بازگشت به خانه

ا

اعتدالی که می خواهد بلوچ ها را به آتش کشد

محسن ذاکری

mzakeri2011@gmail.com

سه شنبه 6 آبان ماه 1392 ـ  29 ماه اکتبر 2013

 

اعتدالی که می خواهد بلوچ ها را به آتش کشد

محسن ذاکری

در دنیای سیاست، استفاده از زبان و واژه ها تقریباً همیشه به دو گونه از سوی «صاحبان» فن سخن  معمول بوده است. نخست، استفاده معنایی- احساسی و سپس تعقل گزینانه از زبان و کلمات، تا آنجا که مخاطب و شنونده با حمایت آگاهانه و تشریک مساعی دراز مدت، سیاستمداران را در جهت اهداف آنها همراه باشد؛ و دگر آنکه بازی با کلمات، تفسیر کلمات و ملون نمودن مجازی کلمات از روش های دیرینهء ایجاد سفسطه و طبعاً سر درگمی مخاطب، مورد استفاده بشر بوده است. بی شک هر چقدر بنیه و توان مخاطب و شنونده در تحلیل مسائل کمتر باشد میدان برای بازی و شگرد های کلامی  متقلبین باز و کم رقیب خواهد بود؛ و هر چقدر کنندگان و کارگردانان یک طرح سیاسی / اجتماعی  به شنوندگان خود متعهد تر باشند این  استفاده از کلمات و اصطلاحات و نام گذاری ها به واقعیت و حقیقت نزدیک ترند.

سیاستمداران، با تمسک به باور های دینی و ملی و سنتی و زبانی مردم، شعارها و یا «شاه کلماتی» را بر می گزنند که از راه آنها امکان تماس با زمینه فکری و احساسی مردم مقدور و کم هزینه باشد. برای مثال، باراک اوباما با شعار «تغییر در همهء امور» بر سر کار آمد و در عمل نشان داد خواهان تغییر در سیاست ها داخلی و خارجی است و برای ديدار نتایج عمل به شعارهایش هنوز باید منتظر ماند.  جرج دبلیو بوش، یا همان بوش پسر که از سیاست های متفاوت با باراک اوباما بهره می برد، پس از رویدادهای تروریستی که در اوائل دوران ریاست جمهوری وی روی داد، از کلمات «محور» و «شرارت» استفاده کرد و نشان داد در حکم یک مسیحی معتقد از جنگ علیه  «شرارت»  ابایی ندارد. و اگر منصف باشیم استقبالی از این «واژه تراشی» وی نشد. نه مطبوعات و رسانه ها و نه سیاستمداران غرب چندان این استعاره های بوش بها ندادند. و این بی دلیل نیست. چرا که در دوران مدرن و در کشور های دموکراتیک و با سطح معلومات و مطالعات مردم دیگر نیازی به «سیاه و سفید» سازی در فضای اندیشه و افکار مردم نیست. اما از سویی می توان در سیاست واژگانی را بکار گرفت که مقاطع و زمان و مکان را جهت تحکیم سیاست های مشترک محدود و متمرکز نموده و تمکین طرفین را نیز در پروسه ی کار سیاسی موجب شوند و، به بیانی، «پراگماتیک» باشند. در مذاکرات فلسطینیان و اسرائیلیان اصطلاح «نقشهء راه» از اینگونه بود و یا شعارهای سیاسی گورباچف برای فرو ریزاندن استبداد کمونیستی، که «بازسازی اقتصادی و اصلاحات اجتماعی» بودند نيز از این دسته هستند. گورباچف توانست در راستای شعارهای سیاسی اش موفق باشد.

اینک ما در ایران چه داریم؟ دولت «اعتدال و تدبیر»  بر سر کار آمده است. قول «تعامل» داده است.  و تلویحاً سخن از آنچه گفته است که 16 سال پیش دولت خاتمی قول آن را داد.  از این رو هم بود که  در شروع دولت روحانی، خاتمی گفت که در زمان من بسیاری از مقدورات دولت روحانی غیر ممکن می نمود.

این ترکیب «اعتدال و تدبیر» از کدام دسته است؟ از دستهء سیاه و سفید سازی ها و یا از دستهء پراگماتیک ها. در عمل هیچکدام! زیرا قرار نیست و مقدور نیست که کنش و عملی در پس این شعار و اصطلاح باشد. تنها امیدی بسته شده است به اینکه با تخفیف تحریم ها - در جهت سیاست های باراک اوباما - و با بهای نوع جدید مذاکرات و عهد و پیمان از سوی ملایان، مردم از زیر فقر سری بالا بکشند و قدری سهولت های اقتصادی و اجتماعی به آنها داده شود. و گر نه بار معنایی واژهء اعتدال و  کردار «اعتدالی» کجا و جمهوری اسلامی کجا؟! منظورم این است که شعارهای انتخاباتی و سیاسی در ایران همیشه از این رنج می برند که برای عمل و تعهد دولت نیستند، بلکه برای استقبال مردم از رأی دادن و نمایش جهانی هستند.

دولت «اعتدال و تدبیر»، به هر چند و چون، بر سر کار است. آنچه در خارج می کند و در کنار آن سر و صدا که در ازای یک تماس تلفنی بین دو رییس جمهور ایران و آمریکا و ملاقات «چهره در چهره» وزرای خارجه دو کشور براه افتاده است، باید دید در ایران چه خبر است:

دختران میرحسین موسوی را بطور وقیحانه ای آزار و تحقیر می کنند. دو مبارز کرد را در کردستان اعدام می کنند. 16 نفر زندانی بلوچ را، که سال ها در زندان های رژیم بوده اند، در زیر  عنوان « مقابله به مثل»، و در ازای عمل دیگران که خارج از زندان بوده اند، به طناب اعدام می سپارد. از امکان دست یابی به سمت وزیر علوم و پرورش بوسيلهء فردی میانه رو تر از دیگران جلوگیری می شود، و قانون «اجرا» می گردد.

آيا این وقایع برای ما آشنا و یا دارای مسمی نیستند؟ من که صدای ضربات پتک نامرئی را که در شروع دوران ریاست جمهوری خاتمی بر مخالفین و دگر اندیشان می خورد، می شنوم. هیچ بعید نمی نماید که بزودی مقابلهء شدید با انجمن های نویسندگان و هنرمندان و زنان و دانشجویان صورت پذیردآ آن هم اگر این بار قتل های زنجیره ای در کار نباشد! اما در بلوچستان، در زمانی کوتاه، ده ها نفر اعدام شده اند. گویی قرار است مردم منطقهء بلوچستان را تحریک نمایند. این ها اگر در جهت سوزاندن اعتماد مردم و ناامید کردن آنها  و به فراموشی سپردن خواست ها و مطالبات آنها نباشد، در چه جهتی روی می دهد؟ این گونه ها در جمهوری اسلامی با هدف و برنامه هستند. طراحی می شوند، پیاده می شوند و سپس ارزیابی می شوند – و آنگاه در انتظار عکس العمل مردم و خواص جامعه می مانند.

مدتی پیش نوشتم که آقای روحانی اگر دوران ریاست جمهوری اش از بیرون آسیب نبیند و ادامه یابد دو راه در پیش دارد: یا در این سرکوب و بیداد، قار قار «اعتدال» را ادامه و سر دهد و بی خیال این شود که بر مردم چه می گذرد؛ و یا آن کاری را کند که خاتمی نکرد، يعنی به میدان آید و فریاد زند: «مردم! نمی گذارند به قول هایم عمل کنم و دست هایم بسته است».  اما او این کاره نیست. نیست که نیست. خمیرهء او در این تنور تاب نخواهد آورد. 

اکنون در ازای این اعدام ها و ارهاب ها، «اینجا» در برونمرز ، قسم خورده های حکومت اسلامی با دلی «گرم» و چشمی پر «اشک» با عریضه های دولت «اعتدال» اینور و آنور می دوند. و یا آن «دیگری» که گویی در ایران است و می نویسد نقد بر احکام قضایی و باز شکافی آنها می کند و کشتار حکومتی را «فجیع تر» می نامد و کشتار مرزبانان را «فجیع»!

در ایران نیز سفسطه ها و تحریف ها می خواهند گوش ها را کر کنندغ با کلماتی چون «اعتدال» و «نرمش قهرمانانه» و روزنامه ها و رادیو ها از تفسیر و برداشت درست از آنها و درک غلط از آنها و تصحیح این اغلاط توسط صاحبان «فن حرافی»، پر خواهند شد؛ اکنون هم، دقیقاً به همانگونه که هشت سال خاتمی به مردم ایران گفت «مردمسالاری» و «سیاست دینی» چیست و به حکومت  هم گفت  مراقب باش که کشتی نظام  دچار امواج نشود، مردم باید یاد بگیرند که «اعتدال» یعنی چه، چیست و چه کسی را شامل می شود! و آنسو تر هموطنان و انسان های بیگناه را در برابر رودخانهء سرخ حفظ نظام  اعدام می نمایند.

اما چه باید کرد؟ در ازای ظلم بر بلوچانی که هاج و واج مان می کند، چه باید کرد؟ آیا پشت کردن به آن شعارهای توخالی انتخاباتی و باور کردن به خواست های بر حق خويشتن بهترین راه نیست؟ من می گويم چرا، هست، و راهی که در پیش است همین است و باید باشد.

اگرچه تاکنون آن راه را در ایران ندیده ایم و تصاویر آن را بعدها در ذهن خواهیم ساخت، اما ایستادن مردم در پشت مطالبات بنیادین و اساسی شان بهترین نقد در برابر  نسیهء وعدهء اعتدال است. مردم ایران باید در قبال شنیدن اخبار کشتار و بیداد دیگر بی تفاوت ننشینند. دیگر سر تکان نداده و به منزل نروند. می توان در قالب قانون اساسی حکومت، خواهان توضیح شد. می توان از دانشجویان پشتیبانی نمود. می توان همانقدر که برای آبها و آبزیست های کشور همت هست، برای اکراد و بلوچ ها و دیگر پاره های این بدن، ایران، همدردی و همصدایی را دریغ ننمود.  می توان با تشکلات و همدوشی های مسالمت آمیز از قانونمداران و حق طلبان حمایت نمود و تنهایشان نگذاشت.

سکوت، در برابر این بیداد، هرگز روا نیست و آشوب نیز تنها راه نیست. ما بايد در نشان دادن نرمش قهرمانانه و اعتدال و تدبير بسا بيشتر از اين جانيان دروغ پرداز عمل کرده و آن شوخی ها را در عمل به جد مبدل سازيم.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه