|
||||
|
سوالی که امروز دائما در فضای مجازی مطرح میشود از طرف همه گروه ها و افراد ولی پاسخ درخور نمی یابد (چون کسانی هستند که نمی خواهند جواب این سوال روشن شود و منافعی که آنها نمایندگی می کنند در خطر بیفتد). حال پرسش این است که چگونه باید با این رویکرد جدید در ج.ا. برخورد کرد؟
- عده ای می گویند مشکوک است، ادامهء همان راه است برای فریب غرب و مردم ایران،.. پس باید با آن مقابله کرد، افشا کرد، آن را به شکست کشانید، و در این راه به هر وسیله ای متوسل شد، با هر قدرتی هم صدا شد، به هر اتحادی دست زد، هر دروغ و راستی را سر هم کرد تا آن را به شکست کشانید، و حتا تندروترین جناح ها در ج.ا. و کثیف ترین جریانات منطقه ای را به جان آن انداخت .
- عده ای می گویند از این رژیم چیزی در نمی آید که به صلاح مملکت باشد، چون خود این رژیم بدترین حادثه ای است که به جان این مملکت افتاده و باید از بین برود. بنا بر این نباید گذاشت این رژیم با بهبود روابط اش با غرب، و امریکا بخصوص، به ثبات خودش کمک کند.
- عده ای می گویند در حال حا ضر نه جایگزینی برای این رژیم هست، نه شانسی برای ساقط کردن آن در کوتاه مدت. حداقل قبل از آنکه تنش های فزایندهء موجود، کشور را با خطر فروپاشی و جنگ های مذهبی و قومی و تروریستی و احتمالاً دخالت خارجی مواجه سازد، شانسی نیست. اینها راه سازش و مدارا با بخش معتدل تر رژیم را برگزیده اند تا، با گسترش سیاست تنش زدایی، اول خطر فروپاشی و تجزیه را مرتفع کنند تا بعد در فضایی آرام تر به مطالبات دیگر بپردازند .
- عده ای هم بنا به خصلت ضد امپریالیستی، ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی ذاتی - عقیدتی با هر سازش و رویکرد مسالمت جویانه این رژیم به غرب و امریکا آنقدر مخالفند که به هیچ قیمتی حاضر نیستند این فضای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی، که آنها طی دهه ها ایجاد کرده اند، قربانی منافع ملی ایرانیان بشود تا چه رسد به نجات یک رژیم!
- عده ای از اینها هم که در سیاست تجربه بیشتری دارند و خطر از بین رفتن «آش با جاش» را پیش رو می بینند با اندکی تغییر می گویند باید مثل ویتنامی ها هم با امریکا جنگید و هم با آنها بازی مذاکره کرد! البته زیر چتر حمایت روسیه!
اما واقعیت سیاسی در حال حاضر هیچ کدام اینها نیست:
در جهان امروز پس از جنگ سرد، همهء کشورها به جای رویکرد سیاسی - آرمانی و یک جانبه و ایدیولوژیک و ناسیونالیستی، و دیپلماسی های خط قرمز دار دگم و صلب، به سیاست مداری مبتنی بر منفعت در چارچوب احترام به منافع دیگران روی آورده اند. ج.ا. آخرین کشوری است که در آخر این خط هنوز شش و بش می اندازد که به منفعت گرایی سیاسی روی نهد یا همچنان به آرمان گرایی ستیزه جویانه بچسبد.
چین در حال رفرم است. اردوگاه کار اجباری را بر می چیند. دروازه ها را به روی اقتصاد بازار هر روز بازتر می کند و حاضر به رویارویی جدی با امریکا و غرب نیست.
روسیه اگر چه ژست های رقابت جویانه می گیرد که ناشی از کیش شخصیت و کپی سازی پوتین از ناپلئون - استالین است، اما سر بزنگاه ها کوتاه می آید و بر اساس منافع عمل می کند و معاملات شیرین. شانس بزرگی که آورده این است که اوباما زیادی مردد است.
همهء خرد و ریزهای دیگر، از برزیل و کوبا و ونزوئلا و آرژانتین و اکوادور و شیلی گرفته تا کشورهای شوروی سابق و اروپای شرقی تا ویتنام و حتا کرهء شمالی، با نسبت کمتر و بیشتر، از همین سیاست مبتنی بر منافع آشکار و پنهان تبعیت می کنند.
کرهء شمالی نيز امریکا و غرب را تهدید می کند اما بعد از گرفتن لقمه ای نان برای مدتی ساکت می شود. دائم پیغام می فرستد که مذاکره کننده بفرستید. ونزوئلا نفت ارزان به امریکا می دهد و جز لفاظی بی ضرر برای امریکا و غرب و اسرائیل خطری ایجاد نمی کند.
آیا اینها گروه تروریستی دارند و یا از گروه تروریستی در لبنان و سوریه و عراق دفاع می کنند؟ سرباز می فرستند و پول تا رژیم اسد را نجات دهند؟
حتا عربستان سعودی هم بر اساس منافع اش سیاست ورزی می کند؛ تا جایی که با اسرائیل علیه ایران و با چپ ها و کردها در ترکیه علیه اردوغان و در مصر با چپ ها و اسد علیه مرسی، به نفع یک ژنرالی که حالا رفته رفته علشق روس ها می شود می خوابد. اگر چه گاهی مثل ج.ا. جنگ مذهبی را در جاهای مختلف دامن می زنند ولی در عین حال ارتباط اش را با امریکا و حتا روسیه به خطر نمی اندازد.
آذر بایجان (جزئی از شوروی سابق)، از همه عمل گراتر، از منتهای طیف چپ شوروی رفته به راست امریکا و اسرائیل و بیشترین منفعت را برده است.
پس مسالهء اصلی در ج.ا. و مخالفین و موافقین و جناح های اپوزیسیون و جناح های حاکمه چیست ؟
هیچ کدام از گروه ها و افراد و احزاب و جناح ها در ج.ا. و اپوزیسیون آن و براندازان و اصلاح چی های آن واقعاً به عملگرایی و سیاست مبنتی بر منافع اعتقاد جدی ندارند.
فرهنگ ريشه دار مارکسیستی روسی مذاکره و سیاست مبتنی بر منافع را تابو و حرام کرده. هم در رژیم و هم در اپوزیسیون.
جای تاسف است که اپوزیسیون، بیش از رژیم، دغدغهء امریکا ستیزی و اسرائیل ستیزی و دفاع کور و کرانه از اسد و روسیه و صدام و قذافی دارد.
بنابر این، آنچه براندازان و اپوزیسیون ضد «مذاکره و سیاست مبتنی بر منافع» می گویند دلیل دیگری دارد؛ وگرنه اگر این رژیم با مذاکره با امریکا تقویت شود و بماند چرا شما با مذاکره با امریکا نمی توانید آن را سرنگون کنید ؟
آیا جز این است که شما و رژیم بیش از ده درصد حامی ندارید؟ به همین دلیل هر دو می ترسید که آن یکی با امریکا بسازد و حکومت را از چنگال این یکی در بیاورد؟!
متأسفانه، آنهایی هم که از جناح های معتدل حمایت می کنند تا خطر فروپاشی رفع شود و از مذاکره و تنش زدایی دفاع می کنند، این کار را به صورتی که کشورهای دیگر به شکلی متعارف و بدون اما و اگر می کنند، انجام نمی دهند. دائم شرمسار هستند و در موضع دفاعی. چون فکر می کنند گناه مارکسیستی سازشکارانه انجام داده اند!
کسی واقعاً هوادار مذاکره و سیاست عملگرایانه است که صریحاً از دولت روحانی بخواهد غنی سازی و همهء فعالیت های اتمی را (مثل آفریقای جنوبی) موقتاً متوقف کند تا رفع سوء ظن غرب شود؛ سوء ظنی که ناشی از پنهان کاری و دروغ گویی مقامات ج.ا. و سیاست های ماجراجویانه در منطقه و جهان است. او باید صریحاً از دولت روحانی بخواهد تا از ماجراجویی و حمایت از اسد و کاسه داغتر از آش شدن برای اعراب دست بردارد و باید برای برقراری رابطه نه فقط با امریکا بلکه با اسرائیل نيز تلاش کند.
شتر سواری دولا دولا نمی شود.
اگر روسیه و چین و آذربایجان و عربستان می توانند با اسرائیل کنار بیایند چرا ما نتوانیم؟
در غير اين صورت بايد پذيرفت که ریشهء مشکل، چه در حکومت، چه در براندازان، و چه در اصلاح طلبان یکی است: خصلت ضد امپریالیستی، ضد آمریکایی، و ضد اسرائیلی!
و این ناشی از همان رسوبات فرهنگی مارکسیستی روسی است که در همه جا با درجه و شدت مختلف وجود دارد.
البته آنها که حقوق و مواجب می گیرند و نوکر هستند حساب شان جدا است؛ و مگر می شود روسیه در ایران جاسوس و مزد بگیر نداشته باشد؟
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.