|
||||
|
برخی از متفکران اسلامی در ایران هنوز بر اعتبار مفهوم و کارکرد انتخابات در اسلام پای میفشارند و به نام "بومیکردن مدرنیته" بر آنند که میتوان و میبایست مفاهیم مدرنیته غربی را در درون فرهنگ ایرانی، سنت و خصوصاً دین بازیافت و آنها را بهروز کرد تا از این طریق فهم و تحقق مقولات مرتبط به مدرنیته برای جامعه سادهتر جلوه کند.
در این نوشته به اختصار هم ممکن بودن و هم لازم بودن چنین تلاشی را مورد تردید قرار گرفته است.
1- جهانشمولی
برخی مفاهیم اصلی و بنیانگذار مدرنیته در ایران، فرسنگها با نظریه پستمدرنیته غربی فاصله دارند. این مفاهیم تنها به واسطه جهانشمول بودنشان اعتبار خود را حفظ کردهاند. گرایش پست مدرنیته نافی این جهانشمولی است.
"حقوق بشر" یکی از دستاوردهای مستقیم مدرنیته غربیا ست. ما تنها به واسطه درک همگانی بودن و جهانشمول بودن این حقوق است که به اعتبار آن در ایران دست مییابیم.
یکی دیگر از این دستاوردها همانا "انتخابات" دموکراتیک سیاسی است، که هم جهانشمول است و به منظومه مفاهیم مدرنیته سیاسی مرتبط است.
اما منظورمان از "انتخابات" چیست. آیا منظور هر گونه "انتخاباتی" است؟ آیا انتخابات میان یگ گروه از "خودیها" منظورمان است؟ آیا انتخاباتی را در نظر داریم که یک هیأت چندنفره یا یک مقتدر سیاسی نظر نهایی بر آن افکند و دیدگاه خود را برآن تحمیل نماید؟
انتخابات در دموکراسی سیاسی یک انتخابات آزاد، دموکراتیک، مبتنی بر پلولاریسم سیاسی (آزادی احزاب) و حقوق شهروندی است و منظورمان از حقوق شهروندی چیزی نیست مگر آن دسته حقوقی که به آزادی، خودمختاری در کردار و استقلال فکری فرد بازمیگردد.
در درک و تحقق راستین انتخابات، چند وجهی که ذکر شد چنان به یکدیگر متصل هستند که نبود یکی، ازاساس کاربرد انتخابات دموکراتیک را به طور کلی از معنا تهی میکند.
یعنی نمیتوان از انتخابات به روش دموکراتیک و مدنی سخن گفت بی آنکه آزادی احزاب در آن نقش نخستین را داشته باشد، و بی آنکه آزادی فرد و استقلال او تضمین شده باشد.
شکی نیست که انواع متفاوتی از کارکرد "انتخابات" در اسلام وجود داشته است، اما آیا آنها از این خصوصیات چندگانه بهرهای برده بودند؟
یعنی آیا میتوان نشان داد که انتخابات در صدر اسلام "آزاد" و بر پایه "حقوق شهروندی" استوار بوده است. آیا اساساً میتوان از چنین حقوقی در آن دوران سراغ گرفت؟
حداقل این را میدانیم که در تاریخ ما، تا پیش از انقلاب مشروطه، رابطه ایرانیان و قدرت سیاسی، همانا بر پایه محور سلطان و رعیت شکل یافته بود و تنها پس از مشروطه بود که مفاهیم ملت و حکومت در ایران پدیدار شدند.
به همین ترتیب نیز مفهوم شهروند در ایران اساساً نوپا و تازه است. شیخ فضلالله نوری برای هیچ قانونی به غیر از قرآن اعتباری قائل نبود و "حق" را تنها از آنِ امام یا نایب او میدانست.
پیروان امروزین وی، از جمله مصباح یزدی، از صاحبنظران اصلی نظام کنونی، بر آن است که مشروعیت یک رئیسجمهور، حتی اگر وی با پشتیبانی رأی اکثریت مردم به قدرت برسد، تا زمانی که وی توسط امام یا نایب امام "منتصب" نشده باشد، اعتباری ندارد.
مصباح یزدی حتی دولت وی را غاصب قلمداد میکند و میگوید: مردم نمیتوانند به یک ریاست جمهوری حقی را بدهند که خود از آن بری هستند. به عبارت دیگر مردم "حق" ندارند، بلکه "حق" تنها از آن امام است.
اما پرسش این است که برای مخالفان این گرایش، آیا مفهوم انتخابات به معنای راستین آن اعتبار دارد؟ گفتیم که یک درک سنجیده از انتخابات دموکراتیک به حقوق شهروندی مدرن اشاره میکند. اما حقوق شهروندی چیست؟ آیا رأی دادن است؟ بی تردید آری.
اما رأی دادن خود براساس خودمختاری فکری و استقلال فرد استوار است. این آن حلقه مفقودی است که در نزد بسیاری، از جمله نواندیشان دینی و نیز روشنفکران ترقی خواه عصر مشروطه و حتی امروز میتوان مشاهده کرد.
2- مدرنیته بومی
اما نکته دوم آن است که این حق از نوع ویژهایست که تنها در مدرنیته غربی آن را یافتهایم. اکنون پرسش این است: موقعیت ما در برابر این نوع حق چیست؟ آیا میتوانیم از این مفهوم یک برداشت "بومی" یا "ایرانی"، "اندکی سنتی، اندکی دینی" به دست بدهیم؟
آیا برای ساده و همهفهم کردن آن میتوان یا باید بتوان آن را از نوعی "فیلتر" ایرانی یا دینی گذراند؟ آیا به نام "بومی کردن مدرنیته" این اجازه را به خود میدهیم که در این نوع حق دخل و تصرفی کنیم؟ مرز میان "بومیکردن" و دخل و تصرف کردن چیست؟
ما برآنیم که برخی مفاهیم در مدرنیته جهانشمول هستند بدان شکل که ما قادر نخواهیم بود در آنها تصرف کنیم و در تلاش برای "بومی" کردن آنها باشیم.
به عبارت دیگر برخی مفاهیم بنیادین مدرنیته بومی نمیشوند. بومی کردن حقوق بشر در زبان حاکمان امروز کار را به تولید معجون بی ترکیبی به نام "حقوق بشر اسلامی" کشانده است، و دموکراسی نیز در زبان افراد دیگری به "دموکراسی اسلامی" بدل شده است.
بهخصوص در کشور استبدادزدهای چون ایران هرگونه بومی کردن حقوق دموکراتیک میتواند یک لایه نازک جباریت سیاسی برآن بیافزاید.
در انتخابات آزاد و دموکراتیک هیچ رهبری تنومند سیاسی یا شورا یا گروه ویژهای به نام دین نمیبایست نظارت فراقانونی برآن داشته باشد و مسیر آن را در جهت منافع معینی تغیر دهند.
بنیاد انتخابات دموکراتیک برمبنای آزادی مدنی و استقلال فردی استوار است، یعنی آن هسته مرکزی خللناپذیر در ساختار اجتماعی و سازمان سیاسی مدرنیته.
این مفاهیم جهانشمول هستند و هیچ فیلتر فرهنگی و بومی و دینی ایرانی نمیتواند و نمیبایست بر اصالت معنا و کارکرد عملی این مفاهیم دخالت نماید.
حال، اینکه تاریخ فکری در ایران صد ساله اخیر تا چه میزان این مفاهیم را درک کرده است خود سخن دیگریست.
ما برآنیم که ادبیات مشروطه هنوز درک روشن و سنجیدهای از مفهوم فرد و آزادی و خودمختاری شهروند نداشت. و در بسیاری موارد تساوی و عدالت را همانا آزادی میپنداشت.
در تمامی دوران مشروطه به این سوی، در نزد روشناندیشان از همه نحلهها، نظریه غالب تساوی بود و نه آزادی. از این رو به سختی شاید بتوان در نزد رهروان مشروطه، چه دینگرایان مترقی و چه روشنفکران آن دوران، اثرات برجستهای از حقوق شهروندی، آزادی و استقلال فردی را ملاحظه کرد.
در همین رابطه و برای جمعبندی، اگر اندگی به عقب گام برداریم، حتی پرسش درباره وجود یا عدم وجود انتخابات در اسلام، در دوران آغازین یا پسین آن، از اهمیت کمتری برخوردار است، اگر بخواهیم به واقع درباره کارکردهای امروزین انتخابات واقعی و دموکراتیک سخن بگوییم.
به عبارت دیگر حتی اگر بپذیریم که مقوله انتخابات در صدر اسلام وجود داشته است، میتوان دریافت که نه مرتبط با مقوله شهروندی بوده است - زیرا مدنیت شهری پدیده جدیدیست- و نه درکی از مقوله خودمختاری و آزادی فردی در آن یافت میشده - زیرا درک از انسان به طور کلی همچون فردیت مستقل تنها در مدرنیته پدیدار شده است.
______________________________
* استاد دانشگاه و پژوهشگر مقیم کانادا
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2013/06/post-616.html
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.