بازگشت به خانه

ا کور شوید! کر شوید!

جمهوری اسلامی می‌خواهد سازش کند!

الاهه بقراط

شنبه 18 آبان ماه 1392 ـ  9 ماه نوامبر 2013

 

مصالحه، سازش، توافق، تراضی، عقب نشینی دو طرفه، و هر معنای دیگری در این مسیر، چیزی جز معامله، داد و ستد و بده و بستان نیست.

«سازش» یا «توافق»، که از واژه لاتین «کومپرومیسوم» می‌آید، نخست و بیشتر در عرصهء حقوقی مطرح شد. بدین معنی که طرفین یک دعوا تعیین نوع سازش و توافق را به نفر سوم، یعنی داور و قاضی، می‌سپارند و پیشاپیش خود را موظف اعلام می‌کنند که بر آن تصمیم، که شامل مفاد سازش و توافق است، گردن بنهند.

معنای سیاسی «سازش» اما به به «سیسِرو»، فیلسوف و سیاستمدار رومِ باستان، در چند دهه پیش از میلاد مسیح، باز می‌گردد که انعطاف اش در سیاست، گاه به عنوان فرصت‌طلبی و بی‌پرنسیپی مورد بررسی قرار گرفته است.

این توضیحات برای این بود که برخی «سازش» را به خودی خود منفی و «بد» می‌پندارند. حال آنکه همهء ما، از زندگی خصوصی گرفته تا عمومی، همواره در حال «سازش» و «توافق» با دیگران، با یکدیگر، هستیم! جدا از قانون و مقررات، بدون سازش و توافق و عقب‌نشینی‌های روزانه، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

 

سازش یعنی عقب‌نشینی طرفین و نه یک طرف

معمولاً سازش در سیاست از روی ضعف است. یعنی اگر یک طرف، این نیرو، توان، امکان و ابزار را داشته باشد که بتواند به تنهایی به مقصود خود برسد، نیازی به «سازش» و یا توافق و مصالحه و معامله و غیره با طرف دیگر ندارد، بلکه کار خود را پیش می‌برد، بدون آنکه عقب ‌نشینی کند. «عقب ‌نشینی» در کنار «ضعف» عنصر دیگری ست که اسباب «سازش» را فراهم می‌آورد. برای «سازش» نباید عاشق چشم و ابروی یکدیگر بود یا شد! می‌توان مخالف و یا دشمن یکدیگر ماند و تن به «سازش» داد؛ همان موضعی که جمهوری اسلامی در مذاکرات اتمی کنونی مدعی است.

بهترین نمونه در توضیح این نوع سازش، همان جام زهر آتش بس و نامهء معروف و محرمانهء خمینی است که خودش به روشنی این عقب ‌نشینی را به مثابه یک عنصر مهم سازش توضیح می‌دهد: گزارش‌هایی که از جبهه‌های جنگ و فرماندهان نظامی رژیم به خمینی می‌رسید نشان می‌داد که جمهوری اسلامی در موقعیتی نیست (وجود عنصر ضعف) که بتواند هدف خود مبنی بر «جنگ، جنگ، تا پیروزی» و «فتح قدس» و «راه قدس از کربلا می‌گذرد» و در نتیجه نابودی اسراییل را دنبال کند. پس باید با «عقب ‌نشینی» از آن اهداف، به «سازش» تن می‌داد. دو رژیم ایران و عراق هر دو در این جنگ، و از این جنگ، تضعیف شده بودند و نمی‌توانستند آن را ادامه دهند و باید به سازش و توافق و عقب نشینی تن می‌دادند. این سازش را سازمان ملل در قطعنامه 598 تنظیم و تصویب کرد.

خمینی  اما با اشاره به تسلیحات «اتمی و لیزری» در همان نامه که جانشینان ش آن را به دلیل لاپوشانی برنامهء اتمی سانسور کردند، ارثیهء شومی برای جمهوری اسلامی و رهبر بعدی باقی گذاشت که تا به امروز گریبان آن را گرفته است. شاید بتوان این نکته را به حساب شوخی و رندی تاریخ گذاشت که خمینی، خود، نطفهء یک جام زهر دیگر را در همان جام زهر نخست کاشت.

 

سازش یعنی ترجیح سیلی نقد بر حلوای نسیه

سازش، مصالحه و عقب ‌نشینی خمینی دربارهء توقف جنگ ایران و عراق، و پذیرفتن آتش بس مبنی بر قطعنامه 598 به سود ایران بود، آن هم با شش سال تأخیر. اگر جنگ پس از دو سال و با آزادی خرمشهر که یک پیروزی بزرگ برای ایران در دفاع از مرزهای خود بود به پایان می‌رسید، بیشتر به سود ایران و مردمی می‌بود که در شش سال پس از آن تاوان عظیمی را برای ادامهء جنگ پرداختند. آن پایان پیروزمندانه اما، همان گونه که خمینی جنگ را «برکت» نامید، به زیان جمهوری اسلامی می‌شد. نظام دینی تازه به قدرت رسیده جز ابزار سرکوب و یک ایدئولوژی عامیانه چیزی در چنته نداشت تا بتواند به توقعات جامعه‌ای پاسخ دهد که در پنجاه سال پیش از آن به شدت پرتوقع شده بود! نخست باید این توقع را پایین می‌آوردند و ملت را به مرگ می‌گرفتند تا به تب راضی شود. جنگ، همان مرگ بود. و تحکیم جمهوری اسلامی، تب! پس پذیرفتن آتش بس در جنگ با عراق به سود خود رژیم ایران هم بود. این را گذشت زمان نیز نشان داد.

اینک نیز سازش و توافق و عقب‌نشینی رژیم ایران دربارهء مسئله اتمی، البته باز هم با تأخیر، به سود کشور و مردم است. این را، بدون آنکه زمانی از آن گذشته باشد، می‌توان مدعی شد چرا که بحران اتمی تا کنون جز زیان‌های عظیم سیاسی و اقتصادی چیزی برای مردم در بر نداشته است، اگرچه زمامداران رژیم همواره ادعا می‌کنند که این برنامه برای مصارف صلح آمیز است، حال آنکه مردمی که ظاهرا در صلح به سر می‌برند، هنوز چیزی از مواهب ادعایی آن، به جز تحریم اقتصادی و انزوای سیاسی، دریافت نکرده‌اند.

به یک نکته نیز باید توجه داشت: جمهوری اسلامی ظاهراً از آنچه دارد و به آن رسیده است (برای نمونه غنی سازی 20 درصدی) عقب نشینی می‌کند، طرف مقابل اما فقط تا اندازه‌ای از «مطالبه»ی خود در برابر رژیم ایران کوتاه می‌آید! یعنی، کمتر از آنچه باید بخواهد، می‌خواهد! تا اندازه‌ای که به خیال خود مطمئن شود که می‌تواند برنامه اتمی جمهوری اسلامی را مهار کند.

اگر رژیم ایران در همان مذاکرات موسوم به «تروئیکای اروپا» با فرانسه و آلمان و انگلیس به توافق پیروزمندانه می‌رسید، امروز مجبور نبود سیلی نقد (جام زهر اتمی) را بر حلوای نسیه (بمب اتمی) ترجیح دهد. در نوشیدن جام زهر دوم نیز رژیم ایران به دلیل بی‌عقلی و بلندپروازی همان مسیری را طی می‌کند که خمینی با از دست دادن فرصتی که پس از باز پس گرفتن خرمشهر پیش آمده بود، در رؤیای فتح قدس پیموده بود: سازش با زیان بیشتر و دستاوردهای کمتر!

اما اینکه آیا این سازش اتمی نیز به سود رژیم خواهد بود یا نه، باید منتظر ماند و دید. باید زمان بگذرد چرا که نه ایران در شرایط سال 67 و پایان جنگ ایران و عراق است و نه برنامهء اتمی تنها به «جبههء ایران» محدود می‌شود. حکومت ایران است که باید نشان دهد چه سیاستی برای حل مسائل داخلی و خارجی در چنته دارد که این سازش را به سود آن سازد. آیا به همگامی با غرب و آمریکا بسنده خواهد کرد و یا با مردم ایران و مطالبات آنها نیز همگام خواهد شد؟ امری که به نظر من به شدت بعید است مگر آنکه سازش اتمی بر زمینهء سوخت و سازهای اجتماعی، زمینهء فروپاشی رژیم را از درون فراهم آورد.

 

سازش یک پرنسیپ سیاسی است اما...

افزایش اجرای احکام اعدام در استان‌های مرزی ایران و دستپاچگی خود دولت و مخالفت خودی‌های رژیم با سازش اتمی، بیماری و مرگ احتمالی خامنه‌ای، همگی عواملی هستند که بر روند رویدادها تأثیرات معین خواهند داشت. به ویژه آنکه شکل‌گیری گروه‌های مسلح و افراطی، که آنها نیز با ادعای اسلام و با پشتیبانی داخلی و خارجی شکل گرفته و می‌گیرند، شرایط را از اساس متفاوت و هم چنین خطرناک کرده است.

یک نگاه و درک مبتذل و سطحی که همواره دنباله ‌روی تبلیغات و ترفندهای رژیم بوده است و خود را به غلط «اصلاح‌ طلبانه» می‌پندارد، به جای روشنگری دربارهء ابعاد برنامهء هسته‌ای، نکات مثبت و منفی آن برای کشور، و مخالفت قاطعانه با هرگونه سرکوب و نابودی مخالفان و منتقدان به عنوان وثیقه سازش اتمی، چماق به دست کمین کرده است تا آن را بر سر هر کسی بکوبد که حاضر نیست با بوق‌های تبلیغاتی رژیم همراهی کند. درست مانند خود خامنه‌ای، رهبر بدون اصالت رژیم، که هواداران خود را از اینکه دربارهء «سازش» و «سازشکار» خواندن دولت سخن بگویند، برحذر کرده است.

سیاست اما بدون «سازش» نه معنایی دارد و نه عملاً وجود دارد. «سازش» و توافق یکی از پرنسیپ‌های دمکراسی نیز هست! تفاوت‌اش اما با ساختارهای مشابه جمهوری  اسلامی در این است که پشت درهای بسته صورت نمی‌گیرد، بر سر منافع کشور و مردم و به سود رژیم‌های سرکوبگر معامله نمی‌شود، برایش، مانند زهر قطعنامه 598 و زهر اتمی، خون نمی‌ریزند.

باید از کسانی که سال ها از کیسهء ملت به طور میلیاردی خرج قاچاق اتمی کرده‌اند، آب و خاک و هوای ایران را در معرض آلودگی تشعشات اتمی قرار داده‌اند، کشور را با تحریم اقتصادی و انزوای سیاسی به خاک سیاه نشانده‌اند، بدون آنکه توانسته باشند حتا یک کیلووات برق از این «انرژی هسته‌ای صلح آمیز» تولید کرده باشند و تازه با سرکوب و اعدام، از مردم زهرچشم می‌گیرند تا بتوانند رویدادهای احتمالی را مهار کنند، پاسخ خواست و به مردم توضیح داد: این سازش برای شما نیست، برای رژیم است! از همین رو حکومت در نماز جمعه 17 آبان در شهرهای ایران از همه خواست تا از آن پشتیبانی کنند! اما این سازش می‌تواند همزمان و یا پیش از آنکه فرصتی در اختیار رژیم بنهد، جامعه را نیز به فرصت‌های جدید مجهز کند.

با جوّسازی سیاسی در خبر رسانی، و یا تحلیل‌های تبلیغاتی نمی‌ توان عقل، یا دست کم عقل همه را ربود!  این سیاست نیست که باید بر عقل حکومت کند، عقل است که باید سیاست را هدایت کند؛ عقلی که اگر در تاریخ معاصر ایران به درستی به کار گرفته می‌شد، جمهوری دین و خرافات دست غارت و چپاول بر ایران نمی‌گشاد؛ عقلی که هنوز در صحنهء سیاسی ایران، اعم از پوزیسیون و اپوزیسیون، حضور قاطع ندارد و از همین رو جوّسازی و صحنه پردازی‌های سبُک به منش خبررسانی و به اصطلاح تحلیل رسانه‌های فارسی زبان تبدیل شده است. و از همین رو نیز بعید است سازش جمهوری اسلامی دستاوردی عقلانی در سیاست داخلی برای مردم داشته باشد.

08 نوامبر 201

برگرفته از کیهان لندن

www.kayhanlondon.com

www.alefbe.com

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه