بازگشت به خانه

ا

کارگران باید خود به صحنه بیایند

گفتگو با: منصور اسانلو، رهبر پیشین سندیکای شرکت واحد

گفتگوگر: صادق کارگر، برای سايت اخبار روز

پنجشنبه 30 آبان ماه 1392 ـ  21 ماه نوامبر 2013

 

پرسش: آقای اسانلو، حتما شما هم به یاد دارید که در مصاحبه ها و مناظره های دوره انتخابات ریاست جمهوری، آقای روحانی وعده های متعددی به مردم در صورت پیروزی در انتخابات دادند. افزایش سطح دستمزد بر مبنای نرخ تورم و هزینه ها، تثبیت قیمت ها، آزادی فعالیت نهادهای مدنی و صنفی، آزادی زندانیان سیاسی و... از جمله وعده های آقای روحانی بودند، اکنون که صد روز از آغاز کار دولت گذشته و ایشان طبق قولی که داده اند قرار است پس از صد روز بیایند و راجع به وضع عمومی کشور و اقدامات انجام شده و برنامه هایشان به مردم گزارش دهند، فکر می کنید آقای روحانی در این فاصله گزارش عملی قابل عرضه ای هم برای کارگران دارد؟

پاسخ: بله خوب بخاطر دارم! به غیر از آقای روحانی سایر کاندیداهای رد شده از صافی شورای نگهبان هم، همگی از وضع بد اقتصادی، بیکاری، تورم، دست تنگی مردم و غیره صحبت می کردند و مدعی بودند که راه حل دارند و برای رفع مشکلات و بحرانها کاندیدا شده اند. تا حالا که گامی در جهت وعده های داده شده به کارگران، از طرف دولت روحانی بر داشته نشده است. امیدواریم در گزارش 100 روزه حداقل بگویند که در آینده چه می خواهند بکنند. تجربهء 3 ماه گذشته امیدوار کننده نبوده است. تورم افزایش یافته، سطح دستمزد و حقوق ثابت مانده، دستمزد و حقوق کارگران مانند گذشته به موقع داده نمی شود، آمار بیکاری همچنان روند صعودی دارد، رهبران و فعالین کارگری در زندان هستند و حتی بهبود محسوسی در شرایط زندان ها به عمل نیامده است. درست مانند زمان پیش از انتخابات به رضا شهابی حتی اجازه درمان هم نمی دهند، عده دیگری از فعالین کارگری، مثل وفا قادری و عده ای از اعضا کمیته هماهنگی به تازگی محکومیت زندان گرفته اند و فشار بر زندانیان کارگر حتی بیشتر شده است. کارگرانی که بخاطر فعالیت های صنفی اخراج و یا محکوم به زندان شده اند بلاتکلیفند. به شکایت هئیت مدیره سندیکای نیشکر هفت تپه در این مورد بی توجهی می کنند و حکم بازگشت به کار برای علی نجاتی، رضا رخشان و سایرین صادر نشده و موانع فعالیت قانونی و آزادانه سندیکاها و تشکل های مستقل و واقعی رفع نشدهاند.

 

پرسش: به عدم پرداخت به موقع حقوق و دستمزد کارگران اشاره کردید، گفته می شود دلیل عدم پرداخت حقوق و دستمزد ها وضیعت بد اقتصادی واحد های تولیدی است، این حرف را قبول دارید؟

پاسخ: این تنها بخشی از حقیقت است. من قبول دارم که وضع بسیاری از واحد های تولیدی روبراه نیست. کارخانه های بزرگ و متوسطی چون سیمان لوشان در حال بسته شدن هستند، در کیان تایر، لاستیک سازی البرز، کرگان فلز و در بسیاری دیگر از صنایع بحران وجود دارد. اما مگر مسئول این بحران ها کارگر است که تاوان آنرا باید بدوش بکشد. این وضع نتیجه عملکرد حکومت است. اگر از اول، جامعه را سرکوب نمی کردند، آیا مملکت به این روز می افتاد؟ موضوع اینجاست که در واحدهای پتروشیمی و صنایع نفتی که دارای درآمدهای میلیاردی هستند و بخش های دیگری که با ظرفیت بالا و سود دهی خوب دارند کار می کنند، حقوق ها با تاخیر چند ماهه و به شکل تکه تکه پرداخت می شود. تازه با زبان خوش هم نمی دهند، کارگر باید برای گرفتن حقوق معوقه اش اعتصاب و تجمع تشکیل دهد، از قروه و اهواز و شهرهای دور به مرکز بیاید، برود جلوی مجلس، بیت رهبر، وزارت کار تظاهرات کند تا سرانجام بخشی از حقوقشش را بگیرد. اعتراضاتی که به تازگی در فازهای 13، 14، 22 و 24 پارس جنوبی صورت گرفته، بخوبی از عمق نارضایتی کارگران و کارکنان این واحدها حکایت می کند. شکل گیری تجمعات اعتراضی در میان کارگران شهرداری ها نیز افزایش پیدا کرده و اخبار پارهای از آنها به رسانه ها هم درز پیدا کرده است. اعتراضات کارگران شهرداری در اهواز، رشت و قزوین تازه ترین آنها هستند.

 

پرسش: به اعتصابات و تجمعات اعتراضی کارگری اشاره کردید. به نظر می رسد اعتراضات کارگری در هفته های گذشته رو به افزایش بوده است.

پاسخ: بله همینطوره. در واقع ما با سیلی از اخبار و اعتراضات مواجهیم که بسیاری از این خبرها را سایت اخبار روز هم بطور مرتب منعکس می کند. این اخبار نشان از عمق فشاری است که به کارگران وارد می شود.

 

پرسش: چه انگیزه هایی باعث افزایش اعتراضات می شود؟

پاسخ: انگیزه ها متعدد و کم و بیش مثل گذشته هستند. نگرانی از امنیت شغلی و بیکار شدن، عدم پرداخت منظم حقوق، عدم رعایت قوانین کار، دستمزد کم، نا امنی محیط های کار، زورگویی و فشار مضاعف بر کارگران در شرکت های پیمانکار و مسایل بسیار دیگری را می توان نام برد که باعث نارضایتی شدید کارگران و اعتصاب و تظاهرات آنان می شود. اخراج و عدم پرداخت چند ماه حقوق انگیزه اعتراضات کارگران ذوب آهن زاگرس می شود. کارگران پلی اکریل ظاهرا دلیل شان برای اعتراض تفکیک و بقول خودشان قطعه قطعه کردن کارخانه است. اما در واقع نگرانی آنها نیز مانند کارگران ذوب آهن زاگرس از بین رفتن امنیت شغلی شان هم هست. کارگران واحدهای پتروشیمی، انگیزه های متعددی برای اعتصاب دارند. عدم اجرای قانون کار در شرکتهای پیمانکار، رسمی نشدن، تفاوت حقوق و دستمزد و پائین بودن سطح دستمزد و البته عقب افتادان پرداخت حقوق توسط کار فرما را می توان نام برد. یکی از خواستهای اصلی کارگران شاغل در شرکتهای پیمانی رسمی شدن شان است.

 

پرسش: می خواهید بگوئید که در این فاصله ‌هیچ چیز برای کارگران تغییر نکرده است؟

پاسخ: من مایل نیستم کسانی را که با رءی دادن به روحانی به وعده های او امید بسته اند با گفتن حرف هایم برنجانم. ولی وقتی که با دقت به رفتار دولت نسبت به کارگران توجه می کنم، می بینم وضعیت کارگران نسبت به گذشته تغییر نکرده است. می توانم بگویم که اگر وضع بهتر شده بود و کارگر می توانست بهبود را لمس کند، در آن صورت حداقلش این بود که خیلی از این اعتراضات رخ نمی داد. دامنهء اعتراضات به میان باز نشستگان و سایر مزدبگیران هم، بنا به همان دلایل که عرض کردم، تعمیم پیدا نمیکرد. همی ن تازگی تجمعی از طرف بازنشستگان که 7 ماه است مستمری شان را در یافت نکرده اند در اعتراض به این مسله در شهر قزوین انجام گرفته. حتی سطح مستمری بازنشستگی را که قبلاً بین 800 الی 1 ملیون تومان بود، پائین آورده اند، برای بازنشستگان شرکت واحد قزوین حقوق باز نشستگی را حدود 200 هزار تومان کاهش داده اند، این در شرایطی است که نرخ اجاره ماهانه یک خانه معمولی در این شهر به 600 هزار تومان رسیده است.

 

پرسش: چطور می شود که مسئولین در ایران به راحتی وعده می دهند و راحتر از آن از انجام وعده هایشان به بهانه های مختلف سر باز می زنند و اتفاق زیادی هم بعد از آن رخ نمی دهد. چرا دولت از افزایش دستمزد مطابق وعده ای که رئیس جمهور داده طفره می رود. آیا مسله نتوانستن است یا نخواستن؟

پاسخ: به نظر می رسد که اولویت و دغدغهء مسئولین و نظام چیزهای دیگری باشد که از افزایش دستمزد، که هم قولش را داده اند و هم خودشان اذعان می کنند که زیر خط فقر است و 475 هزار تومان تنها یک سوم حداقل های زندگی کارگر را می پوشاند طفره می روند و بهبود وضعیت ناهنجار معیشت مردم اولویت آنها نیست. اگر مسئله کمبود بودجه و درآمد دولت است، پس چرا به جای این که بروند یقه بابک زنجانی ها را، که بنا به اعتراف خودش میلیاردها ثروت بهم زده، را بگیرند هیچکس به اینهمه اختلاس رسیدگی نمی کند؟ جرا تاوان اینها را باید کارگر و کارمند و معلم و بازنشسته بپردازند. با همهء اینها، مشکل این خلف وعده ها به خود ما کارگران هم بر می گردد. کارگران بیش از 30 سال است زیر سرکوب قرار دارند، به ما اجازه نداده اند و هنوز هم اجازه نمی دهند تشکل های مان را داشته باشیم، تشکل های ما را همیشه سرکوب کرده اند تا نتوانیم یک جنبش کارگری نیرومند که مانع دیکتاتوری، استثمار و چپاول و غارتگری طبقه حاکم است ایجاد کنیم. حتی پس از دو دهه سرکوب پیوستهء سازمان های کارگری، زمانی که با سازمان بین المللی کار قرار گذاشتند که به قوانین بین المللی پایبند باشند و از جمله مقاوله نامه ها ی 87 و 98 که در آنها حق تشکل برای کارگران و کارفرمایان به یک اندازه به رسمیت شناخته شده اند را اجرا کنند، باز هم از پذیرش این حق برای کارگران خوداری کردند. همه تلاش هایی را که توسط سندیکای شرکت واحد، هئیت موسسان سندیکایی، سندیکای خبازان، سندیکای هفت تپه و سایر کارگران برای اجرای مقاوله نامه ها شد با شدت سرکوب کردند. هنوز هم عده زیادی از فعالین سندیکایی هزینه سنگینی برای فعالیت هایشان در این زمینه پس می دهند. به تازگی کارفرمایان صنف پوشاک برای انتخابات مسئولین اتحادیه کارفرمائی شان، مجمع عمومی خود را در سالن بزرگی که متعلق به سپاه است با تبلیغات و سر و صدای زیاد برگزار کردند و در کمال آزادی نمایندگان شان را انتخاب کردند. برای تشکیل این مجمع مسئولین سنگ تمام گذاشتند، ماموران برای کنترل ترافیک به محل اعزام شدند، ساختمان محل مجمع را با پلاکاردهای مختلف و شعارهای کار فرمایی آراستند، مجمع در کمال آسایش و آرامش خاطر کارفرمایان کارش را از اول تا آخر طبق برنامه پیشبرد. آن وقت به یاد بیاورید که همین ماموران هنگام برگزاری مجمع سندیکای شرکت واحد با ما چه کردند و بعد از آن با ما چه ها که نکردند. در حالی که این سطح آزادی عمل برای تشکیل و فعالیت اتحادیه های کارفرمایی قابل پذیرش حکومت وجود دارد، کارگر حتی اگر در خانه شخصی اش با همکارانش جمع شوند، همانگونه که در مورد کارگران عضو کمیته هماهنگی پیش آمد، به زندان برده می شود و سر و کارش با داغ و درفش می افتد. ما تا وقتی که پراکنده باشیم، سازمان و انسجام نداشته باشیم، تا وقتی نتوانیم پشتوانه نیرومند برای مطالبات مان تدارک ببینیم، وضع ما هر کس که بیاید خیلی تغییر نخواهد کرد. آنان داوطلبانه موانع فعالیت های کارگری را بر نمی دارند. یعنی منافع آنها اجازه نمی دهد. هجده میلیون نفر در انتخابات به امید تغییر و بخاطر شعارهای آقای روحانی به ایشان رای داده اند. این نیرو، نیروی کمی نیست. روحانی اگر بخواهد می تواند به یاری آنها اوضاع را دگرگون کند. کسانی که به او به امید ایجاد تغییر رای داده اند، مسئول هستند که به صحنه بیایند و اجرای مطالبات شان را طلب کنند و برای پیشبرد خواست هایشان بکوشند. کسانی که مخالف جنگ هستند، مخالف تنش هستند، کسانی که خواهان افزایش دستمزد و لگام زدن به نیروهای افراطی هستند برای پیشبرد این امور به صحنه بیایند و اجازه ندهند کسانی که پول، قدرت و سلاح دارند و مسئولیت بحرانها را برعهده دارند، سپهر سیاست را در کنترل خود نگاه دارند.

 

پرسش: آقای اسانلو نشانه هایی از این که دولت بخواهد به مردم و کارگران رجوع کند، دیده نمی شود. از این گذشته ما می بینیم که علی ربیعی وزیر تعاون، رفاه و کار، هنوز جوهر وعده هایش خشک نشده، راه دیگری در پیش گرفته است. به عنوان مثال او در انتصاباتی که تاکنون در حوزه کارگری و تامین اجتماعی انجام گرفته به جای نمایندگان مقبول کارگران همه دست پروردگان خودش را جایگزین عوامل پیشین که تحت مدیریت دولت احمدی نژاد تعیین شده بودند، کرده و این انتصابات ربیعی باعث واکنش جریان رقیب آنها گردیده است. در واقع جدالی بین هر دو تشکل دولتی بر سر قدرت و کنترل امکانات عرصه کارگری به راه افتاده است. آیا خود این نشان نمی دهد که انتظار برخی ها مبنی بر فراخواندن مردم به خیابان از طرف دولت انتظار بجایی نیست؟

پاسخ: به نظر اینجوری می رسد. حداقل از ربیعی با آن سابقه ای که همه ما می شناسیم، چنین انتظاری بجا نیست. او اگر واقعا، آنطور که ادعا کرده، بخواهد مقاوله نامه های مربوط به حق تشکل و قراردادهای دسته جمعی کار را اجرا کند، بایستی ضمن رفع موانع فعالیت های صنفی، کارش را با همین سندیکاها و انجمن های مستقل موجود، مانند، سندیکای واحد، هفت تپه، فلزکار، اتحادیه آزاد کارگران، کمیته هماهنگی، کانون مدافعان حقوق کارگر و انجمن هایی که در عمل نشان داده اند مستقل هستند، مقبولیت دارند و فعالانه حقوق کارگران را پی گیری می کنند شروع کند. اما می بینیم که چنین نکرده و بقول شما افراد خودش را جایگزین افراد دولت پیشین می کند. مثلا کسانی مانند آقای ولی بیگی یک خرده میلیاردر بیگانه شده با درد و رنج و تنگدستی کارگر را که بنا به گفته خودش، اول سرباز نظام و مجری اوامر رهبر است و سپس نماینده کارگر را در ترکیب هئیت امنای تامین اجتماعی قرار می دهند تا روال کار به وفق مرادشان پیش برود. اگر دو نماینده واقعی و منتخب از سندیکا های مستقل را در هئیت امنا و یا در شورای عالی کار قرار دهند، این نماینده ها درحد اختیاراتی که دارند، جلوی سواستفاده ها را می گیرند. نمونه این که 54 هزار میلیارد بدهی های شرکت "شستا" تحقیق می کنند و به کارگران گزارش می دهند که این پول ها به جیب چه کسانی رفته است و نمی گزارند سو استفاده های 100 ملیاردی از شستا بشود، یا در مورد ادعای مرتضوی راجع به پرداخت 60 هزار میلیارد بدهی دولت به تامین اجتماعی تحقیق می کنند و حقیقت را آشکار می کنند، تن به خرید شرکتهای ورشکسته با سرمایه تامین اجتماعی نمی دهند و همینطور در مورد واگذاری و بخشش شرکت های سودده به افراد مرتبط با حکومت و وابستگان روسا تحقیق می کردند و می کوشیدند آنها را پس بگیرند و راه سواستفاده ها را می بستند و نمی گذاشتند سرمایه های شرکت را تاراج کنند و صندوق را ورشکسته سازند. وزیر کار ادعا می کند که خودش کارگر است و برای تغییر در تامین اجتماعی و وزارت رفاه و کار آمده است، اما او در واقع مدتهاست که نه یک کارگر بلکه یک سرمایه دار و سهام دار چند شرکت و عضو هئیت مدیره آنهاست که نه پیوندی با کارگران دارد و نه درد و رنج و مشکلات کارگران را لمس می کند. تنها تغییراتی که او دارد انجام می دهد جا به جایی مهره هاست. این جابجایی ها در اصل ‌هیچ چیز را به سود کارگران تغییر نمی دهد. تا وقتی که نظارت واقعی کارگری در تامین اجتماعی اعمال نشود، چه عوامل شوراهای اسلامی کار و چه عوامل انجمن های صنفی احمدی نژادی در مصدر کار باشند، تغییری حاصل نشده و نخواهد شد. اینها همگی در ایجاد این وضعیت نقش داشته اند و منافعشان ایجاب نمی کند رفتاری غیر از این داشته باشند. هر تغییری ممکن است منافع خود اینها را هم تهدید کند. منظور من از فراخواندن مردم این بود که بگویم اگر اراده برای اینکار وجود داشته باشد، آوردن مردم به صحنه دشوار نخواهد بود. در زمان دولت خاتمی هم متاسفانه از پشتوانه 22 میلیونی خاتمی جهت انجام اصلاحات و تعمیق و بازگشت ناپذیر کردن اصلاحات بهره گرفته نشد.

 

پرسش: اینها که می دانستند به وعده ها عمل نخواهند کرد، چرا اساساً به مردم و کارگران وعده تغییر دادند، هدف شان چیست؟

پاسخ: این قول ها را دادند، به خاطر این که دیدند، وضعیت جامعه انفجاری شده و سونامی بیکاری با پیامدهایش در راه است. اگر تعداد بیکاران و اعضای خانواده هایشان را با زنان خانه دار و زنان سرپرست خانوار با هم جمع ببندیم جمعیت چند ده میلیونی بزرگی را شامل می شوند که وضعیت معیشتی بسیار بدی دارند و این وضعیت تحمل شان را به سر آورده است. به این مسئله، تورم و گرانی، دستمزد ناچیز و تعویق مکرر در پرداخت حقوق شاغلین را اضافه کنید تا دلایل این وعده ها مشخص شوند. برای آنان جز دادن وعده هایی که بتوانند از آن طریق از میزان التهابات موجود در جامعه و محیط کارگری بکاهند و وقت بخرند، راه دیگری وجود نداشت. به همین جهت آمدند و در ظاهر بخشی از مطالبات جنبش کارگری را پذیرفتند و گفتند و نوشتند، دستمزدها را زیاد می کنیم، شغل ایجاد می کنیم، مقاوله نامه های 98 و 87 را می پذیریم، دولت در امور تشکل ها دخالت نخواهد کرد و قوانین کار را اجرا می کنیم. مسئله پیامدهای تحریم ها و محدود شدن منابع در آمدهای نفتی هم خیلی مهم بود، آنقدر مهم که نخواستند مانع کاندیدا شدن روحانی که یکی از افراد نزدیک به رفسنجانی است شوند. شاید این که شما می پرسید فریبکاری است، از روی اجبار است. و شاید همین اجبار است که روحانی را رئیس جمهور و ربیعی را وزیر کار کرده است. اینها این کار را کردند و وعده ها را دادند تا هم التهابات را پایین بیاورند و هم با کشاندن مردم پای صندوق ها و گرفتن آرای آنان، قدرت چانه زنی خود را در مذاکرات و رفع تحریم ها بالا ببرند.

 

پرسش: می خواهید بگوئید شرایط موجود آنها را به این سمت سوق داد و نه تمایل واقعی به انجام اصلاحات؟

پاسخ: بله. به نظرم اینطور می رسد.

 

پرسش: پس جامعه و کارگران راه سخت و دشواری در پیش دارند. اینطور نیست؟

پاسخ: بله، قطعاً همینطور است. هیچ چیز به آسانی بدست نخواهد آمد.

 

پرسش: فشار تحریم ها و بخصوص کاهش در آمدهای نفتی در بروز بحران اقتصادی – اجتماعی و سقوط سطح معیشت مردم البته کم اثر نبوده است. ولی موضوع اینجاست که مشکلات کارگران در دوران قبل از تحریم ها وجود داشته و این مشکلات به روایت آمار و ارقام های دولتی همواره روند فزایندهای را پیموده و تحریم ها آن را پر شتابتر کرده است. شما فکر می کنید رفع تحریمها تا چه اندازه می تواند در بهبود اوضاع به سود کارگران اثر مثبت داشته باشد؟

پاسخ: ببینید، اخیراً از مفقود شدن 600 میلیارد دلار از در آمدهای ارزی سخن می گویند، منظورم از اشاره به این خبر، این است که زمانی که تحریمهای مالی هنوز راه فروش نفت و بازگشت پول فروش نفت را نبسته بود، همانطور که در سوال شما هم هست، همچنان وضع کارگران و کلیه مزدبگیران از لحاظ مختلف وخیم بود و وخیمتر می شد. من البته فکر می کنم که تحریمها نقش دارند و امیدوارم که از طریق مذاکرات، دولت بتواند تحریم ها را لغو کند و خطر جنگ را منتفی سازد. اما با توجه به تجربه گذشته مطمئن نیستم که افزایش دوباره درآمدهای نفتی منجر به تغییر مثبت در رویکرد حکومت نسبت به کارگران شود. برای ما مهم تغییر رویکردهای تاکنونی حکومت نسبت به کارگران و جامعه است.

 

پرسش: چندی پیش 6 نفر از اعضای هیئت مدیره سندیکای کارگران هفت تپه با نوشتن نامه ای خطاب به وزیر کار، خواهان بازگشت به کار، احتساب سنوات بیمه زمان اخراج و پرداخت خساراتی شدند که به خاطر فعالیت های سندیکایی از این حقوق محروم شده بودند. ما می دانیم که تعداد زیادی از اعضا هیئت مدیره و اعضا فعال سندیکای شرکت واحد نیز با چنین مشکلاتی مواجه بوده اند، آیا آنان نیز در این زمینه اقدامی کرده اند؟

پاسخ: شما می دانید که امنیتی ها یک لیست سیاه از فعالین سندیکایی از سالها پیش تهیه کرده اند و نام های بسیاری از افراد را در این لیست قرار داده اند. وجود این لیست سبب شده تا کسانی که به خاطر فعالیت های سندیکایی از کار اخراج می شوند نتوانند کار پیدا کنند و یا اگر موفق شدند کار پیدا کنند با معلوم شدن این که در لیست قرار دارند، اخراج می شوند. نمونه زیاد داریم، اصغر خلج یکی از اعضای فعال سندیکای شرکت واحد، یک نمونه است. او پس از اخراج به دلیل فعالیت سندیکایی، دو بار کار گیر آورد، ولی هر دو بار پس از مشخص شدن این که نامش در لیست سیاه است، از کار اخراج شد. این نیز یکی از مجازات هایی است که علیه فعالین اعمال می شود. مشکل 6 نفر از اعضا ی هیئت مدیره سندیکای هفت تپه برای من ناآشنا نیست. من هم مقاومت و پایبندی آنها به حقوق کارگر و هم نوشتن نامه شان را اجر می نهم. خوشبختانه آنها همچنان از همراهی و پشتوانه کارگران در ایران بر خوردارند و می بینیم که اتحادیه جهانی کارگران بخش مواد غذایی نیز از نامه و درخواست این 6 نفر حمایت کرده اند. این حمایت ها را نباید دست کم گرفت زیرا علاوه بر این که همبستگی کارگری را تقویت می کند، در رسیدن کارگران به حقوق سندیکایشان هم بسیار موثر است. می خواهم بگویم که این نامه خودش یک حرکت سندیکایی موثر است.

 

پرسش: فشار بر کارگران بسیار شدید و همه جانبه است و هزینه، مبارزه نیز بالاست. در عین حال تلاش های زیادی برای بی نتیجه جلوه دادن اعتراضات و مبارزات کارگران صورت می گیرد تا شاید کارگران را وادار به تسلیم و تمکین کنند. فشار بر کارگران زندانی افزایش یافته، به رضا شهابی اجازه مرخصی درمانی هم نمی دهند، موجی از اعدام مخالفان را به راه انداخته اند که بر فضای زندان ها و زندانیان فشار مضاعف وارد می کند، با این حال مبارزه زندانیان سیاسی و فعالین کارگری حتی در داخل زندانها و در جو ارعاب ناشی از اعدام ها جریان دارد و کارگران بر سر مطالبات شان ایستاده اند، اعتراضات شان را ادامه می دهند و متناسب با شرایط روش های مبارزاتی شان را متنوع تر می کنند. همین نامه رهبران سندیکای هفت تپه. مسلماً نمایندگان این سندیکا به وزیر کار علی ربیعی توهم ندارند، ولی با هوشیاری از طریق نوشتن نامه مطالبه خود را طرح می کنند، دولت و وزیر کار را به چالش می کشند. عده زیادی از فعالین کارگری نیز مرتب از دولت و وزیر کارش می خواهند که به وعده هایشان پایبندی نشان دهند و اجرای وعده ها را طلب می کنند، در کنار اینها اعتصابات و اعتراضات هم تداوم دارد و نشانه های بارزی از افزایش کیفی اعتراضات به چشم می خورد، این مسئله را چگونه می شود توضیح داد؟

پاسخ: بله تلاش می کنند فضا برای فعالان کارگران بازهم ناامن تر شود. به همین دلیل من مایلم بخاطر اهمیت موضوع کمی روی آن مکث کنم. فشار در زندانها بر زندانیان سیاسی همیشه وجود داشته و جلوگیری از درمان نیز به همچنین. افشین برادر خود من در آستانه انتخابات جان سپرد، رضا شهابی در وضعیت دشواری است، شاهرخ زمانی، محمد جراحی و سایر زندانیان نیز همگی تحت فشارهای شدید ضدانسانی به سرمی برند. اعدام شیرکو، رضا اسماعیلی و عده دیگری در کردستان، اعدام دسته جمعی زندانیان بلوچ و اعدام های دیگر، همه جنایاتی است که در واقع برای دامن زدن به جو ارعاب صورت می گیرد. کسانی که اعدام می شوند، حتی آنهایی که غیر سیاسی هستند در اصل فرزندان مردم و محرومین و قربانیان سیاستهای اقتصادی – اجتماعی حکومت هستند. آن سربازانی که توسط جیش العدل کشته شدند هم فرزندان کارگران و مردم عادی هستند. هیچکدام از کشته شدگان جزو فرزندان مقامات حکومتی نیستند، آنها فرزندان شان را به جای سربازی، با پولی که متعلق به مردم است روانه دانشگاه های اروپا، آمریکا و کانادا می کنند. این اعدام ها ناخودآگاه انسان را به یاد کشتار سال 67 و شرایط بعد از پذیرش قطعنامه شورای امنیت می کند. همزمانی این اعدامها با مذاکرات هستهای بر نگرانی ها می افزاید. ولی همانطور که گفتید مبارزه در داخل زندان همچنان ادامه دارد. مبارزات کارگری چند سویه شده است، این چند سویگی کیفیت و تنوع اعتراضات و استمرار آنها را باعث گردیده است. یک سوی آن وجود عناصر سازمانگر است که توانسته اند نهادهایی را ایجاد کنند که مورد پشتیبانی کارگران قرار گیرند. و اینها که این نامه ها را به وزیر کار، رئیس جمهور و به اتحادیه های کارگری جهانی می نویسند، درخواستهایشان را طرح می کنند، شکایت می کنند، خواهان آزادی فعالین سندیکایی از زندان و رفع موانع فعالیت صنفی می شوند و با شهامت به رغم این که می دانند نوشتن نام و آدرس شان ممکن است برایشان پیامد سنگینی داشته باشد، نامشان را زیر نامه ها می نویسند. یک سویه دیگر آن وجود تشکل هایی است که در کشور تشکیل و خودشان را با اتحادیه های کارگری هم سنخ در سطح جهانی پیوند زده و پشتیبانی آنها را بدست آورده اند. نمونهء این حمایت ها خیلی زیادند، تازه ترین نمونه آن حمایتی است که فدراسیون جهانی کارکنان صنعت غذایی و کشاورزی (ای.یو.اف) با نوشتن نامه به رئیس جمهور ایران از درخواست رهبران سندیکای هفت تپه به عمل آورده اند و از او خواستند، که علی نجاتی و رضا رخشان را به سر کار برگرداند، خسارت آنان را جبران و نامشان را از لیست سیاه خارج کنند. خوب البته واقعیت این است که ما جز ادامه مبارزه چاره دیگری هم نداریم، ما باید این مبارزه را در اشکال متنوع، از نوشتن نامه و طومار گرفته تا اشکال اعتراضی مقتضی با شرایط پیش ببریم. ما در عین حال می دانیم که چاره کار ما داشتن وحدت و تشکیلات است. بدون وحدت و تشکیلات مبارزات ما پیش نخواهد رفت. به همین جهت باید سعی کنیم با هر فکر و مسلکی که داریم هم تشکل بسازیم و هم تشکل هایمان را با هم پیوند بزنیم و مانند کارگران سایر کشورها فدراسیون های کارگری خودمان و کنفدراسیون کشوری مان را ایجاد کنیم. برای کارفرما، کارگر مسلمان، مسیحی، یهودی، ارمنی، زرتشتی، بهایی، لائیک، آذری، فارس، کرد و... فرقی نمی کند. ما نباید اجازه دهیم که بوسیله اینها بین ما تفرقه ایجاد کنند. هدف کارفرمایان استثمار همه ماها است. يک میلیون کارگر در بخش خودروسازی اگر با يک میلیون آموزگار، با صدها هزار کارگر بخش نفت و پتروشیمی، با ذوب آهن و نساجی و مخابرات، با کارکنان بخش تربرای و مخابرات، با باز نشستگان، تشکل پیدا کنند و با هم پیوند بخورند، با خانواده هایشان می شوند بالای 50 میلیون و این یعنی جامعه. ما باید با هم همفکری و گفتگو کنیم، دور هم بنشینیم و مسائل و مشکلات مان را بگوئیم و سعی کنیم همکاران مان را هم به میدان بکشیم. الان طبق اصل سوم قانون اساسی، که در واقع به خاطر شرایط دوران انقلاب به حکومت تحمیل شد، حق تشکل و فعالیت سندیکایی، تشکیل اجتماعات، ممنوعیت شکنجه و دادخواهی ِ برسمیت شناخته شده در اصول 21، 24، 25، 26، 27 و 30 مورد تاکید قرار گرفته اند. اینها اصولی هستند که با اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز انطباق دارند. این اصول محصول وجود فضای باز سیاسی، حضور تشکل ها و احزاب کارگر و نقش کارگران، بخصوص کارگران نفت در انقلاب و تاثیر آنها در فضای آن روز جامعه، جنبش دانشجویی و مطبوعات متنوع آن دوران است و بهمین دلیل از زمانی که این شرایط را با زور و سرکوب عوض کردند، این اصول را نیز سرکوب کردند. اکنون نیز ما در فضای کنونی باید بر اجرای آنها پافشاری کنیم و حق و حقوق مان را از این طریق هم دنبال کنیم. کارگران میان نمایندگان واقعی و دلسوزشان با نمایندگی فرمایشی که بخاطر فروختن حق کارگر خیلی هایشان خرده میلیاردر شده اند، فرق قائلند و در رفتارشان آنرا نشان می دهند. این را من بارها طی سالهای متوالی با تمام وجودم درک کرده ام و به آن اعتقاد و اطمینان دارم. در هفته گذشته اطلاع پیدا کردم، که شرکت تعاونی مسکن شرکت واحد سپیدار که 250 عضو دارد انتخابات هئیت مدیره داشته و در این انتخابات کارگران علیرغم فشار و تهدید و التماس و درخواست شورای اسلامی و حراست، با رایشان داود رضوی، حسن سعیدی و عطا بابا خانی را که از اعضای هئیت مدیره و بازرس سندیکا بودند، برای هئیت مدیره انتخاب کردند. این نشان می دهد که وجود تشکل درمحیط های کار می تواند چه اثر پایداری در میان کارگران داشته باشد و کارگران را از نظر آگاهی به حدی برساند که بدون بیم و هراس، کسانی را انتخاب کنند که شایستگی لازم را داشته باشد.

 

پرسش: یکی از وعده هایی که عمده تلاش دولت در جهت حل آن متمرکز شده است، مسئله مناقشه هسته ای است. مردم امید دارند که با حل این مناقشه، تحریم ها که باعث فشار مضاعف به آنها گردیده و به بهانه ای برای توجیه گرانی ها و غیره تبدیل شده است زودتربه نتیجه برسد. به نظر شما رسیدن به توافق چقدر در تغییر وضعیت عمومی جامعه تاثیر می گذارد؟

پاسخ: به نظر من مسئله هسته ای از آغاز بهانه ای شد برای امنیتی و نظامی کردن جامعه. به بهانهء حفظ اسرار برنامه هسته ای چه سرکوب های که صورت نگرفت. حتی دامنه سرکوب به دانشمندان هسته ای ایران نیز گسترش پیدا کرد. زمانی که در زندان اوین زندانی بودم، با یک دانشمند کرمانی در رشته هسته ای آشنا شدم. او در واقع جزو کارشناسان مشغول به خدمت در پروژه بود و ضمنا جزو مشاوران البرداعی نیز بود. این بیچاره به این دلیل زندانی شده بود که بخاطر وجدان و مسولیت انسانی و حرفه ای اش گویا گزارشی در بارهء خطرات و مشکلات پروژهء هسته ای ایران و نیروگاه بوشهر تهیه و در اختیار مسئولین ایرانی قرار داده بود و نسخه ای از آن را هم به البرادعی داده بود و این گزارش تحقیقاتی در یکی از رونامه های عربی منتشر شده بود. این دانشمند را که در میهن دوستی و انسان دوستی اش تردید نمی شد کرد، با وجود خدمتی که به پروژه کرده بود بازداشت و پس از شکنجه های بسیار به اتهام جاسوسی به اعدام محکوم کرده بودند. خوشبختانه بعداً بیگناهی او ثابت شد و از زندان آزادش کردند. او هم دوباره برای کار به کانادا بازگشت. در این مدت به خاطر مسئله هسته ای هزینه های مالی هنگفتی که مردم از میزان آن خبر ندارند صرف پروژه شده است و حالا می بینیم که بخش بسیار زیادی از این هزینه کلان که خرج پروژه های مرتبط با آن شده باید دور ریخته شود. این هزینه های گزاف که مردم ما را فقیر و درمعرض تهدیدات مختلف، مثل تحریم و جنگ قرار داده و ایران را در جهان منزوی نموده، اگر در راه توسعه آموزش، بهداشت و پیشرفت هزینه می شد، قطعا وضع جامعه ما می توانست بهتر از این که هست باشد. الان هم اینهایی که با مذاکرات مخالفت می کنند کسانی هستند که به خاطر تحریم ها ثروت کلانی به جیب زده و در سایه امنیتی کردن جامعه موقعیت سیاسی بدست آورده و آنرا تحکیم کرده اند. مردم عادی که از تحریم ها آسیب می بینند بر خلاف آنها خواهان رفع تحریم ها هستند. اگر مسئله به دلیل کمبود برق است، چرا به افغانستان، نخجوان، ارمنستان و عراق برق می دهیم. ما اگر نیاز به برق داریم می توانیم آن را با ساختن نیروگاه های آبی، گازی، خورشیدی و بادی بدست آوریم و محیط زیست مان را بهتر کنیم. چرا ما باید سراغ چیزی برویم که اینهمه هزینه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، جهانی برای ما بوجود آورد؟ الان هم عده ای بدشان نمی آید که این مشکل لاینحل بماند و حتی حاضرند برای حفظ منافعشان و امنیتی نگاه داشتن جامعه تا پای جنگ هم بروند و در مملکت هر کس به جای این که طلب آزادی و دستمزد و حقوق سندیکایی و انسانی کند فقط مثل امروز سوریه بفکر نجات جانش باشد و آن مطالبات دمکراتیکی که در تظاهرات اولیه مطرح شدند، جایش را به گلوله و توپ و خمپاره بدهد و هزاران هزار انسان کشته و آواره و مجروح و بی خانمان شوند.

 

پرسش: ادامه فعالیت های کارگری تان و بازتاب مسایل کارگران تریبونی داشته باشید که هم پوشش آن گسترده باشد و هم دسترسی به آن برای کارگران ایران دشوار نباشد. الان مدتی است که می بینیم شما دو بار در هفته در دو روز و ساعت متفاوت برنامه کارگری در تلوزیون اندیشه اجرا می کنید. ما این برنامه را با علاقه و دقت دنبال می کنیم. در کیفیت این برنامه ها تجربیات شما بازتاب دارد. الان فکر می کنید چقدر به هدفتان نزدیک شده اید و چه انتظاری از دیگران، بخصوص کارگران برای تقویت این تریبون و تبدیل آن به تریبونی که نظر همه کارگران از طریق آن منعکس شود، دارید؟

پاسخ: همانطور که شما شاهد بودید، پس از آمدن به خارج به دنبال آن بودم و تلاش کردم که نظر به سابقه فعالیتهای کارگری و سندیکایی ام یک تریبون کارگری مستقل برای طرح مطالبات، اخبار و گزارشات، تبادل تجربیات و آموزش های سندیکایی و کمک به همبستگی و اتحاد و تقویت امید بین کارگران بوجود آورم. خوب در این مدت تلاشهای زیادی کردم، تا این که توانستم بالاخره با کمک و مساعدت مسئولین و مدیران تلویزیون اندیشه، برنامه ام را که "همبستگی نو" نام دارد، دو بار در هفته و در روزهای جمعه ساعت 20.30 دقیقه به وقت تهران و دوشنبه شب ها از ساعت 24.30 دقیقه به وقت تهران، از تلویزیون اندیشه پخش کنم. البته باید عرض کنم که کوشش من این است که برنامه "همبستگی نو" برنامه ای باشد، برای همه مزدبگیران یدی و فکری. برای بیان و استفاده مطالبات و نظرات کارگران، معلمان، پرستاران، مهندسان، پزشکان، روزنامه نگاران و هر کس که در ازای کارش مزد دریافت می کند. ولی در برنامه ما به روی دانشجویان، زنان، فعالین حقوق بشر و سایر نهادهای دمکراتیک مدنی نیز باز خواهد بود و ما کوشش می کنیم در حد امکانات و متناسب با برنامه هایی که تهیه می کنیم به غیر از انعکاس اخبار آنها از فعالین این نهادها در فرصت های مناسب یاری بگیریم.

امیدوارم دوستان و فعالین کارگری، مدنی سیاسی، رسانه ها با معرفی برنامه "همبستگی نو" ما را یاری کنند تا بتوانیم مخاطبان بیشتری داشته باشیم و فعالین کارگری و مدنی با ارسال مقالات، اخبار و گزارشات و دادن ایده به غنا و تنوع محتوی برنامه های ما مساعدت کنند. از اخبار روز که در داخل کشور می دانم بین فعالین کارگری و سیاسی خوانندگان و علاقمندان زیادی دارد، به خاطر فرصتی که برای بیان نظرات و معرفی برنامه، "همبستگی نو" در اختیار من قرار داد تشکر می کنم.

         

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه