|
||||
|
اخیراً، در پیشنویس یک فراخوان به دو زبان فارسی(1) و انگلیسی(2) دعوت و پیشنهاد کردم که ایرانیان خارج کشور در سالگرد انقلاب 1357 جلوی مراکز رژیم اسلامی جمع شده و خطاب به رهبران رژیم، خواستار اجرای تمامیقول و وعده های آیت الله خمینی شوند؛ وعده هایی که بر اساس آنها خمینی و رژیم 35 سال پیش به رهبری و قدرت رسیدند.
هدف این تظاهرات در این برهه این است که:
* ایرانیان، گروه ها، هنرمندان، سازمان ها و شخصیت ها در سراسر جهان در سالگرد 22 بهمن بر اساس خواستار های مشترک 35 سال پیش، دوباره گرد هم آیند و صدای همبستگی و نارضائی خود را به ایرانیان و جهانیان برسانند.
* رژیم، ولی فقیه و وعده های دروغی آنان افشاگری شده، مردم به حق خود در مورد طلب وعده ها آگاهبیشتری پیدا کنند و مهمتراز همه پارادیم و جو پاسخگویی سردمداران رژیم در مقابل مردم ایجاد شود.
* با موازی سازی این حق خواهی با سخنرانی (I have a dream) مارتین لوتر کینگ توجه بیشتری از رسانه ها و جهانیان کسب شود.
* حرکتی گسترده و همبسته مردمی و جرقه و امیدی دوباره در قلب مردم زنده شود.
این پیشنهاد تا بحال از داخل کشور بیشتر مورد استقبال گرفته تا خارج و دلیل آن به نظر من در 2 دلیل خلاصه می شود:
1. ایرانیان داخل کشور هنوز امید دارند که ایرانیان دارای آزادی بیان و تشکل خارج نشین، صدای حق خواهی شان را به یکدیگر و جهانیان برسانند.
2. اما در مقابل گروه ها و شخصیت های مقیم خارج، رندانه مسئولیت اعتراضات را به گردن ایرانیان داخل کشور که از آزادی بیان و اجتماعات و تشکیلات برخوردار نیستند، می اندازند! بعضی خارج کشوری ها مانند سردمداران حکومتی، میان ایرانیان درون و خارج کشور خط جدایی کشیده و برای هر کدام خط و نشان و فتوا ها و تکلیف های متفاوتی تعیین میوکنند، اصلاً مثل این که ایرانیان خارج از کره مریخ ارسال شده اند.
در عکس العمل به فراخوان، استاد پر کار گرامی آقای دکتر نوری علا در مقالهء “مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران(3) “ می نویسد: “اينکه برخی از دوستان معتقدند که ما بايد با اغتنام فرصت از شرايط پيش آمده کار مطالبه محوری را به خارج کشور بکشانيم و، مثلاً، با طرح وعده های خمينی و آزادی های مصرح در قانون اساسی حکومت اسلامی، اين حکومت را برای مرعی داشتن آنها تحت فشار قرار دهيم، بدون آنکه حرکت ما در راستای تقويت مطالبه محوری واقعی و شتابنده در داخل کشور باشد، حاصلی نخواهد داشت... ما نبايد فراموش کنيم که «خارج کشور»، در استقلال از «داخل کشور»، بزودی تبديل به موجودی به نام «کشور خارج کشور» می شود که سرنوشت و حساب و کتاب اش بکلی با داخل کشور بيگانه است و زندگی خودمختار خويش را دارد.“
به عبارت دیگر، ایشان نخواسته همان را بگوید که حکومت میخواهد، یعنی جدایی داخل و خارج. البته ایشان خواستار این است که خارج کشوری ها “صورتی مکمل و مؤيد را پيدا” کنند. اما من این را به این صورت میخوانم که منتظر بمانیم تا از داخل دعوت شویم! اما این حرف ها تازگی ندارد و شاهزاده رضا پهلوی هم 35 سال است که منتظر است تا داخل کشوری ها در مورد نقش ایشان تصمیم بگیرند! البته این بی عملی را می توان با مصاحبه ها و شورا ها و انجمن ها و مقاله ها و عهد نامه ها و اساسنامه ها و سخنرانی ها پر کرد، اما فاصله حرف تا عمل بسیار است.
به این دلیل برای اینکه نمونه ای از تأثیر گذاری ایرانیان خارج کشور در داخل ایران را نشان دهم، تصمیم گرفتم بطور خلاصه تجربه و درس های شرکت خود را در یک کمپین حقوق بشر در خارج که در درون کشور بسیار تاثیر گذار بود به اشتراک بگذارم، شاید این درسی باشد برای درنگی دوباره بر عملکرد و نکرد «خارج نشینان»:
بخش اول: مروری کوتاه بر یک کمپین حقوق بشر
هفت سال پیش در ستون کوچکی از قسمت حوادث روزنامه اعتماد، خبرحکم اعدام دختری 17 ساله به نام نازنین فاتحی(4) درج شد. وی در حال دفاع از تجاوز به خود و خواهر زده 15 ساله اش، متجاوز را بدون عمد کشته بود. روزنامه به سردی از اعدام نازنین خبر می دهد و خبر میان ده ها اخبار دیگر دفن می شوند. هزاران کیلومتر دورتر در فرانسه یک مترجم فرانسوی خبر را خوانده و ایمیلی به دختر ایرانی شایسته کانادا خانم نازنین افشینجم میفرستد. نازنین پس از خواندن ایمیل از محکومیت به اعدام همنام جوانش نازنین فاتحی بخاطر دفاع در مقابل تجاوز بسیار متاثر میشود و تصمیم به این میگیرد که به نازنین دیگر کمک کند. نازنین افشین جم با بسیاری از دست اندرکاران و فعالآن داخل و خارج ایران از جمله خانم شیرین عبادی که 2 سال قبل از آن جایزه نوبل را برای دفاع از حقوق زنان و جوانان برده بود تماس می گیرد. اما کمتر کسی به درخواست کمک دو نازنین پاسخ می دهد. بعضی از آنانی هم که جوابی می دهند بیعملی خود را توجیه کرده و حتی نازنین را از دنبال کردن موضوع بر حذر می کنند که از ما خارج کشوری ها کاری از دست بر نماید و این موضوع ها از داخل باید دنبال شود، که این رژیم جنایت کار است و این تنها گوشهای از هزاران بیعدالتی است و غیره و غیره. عده ای هم در شأن خود نمی دانستند که از یک متهم به قتل دفاع کنند، غافل از این که اگر از حقوق بشر حتی یک قاتل دفاع کنیم، محترم شمردن حقوق یک انسان ساده حتی بیشتر آشکار می شود.
اما نازنین افشین جم پرشور و جوان به سماجت خود ادامه می دهد و در این میان به نام مینا احدی در کمیته بینالملل علیه اعدام در اتریش بر میخورد و با وی تماس میگیرد. مینا احدی که عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران نیز میبود، به ندای نازنین پاسخ مثبت میدهد و ازسوی دیگر جهان با دوستانی در ایران تماس گرفته …و در نتیجه خانم شادی صدر وکیل حقوق بشر وکالت نازنین فاتحی را به عهده میگیرد. شادی صدر با همکاری وکیل جوانی بنام محمد مصطفایی پرونده را دنبال میکند. در این میان نازنین افشین جم دادخواستی (petition) (5) برای کسب امضا بر علیه اعدام نازنین فاتحی ایجاد میکند که در سایت iranian.com درج می شود و پس از خواندن آن من با نازنین افشین جم تماس گرفته و دست همکاری را بسوی وی دراز میکنم. بلافاصله در شبکه اجتماعی (myspace) که در آن زمان (و قبل از فیسبوک) بسیار در میان جوانان رایج بود، صفحهای و کمپینی به نام نازنین فاتحی تشکیل دادم و بلا فاصله با صرف ساعتها، سعیدر شناساندن نازنین فاتحی و کسب حمایت کردم. شادی صدر و محمد مصطفایی حامی حقوق بشر و اصلاح طلب در ایران، مینا احدی کمونیست انحلال طلب فعال حقوق بشر در اروپا، نازنین افشین جم طرفدار حقوق بشر و دمکراسی خواه در کانادا و من سکولار دموکرات در کالیفرنیا هر کدام به نوعی با همبستگی این مهم را به عهده گرفتیم. در این میان من از طریق اینترنت همکاران دیگری را برای کمک به این کمپین یافتم، جوانی نروژی بنام کریستین، وکیلی آمریکاییدر لوس انجلس، دونا یک خواننده راک استرالیای، دیو جوانی از آلاباما، و البته مترجم فرانسوی که این حرکت با ایمیل وی شروع شده بود و نیز بسیاری دیگر شروع به همکاری جهانی برای این کمپین کردند.
این اتحاد برای نجات یک دختر نو جوان ایرانی، نمونه ای بود از یک همبستگیفرا مرزی، فرا مذهبیو فرا عقیدتیکه دلیل شروعش پشتکار یک جوان پرشور در کانادا، از خود گذشتگی دو وکیل در ایران، حمایت و تماس یک فعال حقوق بشر و همکاران وی در اروپا، سازماندهی و تبلیغ یک سکولار دموکرات در کالیفرنیا و حمایت و امضا و کمک دهها تن از قسمتهای مختلف دنیا آغاز شد.
موجی که این اتحاد و اعتقاد و سماجت شروع کرد، موجی (viral) ویروسی بود که یک پاراگرف کوتاه اخبار حوادث روزنامه ای در ایران را تبدیل به خبری کرد که در شبکههای اصلیرسانه های دنیا بارها پخش شد، مصاحبهها و فیلم های خبری ایجاد شد،(6) (7) (8) و در دادگاه دوباره نازنین فاتحی، قاضی اسلامی هشدار داد که “مواظب باشید دنیا دارد به ما نگاه میکند”! وی راست می گفت، حتی بعضی از پارلمان اروپا و کانادا، سازمان ملل و بسیاری دیگر نیز خواستار توقف اعدام نازنین فاتحی شده بودند. حرکتیکه اگر از روز اول نازنین افشین جم به تحلیل گران وفعالین و دست اندر کاران گوش داده بود در همان روزنامه اعتماد مخفیمیماند و چه بسا که تا آن روز نازنین فاتحی مانند هزاران بی نام دیگر اعدام شده بود.
اما حالا که این موضوع توجه جهانیان را جلب کرده بود، خانم شیرین عبادی و …شهبآنو فرح پهلوی و بسیاری دیگر نیز حمایت خود را از این حرکت اعلام کردند. بیش از 300 هزار امضا و 2 سال بعد، قاضی جمهوری اسلامی که ده ها حکم اعدام دیگر صادر کرده بود، در مقابل فشارجهانی، حکم آزادی نازنین فاتحی را با شرط پرداخت چهار ميليون ریال (43 هزار دلار در آن زمان) اعلام کرد و با زحماتی بیشتر توانیستیم که 33 هزار دلار از کانادا و آمریکا و اروپا و ایران کمک جلب کنیم و 10 هزار باقی را عضو پارلمان کانادا خانم بلیندا سترانچ اهدا کردند.
اما در این مدتیکه به این کمپین میپرداختیم، متوجه شدیم که حداقل 23 نوجوان دیگر (9) بر خلاف کنوانسیون بینالملل کودکان که دولت ایران آن را امضا کرده بود، در ایران انتظار اعدام بودند. در تماس تلفنی که نازنین و من داشتیم، تصمیم گرفتیم که این حرکت وانرژی را ادامه دهیم و سازمانtop Child Executions «نوجوانان را اعدام نکنید»(10) آغاز کنیم .برپایی و پیشبرد این سازمان قدمهایی حتی سنگین تر و متعهد تر و سخت تر را بدنبال داشت. تماس روزانه و هفتگانه ما با طرفداران، همکاران، سازمانهای بینالملل، سازمان ملل، نمایندگان پارلمان اروپا و وکیلان ایرانیو در صدر آنان آقای محمد مصطفایی، آقای عبدالصمد خرمشاهی، خانم نسرین ستوده و دیگران و خانوادههایجوانانی که در خطر اعدام بودند کاری بود بسیار زمان بر، تشکیلاتی، و پر احساس.
د در این راه با تلاش های آقای محمد مصطفایی و دیگر وکلا در ایران توانستیم چندین نو جوان را از مرگ نجات دهیم، اما یکی از مهمترین تاثیرات سیاسی اجتماعی این 2 کمپین این بود که پارادایم داخل ایران را نسبت به اعدام نوجوانان اعدامی عوض کرد. دیگر بسیاری از ایرانیان با قوانین بینالمللی ضدّ اعدام جوانان وکراهت عمل اعدام آشنا شده بودند. حال بسیاری از روزنامه ها خبراعدام نوجوانان را با وصف بیشتر درج میکردند. هنرمندان و هنرپیشگان و فعالان حقوق بشر و غیره در درون ایران هر یک به نویی این مساله را در میان جامعه می بردند و با خانواده ها تماس می گرفتند. آقای عماد الدین باقی از ایران لیستی از جوان اعدامی تهیه کرد که همراه با سازمان عفو بینالملل با ادغام آن لیست با لیست خود توانستیم لیست بسیار کاملی از بیش ازصدها جوان در انتظار اعدام تهیه کنیم. از یک پتیشن برای یک جوان، به 23، و حالا به نام و شرح حال بیش از 142 جوان اعدامی (11) رسیده بودیم. دست جنایت کار رژیم در مقابل ایرانیان و جهانیان باز شده بود.ِ این حرکت که با نازنین فاتحی شروع شده بود، به حرکتیموفق جهانی (12) تبدیل شده بود تأ این که اندکی قبل ازانتخابات 1388، دلارا دارابی (13) نقاش و شاعر را که دومین کمپین بزرگ ضدّ اعدام نوجوانان بود بدون خبر دادن به خانواده و حتی وکیل وی، برخلاف حتی قوانین خود رژیم، اعدام کردند. البته در این میان جوانانی با کمک و اراده دوستان از ایران تا اروپا و کانادا و آمریکا و استرالیا از اعدام نجات یافتند، اما اعدام وحشیانه دلارا دارابی، اعدامی بود برای اینکه به همگان از آمریکا تا اروپا و ایران نشان دهند که آنان میدانند که اگر به این روند ادامه دهند، مجبور به قبول عدم اعدام نوجوانان خواهند شد و این مخالف مرام کسانیست که حکومتشان بر پایه اعدام و جنایت بوده است اعدامی که خود دلارا و خانواده اش را در صورت عدم سکوت به آن تهدید کرده بودند.روزی که دلارا اعدام شد من در iranian.com اعلام کردم که آماده باشیم که بزودی روی دیگر حکومت اسلامی را آشکار تر خواهیم دید و حتی زودتر انتخابات 1388 پایان گرفت که به تظاهرات سراسری، جنبش سبز و سپس نشان دادن چهره کریه تر از پیشین حکومت در مقابل مردم انجامید. حکومتی که با اعدام دلارا تصمیم خود بر پافشاری در اجرای اهداف خود گرفته بود، همان حکومتی بود که ندا و سهرابها را کشت، عماد الدین باقی را محکوم به حبس کرد، شیرین عبادی و محمد مصطفایی و شادی صدرها را از کشور فرار داد و وکلای دیگرهمکار را مانند نسرین ستوده رابدون هیچ دلیلیقانونیبه زندان انداختپس از نحوه اعدام دلارا و سرکوب های انتخابات 1388 سازمان فعالیت های خود را به چند دلیل کاهش وپایان داد:
1- سازمان عفو بینالملل بیشتر از گذشته این مهم را به عهده گرفته بود و اصلا بخشی جدا به اعدام نوجوان در ایران اختصاص داده بود.سازمان کمپین بینالمللی حقوق بشر (14) توسط آقای هادی قائمی دائر شده بود که پس از ملاقات با نازنین افشین جم مساله نوجوانان را مطرح میکرد.
2- عدم اعدام نوجوان در پردایم فکری، حقوقی و اجتماعی داخل کشور وارد شده بود و این آگاهیاجتماعی و حقوقی دیگر قابل بازگشت نبود.
3- نازنین افشین جم وسازمان نوجونان را اعدام نکنید یک گزارش کامل و آکادمیک به نام “از گهواره تأ گور(15) ” از اعدام جوان در ایران بطور بینالمللی منتشر کرد و توانست حتی مسئله اعدام نوجوانان در چند کشور دیگر مانند عربستان و یمن را در سطح جهانیمطرح کند.
4- اما مهم تر از همه، حکومت این حرکت حقوق بشری را یک خطر سیاسی اجتماعی برای خود شناخته و با اعدام بیخبرانه دلارا دارابی این عدم تحمل خود را به سازمان،وکلا ، ایرانیان و جهانیان نشان داد، که این حرکت موفق و پرطرفدار حقوق بشری ازاین به بعد میتوانست همان جوانانی را که میخواست کمک کند تحت خطر اعدام قرار دهد. دیگر حتی خانوادهها و وکلای ایشان نیز از تیغ رژیم آسودگی نداشتند. تهدید خانوادهها و وکلا نمایشگر نگرش سیاسی رژیم به این موضوع بود. رژیم پس از ویدئو قتل ندا آقا سلطان، کودتای انتخابات 1388 و سرکوبهای جنبش سبز دیگر واهمه ایی از افکار عمومی جهانی نیز نداشت. رژیمی مذهبی نظامی که دوباره کمر سرکوب هر مخالفتی را و به هر قیمتی بسته بود.
اما همان طور که میبینیم یک حرکت سازمان داده در خارج کشور توانست ومیتواند تاثیراتی بسیار در داخل کشور داشته باشد و این خط کشیمیان داخل و خارج کشور اشتباه، بیهوده و ساخته و خواسته خود رژیم است که بعضی دوستان خواسته و ناخواسته بارها و بارها در بند آن گیر کردهاند و در نتیجه گاهی اوقات تصمیمات و تحلیل های اشتباهی از اوضاع و مسئولیت های خود نموده اند. به نظر من این تحلیلها بیشتر برای توجیه کم عملی اپوزیسیون خارج کشور یا به دلیل عدم آگاهیو تماس با شرایط و نیروی های درون ایران میباشد.
بخش دوم: درس های سیاسی کمپین حقوق بشر (با درنگ و تامل بخوانید!)
1. حرکات و جنبش های اجتماعی و سیاسی از جرقه هایی از زیر خرمن نارضایتی آغاز میگردند. کدام جرقه و کدام خرمن قابل پیش بینینیست، اما در این که باید جرقه ها را حتی اگر کوچک آغاز و دامن زد شکینیست.
2. حتی اگر هدف و استراتژی سرنگونی یا تغییر رژیم است، باید اهداف و تاکتیک های کوچک تری را نیز تعیین کرد. برای رسیدن از نقطه صفر به ده باید قدم های ۲ تا ۹ را نیز پیش بینی، برنامه ریزی و عملی کرد .
3. باید به خود و هدف خود باور داشت و بدون شک و تردید و با پافشاری و سماجت به سوی هدف برنامه ریزی و با تشکیلات دست به عمل زد و نه حرف و تحلیل خالی.
4. باید آماده سرزنش، توهین و مخالفت دیگران حتی آنانیکه انتظارش را نداشته ایم باشیم و با سرزنش پذیری و تصحیح عمل در صورت احتیاج، به راه خود ادامه دهیم.
5. باید هسته ای از آنانیکه در هدف مشترک هستند ایجاد کرد، سازماندهی کرده و کار گروهی کرد، اما مانند هر سازمان دیگر باید کارها و مسئولیت ها تقسیم شده و افراد در مقابل مسئولیت ها جواب گو باشند. سازمان نیازمند رهبری است اما نه به صورت مخروطی و بلکه قدرت و استحکام و دوام و استمرار خود را باید از طرفداران و عضوها کسب کند. کارها باید با نظارت و توسط هواداران انجام گیرد.
6. از همبستگی با یک دیگر اگر هدف ها یکیست نباید دوری کرد مهم این است که با هم یک هدف داریم. انسانها و گروهها دارای عقاید متفاوتی هستند و این تفاوت ها طبیعی ست و لازمه یک جامعه و تشکیلات سالم و دمکرات. اختلافاتی که به هدف مشترک ربطیندارد، ربطی به امروز و خواسته های امروز ندارند.از خود محور بینیباید شدیدا دوری کرد و تنها به هدف اندیشید. با تک روی و خود محوری به جایی نخواهیم رسید.
7. باید متعهد به هدف و کار بود و بطور منظم ساعت و روزهای مشخصیبه کار سازمانی خود وقف کرد. هر سازمان محتاج به یک یا چند عضو از خود گذشته و متعهد به اهداف میباشد.
8. با درون ایران باید در تماس بود حتی اگر کمکی سازمانی نمیتواند کنند. این تماس دو طرفه از طریق ایمیل و شبکه های اجتماعی و تلفنی و غیره برای بقای تشکیلات حیاتیاست.
9. فشار و افشا گری از طریق رسانه های ایرانیو خارجیو همینطور سازمانها و تشکیلات بین المللی در مقابل ماشین تبلیغاتی رژیم بسیار حیاتی است. باید با مراجعه بین المللی سیاسی و مدنی و حقوقی برای فشار به رژیم در تماس بود. از رسانه های بین المللی و همچنین شبکه های مجازی باید استفاده حداکثری کرد. بنای استحکام بر اساس رساندن پیام به حداکثر ایرانیان در داخل و خارج کشور و همچنین مردم دیگر جهان میباشد. در دنیای امروز مرزهای قدیمیمیان مردم درون و بیرون ایران و دیگر ملیت ها شکسته است. نسل جوان دیگر مانند پیشینیان به مرز های سیاسی در حرکات اجتماعی اعتقاد ندارد و آنان هستند که میتواند تغییر اساسیایجاد کنند. میانسالان و پیشکسوتان با تجربه های خود میتواند جوانان را حمایت کنند اما نباید جلو گیر کار آنان باشند.بدون پتانسیل و شرکت نسل جوان کاری اساسینمیتوان کرد. حرکات باید پایه ای (grassroot) باشند.
10. به تک تک پیام ها تا حد امکان باید پاسخ داد ولی از دهان به دهان شدن به آنانیکه فقط قصد وقت گذراندن و یا تخریب دارند باید دوری کرد.
11. باید برنامه ریزی طولانی مدت برای تظاهرات و کارهای جمعی هرچه بزرگتر انجام داد. خواسته های خود را باید مطرح کرد. از روی سخن گرفتن رهبران و سردمکاران رژیم نباید خودداری کرد، حتی اگر قصد سرنگونی نظام باشد. تا وقتیکه آنان زمام امور و مردم را دارند باید جوابگوی عمل کردها و کارهای خود در مقابل ایرانیان درون و خارج کشور و جهانیان باشند. این که آیا بزور بر قدرت نشسته اند یا ما خواستار برکناری آنان و نظام هستیم، ذره ای از مسئولیت آنان و ما نمیکاهد. اگر دشمن بر تخت قدرت است باید وی را از هر شکل ممکن نشانه گرفت.
12. با نشستن و نوشتن و گلایه کردن هیچ دردی درمان نمی شود. پر حرفی کار سیاسی نیست بلکه خود و دیگران سرگرم کردن و گول زدن است.
13. یک دست صدا ندارد. ما همه انسآنیم، و سکولار دمکراسی و حقوق بشر ارزشهایی هستند جهانیکه مرز نمی شناسند. فرقی اساسیمیان خواسته های ایرانیان داخل و خارج کشور وجود ندارد. هر کاری از هر کسیدر هر جای دنیا بر بیاید، باید آن را تشویق کرد. باید کمتر حرف زد و بیشتر عمل کرد. کارهای کوچک بسیار، در نهایت به نتایج بزرگ ختم می شوند.
22 بهمن امسال فرصتی است که ما چند میلیون ایرانیان خارج کشور صدای خود و همه ایرانیان را به سران رژیم و جهان برسانیم. شاید بجای این که بنشینیم که “مکمل “ ایرانیان داخل شویم، باید چون آزادی داریم، پای به میدان بگذریم …که این صدای همبستگی و حق خواهی در ایران “تکامل” پیدا کند.
سرنوشت و آینده ما بستگی به “عمل” کرد و تعهد خود ما در هر کجای جهان که هستیم دارد...
11/20/2013
1. http://iranian.com/posts/view/post/22859
http://iranian.com/posts/view/post/23540
2. http://iranian.com/posts/view/post/23540
3. http://isdmovement.com/2013/10/102513.Esmail-Nooriala-Demand-Movement-Inside-and-outside-of-Iran.htm
4. http://en.wikipedia.org/wiki/Nazanin_Fatehi
5. http://www.petitiononline.com/Nazanin/petition.html
6. http://www.stopchildexecutions.com/resources/media-coverage.html
7. http://www.youtube.com/user/stopchildexecutions/videos
8. http://www.stopchildexecutions.com/resources/multimedia.html
9. http://www.stopchildexecutions.com/2008-10-29-19-00-09.html
10. http://www.stopchildexecutions.com/
11. http://www.stopchildexecutions.com/prisoners/the-row/sce-data.html
12. http://www.stopchildexecutions.com/resources/execution-methods.html?id=89
13. http://www.stopchildexecutions.com/prisoners/executed-minors.html?id=55
14. http://persian.iranhumanrights.org/
15. http://fpc.org.uk/fsblob/1063.pdf
نظر خوانندگان
افشین افشین جم: آقای اعتباری، زحمتی فراوان و زمانی زیاد صرف نوشتن این مقاله بسیار آموزنده کردید. دست شما درد نکند. ایده تشکیل اعتراضات ایرانیان بصورت همگانی در 22 بهمن، سالگرد منفور انقلاب اسلامی برای درخواست مطالبات آنچه خمینی قول داد و هعیچ کدام از آنها به عمل نرسید بلکه آنچه که داشتیم نیز از دست رفت قابل ستایش است. با برنامهی و نوشتار شما موافقم و لازم می دانم هستهی مرکزی این کمپین را آنچنانکه صلاح میدانید تشکیل دهیم. میتوانیم با ایمیل و تلفن در تماس باشیم. با سپاس.
ديويد اعتباری: جناب افشین جم ، از حمایتتان سپاسگذارم. در تماس خواهم بود. امیدوارم که سایرین و بخصوص دوستان سکولار دموکرات نیز پا به میدان بگذارند و سخنها را تبدیل به عمل کنند.
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.