد تا دست آوردهای انقلاب مشروطه را منسوخ و تعطيل کند و اين تعطيلی – که حکم دورافتادگی از قافلهء جهان متمدن را با خود داشته – سی و سه سال است که ملت ما را به فلاکت و تباهی کشانده است. «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» می خواهد شروعی بر پايان اين روزگار تلخ تر از زهر باشد. بخصوص اکنون که «انتخابات مقيد» در رژيم کنونی به پايان رسيده و حکومت اسلامی (با مربع سپاه، ولايت فقيه، شورای مصلحت نظام، و اصلاح طلبان حکومتی اش) هرچه در توان داشته بکار برده تا پايه های خود را برای سال های آينده مستحکم کند و برای مشکلات و مسائل مفرط خود راه حلی بيابد
اما آيا اپوزيسيون اين رژيم هم برای آيندهء خود راه حلی دارد؟ براستی چگونه است که معتقدان به دموکراسی و سکولاريسم در جامعهء ما، با اينکه گسترده ترين قشر اجتماعی اند اما پراکنده ترين شان نيز هستند؟ مگر نه اينکه هر ملی گرا، هر لیبرال، هر سوسيال دموکرات، هر چپ، هر عدالتخواه، هر دموکرات، هر پادشاهی تشريفاتی خواه، هر مشروطه طلب راستين و هر جمهوري خواه واقعی، قبل از هرچيز، يک سکولار دموکرات است و نمی خواهد که رژيمی مذهبی بر کشورش حکومت کند؟
و آيا حق اين نيست که در برابر «انقلاب مشروعهء 57» به سرچشمه های سکولار دموکرات خود، يعنی «انقلاب مشروطه»، برگرديم و از طريق بزرگداشت آگاهانهء آن به خودشناسی برسيم؟
آيا وقت آن فرا نرسيده است که ما نيز دستی بالا کنيم و اگر نمی توانيم حزب و گروه و اتحاد و ائتلافی گسترده را بوجود آوريم، لااقل بکوشيم «بودن» خود را در حرکتی منسجم و در قالب کنگره ای گسترده به منصهء ظهور برسانيم؟