خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نام نويسندگان و مطالب شان   |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

ا

اتحاد برای پیشبرد یا اتحاد برای پسرفت؟

نگاهی به اساسنامۀ «اتحاد برای پیشبرد سکولاردموکراسی»

امیرحسین آمویی

پنج شنبه 14 آذر ماه 1392 ـ  5 ماه دسامبر 2013

 

چندی پیش، مطلبی نوشتم در نقد مواضع متزلزل «اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران». آنچه که اکنون پیش رو دارید بررسی اساسنامۀ «اتحاد...» و در واقع بررسی نارسایی‌های اندیشگی و بیانی دوستان «اتحاد...» است؛ و ما می‌دانیم که اساسنامۀ یک تشکیلات سیاسی مهم‌ترین سند سیاسی آن سازمان است.

کاربست زبان روان و بسامان، و بیان روشن در ارائۀ اساسنامۀ یک جنبش مترقی اهمیت فراوان دارد. داشتن منطق استوار و روشن در بیان، یکی از مهم‌‌ترین ویژگی‌های اساسنامه است. این منطق باید در شکل، ساختار و محتوای اساسنامه بازتابی کامل یافته باشد. وجود هر گونه گسیختگی بیانی و نفوذ هر گونه خلل در ساختار اساسنامه نشانۀ گسیختگی و خلل در تفکر، محتوای کار، استراتژی و تاکتیک آن جنبش است. اساسنامه در عین حال باید تهی از هرگونه تکرار مکررات باشد، چه تکرار نشانۀ دوباره‌کاری‌های بی‌هوده توسط آن تشکیلات است.

از لحاظ صوری چنین سندی باید صورتی منظم داشته باشد. ویژگی‌های ظاهری هر نوشته را می‌توان بدین شرح برشمرد: عنوان، پیشگفتار، مقدمه‌(ها)، برجستگی کلیدواژه‌ها، امتیاز فصل‌بندی‌، بخش‌بندی، پاراگراف‌بندی یا بندها و زیربندهای فرعی، توجه به اهمیت جملات آغازین و میانی و انجامین در پاراگراف‌ها، نظام "ابجدگذاری" [حروف‌گذاری]، "نظام عددگذاری" [کـُدگذاری]، و تبصره‌ها  (آگاهی‌ها) و تحاشی (پانویس‌ها)، کاربست درست سجاوندی و نشانه‌گذاری، و رسم‌الخط (شیوه‌نامه) و غیره.

از لحاظ ساختار و اسکلت بندی، لازم است که اساسنامه دارای توازن و تناسب در تعداد و طول فصل‌ها، بخش‌ها و بندها و پاراگراف‌ها و جمله‌ها و زیربندها و تبصره‌ها و حاشیه‌ها باشد. یکسانی تقریبی در طول فصل و بخش و بند و همسانی و هماهنگی در نظام پانویسی، این‌ها همه  لازم و دارای اهمیت فراوان است. روشن است که هر ساختاری باید دارای بنیاد منطقی استواری باشد و یکی از دو صورت بیان استقرایی یا قیاسی را در معماری کلامی خود به نمایش گذارد.

از لحاظ محتوی نیز، اساسنامه باید ناظر بر تاریخچۀ شکل گیری سازمان و اهداف سیاسی آن و جامع پاسخ‌ها به نیازهای مبرم مرحله‌ای و هدف آتی کسانی باشد که گروه مخاطب نام دارد؛ و گروه مخاطب گاه یک ملت یا مردم یک کشور است. در عین حال، اساسنامه باید پس از شرح و تحلیل بسیار موجز وضع سیاسی گذشته و ترسیم مهم‌ترین خطوط اوضاع سیاسی موجود اقدام به طراحی دستور کار و نقشۀ عمل برای رفتن به سوی هدفی برتر کند و راه را برای سپارش همگان به شکلی متحد و منسجم هموارتر و همگان را برای همیاری و همکاری به سوی آن جلب و جذب کنند.

اما اساسنامۀ «اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران» فاقد بسیاری از این ویژگی‌هاست. عدم وجود بیان متوازن، فقدان انسجام و منطق روشن در صورت و ساختار اساسنامۀ «اتحاد ...»، نشانۀ آنست که این عوامل در تفکر و در سیاست حاکم بر تشکیلات مذکور نیز حاکم است.  در واقع بی‌بندوباری در نوشتار و نادیده گرفتن اصول مذکور که حاکی از بی‌بندوباری در تفکر سیاسی و آراء و اهداف یک تشکیلات سیاسی است می‌تواند به سادگی شیشۀ عمر آن تشکیلات و هر سازمانی را به دست دیو نابودی سپارد.

 

به اساسنامه بپردازم:

اساسنامۀ «اتحاد برای پیشبرد سکولاردموکراسی در ایران» در 1978 کلمه نوشته شده و از این 1978 کلمه حد اقل 521  کلمه، یعنی نزدیک به یک چهارم آن زاید مطلق است، فقط به این دلیل ساده که مادۀ دوم آن در اثر بی‌توجهی سه بار تکرار شده. تکرار چند پاراگراف بلند در سایت «اتحاد...»، و آن هم در متن اساسنامه، نشانۀ آن است که نویسندگان آن نه تنها اساسنامه را بازخوانی و ویرایش نکرده‌اند، بل که اصلا اهمیتی به آن سند مهم سیاسی نداده‌اند! ساختار صوری اساسنامه بدین ترتیب است: مقدمه، نـُه ماده، چهارده بند ابجدگذاری‌شدۀ نادرست، سی وهشت زیربند عددگذاری‌شده که مواردی از آن تکرار شده و مجموعا سیزده تبصره. نمی‌توان به آسانی گفت که این اساسنامه ساختاری قیاسی دارد یا بنایی استقرایی؛ و از این نظر نیز دستخوش آشوب است. در این جا میل ندارم که به تمامی مسائل و مشکلات اساسنامه بپردازم، اما بررسی برخی از مواد آن لازم است:

مادۀ دوم اساسنامه که به منشور اتحاد پرداخته واجد اهمیت است. این قسمت، در ٢۶١ کلمه، اهداف و ماهیت «اتحاد...» را ذکر می‌کند و شش پاراگراف را در بر می‌گیرد که در واقع آینۀ تمام نمایی است از تناقضات این "گروه" یا "تشکیلات" (دو کلمۀ گروه و "تشکیلات" در متن اصلی در جاهای مختلف به کار رفته‌اند). در پاراگراف اول چنین گفته شده که منشور "در برگیرنده مهم‌ترین مبانی فکری مشترک [این گروه]" است. پیش از این نیز گفته شده که این گروه در آمریکای شمالی با انگیزه "همراهی با جنبش آزادی خواهانۀ مردم ایران" گرد آمدند. همچنان که می‌بینید هدف گروه یا تشکیلات مذکور "همراهی" است با "جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران". این گروه/تشکیلات در واقع توجه ندارد که هدف اصلی یک «تشکیلات سیاسی پیشرو»، که بدون شک سکولار دموکرات هم هست، باید ارتقاء سطح جنبش آزادی‌خواهی به سوی افق‌های برتر و بالاتر در نظام زندگی اجتماعی باشد، چراکه صرف "همراهی" ممکن است همان نتایجی را به بار آورد که در سال پنجاه و هفت و در جریان انقلاب بهمن به بار آورد. یک گروه پیشرو سیاسی هرگز با یک جنبش همراهی صرف نمی‌کند، بل که در رأس آن جنبش قرار می‌گیرد و آن را به سوی هدف "رهبری" می‌کند. به بیان دیگر تشکیلات یا سازمان سیاسی ارگانی پیشروست و به کار رهبری جنبشی فعال و بالنده می‌پردازد، نه جمعی منفعل، دنباله‌رو یا ایستا! کاربست واژۀ "همراهی" نشان می‌دهد که افق و سطح تحول مورد انتظار این گروه تا چه حد نازل و ناپخته است.

در پاراگراف دوم از مادۀ دوم، تناقض یا کاستی مذکور و نیز درک نادرست از وظیفۀ حزب (یا سازمان پیشرو سیاسی) به صورت شتابزده و تا حد زیادی مکانیکی (!) به ظاهر حل شده است. در این پاراگراف گفته شده که گروه مذکور، اولا خواهان "گذار" است، ثانیا این گذار به سوی "جمهوری مبتنی بر حقوق بشر" است؛ و ثالثا در این گذار می‌خواهد "نظام خودکامۀ دینی حاکم" را، مطابق استنتاج خواننده از متن، «پشت سر» گذارد- که در واقع تفسیر دیگری از خشونت‌پرهیزی و گذاری ساده و به تعبیر ما مکانیکی است-  و بدین منظور از "همۀ اشکال مبارزاتی مردم که [فقط] با مبانی مدنی و حقوق بشری هماهنگ باشد"، پشتیبانی‌ می‌کند. [حتماً جای خالی «فقط» را که افزودۀ این قلم است در این گزاره حس می‌کنید که از محتوای متن بر می‌آید].

اما آنچه گفته شد بدین معنی است که مردم در جریان مبارزه با «رژیم خودکامه» یکی از این دو راه را در پیش می‌گیرند: الف) تابعِ مبانیِ مدنی و حقوق بشری مبارزه خواهند ماند و از چهارچوب آن مبانی فراتر نخواهند رفت؛ و  ب) در شرایطی انقلابی قرار خواهند گرفت و ممکن است به هیجان آمده ناگهان در تحت تأثیر کنش‌ها و واکنش‌های ، به هر دلیل که باشد، گام در سطحی از مبارزه گذارند که خارج از چهارچوب آن مبانی مدنی است! در نتیجه من مطلقا بعید می‌دانم که دوستان «اتحاد ...» درکی واقعگرایانه از شرایط انقلاب داشته باشند!

اجازه بدهید اضافه کنم که ظهور یا بروز شرایط انقلابی چیزی است نظیر بروز و ظهور شرایط انقلابات جوی و زمینی، نظیر زلزله یا توفان و اگرچه در مورد تحولات سیاسی گاه قابل کنترل  و مدیریت است، اما سیستم پیچیدۀ جانداری است که نه ترسی از روحانیون دارد و نه تن به ریش سفیدی و میانجیگریِ به اصطلاح  دموکرات‌های اسلامی می‌دهد. موجودی است که نه حرف شنوی از دوستان «اتحاد ...» دارد و نه اصلا نگاهش به حزب یا سازمان و منشور و پیمان نامۀ ثالثی است! شرایط انقلابی شرایطی است که دقیقا استبداد و ارتجاع علی‌رغم میل خویش ایجاد می‌کند و توده‌ها را به سوی آن می‌راند. کاش نه ارتجاع چنین کند و نه مردم به سوی انقلاب روی آورند!

باری، در صورت اول، از آنجا که رژیم ارتجاعی و "خودکامه" است – رژیمی که نه تنها جان مردم، که جان اعضای گروه «اتحاد ...» را نیز به پشیزی نمی‌خرد- با توسل به انواع روش‌ها و سلاح‌ها آن جنبش را سرکوب می‌کند و چنان ریشۀ آن را می‌خشکاند که دست کم تا دو سه دهۀ دیگر نه از جنبده خبری بماند و نه از جنبش! و در صورت دوم نیز گروه «اتحاد...» راهش را از راه مردم کج خواهد کرد و منزوی خواهد شد، چرا که «انقلاب» تا جایی که ما از نوشتۀ بی نظم اما مؤدبانه و محتاطانۀ دوستان «اتحاد...» می‌فهمیم، از موارد "مبارزۀ مدنی" نخواهد بود و دست کم مورد نظر و تأیید آنان نیست.

«اتحاد برای پیشبرد...» بد نیست که بداند در طول تاریخ و در جریان حرکات و جنبش‌های اجتماعی، روش‌های مبارزۀ با رژیم خودسر و مرتجع در عین حال گاه حاصل گزینش و تعمیم ابتکارات مردم هم بوده و اکنون نیز چنین است؛ یعنی احزاب رهبری‌کننده معمولا بهترین و کاراترین روش‌های به کار گرفته شده توسط مردم را تعمیم داده و می‌دهند و جنبش را به هدف می‌رسانند. میل دارم توجه خوانندگان و دوستان «اتحاد...» را مثلا به همان جنبش مشروطه‌خواهی یا جنبش جمهوری‌خواهی اخیر میهن جلب کنم  که در جریان هردو، مردم به شور آمده از همۀ روش‌ها بهره گرفتند. نادیده گرفتن هر یک از روش‌های متنوع مبارزه با رژیم نه تنها به معنی پذیرش شکست است، بل که مبین این است که حزبی یا سازمانی، آن روش خاص را از لحاظ اخلاقی، یا سیاسی، نادرست می‌شمارد، که به نوبۀ خود به مفهوم رد روش‌های اکثر جنبش‌های مبارزاتی در تاریخ است. به عبارت دیگر، رژیم‌های مستبد و زورگو مشروعیت و امکان اصلاح وضع موجود و مبارزۀ مسالمت‌آمیز را از مردم سلب می‌کنند و با زبان سلاح با آنان سخن می‌گویند، فقط و فقط به دلیل که می‌خواهد به همان زبان نیز مورد خطاب قرار گیرند.

عرض کردم که آن کاستی به طور شتابزده و مکانیکی رفع شده است. در واقع «اتحاد ...»، در این اساسنامه، در وهلۀ اول، بر پایۀ تحلیلی فشرده و دقیق از ویژگی‌های درونی جنبش‌های اخیر اجتماعی در ایران و، در وهلۀ ثانی، در تحت تأثیر جنبش‌های جهانی ، و نیز بر اساس «درخواست‌های حقوقی‌-مدنی» جنبش‌های سدۀ اخیر ایران، مانند انقلاب مشروطه و قیام بیست و دوم بهمن، و سر انجام، در پی توجه به ثمرات جنبش‌های جهانی، مانند اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، به آرمان یا خواست برحق «ایجاد سکولار دموکراسی و اجرای قوانین حقوق بشر» در ایران نرسیده است، بل که این عزیزان تنها با اطلاع یا پیروی ساده از تحولات سیاسی مدنی جهانی به تکرار آن مفاهیم، و ذکر اصول حقوق بشر، و دیگر اصول ناشی از این تحولات پرداخته‌اند. این حقیقت، یعنی درک مکانیکی و شتابزدۀ آن‌ها در حقیقت تفسیر دیگری از دنباله روی از، و همراهی با، مردمی است که ممکن است درست در سر بزنگاه، به واسطۀ عدم آگاهی از حقوق سیاسی‌-مدنی خویش و اصول حقوق بشر، نتوانند درخواست‌های به حق خود را به روشنی به یاد آورند و بیان کنند (چنان که در سی وچهار سال گذشته چنین شد) و یا در اثر فشار از پافشاری بر درخواست‌های خود صرف نظر نمایند، و به سادگی به استبدادی از نوعی دیگر رضایت دهند!

مشکل دیگر در مادۀ سوم است که خواننده ناگهان خود را با عضویت و شرایط آن در "تشکیلات" رو به رو می‌بیند. در این جا روشن نیست که چگونه می‌توان ایرانی‌تبار بودن کسی را تعیین کرد؟ آیا کسانی که از «مادری» ایرانی اما پدری غیرایرانی زاده شده‌اند، لیکن «خود را ایرانی می‌دانند» در این زمره اند؟ این ماده همچنین «موانع عضویت» را مشخص نمی‌کند و به سن و یا ضرورت دانستن یا ندانستن زبان فارسی اشاره‌ای ندارد. این ماده همچنین به ارگان‌های انتشاراتی هم اشاره کرده که تا پیش از آن تعریف نشده است.

مادۀ چهارم از ساختار «تشکیلاتی» سخن می‌گوید: واحدهای تشکیلاتی «اتحاد...» همان انجمن‌های محلی هستند. اما، انجمن‌های محلی چگونه ایجاد می‌شوند؟ و حد اقل با چند عضو انجمن نام می‌گیرند؟ تواتر تشکیل‌شان چیست؟ این ماده خود، دو تبصره دارد و سپس دو بند ابجدگذاری شده. تبصره‌ها ("1" و "2") به ترتیب عبارتند از "انجمن‌های تازه"‌(؟) که به طریقی سروکارشان با «کمیتۀ تشکیلات» و «شورای عالی» می‌افتد. تا این لحظه البته ما نمی‌دانیم که دست کم «کمیتۀ تشکیلات» چیست! و اشاراتی هم که شده، کامل و روشن نیستند! در تبصرۀ دوم ناگهان در می‌یابیم که برخی از اعضا «بدون عضویت در انجمن‌های محلی» می‌توانند به عضویت «اتحاد...» در آیند! اعضایی که می‌توانند در «ارتباط» با «گروه‌های کار اجرایی» قرار گیرند! یعنی هستند کسانی که عضو انجمن محلی نیستند و فقط در «ارتباط » قرار می‌گیرند. این چه گونه عضویتی و چه نوع ارتباطی است معلوم نیست!

در این جا مجال بررسی یکایک مواد اساسنامه نیست، اما ناگزیرم به بخشی از مادۀ هشتم بپردازم که بلندترین مادۀ اساسنامه و رنجور از بی نظمی خاصی است.  در این ماده، در می‌یابیم که "تماس با نیروهای مترقی غیر ایرانی و جلب حمایت آنان (مطلبی که باید در مادۀ مربوط به عضویت مطرح می‌شد؛ ضمنا مکانیزم‌های تماس در این جا مشخص نیست.)، "فعالیت برای منزوی ساختن بیش‌تر رژیم در افکار عمومی و بسیج و همکاری با نیروهای مترقی [که قاعدتاً چپ سرنگونی طلب نیز باید در میان آنان باشد] در فعالیت‌هایی که به «تضعیف» (نه انحلال)  رژیم می‌انجامد، از جملۀ وظایف «اتحاد...» است. همچنین بند (ج) همراه با دو زیربند، مربوط است به وظایف کار گروه زنان. زیربند اول خواستار "ایجاد هماهنگی لازم و طرح و اجرای برنامه‌های مناسب برای هماهنگی فعالیت‌های کمیته‌های مختلف زنان در نقاط آمریکا و اروپا"ست که گزاره‌ای گنگ و نارساست! زیربند دوم آن نیز چنین است: "طرح و اجرای برنامه های لازم برای جلب حمایت و همکاری با جنبش های مترقی زنان غیر ایرانی از جنبش زنان ایران". کوتاهی این بند هیچ تناسبی با وزن و اهمیت سیاسی نیروی زنان ایرانی که تعدادشان بیش از مردان ایرانی است و در واقع شاید مهم‌ترین نیروی سکولاردموکرات داخل ایران باشند، ندارد! از این گذشته جنبش‌های زنان چه در جهان و چه در ایران باید طیف‌های گسترده‌ای را در بر بگیرد که گاه روحیه و طرز عملشان با موازین معین شده از سوی «اتحاد ...» هماهنگی ندارد.

دیگر نواقص اساسنامه که به ویژگی‌های صوری مربوط می‌شوند، عبارت اند از: جمله‌بندی‌های ناموزون، سجاوندی نادرست، رسم‌الخط ناهمسان، فاصله‌گذاری‌های نابجا و نادرست (که در بسیاری از مواقع ناشی از بی‌دقتی و تعجیل در کار تایپ است)، نظام ناهماهنگ "ابجدگذاری" یا "حرف‌گذاری" و "عددگذاری" یا "کـُدبندی"، عدم توازن میان مقدمات هر ماده و بندهای مندرج در زیر هریک، و فاصله‌گذاری‌های بسیار ناهنجار.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه