(برای اطلاع از چگونگی نوشتن و انتشار اين سند به اين پيوند مراجعه کنيد)

 

پيمان نامهء عصر نو

پيشگفتار

«پيمان نامهء عصر نو» با هدف زمينه سازی برای فراهم ساختن چتری فراگير از سکولار دموکراسی بوجود می آيد؛ چتری که صاحبان همهء عقايد در زير سقف اش با يکديگر به تفاهم و گفتگو و آينده سازی بنشينند، و ـ چه قبل از فروپاشی رژيم اسلامی و چه پس از آن ـ جريانی را برپا دارند که از يکسو  به تشکيلاتی اجرائی و کارآمد و، از سوی ديگر به مجمعی زاينده و آينده نگر مبدل شود، به سکولار دموکراسی جسميت و تعين سياسی بخشد، و نهال آزادی های حقوق بشری را در خاک انديشهء ايرانی چنان بکارد و ريشه دار کند که، هر چه زودتر، برآيد، ببالد و شاخه بگستراند، و به بار بنشيند. چنين «چتری» نمود و نماد همان ايرانی است که در زير سقف بلندش همهء عقايد و باورها، در همزيستی و تساهل، حضور خواهند يافت.

ما امضاء کنندگان اين پيمان نامه معتقديم که «انقلاب مشروطه»ی ايران که 107 سال پيش به پيروزی رسيد، برکنار از کمبودهایی نظير عدم اعطای آزادی مذهبی، بی توجهی به حقوق برابر زنان، و به طور کلی عدم توجه به برخی از مفادی که اکنون در اعلامیه جهانی حقوق بشر در مورد آنها تصريح شده است، منشاء و مبداء همهء حرکت های آبادساز و آزاديخواهانهء ملت ايران تلقی می شود؛ انقلابی که از فراز و نشيب های بسيار و ظهور و سقوط جنبش های متعدد گذشته و در سه دههء اخير ضربهء اصلی را از آنچه به پيدايش «انقلاب مشروعه»ی کنونی انجاميده، خورده است. لذا معتقديم که کار ما می تواند و بايد ادامه و تکمیل کنندهء همان نخستين جنبش مردم قارهء آسيا برای استقرار حاکميت آزادانه و آباد ساز ملت ها باشد. در عين حال، از آنجا که در نظر ما جنبش مشروطه قبل از هر چيز از طريق افزودن هائی نقيض بر قانون اساسی اش لطمه ديده است، برای ما، بدون ورود به جزئيات، روح آزديخواهانه، عدالت مدار، و تبعيض گريز و سکولار دموکراتی که در اين قانون وجود داشته اهميت دارد.

باری، در اين راستا است که ما امضاء کنندگان «پيمان نامهء عصر نو» می خواهيم تا، با در دست داشتن تعريفی گسترنده از مشخصات «انسان سکولار دموکرات ايرانی»، باورمندان به اين طرز فکر و نگاه را به همگرائی برای استقرار حکومتی سکولار و دموکرات در ايران فرا بخوانيم.

اين «پيمان نامه» برای آنانی فراهم آمده که از زن و مرد، پير و جوان، کوشندهء سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، کارورز و بی کار، خداشناس و دين مدار و منکر ماوراء الطبيعه، پناهنده و مهاجر، و برآمده از دل اقوام و تيره ها و مردمان گونه گون ايرانی، با زبان ها و فرهنگ ها و اديان و عقايد گوناگونی که زير سقف آسمان بلند ايران در هم تنيده اند، چه منفرد و چه همپيوند با گروه ها و احزاب و سازمان ها و شبکه ها و اتحادها و شوراهای مختلف، می خواهند تا نخست تعريفی تفصيلی از صفات مشخصهء خويش را ارائه داده و سپس راهکارهائی را برای اتحاد نيروهای سکولار دموکرات ايران ارائه دهند..

 

ما که هستيم؟

01. ما، قبل از هر امر ديگری، خود را «ايرانی» می دانيم؛ حتی اگر در کشورهای مختلف جهان پراکنده بوده و تن به پذيرش تابعيت اين کشورها داده باشيم و يا حتی در زير آسمان آن کشورها اما در خانواده هائی که خود را ايرانی می دانند ديده بر جهان گشوده باشيم. و، طبعاً، اين نخستين «هويت» سراسری ما، تا زمانی می تواند معنای واقعی داشته باشد که کشوری به نام ايران، با حدود و ثغور جغرافيائی و مرزهای سياسی شناخته شدهء کنونی اش در سطح بين المللی، وجود داشته باشد. به همين دليل ما خواهان «حفظ تماميت ارضی» ايران کنونی و يکپارچگی مردمانی هستيم که خود را متعلق به آن می دانند و «ملت ايران» خوانده می شوند. بدين سان ما خود را جزئی از اين ملت می دانيم.

02. ما معتقديم که نماد يکپارچگی ايران در دوران مدرن تاريخ کشورمان «پرچم شير و خورشيد نشان» بوده و اين پرچم هرگز در يک رفراندوم ملی تغيير نکرده است و در آينده نيز تنها ارادهء ملت ايران است که می تواند در آن تغييری ايجاد کند.

03. ما، از لحاظ عقیدهء سياسی و حقوقی «انسان مدار»يم؛ يعنی معتقديم که باورهای ايمانی و دينی و  مذهبی و عقيدتی هر کس اموری شخصی و حداکثر گروهی اند و حق اعمال شدن در قانون گذاری های عمومی جامعه را ندارند و قوانين ادارهء جامعه را انسان ها بر اساس مصالح خود وضع می کنند و بسته به شرايط خود می توانند آنها را تعديل نموده و يا لغو کنند.

04. بدين لحاظ ما خود را از لحاظ سياسی «سکولار» می دانيم و معتقديم که با دور نگهداشتن حاکميت از آئين ها و مذاهب و اديان و ايدئولوژی ها، تک تک مردم ايران خواهند توانست با آزادی کامل در راستای نيايش و گفتار و کردار و بيان و تبليغ عقايد خود عمل کنند.

05. ما خود را «دموکرات» می دانيم و در اين ترکيب «دمو» را (که معمولاً به معنای «مردم» ترجمه می شود) معادل مدرن «ملت» دانسته و از «کراسی» معنای «حاکميت» را مستفاد می کنيم و لذا در نزد ما «دموکراسی» به معنای «حاکميت ملی» است. ما معتقديم که «کشور ايران» به تمامی آحاد «ملت ايران» تعلق دارد و اين «ملت يکپارچه» دارای حاکميت بلامنازع بر کشور و دارای حق تعيين سرنوشت مشترک خويش است.

06. ما، در عين حال، خود را «سکولار دموکرات» می خوانيم؛ و با اينکه بر اين نکته واقفيم که دموکراسی تنها به مدد استقرار حاکميت ملی و سکولاريسم به دست می آيد و، لذا، از لحاظ معنوی، اصطلاح «دموکراسی» همهء اين معانی را در بر می گيرد، اما از آنجا که، از يکسو با تسلط حکومتی دينی ـ ايدئولوژيک بر کشورمان روبروئيم و، از سوی ديگر، ايدئولوژی ها و اديان مختلف با افزودن اضافه هائی بر اين اصطلاح کوشيده اند مکاتب خود را با دموکراسی همنوا و همراستا تلقی کنند، ما نيز، بر اصطلاح «سکولار دموکراسی» تأکيد می کنيم و آن را در برابر اصطلاحات در-خود-ناسازگاری همچون «دموکراسی دينی» قرار می دهيم.

07. ما خود را «استبداد ستيز» می دانيم و استبداد را ناشی از استقرار حکومت های خودکامهء فردی و گروهی تلقی کرده و معتقديم که تا ماشين «باز توليد استبداد» از کار نيفتاده باشد کشور ما در چرخهء باطلی از «رستاخيزهای آزاديخواهانه و شکست آنها در برابر بازتوليد استبداد» گرفتار خواهد بود. در اين راستا است که ما خواستار استقرار يک قانون اساسی سکولار دموکراتيم که بر اساس مفاد اعلاميهء جهانی حقوق بشر و ملحقات آن نوشته و تصويب خواهد شد.

08. ما خود را «تبعيض ستيز» می دانيم. و باور داريم که حکومت های خودکامه، و ايدئولوژی ها و مذاهب دست يابنده بر ماشين قدرت حکومت و دولت، بر اساس پيش فرض های منجمد در زمان و ادعای داشتن راه حل هائی بدون بررسی وضعيت و مسائل موجود، قبل از هر چيز مولد تبعيض اند و زن و مرد، پيروان مذاهب، متکلمان به زبان های گوناگون و پيروان فرهنگ های مختلفی را، که مجموعاً ملت ايران را بوجود می آورند، به دستجات و گروه های دارای مرتبت های گوناگون اجتماعی تقسيم کرده و تبعيضات مختلفی را بر آنان روا می دارند. بنا بر اين، ما خواستار رفع همه گونه تبعيض از ملت ايران و استقرار تساوی حقوقی آحاد اين ملت در برابر قوانين کشور هستيم و اين امر را منوط به برقراری يک حکومت سکولار دموکرات می دانيم.

09. ما معتقديم که زبان اداری، مشترک و سراسری کشور ايران زبان فارسی است و، در عين حال، لازم است که حفظ و آموزش همه زبان های مادری ايران نيز جزء لاينفکی از سياست های فرهنگی و آموزشی کشور باشد.

10. ما «فرهنگ دوستيم»، بدين معنا که دست آوردها و ميراث های ارزشمند و سازگار با زندگی نوين معنوی و مادی خود را، که از عهد باستان تا کنون به ما رسيده اند گرانقدر شمرده و معتقديم که کوشش در راستای نگاهداری و معرفی آنها از جمله ضرورت های حفظ هويت ايرانی ما محسوب می شود.

11. ما «نوگرا» (مدرن) هستيم و بدين لحاظ «آينده نگر» و «آباد سازيم»؛ بدين معنا که معتقديم ضرورت دارد تا هرچه زودتر کار برنامه ريزی در مورد حل مسائل کلان کنونی آغاز گردد ـ مسائلی همچون: مشکلات مادی، معيشتی، شغلی، تشکيل خانواده، مسکن، پوششی، زيستی، بهداشتی، امنيت ملی و اجتماعی، ناکارآمدی صنعت و علم، فقدان عدالت اقتصادی و اجتماعی، وجود شکاف های طبقاتی، فرار مغزها و هدر رفتن ثروت های کشور، و بالاخره عدم توزيع عادلانهء ثروت های طبيعی و توليد شدهء ملت. ما خواستار استفادهء بهينه از اين ثروت ها در راستای توسعهء پايدار و عادلانهء مناطق مختلف کشوريم.

12. ما «زيستار گرائيم» و معتقديم که حکومت ها مسئوول حفظ ميراث های طبيعی کشور بوده و موظف اند که از انجام هرگونه تخريبی عليه اين ثروت ها جلوگيری کرده و در استفادهء بهينه از آنها بکوشند.

13. ما در درون مرزهای خدشه ناپذير ايران «وحدت گرا و تمرکز پرهيزيم»، و معتقديم که حکومت آيندهء ايران بايد بصورت «نامتمرکز»، و بر اساس الگوئی که مجلس مؤسسان آينده جزئيات آن را تعيين می کند، شکل بگيرد. در نزد ما «حکومت نامتمرکز» به معنی تقسیم اختیارات میان حکومت مرکزی و حکومت های محلی، که چگونگی آن بوسيلهء مجلس مؤسسان تعيين می شود، در راستای کارا کردن دمکراسی و تشديد وحدت ملی ايرانيان و جلوگيری از بازتوليد استبداد است. لذا باور داريم که لازم است تصمیم گیری امور جاری در هر منطقه ـ که حدود و ثغور آن نه بر اساس پيوندهای قومی و زبانی، که بر بنياد معيارهای علمی و بين المللی تقسيمات کشوری، بصورت استان بندی کارا صورت می گيرد ـ توسط مردم هر منطقه اداره شود.

14. ما، در سطح بين المللی، «همزيستی گرا» بوده و معتقديم که کشور ما بايد دارای حکومتی باشد که بعنوان يک شرکت کنندهء فعال برای توسعه و آبادی و آزادی جهان در صحنه های بين المللی حضور داشته باشد.

15. ما «استقلال طلبيم»؛ بدين معنا که معتقديم مشکلات کشور ما به دست ملت ايران حل و فصل می شود و دخالت بيگانگان در امور اين کشور، بهر صورت که باشد، جز خسران نتيجه ای نخواهد داد.

16. ما «انحلال طلب» هستيم. يعنی معتقديم که بايد هر نوع حکومت ايدئولوژيک، مذهبی، استبدادی و انحصار طلبی منحل و قانون اساسی آن لغو شود؛ چرا که اينگونه قوانين و حکومت ها با همهء تعاريف فوق در تضاد بوده و مولد تبعيض و استبداد و شرارت های بين المللی و سرکوب و شکنجهء داخلی و الغای حاکميت ملی و لغو همهء اصول دموکراسی اند.

17. ما «خشونت پرهيزيم» اما، در عين حال، در نزد ما انحلال طلبی شامل همهء اشکال و اقداماتی است که به برافتادن حکومت های ايدئولوژيک، مذهبی، استبدادی و انحصار طلب بيانجامد، چرا که معتقديم جنبش های آزاديخواهانهء ملت ايران همواره رويه ای خشونت گريز داشته و اين حکومت های استبدادی بوده اند که کار آن را به اعمال خشونت تدافعی کشانده اند.

18. ما بيش از هر امری «نگران مسائل اينجا و اکنون اپوزيسيون خارج کشوريم» چرا که اگر نقشی برای اين اپوزيسيون در سرنوشت کنونی و آيندهء ايران وجود داشته باشد اين نقش به دخالت ندادن اختلافات نظری مختلفی وابسته است که حل و فصل آنها تنها با اراده و تصميم آزادانهء ملت ايران و در دوران پس از فروپاشی حکومت اسلامی ممکن است. بدين لحاظ ما بحث دربارهء شکل و نحوهء کار حکومت و دولت و مديريت سکولار دموکرات و نامتمرکز کشور و مسائل ديگری از اين دست را، که مجلس مؤسسان و رفراندوم قانون اساسی آينده در مورد آن تصميم می گيرند، از دستور کار خود خارج می سازيم. 

 

قصد داريم چه کنيم؟

ما، به شرح زير، کار خود را بر دو پايه استوار کرده ايم، يکی انديشه ورزانه و ديگری عمل گرايانه.

1. ما معتقديم که با داشتن صفات و تعاريف بالا، اگرچه تا کنون پراکنده بوده ايم اما اکنون می توانيم، با تبديل فکر «سکولار دموکراسی» به انديشهء اصلی و گفتمان مسلط بر اپوزيسيون انحلال طلب حکومت اسلامی، نيروی جديدی را در سپهر سياسی کشورمان ايجاد کنيم که حامل پيامی فردائی، ايران ساز و آزادی بخش باشد.

2. ما، در اين برهه از تاريخ معاصر کشورمان، و در هنگامی که حاکميت کنونی وارد دوران بحرانی جديدی از عمر زيان بار خود می شود، وظيفهء تاريخی خويش می دانيم تا هر چه زودتر در راستای آسيب شناسی جريانات و جنبش های آزاديخوهانهء گذشته، و راهيابی برای ايجاد يک نيروی منسجم سکولار دموکرات، و راه حل يابی برای مشکلات کشورمان در گروهی کوشنده در راه «هم انديشی معطوف به عمل سياسی» گرد هم آمده و راهکارهای آفرينش اين نيروی منسجم را در قاب «جنبش سکولار دموکراسی ايران» آفريده و در عمل بيازمائيم.

بيست و نهم ارديبهشت 1392 ـ 19 ماه مه 2013

 

تعداد امضا کنندگان: 221 نفر

آلمان ـ 42 نفر
بهرام آبار
بهرام آبتين
تانيا احمدی خليجی
محمد رضا آذر پاد
مهین ارجمند
منوچهر اسدی شرقی
فريبا اعتماد
بتول افروز
امير اميری
شهلا بهار دوست
نيلوفر بيضائی
اميد پور يوسفی کرمانی
پريوش تجدد
علیرضا ثقفی
ناصر جهانگيری ارفعی
عباس خرسندی
حسن درشتی
ماه منير رحيم پور
حشمت رئيسی
پرویز زاهد
محمد زمانی
فريبا سرمدی
حسام سيد موسوی
دانيال بهنام شجاعی
بهزاد صميمی
پرويز ضرغامی
میرزا آقا عسگری - مانی
منصور علی نژاد
امير فرجی
امير فرنودی
حسن کیانزاد
جهانگير لقائی
مهرداد لهراسبی
اصغر مردانی
بيژن مختاری
سيروس ملکوتی
عليرضا منصوری
جواد موسوی
هوشنگ مهينی
شهره ناطقی
پرویز هراتی نژاد

پگاه امينی

 اسپانيا
 ـ 2 نفر
رستم وفا 
حسن احمد دزفولی


استراليا ـ 2 نفر
اصلان اصطهباناتی
نيک صرام

اسلواکی ـ 1 نفر
پويا داويس

انگلستان – 18 نفر
مهدی اختری
فرامرز اسدالله زاده
افشين بابازاده
بهزاد پرنیان
علی پيشرو
بهرام پيشکار اورنگ
رضا تقی زاده
حميد جاذب
رضا حسين بر
کيهان خاموشی
هادی خرسندی
اسماعیل خویی
ضياء راضی
ارسلان رستمی
فريدون عبداللهيان
مهدی کاظمی
غلام وکيلی
ابراهيم هرندی

ايالات متحده ـ 66 نفر
تقی‌ آل رضا
رضا سيروس اشرف پور
صدرالدین الهی
بهمن امیر حسینی
جمشيد امينی
اميل ايمانی
کامبيز باسطوت
سعيد بهبهانی
محمد بهرخ
پيروز پرستوئی
باقر پرهام
ناصر پل
مهدی حاذق اعظم
پرویز حدادی زاده
هرمز حکمت
فرزاد حميدی
رسول حيدری
شهرام خوش يوم
رضا درگاهی
رضا ذاتی
يلدا ذاکانی
حسن رجب نژاد
حميدرضا رحيمی
حميد رخشا
فرهاد رضازاده
سیامک رفیع زاده
درويش رنجبر
مهدی زمانی
سویل سلمانی ولیخانلو
کيانوش سنجری
آرش شاملو
مهوش شاهق
رضا شاهينی
مهدی شفيعی
البرز صادقيان
بدری صفوی
سياوش عبقری
هادی غزنوی
سعید فربخش
م. ح. فرزين
ايمان فروتن
اميرعلی فصيحی
مهدی قاسمیان
جمشيد قراجه داغی
مهدی کاظمی
بیژن کریمی‌
کيا کيانی
حسن ماسالی
رضا مبين
مجيد محجوبی
منوچهر محمدی
تقی مختار
ناصر محب
مهدی مفخمی
امير ممتاز
هادی مهر صفت
مرتضی ميرآفتابی
سوسن ميردامادی
پرویز مینویی
احمد نورمحمدی آبادچی
اسماعيل نوری علا
پرتو نوری علا
علی نيری
اصغر واقدی
عاطی وکيلی
مصطفی هدايت نيا

ايتاليا - 1 نفر
محمدرضا آرين

برزيل - 1 نفر
ديويد اعتباری

بلژيک - 2 نفر
حميدرضا برهانی

محسن بهزاد کريمی


ترکيه - 4 نفر
بابک اجلالی
عليرضا تقی نژاد
ميثم رودکی
علی ملکی

دانمارک ـ 2 نفر
مهدی مظفری
نيک مصدقی

روسيه – 1 نفر
کيوان قره زاده

ژاپن ـ 1 نفر
ابوالفضل اسلامی

سوئد- 18 نفر
ميلاد آقائی
آبتین آیینه
هلمند اربابی
حسن اعتمادی
کورش اعتمادی
رحیم حدیدی ماسوله

علی رفیعی سرشکی
ناصر سمودی
فرد صابری
رؤيا صادقی
مجيد صادقی
خسرو ضياء زاده
فيروزه غفارپور
کمال الدین لطیف پور 
سيروس محسن وند
رضا مقدوری
بهمن ناصح

محمد (شاهين) سرتيپی

سوئيس - 2 نفر
مهدی رضائی – تازيک
نادر کريمی

فرانسه 14 ـ  نفر
امير رضا بختيار
فريدون پارسا
حمید جاویدان
محمد جلالی - م. سحر
بهيهء جيلانی
اسفنديار خلف
مجتبی سرمدی
بهرام شيراوژن
علی صالح زاده
بيژن مختاری
فریدون معزی مقدم
حسن مکارمی
رضا موفقی
علی ميرفطروس

فنلاند- 7 نفر
افشين اردلان
مجيد حقی
محسن ذاکری
شهرام عباس پور
مراد عزيزی
شهرام فريدونی
مهران نظام دوست

کانادا ـ 24 نفر
کيقباد اسماعيل پور
افشين اعرابی
مهدی امين
ناصر امين پور
بهزاد پيله ور
مسعود تقی زاده
انوشیروان حاتم
افشين حميديان
سهيلا خداخواه
منصور خرسندی
رحمت رحيمی
فرخ زندی
علی سرتيپی
سعيد سعيدی
آرشاک شجاعی
نسترن نيکی عليی
شهلا غفوری
فلورا فرشاد
حسين قلی پور
هوشنگ قهرمان لو
پروانه مویدی
عليرضا منوچهری
مهتاب نعلی
کيومرث نيک رفتار

نروژ - 4 نفر
مهران امیر احمدی
محبوبهء عليزاده
صباح لطفی
احمد وحدانی

هلند - 5 نفر
محمد امينی
يوسف بهبهانی
صبری حسين پور
علی سرمدی
دانيال بهنام شجاعی

اروپا ـ 2 نفر
نادر کريمی
مهدی جوادی نژاد


؟؟؟  2 ـ نفر 
يونس بيگدلی
جهانگير شيرازی