|
||||
|
ممکن است این آخرین باری باشد که می نویسم؛ از این نظر که عاقبت کار بستگی کامل به این دارد که جفت تاسی که روی هوا چرخ می خورد چگونه بر زمین بنشیند؛ جفت تاسی که همه، از راست افراطی تا چپ افراطی، از مذهبی تا مارکسیست، از خوش بین های افراطی تا بدبین های افراطی، از اصلا ح طلب تا سبز، از انحلال طلب آمریکایی تا حفظ وضع موجود مارکسیست روسی، از روس ها و چینی ها تا اروپایی ها و آمریکایی ها، می خواهند آن را با فوت کردن، بر خلاف قوانین فیزیک، به سمت دیگری برانند تا بتوانند آن را آن جور که می خواهند به زمین بنشانند.
آنچه می خواهم بگویم نه اتمام حجت به کسی است، چون سودی ندارد، نه یاد آوری تاریخ است، چون کسی تاریخ نمی داند، نه نصیحت است، چون نمی خواهم سرنوشت مرغ حق کليله و دمنه نصیبم شود. نه اظهار تاسف است به حال ملتی که در دست این دیوانگان از همه سو اسیرند، چرا که خود کرده را تدبیر نیست و «ج.ا.»، بنا به قانون فیزیک قدرت (مثل کره شمالی و روسیه و چین و ویتنام و کوبا و برزیل و آرژانتین و شیلی و ...) بالاخره برای بقا و لقمه ای نان به یکی از شیوه های فعلی با امریکا و سرمایه داری جهانی وارد معامله و مذاکره و رابطه خواهد شد؛ و اینکه کدام راه را برود البته به برایند نیروهای درگیر بستگی دارد.
البته اینکه «ج.ا.» کدام راه را بهتر است برود کاملاً واضح است؛ و آن همان راهی است که نخواهد رفت! چرا که خرد ورزی در «ج.ا.» کالایی نایاب است. اما در اینکه تمامی راه ها در برابر او است و چاره ای ندارد جز اینکه یکی از اين راه ها را برگزیند تردیدی نیست. اما «ج.ا.» بدترین را انتخاب خواهد کرد. و اگر جز اين کند موجب تعجب است:
1) کنار گذاشتن تمامی بازی های سیاسی تکراری مضحک که تاکنون آنها را امتحان کرده و نتیجه نگرفته، تولدی دوباره علیه هر آنچه به آن ایمان داشته، و کشیدن خط قرمز بر هر چیزی که نشان از امریکا ستیزی و سرمایه داری ستیزی داشته باشد. مثل چپ های چریک برزیل و آرژانتین و...
2) به تعلیق در آوردن امریکا ستیزی و سرمایه داری ستیزی، نزدیک شدن به امریکا و غرب برای سود بردن از تکنولوژی و سرمایهء آنها ، بازکردن درهای کشور به روی سرمایه داری، و کپی کردن شیوهء حکومت آمریکایی در اقتصاد؛ اما با حفظ ساختار سیاسی دیکتاتوری تک حزبی و مافیایی مارکسیستی و انتقادهای موسمی نرم به امریکا و جهان سرمایه داری و تلاش برای رقابت دوستانه اما مقتدرانه با آنها؛ مثل چین و روسیه...
٣) به تعلیق درآوردن مبارزات ضد آمریکایی شدید و خصمانه، حفظ فاصله با امریکا و سرمایه داری اما اجازه دادن به ورود شکلک هایی از سرمایه گذاری غربی و سیستم اقتصادی آمریکایی به داخل کشور برای فرار از گرسنگی و عقب ماندگی مفرط . مثل صنعت توریسم کوبا و صنعت مونتاژ ویتنام...
٤) حملهء عوامفریبانه به غرب و متحدان آنها و اتخاذ مواضع خصمانه و تهدیدآمیز نسبت به امریکا و جهان سرمایه داری به قصد اخاذی و باج گیری زیر چتر حمایت سنتی روسیه و چین؛ ولی همزمان در پشت پرده ساخت و پاخت و معامله با امریکا و غرب با وساطت روسیه و چین برای به دست آوردن لقمه ای نان و زندگی خفت بار راز بقائی (مثل کره شمالی) و یا اندکی بهتر از آن (به دلیل وجود نفت)، مثل ونزوئلا...
به همهء آنهایی که خودشان را به خریت زده اند و با هر حرکت و سخن و هر تندروی در تهران به وجد می آیند که «آخ جون، روحانی هم شکست خورد!»؛
به همهء آنهایی که قوانین فیزیک قدرت را جدی نمی گیرند و به «ج.ا.» کوره راه های کره ای و ونزوئلایی توصیه می کنند؛
به همهء آنهایی که از چرت و پرت گویی های قرن نوزده و اوایل قرن بیست دست بر نمی دارند و هنوز منتظر بازگشت استالین نشسته اند؛
برای آخرین بار می گویم:
«ج.ا.» منتظر اجازهء شماها نخواهد نشست. آنها با آ مریکا معامله خواهند کرد، یا روی پرده یا پشت آن؛ یا با شعار مرگ بر امریکا یا با مرگ بر رو سیه؛ یا مثل ظریف در سازمان ملل جلوی دوربین یا مثل مک فارلین شبانه در فرودگاه. چون می دانند اگر معامله نکنند به سرنوشت اسد در سوریه و صدام در عراق و قذافی در لیبی و شاید هم افغانستان دچار خواهند شد.
هم رهبران امریکا این را می دانند، هم تندروها، هم میانه روها، و هم کندروهای «ج.ا.».
آن کسان که نمی دانند همان بوزینه گان کليله و دمنه ای اند که هیزم بر کرم شب تاب می گذاشتند و بر آن فوت می کردند تا آتش روشن کنند و عاقبت هم گرفتندشان و سر از تن شان جدا کردند.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.