بازگشت به خانه

ا

مشکل رفورم دینی در ایران

ناصر کاخساز

چهار شنبه 22 آبان ماه 1392 ـ  13 ماه نوامبر 2013

 

رفورم دینی در اروپا، یعنی پروتستانیسم، به این سبب یک رفورم موفق بود که ایده‌ی چشم انداز جدایی قدرت سیاسی از اعتقاد دینی، قابل ارجاع به شخصیت غیرسیاسی عیسا بود. یعنی تنها چیزی که از نظر تئوریک میان مسیحیت و رفورم عیسا مشترک بود جدایی دین از قدرت سیاسی بود. رفورماسیون در اروپا با این پیش ‌زمینه، پایگاه فکری روشن و غیرمتناقضی داشت. با این ترتیب سکولاریسم در اروپا به یک ارجاع معنوی، یعنی عیسا، و یک ارجاع اجتماعی، یعنی پروتستانیسم مستظهر بود. لوتر حتا آشکارا از مسیحیان می‌خواهد که حاکمیت دولت فائقه‌ی مدنی را بپذیرند.

حرکت اصلاح‌ طلبی در ایران اما هم از یک عیسای ناصری ضد خشونت در صدر اسلام محروم است- برعکس حتا ایدئولوژی صدر اسلام یک ایدئولوژی جنگی و نظامی به منظور توسعه‌ی مناطق نفوذ خود بود- و هم از یک لوتر که با موضع‌گیری روشن و قاطع خود علیه پاپ سبب پیروزی روفورماسیون شد. حرکت اصلاح‌ طلبی دینی به همین سبب از قطع ریشه‌های خود در انقلاب اسلامی آیت‌الله خمینی ناتوان است و بنابراین از رفورماسیون دینی نیز ناتوان است. چرا که به دنبال تحکیم پایه‌های قدرت خود در ساختاری است که ریشه در اسلام سیاسی آیت‌الله خمینی دارد. برای همین است که به دولت حقوقی و طرح لیبرالیزه شدن دین بدبین است و حتا در لغو مجازات اعدام، به دلیل نص صریح قران، تجلی پیشروانه‌ای ندارد و نمی‌تواند علیه این واقعیت که خمینی ادامه‌ی واقعی اسلام ناب محمدی در عربستان است، تفسیر قاطعی ارائه دهد. و بدینسان است که رفورم دینی را قربانی اسلام سیاسی خود می‌کند، چرا؟ چون رفورماسیون، دین را از قدرت‌جویی سیاسی بازمی‌دارد. این سخنی است که یک نظریه‌پرداز مسیحی در حضور رئیس جمهور آلمان از خاتمی - رئیس جمهور وقت - مطرح کرد. او گفت آخر شما بدون رفورماسیون چگونه می‌توانید از مدرنیته سخن بگویید؟! پاسخ خاتمی این بود که چون قران برعکس انجیل دست‌نخورده باقی مانده است، مدرنیته کار آسانی نیست. پاسخ او در حقیقت این معنا را افاده کرد که انقلاب اسلامی پی‌آمد طبیعیِ ظهور اسلام در شبه جزیره‌ی عربستان است و در برابر نصوص صریح موجود در کتاب آسمانی، کار چندانی نمی‌توان کرد.

ایران به رفورماسیون در اسلام نیاز دارد، نه به مشارکت اصلاح‌طلب در حاکمیت که مستلزم سازش سیاسی به هزینه‌ی طفره رفتن یا مسکوت گذاردن رفورم دینی است.

پس خودِ رفورماسیون مشکل اصلی حرکت اصلاح‌طلبی است. پس از فرو نشاندن جنبش سبز که حرکت اصلاح‌طلبی از آن منتفع شد( البته اگر جنبش سبز پیروز هم می‌شد حرکت اصلاح‌طلبی از آن بهره‌مند می‌گشت) مشاهده کردیم که هرچه از تاکید بر ضرورت رفورم دینی کاسته شده‌است، سازش با ولی فقیه بیشتر به پیش‌زمینه رانده شده است. بدنبال سازشی که در انتخابات صورت گرفت، حرکت اصلاح‌طلبی با امید متافیزیکی بازگشت به ایران دچار اُفوری شد، کلی با آن حال کرد و به مدیتاسیون پرداخت، و این امید متافیزیکی را به بهای از دست دادن اعتماد روشنفکران، هنرمندان و دیگر آزادیخواهان و ایران دوستان بدست آورد. و آراء مردم را به روحانی در یک موقعیت فورس ماژور آنچنان که شاهد بودیم به حساب استقبال مردم از روش و منش خود گذاشت و مشارکت اجباری و هوشمندانه‌ی مردم را که واکنشِ به ولایت فقیه بود، به حساب باز شدن راهی برای سازش بیشتر با ولی‌ فقیه گذاشت. مبارزان پیشین علیه ولایت فقیه اکنون امکانات بالقوه انسانی و دموکراتیکی را در ولی فقیه کشف کردند و اتحاد مدرنیته‌ای با جهان غرب را (که مضمون اصلی یک رفورماسیون دینی است، که جامعه‌ی ایرانی آشکارا خواستار آن است)، زیر حجاب سازش اتمی با دشمن، پنهان کرد و مردم را از شبح ولی فقیه که پشت ابرهای فشرده‌ی قدرت پنهان است، ترساند و آن ها را از طرح خواست‌های واقعی خود برحذر داشت و به قناعت پیشگی سیاسی که به اشتباه فکر می‌کنند ضامن مشارکت اصلاح‌طلبان در قدرت سیاسی است، تشویق کرد.

حرکت اصلاح‌طلبی اگر هوشمندی سیاسی و عاقبت اندیشانه‌ای می‌داشت می‌توانست از ضعف رهبری خامنه‌ای ( که بهترین نمود آن ناتوانی او از یکدست کردن نیروهای زیر فرمان اوست) سود بسیار بجوید و بجای تلاش برای حل بحران سیاسی ولایت فقیه ( که سبب عقب‌نشینی او در انتخابات شد) با خواستاری آزادی موسوی و کروبی به خشنودی مردم در انتخابات سمت و سو بدهد و از این راه به تشدید بحران ولایتی کمک کند. حرکت اصلاح طلبی هرچه بیشتر به حل بحران در سیستم ولایت بپردازد، حتا مشارکت خود را در قدرت سیاسی به سراب نزدیک‌تر می‌کند و دست ولی فقیه را در اِعمال فشار به خود بازتر می‌کند. این، منطق برخورد با دیکتاتوری فردی است که تنها با افزایش فشار حاضر به دادن امتیاز می‌شود و با مشاهده‌ی مخالفین سازشکار، با آسودگی بیشتری به تحکیم قدرت خود می‌پردازد.  مخالفین سازشکار همیشه به دیکتاتورها هوشمندی سیاسی بخشیده‌اند و سبب شده‌اند که آن‌ها از یک گام عقب‌ نشینی در موقعیت‌های اجباری چونان دورخیزی برای جهش به قدرت بیشتر سود بجویند.

6 نوامبر 2013

http://www.hadewasat.com

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه