خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نام نويسندگان و مطالب شان   |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

ا

دربارهء توافق ژنو

بيژن نيابتی

bijanniabati@hotmail.com

دوشنبه 11 آذر ماه 1392 ـ  2 ماه دسامبر 2013

 

توافق قابل انتظار ژنو، واکنش های متفاوتی را چه به لحاظ داخلی و چه در ابعاد بین المللی بدنبال داشت؛ واکنش هایی که بیشتر در ارتباط با محتوا و تحلیل بندهای توافق مذکور بوده و کمتر به تبعات سیاسی و تأثیرات کوتاه مدت آن بر توازن قوای داخلی و منطقه ای پرداخته است.

گفتم "توافق قابل انتظار"، چرا که روند تحولات سیاسی در رابطه با معضل اتمی ایران به نقطه ای رسیده بود که "جنگ" یگانه آلترناتیو "توافق" می توانست باشد؛ چیزی که هم کابوس رژیم جمهوری اسلامی بوده و هست و هم آخرین "گزینهء نامطلوب"ی که برای کبوترهای آمریکایی متصور می باشد. بنابراین، به باور من، آنچه که در ژنو مهم بود نه بردن یک طرف که بازنده نشدن یکی از طرفین بود. به عبارت بهتر، در اینجا نفس خود "توافق" و تبعات سیاسی آن مهم است و نه "محتوا"ی آن. چرا که آلترناتیو "توافق ژنو"، همانگونه که اشاره کردم، فقط یک چیز بود، یک جنگ ناخواسته و تحمیلی؛ جنگی که راسیست های اسرائیلی و سرانگشتان پلیدشان در صحنهء سیاست جهانی و بویژه در ایالات متحده با تمام توش و توان بدنبال شعله ور کردن آن بودند. به این اعتبار اگر "توافق ژنو" یک بازندهء واقعی داشته باشد همانا دولت مزبور و لابی جنایتکارش در آمریکاست.

اما تا آنجا که به "تبعات ِ" توافق برمی گردد، رژیم جمهوری اسلامی موفق می شود که تهدید واقعی یک جنگ خانمانسوز را، که بی تردید ریش و ریشهء خودش را هم  می سوزاند، حداقل تا پایان حاکمیت کبوترها در کاخ سفید از روی میز گزینه ها دور نماید و این اساسی ترین و مهمترین دستاوردی هست که رژیم در تمامیت خود بدنبال آن بوده است. ضمن اینکه، حق غنی سازی اورانیوم نیز بطور ضمنی برایش برسمیت شناخته می شود. این هم باز از تبعات توافق است چرا که در خود ِ به اصطلاح "توافقنامه" نه این حق برسمیت شناخته شده و نه سلب گردیده است. یعنی، به زبان دیپلماتیک، برای هر دو طرف قابل تفسیر است و تفسیر هم شده است. فراموش نباید کرد که پروژهء اتمی برای رژیم از آغاز هم نه یک پروژهء تهاجمی که پروژه ای تماماً تدافعی، با خصلت حفظ و تداوم نظام، بوده  است.

یکی دیگر از تبعات سیاسی "توافق ژنو"، تأثیرات بلافصل آن در توازن قوای داخلی و منطقه ای می باشد. در داخل، کفهء باند روحانی ـ رفسنجانی را در مقابل ولایت خامنه ای، و در منطقه، کفهء "محور شیعی" را در مقابل "محور وهابی" سنگین می کند. اعلام استقبال زورکی عربستان از "توافق ژنو" و سفر عجولانهء وزیر امور خارجهء امارات به تهران را در این راستا باید دید.

اینها همه البته تبعات کوتاه مدت هستند، همانطور که خود توافقنامه هم کوتاه مدت و موقتی و به اذعان هر دو طرف قابل بازگشت! می باشد. تبعات دراز مدت آن اما، عمیق تر شدن شکاف ژئوپلیتیک در منطقه علیه جمهوری اسلامی است که این خود بحث جداگانه ای را می طلبد.

و اما خود توافقنامه، تا آنجا که به خود مذاکرات بر می گردد، تنها نقطهء پایان یک مرحله تخاصم آشکار و ورود به فاز آتش بس "موقت" می باشد. نه بیشتر!

مذاکرات سیاسی میان دو طرف متخاصم معمولاً سه شق بیشتر ندارد. یا یکی از طرفین برنده و دیگری بازنده بیرون می آیند، یعنی " برد ـ باخت"، یا هر دو چیزهایی را بدست می آورند بدون آنکه چیزی از دست بدهند یعنی "برد ـ برد"، و یا طرفین چیزهایی را از دست می دهند بدون آنکه چیزی بدست آورند. اینهم می شود "باخت ـ باخت". توافق ژنو نه برنده دارد و نه بازنده! بنابراین هیچکدام از اینها نیست! به همین جهت برای هر دو طرف بیشتر حکم یک "نه باخت" را دارد. هدف از آغاز هم همین بوده است. هدف از سر کار آمدن "دولت اعتدالی" هم غیر از این نبوده است.

دلیل شکست مذاکرات چند ساله اخیر پس از روی کار آمدن دولت اوباما این بود که آمریکا فقط دنبال "برد" بود. یعنی با زرنگی می خواست آنچه را که سلف گاوچران اش با زور و قلدری نتوانسته بود محقق کند، بر سر میز مذاکره و با زبان خوش بدست آورد. این تاکتیک عمل نکرد!

انتخاب دوبارهء اوباما، که علیرغم مخالفت علنی "دولت حرامزاده" و لابی مقتدر آن در آمریکا صورت پذیرفت، تعادل قوای جدیدی را در سطح جهانی بدنبال داشت که استقلال "نسبی" موضع ریاست قوهء مجریه در آمریکا یکی از نشانه های آن است. خودداری از تهاجم نظامی به سوریه در دقیقهء نود و همین "توافق ژنو" نیز از دیگر نشانه های این "تعادل جدید" می باشند.

این "تعادل جدید" دولت اوباما را قادر می کند که در دور دوم ریاست جمهوری، تاکتیک شکست خوردهء قبلی را در رابطه با معضل ایران به کناری گذاشته و تاکتیک جدیدی را اتخاذ کند. این تاکتیک چیزی نیست جز  سوراخ کردن نظام بستهئ جمهوری اسلامی از طریق برقراری ارتباط مستقیم با "هر دولتی" در ایران که با رهبری خامنه ای زاویه داشته باشد. به همین دلیل هم دولت اوباما مذاکرات مستقیم و البته مخفی خود با همان دولت احمدی نژاد را نيز، از یک سال پیش از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، شروع کرده بود. مشکل احمدی نژاد این بود که برخوردار از مشروعیت داخلی و بین المللی نبود. بنابراین باید ضمن ادامهء مذاکرات پنهان ولی مستقیم میان دولت اوباما و همان احمدی نژاد منفور، علنی کاری و نشستن بر سر یک میز را به سرکار آمدن یک دولت منتخب و ایضدً مشروع(!)! همچون دولت روحانی موکول می کردند. البته هر کس دیگری هم که بجای حسن روحانی و در کادر تعادل قوای داخلی ولی بر اساس صندوق رأی بر سر کار می آمد باز هم بر سر این میز می نشست.

هدف استراتژیک دولت اوباما و جناح کبوترها اما همچنان "براندازی نرم ِ" رژیم ولایت فقیه است. هدف کوتاه مدت ایالات متحده، سوراخ کردن رژیم از طریق مشروعیت دادن به جناح های رقیب ولایت فقیه در عین حفظ "ساختار" تحریم ها، به مثابه یک اهرم فشار کارآمد، و در دراز مدت هدایت رژیم به سمت "فروپاشی" است. نبرد اصلی بر سر تصاحب قدرت سیاسی در آن نقطه صورت خواهد گرفت. دست بدست شدن قدرت سیاسی در ایران مسالمت آمیز نخواهد بود؛ بویی که شاید به مشام بعضی ها رسیده باشد، بوی کباب به حاکمیت رسیدن مسالمت آمیز "راست میانه" نیست، تنها بوی داغ شدن حمار جنگ طلبی است.

یعنی اینکه این توافقنامه، در بعد خارجی، مجموعهء نیروهایی که فعالانه بدنبال تحریک ایالات متحده به تهاجم نظامی به ایران بودند، و در رأس آنان دولت نژاد پرست اسرائیل، را ایزوله و به حاشیه راند.

این را البته باید به فال نیک گرفت. در بعد داخلی نیز یکبار دیگر "طایفهء سَمحه و سَهله"، یعنی همان داغ ننگ خوردگان اهل مدارا و تسامح  با جلاد، را از سوراخ بیرون کشیده و باز هم، با امید به اندک اصلاحی در نظام اسلامی، به تبریک گویی و پیام رسانی واداشته است.

این را نيز باید به فال نیک گرفت! این بیچارگان نمی خواهند بفهمند که اگر در باغ وحش ولایت، "امکان رفرم" واقعی بود نه آن جنبش کذایی سبز با یک تشر مقام عظمی جل و پلاس میلیونی اش را جمع کرده و به کنج خانه می خزید و نه آن گفتمان کذایی اصلاحات جا برای "گفتمان اعتدال" خالی کرده و خود به زائدهء بی مقدار آن تبدیل می گردید.

در یک کلام، خلاصی از دست جمهوری اسلامی یک راه حل بیشتر ندارد و آن سرنگونی قهرآمیز تام و تمام آن می باشد. این ضرورت حیاتی دیر و زود می تواند داشته باشد، سوخت و سوز اما نخواهد داشت.

8 آذر ماه 1392

niabati.blogspot.de

نظر خوانندگان

مهریار فروزنده: احسنت جناب نیابتی، در قشقرقی که ریاست جمهوری روحانی و توافق اتمی، در فضای فکری و عملی اپوزیسیون رژیم ولایت فقیه، ایجادکرده، حفظ روشن بینی و بر کناری از همهمه ی تبلیغاتی، هنری است که همگان ندارند. کم نیستند قلم بدستانی که عضو حزب بادند و مترصدند تا رژیم، حرکتی بکند و آنها مدعی شوند که عقل کلند و آینده را مثل کف دست میشناسند و با تحلیل های من در آوردی، فضای مجازی گردش اطلاعات را اشغال کنند، بدون اینکه بدانند دعوای اصلی در ایران بر سر چیست. همانطور که شما اشاره میکنید، قرار نیست رژیم آخوندها و بازاری ها، ذره ای از موقعیت بی نظیری که برای چپاول ایران بدست آورده اند، بنفع ملت، عقب نشینی کند و برای حفظ این موقعیت، دست به ایجاد نیروی نظامی - امنیتی قدرتمند زده و برای تکمیل آن، بنا دارد آنچنان توان هسته ای، بدست آورد که امکان هر گونه حمله ی نظامی به خود را منتفی سازد. این را حریف غربی هم فهمیده و نمیخواهد بگذارد که اتفاق بیافتد. آنانی که به تحولات خر رنگ کن داخلی رژیم، چشم دوخته اند، یا نمیفهمند و یا اجیرند. این رژیم، همانطور که شما اشاره میکنید، جز با زور، بر نمیافتد و تا وقتی هم که بر انداخته نشود، تیره روزی ایران و ایرانی بپایان نمیرسد. ملت ایران یکبار برای همیشه، باید آستین بالا بزند و بهای خلاصی خود از شر بختک سی و پنج ساله ی یک حکومت استبدادی، ایده لوژیک و ضد ایرانی را بپردازد. بقیه اش حرف و حدیث است.  

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه